اهل حق
مفهوم شناسی اهل حق
اهل حق در لغت به معناى مردان حق است، امّا در اصطلاح به یکی از فرقه های غلات گفته می شود که به على اللهى معروف مىباشند. اهل حق، على اللهى، سر سپردگان، یارسان، غلات، نصیریه، علویان و… نام هایى است براى افراد و گروه هایى که در مورد امام على (علیه السلام ) راه غلو را پیموده، او را به درجه الوهیت رسانیده و براى خود آداب و رسوم خاص وضع کرده اند.[۱]
تاریخچۀ اهل حق
دربارۀ تاریخ پیدایش فرقههاى اهل حق، مدارک مستندى در دست نیست؛ از این رو در این مورد، اختلاف نظر جدّی ای وجود دارد، در کتاب هاى قدیمى که تا قرن پنجم نگاشته شده، نامى از اهل حق دیده نمى شود. اگر ملاک اهل حق بودن را صرفاً غلو دربارۀ امام على (علیه السلام) بدانیم، در این صورت، تاریخ پیدایش این فرقه به زمان امام على (علیه السلام) مى رسد؛ زیرا در زمان آن حضرت، برخى او را به درجۀ خدایى رساندند و حضرت با آنها برخورد شدیدى کرد، اما اگر اهل حق را فرقه اى خاص با مجموعه اى از آرا و عقاید که هم اینک مرکز آنها در غرب ایران است بدانیم، در این صورت تعیین دقیق تاریخ پیدایش آنان ممکن نیست و تنها نقل قول هایى در این باره وجود دارد.[۲]
برخی معتقدند، این فرقه در قرن دوم هجری به وجود آمده و در قرن هفتم تجدید حیات شده است.[۳]
گروهی نیز بر این باورند، که در قرن چهارم مردى به نام مبارک شاه، ملقّب به شاه خوشین، در میان ایلات لُر ظهور کرد و آیین حقیقت را در میان مردم شایع کرد. گفته مى شود وی وعده داد که پس از رحلتش، بعد از صد سال روحش به جسم شخصى به نام سلطان اسحاق (صحاک) حلول خواهد کرد. در فاصلۀ این صد سال اهل حق در گوشه ای خموش چشم به انتظار سلطان صحاک دوخته بودند تا او را یافتند و دور او گرد آمدند.[۴]
مؤسس اهل حق
آنچه در میان پیروان اهل حق معروف است، این است که سلطان صحاک مؤسس مسلک آنان است.[۵]
در آیین یاری آمده است که بنیانگذاران این مسلک “شاه خوشین” و “سلطان صحاک” هستند که از مادران باکره به دنیا آمده اند،که این نظیر سخن مسیحیت است.[۶] در قرن هشتم سلطان اسحاق (سحاک یا صحاک) در مناطق کردنشین بین ایران و عراق ظهور کرد. او در قریه برزنجه ناحیه شاره زور بخش حلبچه عراق به دنیا آمد، اما پس از مرگ پدرش شیخ عیسى، به منطقه اورامان (پاوه) ایران مهاجرت کرد. اگر او را مؤسس فرقه اهل حق ندانیم، لااقل باید او را بزرگ ترین مجدّد و احیاگر این آیین دانست. او مذهبى با عقاید و آیین مشخص ابداع کرد و اهل حق را از مناطق مختلف کردنشین دور خویش جمع کرد و آنها را سازماندهى کرد.[۷]
گروه های مختلف اهل حق
(در حال تکمیل)
اهل حق و علی اللهی
(در حال تکمیل)
اهل حق و اعتقاد به دوازده امام
(در حال تکمیل)
اهل حق و شیطان پرستان
گاهی از گروهی از اهل حق به عنوان شیطان پرست یاد می شود، ولی برخی از رهبران کنونی آنان چنین نسبتی را مردود دانسته و به کلماتی از سلطان صحاک استناد کرده که در آنها شیطان را مکار و راهنمای مردمان دور از دین معرفی کرده است. با این حال برخی از افراد مورد اعتماد که از نزدیک با اهل حق ارتباط دارند، از تکریم آنان نسبت به شیطان و مخالفت شدید با لعنت فرستادن بر او گزارش می دهند.[۸]
اما با توجه به دلایل دفتری (کتاب های بزرگان اهل حق) و منطقی، مردم اهل حق منطقه غرب (کرند)، ملک طاووس یا همان شیطان را از فرشتگان و خاصان حق می دانند و معتقدند مخالفت وی با خلقت آدم و حوا طبق مشیت و خواست پروردگار بوده و می باشد.[۹]
عقاید و باورهای اهل حق
عقاید اهل حق منحصر به چگونگی اعتقاد آنها نسبت به امام علی (ع) و دیگر ائمه (ع) نمی شود، بلکه مسائل متفاوت و مختلفی است که اظهار نظر دربارۀ آنان سرنوشت ساز و مهم است. عقاید این فرقه، رتبه بندی است و به همۀ پیروان به طور کامل ابلاغ نمی شود.
