دلایلی که اثبات می کند «معانی و الفاظ قرآن کریم» از طرف خداوند است

موضوع نوشتار: 
قرآن کریم

خداوند متعال می فرماید: پیامبر اختیار تبدیل و تغییر در قرآن را ندارد: وَإِذَا تُتْلَی عَلَیهِمْ آیاتُنَا بَینَاتٍ قَالَ الَّذِینَ لا یرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا یکونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِی إِنْ أَتَّبِعُ إِلا مَا یوحَی إِلَی إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیتُ رَبِّی عَذَابَ یوْمٍ عَظِیمٍ؛ این سلب اختیار، نشان دهنده آن است که الفاظ و عبارت قرآن از پیامبر نیست و گرنه هر انسانی می تواند آنچه را که گفته به تعبیر و بیان دیگر بگوید

پرسش: آیا معانی و الفاظ قرآن کریم از طرف خداوند است یا از طرف پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)؟

پاسخ:
دلایلی دلالت دارد که الفاظ قرآن نیز از طرف خداست.
1ـ تحدی قرآن
قرآن کریم معجزه پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد - صلی الله علیه و آله وسلم- است که آخرین پیامبر الهی می باشد و باید معجزه ایشان تا قیامت باقی بماند، به همین خاطر خداوند آن را به صورتی قرار داد تا ابد باقی بماند به صورت معجزه برای همه افراد قابل مشاهده باشد. بدون شک معجزه برای پیامبران وسیله ی اثباتی به شمار می رود تا شاهد صدق دعوت آنان قرار گیرد و گواه باشد که از جهان غیب پیام آورده اند. معجزه باید به گونه ای انجام گیرد که کارشناسان به خوبی تشخیص دهند که آنچه ارایه شده به درستی نشانه عالم غیب و بیرون از توان بشریت است و انبیاء کارهایی انجام دادند که از توان ماهرترین کارشناسان آن دوره بیرون بوده تا اینکه به خوبی این تشخیص صورت گیرد. از همین رو بزرگ ترین و مهم ترین معجزه اسلام ، قرآن است که با شیواترین سبک و رساترین بیان و استوارترین محتوا بر عرب آن زمان عرضه شد، آنان به خوبی تشخیص دادند که این سخن نمی تواند ساخته بشر باشد که این گونه آنان را در مقابل تحدّی و هم آوردی ناتوان ساخته است.(1) قرآن مکرراً ناباوران را به مبارزه و  هم آوردی خوانده می فرماید: قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الإنْسُ وَالْجِنُّ عَلَی أَنْ یأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لا یأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا(2) اگر باور ندارید که این قرآن سخن خداست و گمان می برید ساخته و پرداخته دست بشر است، سخن دانان و سخن وران خود را وا دارید تا سخنی هم چون قرآن، زیبا و شیوا، محکم و استوار بسازند و ارائه دهند، ولی هرگز چنین اقدامی نتوانید کرد.
هم آورد خواستن قرآن فراگیر است و همه جهانیان را شامل می شود و دامنه آن برای همیشه گسترده است.
قرآن در چند مرحله تحدّی و هم آورد خواستن خود را مطرح کرده است:
یک : بطور مطلق خواسته سخنی همچون قرآن بیاورند: أَمْ یقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا یؤْمِنُونَ. فَلْیأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ إِنْ کانُوا صَادِقِینَ.(3).
دو : به اندازه ده سوره مانند قرآن بیاورند: أَمْ یقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کنْتُمْ صَادِقِینَ(4).
سه : یک سوره مانند قرآن بیاورند: أَمْ یقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کنْتُمْ صَادِقِینَ(5).
در نهایت می فرماید: « اگر تمام انس و جن گرد هم آیند و بخواهند همانند این قرآن بیاورند هرگز نتوانند، گرچه همگی همدست شوند».
باتوجه به معجزه بودن قرآن، آیا تاکنون مثل قرآن نیاورده اند؟ به شهادت قطعی تاریخ، منکران قرآن و رسالت در مقام مبارزه بر آمدند، امّا نتوانستند کار از پیش ببرند و پس از آن که در مبارزه علمی با قرآن شکست خوردند، دست به تیغ تهمت و شمشیر جنگ بردند. و حتی در طول تاریخ نه تنها مشرکین بلکه اهل کتاب با تمام قوای علمی و قدرت مادی و سیاسی که داشتندبه مبارزه با اسلام و قرآن برخواستند گرچه در برخی از جهت ها موفق شدند، ولی در تحدی با قرآن عاجز ماندند. امروز نیز اگر دشمنان اسلام به زور متوسل می شوند و از راه جنگ نظامی و یا تهاجم فرهنگی به مبارزه با اسلام می پردازند. برای این است که در مبارزه علمی و منطقی با قرآن شکست خورده اند. اکنون نیز هیچ فرد یا گروهی نمی تواند سوره ای مانند کوچک ترین سوره قرآن بیاورد.(6) بنابراین عبارات و الفاظ قرآن همچون معانی آن از سوی خداوند وحی شده و پیامبر هیچ گونه نقش و دخالتی در آن نداشته است.
2ـ آیات قرآن
از قرآن کریم استفاده می شود که الفاظ و عبارات قرآن و ساختار آن، از آن خداست. مانند آیاتی که واژه های قرائت و تلاوت و ترتیل را به کار برده است(7) که از نظر وضع لغت عرب تنها بازگو کردن سخنان دیگران را می رساند که الفاظ و معانی هر دو از دیگری باشد و بازگو کننده، آن را صرفاً تلاوت می کند و از خود چیزی مایه نمی گذارد. قرائت در مقابل تکلّم است، قرائت حکایت نثری است که الفاظ و عبارات آن قبلاً تنظیم شده است و تکلّم، انشاء معنا است با الفاظ و عباراتی که خود تنظیم می کند. و هرگز در جایی نیامده که پیامبر قرآن را تکلم می نمود. به علاوه از قرآن صریحاً به عنوان «کلام الله» یاد شده است.(8) مانند: وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ اسْتَجَارَک فَأَجِرْهُ حَتَّی یسْمَعَ کلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِک بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یعْلَمُونَ(9) اگر یکی از مشرکان به تو پناه آورد، پناه ده تا کلام خدا را بشنود.
ازسوی دیگرخداوند متعال می فرماید: پیامبر اختیار تبدیل و تغییر در قرآن را ندارد: وَإِذَا تُتْلَی عَلَیهِمْ آیاتُنَا بَینَاتٍ قَالَ الَّذِینَ لا یرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا یکونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِی إِنْ أَتَّبِعُ إِلا مَا یوحَی إِلَی إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیتُ رَبِّی عَذَابَ یوْمٍ عَظِیمٍ(10) این سلب اختیار، نشان دهنده آن است که الفاظ و عبارت قرآن از پیامبر نیست و گرنه هر انسانی می تواند آنچه را که گفته به تعبیر و بیان دیگر بگوید.
3 ـ پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم
پیامبر اکرم - صلی الله علیه و سلم- تلاش می کرد که آیات وحی شده را حفظ کند به همین جهت، در آغاز نبوّت آیات را مرتب در حال وحی تکرار می کرد تا این که خداوند او را از این کار نهی کرد و فرمود: «زبانت را به خاطر عجله برای خواندن قرآن حرکت مده چرا که جمع کردن و خواندن آن بر عهده ماست پس هرگاه آنرا خواندیم از خواندن ما پیروی کن»(11) حفظ وحی نشان می دهد که الفاظ و کلمات در اختیار پیامبر نبوده بلکه الفاظ و کلمات از سوی خداوند می باشد.
4ـ تفاوت قرآن و حدیث قدسی از لحاظ سبک و بیان و شیوه ترکیب کلمات
این تفاوت و دوگانگی که واقعیتی انکار ناپذیر است و با اندک توجهی آشکار می شود، بهترین گواه بر عدم دخالت پیامبر-صلی الله علیه و آله وسلم- در شکل گیری ساختار لفظی و بیانی قرآن است.(12)

