درگذشت فیلسوف و نظرپرداز برجسته انگلیسی؛ توماس هابز(1679میلادی)
توماس هابْزْ(Thomas Hobbes)، فیلسوف معروف انگلیسی در پنجم آوریل 1588میلادی در این کشور به دنیا آمد. وی از نوجوانی به نگارش کتاب پرداخت و پس از آن برای ادامه تحصیلات خود وارد آکسفورد شد. هابز از آن پس با مطالعات فلسفی خود، از ماکیاولی، فیلسوف ایتالیایى تاثیر پذیرفت و به نشر افکار خود پرداخت. فلسفه هابز از علاقه و رغبت او به حوادث و امور عالم سرچشمه می گرفت. وی فیلسوفی بود به حد افراطْ مادی. از دیدگاه او، اجتماع همانند یک ماشین است که تنها قدرتِ فرمان روا می تواند آن را به کار اندازد. هابز می گفت: برای فرار از نابسامانی جوامع، آدمیان دور هم جمع می شوند و جوامعی را که ترجیحاً تحت اداره یک قدرت قانونی مرکزی است، تشکیل می دهند. غرض از این اجتماع آن است که از بروز جنگ میان افراد جلوگیری شود. توماس هابز تاکید می کند که پیمان و قراردادی که میان افراد یک جامعه بسته می شود به وسیله یک تن بهتر به اجرا در می آید. به عقیده او هر جا تفرقه قدرت هست، آشوب و اغتشاش نیز وجود دارد. بنابراین، پیمان بسته می شود که افراد جامعه از پیشوایان خود اطاعت کنند. در حقیقت، افراد به یک نوع انقیاد اختیاری برای تمام عمر گردن می نهند و این قرارداد با شمشیر به اجرا گذاشته می شود، زیرا قراردادی که زور و شمشیر از آن حمایت نکند، حرفی بیش نیست. هابز می گوید: قدرت شاه باید نامحدود باشد. وی باید همه افکار را سانسور کند. به همه ادیان نظم دهد، هر تدبیری را به دقت بسنجد و هر طغیانی را فرونشاند. باید قوانین مربوط به مالکیت را تهیه و تنظیم کند، زیرا همه املاک، در تحلیل واپسین به شاه تعلق می گیرد. توماس هابز می گوید: خیلی آسان می توان مردم را معتقد ساخت که اطاعت از پادشاه، وظیفه ای الهی است، زیرا ذهن آدمی راغب و فریفته عقاید دینی است. می توان در کلیسا، خطابه ها و موعظه های خاصی، و در مدارس، درس های مخصوصی قرار داد و به وسیله ضرورتْ، اطاعت از پادشاه را در اذهان مردم فرو کرد. هم چنین هابز معتقد بود که زندگی افراد جامعه به تمامی در ید قدرت پادشاه است و هرگونه ابراز نارضایتی از کار حاکم، حتی اگر به جا باشد، باید به سختی سرکوب شود. بدین ترتیب، چون هابز سلاطین را خداوندانِ روی زمین می دانست، به نوعی سلطنت استبدادی گرایش پیدا کرد و از خصوصیات پادشاه آن می دانست که احتیاجی به حفظ قول و عمل به آن ندارد. اندیشه های هابز را می توان بدین ترتیب برشمرد: حاکم، اقتدار نامحدود دارد و هرگونه نافرمانی از اتباع جامعه، غیرقابل قبول و غیرعادلانه است؛ طبیعت اصلی همه آدمیان یکسان است و همه، تبهکار و درنده خو هستند. در حکومت استبدادی مورد نظر هابز، از سازمان های سیاسی یا بحث های مشاجره آمیز خبری نیست و همه اقشار جامعه، به مثابه نوکران و خدمت گزاران شاه و عامل و مفسّر نیات و اراده او هستند. پس از این مباحث، هابز فلسفه خود را اختتام می بخشد و اظهار امیدواری می کند که شاهان، حکمت وی را مدنظر قرار دهند و به استبداد بپردازند. هابز، انسان را تحت تربیت غریزه می دانست ولی به هنگام شکل گیری قدرت، وی فرد محاسبه گری خواهد بود که این نظر هابز مورد نقد منتقدان قرار گرفته است. هابز نظرات خود را در کتاب هایى چون علم سیاست، فلسفه درباره حکومت و قدرت یک دولت مطرح ساخته است. هابز توقع داشت که وفاداری و خدمت او را به پادشاهان، با برقراری مستمری کافی، پاداش دهند. پادشاه وقت نیز چنین کرد و یک صد لیره در سال برای او اختصاص داد. اما خودِ هابز گفته بود که پادشاه احتیاجی به حفظ قول خود ندارد، از این رو، پادشاه انگلستان نیز هرگز به قول خود عمل نکرد و مستمری توماس هابز هرگز به او نرسید. توماس هابز سرانجام در 4 دسامبر سال 1679میلادی در 91 سالگی درگذشت.
افزودن دیدگاه جدید