مروری بر دعای ندبه؛ سند شناسی و محتوا و فرازهای کلی آن/بخش اول
این متن سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین سید محمّدمهدی میرباقری درباره دعای ندبه است که ایشان در این بحث به مروری بر این دعای شریف پرداخته اند و از حیث سندشناسی و فرازهای مختلف دعا آن را مورد بررسی قرار داده اند. به نظر ایشان دعا از چهار بخش اصلی تشکیل شده که در آن از حمد و ثناء خداوند شروع شده با جریان تاریخ و فرهنگ انتظار کار را در استغاثه پایان می برد.
دعا و توسل، دو نیاز آدمی و دو بال پرواز او برای فرار از دل مردگی حاكم بر فضای زندان دنیا هستند. همین امر انسان را بر آن می دارد تا در پی دست یابی به عواملی باشد كه او را در راه درك مفاهیم ادعیه و زیارات یاری می رسانند. در میان این عوامل، دقت در فرازهای دعا، سهم بسزایی در فهم معنای روح بخش آن ایفا می كند؛ یعنی فهم سیر و انتقالاتی كه برای تربیت روح انسان ها در نیایش های معصومین( علیهم السلام) است، همانطور كه نیاز به ترجمه و شرح واژگان دارد، محتاج آگاهی از اسرار پنهان در بین فقرات و نظم و سیاق كلی آن ها نیز می باشد؛ زیرا تركیب كلّی و مجموعه ی فرازهای دعا، منظومه ی به هم پیوسته ای هستند كه بر زبان اولیای خداعلیهم السلام برای رشد و صعود و در نهایت تقرب روح آدمی به معبود یكتا،جاری شده اند.ترتیب و فراز و نشیب دعا با نیازهای پیچیده روح انسانی، هماهنگ است. معصوم(علیه السلام) با نگاه جامعی كه به مجموعه ی ابعاد وجودی انسان دارد و می خواهد او را به سوی سعادت رهنمایی كند، به یقین با ظرافت و دقت ویژه ای سخن می گوید تا روان آدمی را از مرحله ای به مرحله ی عالی تری حركت دهد. همین است كه نمی توان هیچ كلمه ای را جایگزین كلمه ی دیگری كرد یا فرازها و جملات دعا را با یكدیگر جابه جا كرد.
بنابراین، دقت در كلمات و نوع واژگان، فرازها و فقرات دعا برای فهم بهتر نقل و انتقالاتی كه در آن جریان دارد، امری لازم است. ما در این نوشتار در صدد آنیم تا با چنین دیدگاهی، به شرح و بیان ارتباط بین فرازهای دعای شریف ندبه بپردازیم. باشد كه در راه كشف مقصود نهایی این دعای ملكوتی مورد توجه و عنایت آن غایبی كه وجودش از میان ما خالی نیست، قرار گیریم.پیش از پرداختن به اصل بحث، بهتر است مطالبی را جهت آشنایی با سند این دعای شریف بیان كنیم.
سندشناسی دعای ندبه
برای این دعا، دو سند ذكر شده است، كه در ذیل به بیان و بررسی هر كدام از آن ها می پردازیم. سند اول که این سند مربوط است به نقلی كه مرحوم سید بن طاووس در كتاب شریف مصباح الزائر آورده است. عین عبارت ایشان چنین است: «ذكر بعض اصحابنا قال: قال محمد بن علی بن أبی قره، نقلت من كتاب محمد بن الحسین بن سفیان البزوفری قدس سره دعاء الندبه و ذكر انه الدعاء لصاحب الزمان صلوات اللَّه علیه و یستحب أن یدعا به فی الأعیاد الاربعه و هو...»(1)
بعضی از اصحاب ما چنین گفته اند كه جناب محمد بن علی بن أبی قرّه از كتاب مرحوم محمد بن الحسین بن سفیان بن البزوفری، دعای ندبه را نقل كرده و گفته است كه این دعا، دعایی است برای حضرت صاحب الزمان (صلوات اللَّه علیه) كه مستحب است آن را در عیدهای چهارگانه - روز جمعه، عید قربان، عید فطر و عید غدیر - بخوانند.
دوّمین سندی كه برای دعای ندبه، از خلال كتاب های روایی به دست می آید، سندی است كه مرحوم مجلسی در بحارالانوار نقل می كند که «قال محمد بن المشهدی فی المزار الكبیر: قال محمد بن ابی قرّه: نقلت من كتاب أبی جعفر محمد بن الحسین بن سفیان البزوفری...»(2) محمد بن مشهدی در كتاب مزار خویش - مزار كبیر - چنین گفته كه دعای ندبه را محمد بن ابی قرّه از كتاب ابی جعفر محمد بن الحسین بن سفیان البزوفری، نقل كرده است.