اهل حق و آفرینش جهان
اهل حق معتقدند که آفرینش در دو مرحله اصلى انجام شده است، یکى خلقت «جهان معنوى» و دیگرى خلقت «جهان مادى». این سخنان در دفترها و متون دینى ایشان به لهجه گورانى، به صورتهاى گوناگون حکایتشده است.
می گویند: آنگاه اراده خداوند به آفرینش موجودات تعلق گرفت و نخستین مخلوق پیر، بنیامین را از زیر بغل خود خلق کرد و نام او را جبرائیل گذاشت. پس از خلقت جبرائیل خداوند او را در پهناى دریاى محیط رها کرد، هزاران سال گذشت تا به درخواست جبرائیل، شش تن دیگر از بطن در پیدا شدند، که با جبرائیل هفت تن شدند: جبرائیل (پیر بنیامین)، اسرافیل (پیر داوود)، میکائیل (پیر موسى)، عزرائیل (مصطفى داوودان)، حور العین (رزبار یا رمزبار)، عقیق (شاه ابراهیم) و یقین (شاه یادگار یا بابا یادگار) که او را یادگار حسین نیز گفتهاند و او مظهر حسین بن على (ع) است.[۱۰]
اهل حق و امامت و ولایت
(در حال تکمیل)
اهل حق و علی (ع)
اهل حق درباره حضرت على (ع) مىگویند، او تجلى ذات خداوند است، و وى را «مظهر» تمام و کمال خدا مىدانند و اوست که در هر دوره و عصرى ظهور کرده و در جسم پاکان و مقدسان از اهل حق تجلى مىکند. بر اساس اعتقاد آنان، على (ع) اصول مذهب حق را به سلمان و به عدهاى از یاران نزدیک خود آموخت. در دعاى سفره، خطاب به حضرت على (ع) می گویند: «یا على ایو الله، الحمد لله رب العالمین، سفره سلطان کرم، خاندان کرم، نور نبى، شکسته، بسته جان مدعى، بر ما حلال بر صاحبانش خیر و برکت».[۱۱]
اهل حق و تناسخ و حلول
«تناسخ»، یعنى حلول روح از قالبى به قالب دیگر، که در مذهب اهل حق، سنگ اساس عقاید ایشان است.