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ محمد حسین طباطبائی، المیزان، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، (قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه، 1363)، ج 1، ص 93 تا 139.
2ـ عبدالله جوادی آملی، تسنیم فی تفسیر القرآن الکریم، (قم، اسراء، 1378)، ج 2، ص 433 تا 441.
3ـ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1368)، ج 1، ص 129 تا 138.
4ـ همان، ج 11، ص 405 تا 410.
5ـ عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قرآن در قرآن، (قم، اسراء، 1378)، ج 1، ص 127 تا 177.
6ـ محمد باقر سعیدی روشن، علوم قرآنی، (قم، مؤسسه پژوهشی و آموزشی امام خمینی، 1377)، ص 89 تا 127.
----------------------------
پی نوشت:
1. معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی، قم، مؤسسه فرهنگی تمهید، 1380، ص 345.
2. اسراء:88.
3. طور : 34 – 33.
4. هود : 13.
5. یونس : 38. بقره : 23.
6. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم، اسراء، 1378، ج 1، ص 176.
7. رک: نحل: 98. اسراء: 45 و 106. اعلی: 6.جمعه: 2. کهف: 27.
8. معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی، ص 57.
9. توبه : 6.
10. یونس : 15.
11. قیامت :18 – 16.
12. حسینی، موسی، مجله پژوهشهای قرآنی، وحیانی بودن الفاظ قرآن، سال ششم، شماره 22 و 21، ص 233.

Share