همان طور كه ملاحظه می شود، آن تزلزل و ضعفی كه در سند اول وجود دارد، در سند دوم به چشم نمی خورد؛ زیرا در سند دوم، مرحوم مشهدی به طور مستقیم می فرماید: محمد بن علی بن ابی قرّه چنین گفت كه دعای ندبه منقول از كتاب مرحوم بزوفری است، در حالی كه در سند اول، مرحوم سید بن طاووس می فرماید «ذكر بعض اصحابنا» که یعنی بعضی از اصحاب ما امامیه چنین ذكر كرده اند.
لازم به ذكر است كه مرحوم مجلسی بعد از بیان هر دو سند، چنین اظهار نظر می كند: «گمان می رود مرحوم سید بن طاووس نیز این دعا را از جناب مشهدی گرفته باشد و مراد وی از بعض اصحابنا همان مرحوم مشهدی باشد.»
البته ناگفته نماند كه اگر سید بن طاووس (قدس سره) دعای ندبه را با واسطه ی مرحوم مشهدی نقل كند، یك اشكال پدید می آید و آن این كه، جناب سید (قدس سره) بعد از بیان دعای ندبه، چنین می گوید که «ثم صل صلاه الزیاره و قد تقدم و صفها ثم تدعوا بما أحببت فأنك تجاب ان شاء اللَّه تعالی»(3) یعنی «سپس به كیفیتی كه در گذشته بیان شد نماز زیارت را به جای آرید و از خدا آن چه را می خواهید در خواست كنید كه ان شاءاللَّه اجابت خواهد شد» در حالی كه كتاب مزار مرحوم مشهدی از چنین نماز زیارتی در پایان دعای ندبه، خبر نمی دهد. ولی خود مرحوم سید در اقبال الاعمال(4)، چنین نمازی را بعد از دعای ندبه نقل نمی كند كه این می تواند علامتی باشد بر این كه مرحوم سید، نماز زیارت را در مصباح به عنوان رجاء آورده است.
اما به هر حال، سندی كه نزد اهل فنّ، از استناد بیشتری برخوردار است، همان سند مرحوم محمد بن مشهدی است كه ما نیز به بررسی آن می پردازیم. ولی قبل از پرداختن به بررسی سند دعا، لازم است در نگاهی كوتاه، به معرفی كتاب مزار محمد بن مشهدی بپردازیم.
آشنایی با كتاب مزار كبیر و مولف آن محمد بن مشهدی
مزار محمد بن مشهدی، كتابی است كه در مورد زیارت های وارد شده برای پیامبر گرامی اسلام ( صلی الله وعلیه وآله) و خاندان نورانی آن حضرت نوشته شده است. مرحوم مجلسی در بحارالانوار(5) از این كتاب با عنوان «مزار كبیر» یاد كرده است و بنابر آن چه علامه طهرانی در الذریعه(6) بیان كرده است و هم چنین از خاتمه ی مستدرك الوسایل(7) ظاهر می شود، این كتاب، یكی از مدارك مرحوم نوری برای «مستدرك الوسائل» بوده است(8). از عبارتی كه در مقدمه ی مزار كبیر آمده است، چنین آشكار می گردد كه مرحوم؛ مشهدی فقط روایاتی را كه به سند قابل اعتماد و از راویان موثق به دست آورده، نقل كرده است.(9) در پایان باید افزود مرحوم سید بن طاووس علاوه بر اعتماد به این كتاب و نقل فراوان از آن، زبان به مدحش نیز گشوده است.(10)
از كلمات مرحوم آیت اللَّه خویی در معجم الرجال(11) به نقل از شیخ حرّ عاملی چنین ظاهر می شود كه مراد از محمد بن مشهدی، محمد بن علی بن جعفر است. ولی مرحوم حاجی نوری در خاتمه ی مستدرك الوسایل(12) در این باره می فرماید که «مراد از محمد بن مشهدی، محمد بن جعفر بن علی بن جعفر المشهدی است كه از وی با عنوان «حائری» نیز یاد شده است. ایشان یكی از كسانی است كه از ابی الفضل شاذان بن جبرییل قمی روایت نقل می كند. او هم چنین با دو واسطه از مرحوم محمد بن نعمان - شیخ مفید - به نقل روایت می پردازد».
ولی به هر حال مقصود از محمد بن مشهدی، هر كدام از این دو كه باشد («محمد بن علی بن جعفر - یا - محمد بن جعفر بن علی بن جعفر المشهدی»)، شخص قابل اعتماد، مورد وثوق و جلیل القدری است كه توصیف و مدح وی در كتب رجال آمده است.