حلول ذات(روح) را «دونادون» میگویند. به عقیدۀ ایشان در تن هر کس ذرهاى از ذرات الهى موجود است و ظهور روحانى حق در صورت جسمانى پاکان و برگزیدگان، همیشه در گردش مىباشد، که آن را گردش مظهر به مظهر مینامند. در این باره آنان معتقد به هفت جلوه پیاپی هستند و مىگویند: هر بار خداوند حق تعالى با چندتن از فرشتگان مقرب خود، به صورت اتحاد در بدنهاى خاکى «حلول» مىنماید، این «حلول» به منزله لباس پوشیدن و کندن است، که آن را به فارسى جامه و به ترکى «دون» می گویند و این همان است که در فلسفه برهمایى هندوئى، به لفظ «کارما» آمده است. چنان که در کتاب «سرانجام» آمده است: «خداوند در ازل درون درى مىزیست، سپس براى نخستین بار تجسم یافت و به صورت شخصى به نام خداوندگار یا کردگار جهان مجسم شد و بار دوم به صورت على (ع) ظاهر گشت». در کتب مذهبى ایشان آمده است که از رنج مرگ نهراسید، باکى از مرگ نیست؛ زیرا مرگ آدمى، شبیه به پنهان شدن مرغابى زیر آب است؛ یعنى در جایى پنهان مىشود و در جاى دیگر سر بر مىدارد. منظور از این «تناسخ» و جاى به جاى شدن از بدنى به بدن دیگر رفتن، و پاک شدن آدمى از گناهان است. هرگاه خداوند به صورت بشر برجستهاى ظاهر شود، چهار فرشته که آنها را چهار ملک میگویند، در ابدان دیگران تجسم مىپذیرد، همانطور که خداوند در هفت صورت تجلى مىکند، فرشتگان نیز در هفت صورت تجلى مینمایند، چنان که در کتاب عهد سلطان صهاک فرشتهاى به صورت سلمان و در عهد خداوندگار فرشتهاى به صورت بنیامین در آمد.
در کتاب «سرانجام» آمده است که فرشتگان، صادر از خداوند هستند، نخستین ایشان از زیر بغل خداوندگار، دومین آنها از دهان او، سومین آنها از نفسش، چهارمین از عروقش و پنجمین از نورش پیدا شد.
در کتاب دیگرى آمده است که بنیامین از عرق خداوندگار پیدا شد و آن رمز تواضع و فروتنى است، داوود از نفس او، وى رمز خشم و غضب است، موسى از سبلتان[۱۲] او، وى رمز رحمت است و رزبار از نبض او و او رمز احسان و نیکى است.[۱۳]
اهل حق و معاد
(در حال تکمیل)
مقدسات اهل حق
(در حال تکمیل)
اهل حق و جمخانه
مراسم جم در مکان ویژهای برگزار میشود که آنها را جمخانه میگویند. جمخانه یک سالن بزرگ مفروش است که تمثالی از امام علی (ع) نیز بر دیوار آن آویخته شده است. در این مراسم ویژه، چند نفر ، از جمخانه حفاظت میکنند تا بیگانهوارد نشود. گاهی نیز مراسم در مکانی برگزار میشود که درخواست کننده برای هر مقصودی تقاضا نموده است؛ به عنوان مثال در خانه، اما باور کلی نزد اهل حق آن است که برگزاری مراسم جم در جمخانه قداست بیشتری دارد.[۱۴]
سلطان صحاک و اهل حق
برخی معتقدند: سلطان اسحاق (سلطان صحاک – سحاک) در قرن هفتم به میان مردم آمد و آئین شاه خوشین را تجدید نموده و مکتب واحدی بین اهل حق تشکیل و اصول و قوانین و آداب لازم را وضع نموده است، اما برخی این اتفاق را برای قرن هشتم می دانند. پدرش شیخ عیسی و مادرش (خاتون دایراک) ملقّب به خاتون رمزبار میباشد. محل تولدسلطان اسحاق را قریه برزنجه ناحیه شارهزور بخش حلبچه شهرستان سلیمانیه استان کرکوک عراق فعلی نوشتهاند. سلطان به علّت مخالفت برادرانش به ایران مهاجرت و در قریه شیخان اورامان ساکن شد و مقدار عمرش را تا ۳۰۰ سال نوشتهاند.[۱۵]
آداب و رسوم اهل حق
آداب و رسوم و باورهای فرقه اهل حق با مذاهب و ادیان دیگر شباهت هایی دارد که اینک به برخی از آن اشاره می شود.
الف. روزه گرفتن در آیین یاری شباهت زیادی به روزه های یهودیان دارد، روزه های یهودی روی علت و حوادث معینی که مربوط به پیشوایان آنها بود برقرار گردید؛ در میان اهل حق، روزۀ سه روز، دوازدهم تا چهاردهم دی ماه(=روزۀ مرنو) و نیز پانزدهم تا هفدهم دی ماه (= روزۀ قولطاسی) روی حوادث و عللی که برای پیشوایان آنان به وجود آمده مرسوم شده است.
ب. در مسلک یاری شرط یارستان شدن سرسپردگی است شبیه همین در مسیحیت است که شرط مسیحی شدن غسل تعمید است.
ج. در اجرای سنت های مراسم در ذکر جلی و خفی که بین مسلک یاری رواج دارد، شبیه این در مسلک متصوفه وجود دارد.[۱۶]
اهل حق و مراسم جم
مراسم آیینی “جم”، اجتماع پیروان اهل حق برای تحقق بخشیدن به یک هدف مشخصی است. هر چند مراسم، سیما و محتوای آیینی دارد، اما بدین معنا نخواهد بود که تنها برای انجام مراسم مذهبی برگزار شود، بلکه شامل هر مسألۀ مهم اجتماعی، سیاسی و اداری نیز خواهد شد. معمولاً “جم” در جمخانه برگزار میشود.
اهل حق برای رهبری و ادارۀ “جم” یکی از سادات را انتخاب میکنند. این “سید” با نظر خود، دو نفر به عنوان همراه، یکی خلیفه و دیگری خادم، انتخاب میکند، این سه تن، جم را اداره میکنند که اصطلاحا آنها را “سهری جهم” (سر جمع) میخوانند.
به دلیل این که “جم” یک مراسم مقدس است باید همۀ پیروان پیش از حضور آماده شوند؛ یعنی غسل به جا آورند، لباس تمیز بپوشند و هر یک براساس توانایی خود، خوراکی آماده کنند. خوردن در “جم” یک شرط ضروری است چون در یکی از جملات سلطان اسحاق آمده است: “اگر پنج نفر یا بیشتر در جایی گرد هم آیند و شکرانه (نیاز و قربانی) به جا آورند، من نیز در جمع آنها خواهم بود”. ”همچنین گفته است:“اگر هزار نفر هم در “جم” حضور داشته باشند باید نذر و قربانی به همگان برسد”.
در”جمخانه“ یا جایی که مراسم “جم” در آن به جا آورده میشود، “سهری جهم”(سر جمع) – سید و خلیفه و خادم- در رأس مجلس مینشینند. هنگامی که جمع کامل شود گفت و گوها آغاز میگردد. این حالت تا پهن کردن سفره ادامه دارد. به مجرد پهن شدن سفره، سکوت، سالن را فرا میگیرد و سید یا خادم امر می کند: “الله کنید”، سپس خادم در برابر سید با حالت مشخص (پنجۀ بزرگ دست روی پنجۀ بزرگ پا) نشسته و به حالت ذکر میگوید: “یا الله” حضار نیز یک صدا پاسخ میدهند: “ای الله و دینی یار”. آن گاه سید دعای نیاز و قربانی میخواند: “نیاز حاصل ، به حق و اصل، به روان خیر ، این دعا مستجاب شود، این نذر مستجاب شود، دور از درد و بلا باد”.
پس از آن سید به خلیفه فرمان میدهد که خوراکیها را تقسیم کند. کار توزیع نذر و قربانی را خلیفه و خادم با هم انجام می دهند و از سید آغاز میکنند. سید سهم خود را گرفته و سهم خدا را بر دیگران تقسیم میکند. آن گاه خلیفه سهم خود را میگذارد و سپس توزیع از سمت راست مجلس آغاز میشود. خادم آخرین کسی است که سهم خود را بر میدارد.
باید به این نکته هم اشاره کرد که پس از سهم خدا، سهم ”چراغ“ نیز برداشته میشود که متعلق به صاحب مکانی است که “جم” در آن برگزار شده است (هرگاه در جمخانه باشد این سهم به خادم جمخانه یا فراش میرسد).