اما درباره ی آشنایی با «محمد بن علی ابی قرّه» باید گفت كه ایشان از جمله راویان صاحب كتاب و مورد اعتماد است. رجال نجاشی درباره ی وی چنین می گوید: «محمد بن علی بن یعقوب، اسحاق بن أبی قرّه، ابوالفرج القنائی الكاتب كان ثقه و سمع كثیراً و كتب كثیراً و كان یوردق لاصحابنا و معنا فی المجالس، له كتب منها: كتاب عمل یوم الجمعه، كتاب عمل الشهور، كتاب معجم رجال ابی المفضل، كتاب التهجّد؛ أخبرنی و أجازنی جمیع كتبه»(13) یعنی «محمد بن علی بن یعقوب اسحاق بن أبی قرّه ابوالفرج القنائی، كه ملّقب به «كاتب» است، شخص ثقه و مورد اعتمادی می باشد كه شنیده ها و نوشته های زیادی از او به جای مانده است» وی شخصی بود كه كتاب ها را ورق به ورق برای اصحاب امامیه می خواند و همواره در مجالس، با ما بود. كتاب های او عبارتند از: عمل یوم الجمعه، عمل الشهور، معجم رجال ابی المفضل و التهجد.
مرحوم نجاشی در پایان می فرماید: «محمد بن ابی قره برای من روایت نقل كرده و اجازه ی نقل كتاب هایش را به من داده است». همان طور كه روشن است، از عبارت: «كان یوردق لاصحابنا و معنا فی المجالس» چنین استفاده می شود كه مرحوم نجاشی در زمان «ابن ابی قرّه» می زیسته است. و از عبارت دیگر كه می فرماید: «أخبر نی و أجازنی جمیع كتبه»، آشكار می گردد كه مرحوم نجاشی، اجازه ی نقل كتاب های «ابن أبی قرّه» را نیز داشته است.
بنابراین، می توان چنین گفت كه هر چند این دو بزرگوار هم عصر یكدیگر بوده اند، ولی به اعتبار این كه مرحوم نجاشی، اجازه ی نقل كتاب های «ابن ابی قرّه» را از وی داشته است، «ابن ابی قرّه» از مشایخ اجازه ی مرحوم نجاشی محسوب می گردد.
اما برای آشنایی با محمد بن الحسین بن سفیان البزوفری باید گفت که بنابر آن چه مرحوم آیت اللَّه خویی در معجم الرجال(14) آورده است، از این شخص با دو عنوان یاد شده است «محمد بن الحسین بن سفیان البزوفری، ابوجعفر» و «محمد بن الحسین البزوفری، ابو جعفر». وی از شاگردان احمد بن ادریس بوده و از او روایت نقل كرده است. از آن جا كه مرحوم محمد بن نعمان (شیخ مفید)، از محمد بن حسین بن سفیان بزوفری، روایت نقل كرده، می توان گفت كه ایشان از مشایخ مرحوم مفید نیز بوده است.
امّا درباره وثاقت وی باید گفت: هر چند پیرامون «محمد بن حسین بن سفیان بزوفری» در كتب رجالی، توثیق خاصّی وارد نشده است، ولی از آن جا كه این فرد از جمله كسانی بوده كه مرحوم مفید از وی روایت بسیار نقل كرده و هم چنین در موارد مختلف برای وی رضا و رحمت خداوند متعال را طلب نموده است، می توان بدون تردید گفت: قواعد توثیق عام، شامل حال وی می گردد؛ زیرا طبق قواعدی كه بزرگان ازاهل فنّ رجال، بیان كرده اند: اگر شخصی از مشاهیر باشد و روایات فراوانی را هم نقل كرده و از طرفی هم قدح و تضعیفی درباره ی او بیان نشده باشد، همین نشانه ی حُسن ظاهر و علامتی برای توثیق او می باشد؛ چون با شهرتی كه از او به جای مانده، اگر ارباب رجال، عیب و مذمتی از وی سراغ داشتند، بیان می كردند.
معنای «انّه الدعاء لصاحب الزمان»(عج الله تعالی فرجه الشریف)
بعد از روشن شدن وثاقت موجود در سلسله ی سند این دعای شریف، لازم است به عبارتی كه ابن بزوفری قبل از این دعا آورده است، بپردازیم. وی قبل از آوردن متن دعای ندبه چنین می گوید که «انّه الدعاء لصاحب الزمان (صلوات اللَّه علیه) و یستحب أن یدعی به فی الاعیاد الاربعه...»(15) مرحوم بزوفری چنین گفته كه دعای ندبه، دعایی است برای حضرت صاحب الزمان علیه السلام و مستحب است آن را در عیدهای فطر، قربان، غدیر و روز جمعه بخوانند.
بر اهل دقت پوشیده نیست كه در عبارت: «انّه الدعاء لصاحب الزمان صلوات اللَّه علیه»، دو احتمال وجود دارد كه اول این است که این دعای شریف، دعایی است كه از جانب امام زمان (علیه السلام) انشاء شده است. اما دوم اینکه این دعا، دعایی است كه برای وجود مقدس امام زمان (علیه السلام) انشاء شده است، نه این كه انشاء این دعا از طرف آن حضرت صورت گرفته باشد.