پس از آن که هر کس سهم خود را گرفت شروع به خوردن میکند و آنچه باقی ماند را به خانه نزد اعضا میآورد. برای هر کس هم که به هر دلیل نتواند در مراسم حضور یابد سهم “نذر” و “قربانی” فرستاده میشود.
پس از خوردن نذر یا قربانی “خلیفه” دعای جم میخواند:” با اشارت شاه، به شرط بنیامین ، به رهبری داوود، قلم زرین پیر موسی، خدمت پاک رزبار و برای شمشیر مردان و جم هفتوانه، اولم یار ، آخرم یار و حکم صاحب یار”.
پس از دعای جم ، “جم رسی” برگزار میشود که به معنای پایان یافتن مراسم است. هر یک از حضار باید دست خادم را ببوسد و خادم نیز متقابلاَ دست آنها را ببوسد.
موضوع دیگری که باید اشاره کرد آن است که تنها مردان در مراسم جم حاضر میشوند و زنان و کودکانی که هنوز مراسم “سرسپاری ” به جای نیاوردهاند اجازۀ ورود به جمخانه ندارند. این مسأله هم به نخستین جم اهل حق باز میگردد: هنگامی که سلطان نخستین جم را برگزار کرد، رزبار که زن بود شرکت نکرد و مصطفی را به نمایندگی از سوی خود روانه کرد.
اغلب اوقات پس از پایان مراسم، جمعی در جمخانه باقی مانده، کلام (شعر دینی) میخوانند و دف مینوازند و پس از آن دعای جم قرائت میکنند.
“جم” یگانه شیوۀ پرستش جمعی نزد اهل حق است، به همین دلیل بسیار مقدس می باشد. سلطان اسحاق در این باره میگوید: ” آن که در جم حضور مییابد از تمام گناهان پاک میشود چون مسلمانان که با رفتن به مکه، شامل غفران الهی میشوند.[۱۷]
اهل حق و نذر و قربانی
در آداب و رسوم مربوط به نذر و قربانی آمده است که، آب به جم “جمع” آورده می شود که جم نشینان هر یک جرعه ای از آن را می خورند و اگر کسی تشنه هم نباشد، باید حتماً یک قطره (قدری) بخورد. این رسم در آیین زردشتیان و نیز در آیین مسیحیت هم وجود دارد.
اهل حق در موقع ذبح قربانی و نیز در جم خانه در هنگام انجام مراسم، لباس سفید می پوشند شبیه همین رسم (لباس سفید پوشیدن) در میان زرتشتیان وجود دارد.[۱۸]
اهل حق و موسیقی عرفانی
(در حال تکمیل)
اهل حق و شارب (سبیل)
شارب گذاشتن بزرگترین مشخصه و ممیزۀ ظاهری این قوم است. در نزد این گروه زدن شارب گناهی بس بزرگ است؛ یعنى موى سبیل خود را نمىزنند، تا بلند شود و لب بالا را بپوشاند. آنان شارب را معرف مسلک حقیقت مىدانند، و معتقدند که شاه ولایت على (ع) نیز شارب خود را نمىزده است؛ از این جهت زدن شارب را گناهى بزرگ مىدانند.[۱۹]
نماز یا نیاز اهل حق
فرقه اهل حق به جای نماز خواندن مانند سایر مسلمانان، نیاز یا کردار دارند، نماز (نیاز یا کردار) ایشان به جماعت است، و نماز فرادى درست نیست. عبادت با نواختن طنبور و آلات موسیقى و خواندن سرود و دعاهاى مذهبى انجام مىپذیرد. گاهى هنگام دعا چنان از خود بی خود مىشوند که خویشتن را بر روى آتش افروخته افکنده و در آن حال جذبه، به ایشان صدمهاى نمىرسد.[۲۰]
اهل حق و روزه
مرحوم دهخدا در لغت نامه خود، ذیل واژۀ «فرقه علی اللهیان»، دربارۀ آداب و رسوم اهل حق می نویسد: روزۀ آنان در سال، سه روز است و پایانش جشن خداوندگار است.[۲۱] روزه گرفتن در آیین یاری شباهت زیادی به روزه های یهودیان دارد، روزه های یهودی بر اساس علل و حوادث معینی که مربوط به پیشوایان آنها بوده، به جا آورده می شود. البته همچنین گفته شده که در میان اهل حق، روزۀ سه روز، دوازدهم تا چهاردهم دی ماه (روزۀ مرنو) و نیز پانزدهم تا هفدهم دی ماه ( روزۀ قولطاسی)، روی حوادث و عللی که برای پیشوایان آنان به وجود آمده، مرسوم شده است.[۲۲]
اهل حق و مراسم عقد ازدواج
مراسم عقد ازدواج در میان این گروه این گونه است که، در روستاها معمولاً به جای خواندن صیغه نکاح، مراسم خاصی اجرا می شود و صیغه عقد نمی خوانند ولی در شهرها مانند سایر مسلمانان رفتار می کنند.[۲۳]
اهل حق و خوردنی ها و آشامیدنی ها
در خوردنی ها و آشامیدنی ها، محرّمات ندارند، بنابراین از خوردن چیزهایی مانند؛ گوشت خوک و یا نوشیدن شراب باکی ندارند.[۲۴]
یارستان شدن اهل حق و سر سپردگی آنان
سرسپردن؛ یعنى سر تسلیم و رضا به درگاه حق فرود آوردن و در پیش پیر، دلیل عهد و میثاق بستن. هر کودکى اعم از پسر یا دختر باید در نزد پیر دلیل، سر بسپرد. از اصول سرسپردن شکستن یک عدد جوز هندى است و براى شکستن جوز، تشریفات خاصى در «جمخانه» برگزار مىشود.[۲۵]
در مسلک یاری، شرط یارستان شدن سرسپردگی است. شبیه همین در مسیحیت است که شرط مسیحی شدن غسل تعمید است.[۲۶]
کتب اهل حق
(در حال تکمیل)
اهل حق و قرآن
بنا به نوشته صاحب “بستان مذاهب”، این قوم به قرآن موجود نزد مسلمانان عقیده ندارند و می گویند که این قرآن، تحریف شده است.[۲۷]
کتاب های بزرگان اهل حق
(در حال تکمیل)
مشترکات و مفترقات گروه های اهل حق
(در حال تکمیل)
حکم فقهی اهل حق
با توجه به این که اهل حق از فرقه های منحرف به شمار می آید پرسشی در این جا مطرح می شود که آیا آنان جزو کفار محسوب می شوند و احکام کفار بر آنها بار می شود و یا این که از فرقه های اسلامی هستند نهایت این که مانند بسیاری از فرقه های اسلامی انحرافاتی در آنها وجود دارد.
مراجع تقلید شیعه واژه کفر را در پنج معنا به کار برده اند و در مجموع، هفت گروه (با توجه به اختلاف فتاوا)، در اصطلاح و کلمات فقها کافر شمرده شده اند:
۱٫ منکران خداوند.
۲٫ مشرکان؛ یعنی کسانی که برای خداوند متعال شریک و همتا قرار می دهند.
۳٫پیروان دیگر ادیان آسمانی (اهل کتاب).
۴٫ منکران ضروریات دین با آگاهی از ضروری بودن آن.
۵٫کسانی که پیامبری حضرت محمد بن عبدالله (ص) را قبول ندارند.
۶٫ کسانی که به امامان معصوم (ع) دشنام دهند یا با ایشان دشمنی کنند؛ مثل خوارج و ناصبیان.
۷٫ غلاه؛ یعنی کسانی که یکی از ائمه (ع) را خدا خوانده، یا بگویند خدا در آنها حلول کرده است.[۲۸]
بنا بر این، اهل حق، با دارا بودن عقایدی که (در بخش های عقاید و آداب ایشان)، ذکر شد، جزو غلاه به حساب می آیند و تعریف مراجع محترم از کافر شامل حال آنان نیز می شود.
نقد اهل حق
(در حال تکمیل)
نقد اعتقادی اهل حق
(در حال تکمیل)
نقدهای عملی اهل حق
(در حال تکمیل)
[۱]. ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، ص۳۳۱، انتشارات مرکزجهانی علوم اسلامی، چاپ دوم، قم، ۱۳۸۱ش.
[۲]. برنجکار، رضا، آشنایى با فرق و مذاهب اسلامى، اهل حق و نصیریه. کتاب نامه تکمیل شود
[۳]. قبادی، اسماعیل، مجلۀ تخصصی کلام اسلامی، ص ۸۷، شمارۀ ۱۴، ۱۳۷۴ش.
[۴]. دایره المعارف تشیع، ج ۳، ص ۶۵۵-۶۵۶٫[نیازبه تکمیل]
[۵]. ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، ص۳۳۲، انتشارات مرکزجهانی علوم اسلامی، چاپ دوم، قم، ۱۳۸۱ش.
[۶]. واحد پاسخگوی به سؤالات،سایت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
[۷]. برای آشنایی بیشتر به سایت اندیشه قم مراجعه نمایید.
[۸]. ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، ص۳۳۴، انتشارات مرکزجهانی علوم اسلامی، چاپ دوم، قم، ۱۳۸۱ش.
[۹]. القاصی، مجید، آئین یاری، ص۵۱.[نیاز به تکمیل منبع]
[۱۰]. مشکور،محمد جواد،فرهنگ فرق اسلامی،ص۸۷، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ چهارم، مشهد، ۱۳۸۴ش.
[۱۱]. مشکور،محمد جواد،فرهنگ فرق اسلامی،ص۸۷، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ چهارم، مشهد، ۱۳۸۴ش.
[۱۲].سبیل.
[۱۳]. مشکور،محمد جواد،فرهنگ فرق اسلامی،ص۸۷، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ چهارم، مشهد، ۱۳۸۴ش.
[۱۴]. برگرفته از سایت دایره المعارف بزرگ اسلامی.
[۱۵]. مطالب فوق خلاصه شده ازکتاب برهان الحق، صفحه ۳۲ میباشد که برگرفته شده از سایت بیان معرفت است.
[۱۶]. بر گرفته از سایت مرکز ملی پاسخ گویی به سؤالات دینی.
[۱۷]. ر.ک: پروفسور میران، رشاد،اهل حق (کاکهیی)-بخش چهارم، ترجمۀ خوشحالی، بهزاد.(نیاز به تکمیل منبع)
[۱۸]. واحد پاسخگوی به سؤالات،سایت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
[۱۹]. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص ۸۷، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ چهارم، مشهد، ۱۳۸۴ش.
[۲۰]. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص ۸۷، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ چهارم، مشهد، ۱۳۸۴ش.
[۲۱]. لغت نامه دهخدا طبع جدید ص ۱۴۲۵۵٫[نیاز به تکمیل]
[۲۲]. واحد پاسخگوی به سؤالات،سایت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
[۲۳]. لغت نامه دهخدا طبع جدید ص ۱۴۲۵۵ – ۱۴۲۵۶٫[نیاز به تکمیل]
[۲۴]. لغت نامه دهخدا طبع جدید ص ۱۴۲۵۵ – ۱۴۲۵۶٫[نیازبه تکمیل]
[۲۵]. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص۸۷، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ چهارم، مشهد، ۱۳۸۴ش.
[۲۶]. واحد پاسخگوی به سؤالات،سایت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
[۲۷]. لغت نامه دهخدا طبع جدید، ص ۱۴۲۵۵ – ۱۴۲۵۶٫[نیازبه تکمیل]
[۲۸]. رساله توضیح المسائل نه مرجع، تدوین و تطبیق راشدی، لطیف و راشدی، سعید، ص ۷۱ – ۷۳، انتشارات پیام عدالت، چاپ اول، ۱۳۸۵ ش. با استفاده از سؤال ۳۰۰۸ (سایت اسلام کؤست: ۳۲۶۰).
افزودن دیدگاه جدید