امّا از آن جا كه مرحوم «ابن بزوفری» در ادامه می فرماید «و یستحب أن یدعی به فی الاعیاد الاربعه» مستحب است كه این دعا در عیدهای چهارگانه خوانده شود معلوم می گردد كه در نگاه مرحوم «ابن بزوفری»، انشاء این دعای شریف از جانب كسی غیر از امام معصوم (علیه السلام) نبوده است؛ زیرا بزرگان اصحاب امامیه هیچ گاه در رابطه با دعایی كه از جانب شخصی غیر از معصوم( علیه السلام) صادر شده باشد، نمی گویند «مستحب است آن را فلان وقت معین بخوانید».
بنابراین، به دو قرینه، احتمال این كه دعای ندبه از سوی شخص دیگری غیر از امام معصوم( علیه السلام) صادر شده باشد، مردود است. اول اینکه می فرماید: «یستحب»؛ ظاهر این كلمه می رساند كه این دعا از جانب معصوم صادر شده است؛ زیرا محكوم كردن هر كدام از افعال و أذكار به هر یك از احكام خمسه (وجوب و حرمت، استحباب، كراهت، اباحه) از امور توقیفیه می باشد كه فقط باید از جانب اولیای خدا صورت گیرد. و دوم این كه برای قرائت این دعا، زمان خاص (اعیاد اربعه) بیان شده و دعایی كه از جانب غیر معصوم انشاء شده باشد، نمی تواند از چنین ویژگی برخوردار باشد.
امّا اینكه این دعای شریف از جانب كدام یك از معصومین (علیهم السلام) صادر شده است، باز هم به روشنی معلوم نیست. از ظاهر عبارت مرحوم «ابن بزوفری» آشكار می شود كه این دعا از امام زمان( علیه السلام) است. در این صورت، باید بگوییم: این دعاء نیز از توقیعاتی است كه از جانب حضرت صاحب الامر(علیه السلام) برای مرحوم ابن بزوفری كه در زمانی نزدیك به غیبت صغری می زیسته، صادر شده است همانند توقیعاتی كه برای مرحوم شیخ مفید صادر شده اند.
احتمال دوم این است كه این دعا از سوی امام صادق (علیه السلام) صادر شده باشد؛ همان طور كه مرحوم مجلسی در كتاب «زاد المعاد» فرموده است.(16) هر چند بعضی خواسته اند احتمال دوم را به خاطر ناسازگاری بعضی از مضامین دعا با صدور از جانب امام صادق( علیه السلام) مردود سازند، ولی بر اهل تحقیق روشن است كه این اشكالات قابل توجیه است؛ زیرا نظیر چنین مضامینی در موارد دیگر از امام صادق (علیه السلام)(17) و دیگر ائمه(علیهم السلام) نقل شده است. امّا به هر حال آن چه از سند دعای ندبه معلوم می شود، این است كه این دعا، دعای غیر مأثور نیست، بلكه دعایی است كه از جانب یكی از ائمه هدی( علیهم السلام) نقل شده است.(18) علاوه بر این، با دقّت در متن این دعای شریف به آسانی آشكار می شود كه چنین مضمون بلند و ملكوتی، خود از جمله تأییدات غیرقابل انكار بر صدور دعای ندبه از سوی امام معصوم (علیه السلام) است.
مروری بر فرازهای این دعای شریف
اما این دعا از چهار فراز تشكیل شده كه با یكدیگر مرتبط بوده و مجموعاً یك منظومه ی منظم و سیر منسجم را تشكیل می دهند.
فراز اول، حمد و صلوات: این دعا با حمد بر ربوبیت خداوند و صلوات بر پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت مكرّمش (علیهم السلام) آغاز می شود. «الحمد للّه ربّ العالمین و صلی اللَّه علی سیدنا محمد نبیه و آله و سلم تسلیماً». ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است و درود و سلام مخصوص خداوند بر آقای ما پیامبرش و خاندان او باد.
فراز دوم، ثنای بر قضاء: این فراز كه با حمد و ثنای دوباره بر جریان قضای الهی نسبت به اولیائش شروع می شود، در واقع دربردارنده ی همه ی دعا به نحو اجمال است كه با عباراتی مختصر، مضامین بعدی دعا را مورد اشاره قرار می دهد. «اللهم لك الحمد علی ماجری به قضاؤك فی اولیائك... و جعلتهم الذریعه الیك و الوسیله الی رضوانك». بار خدایا! ستایش فقط تو را سزاست بر آن قضاء و قدری كه درباره ی اولیا و نمایندگانت جاری شد... و آنان را سبب دست آویزی به سویت و وسیله ای برای خشنودی محضت قرار دادی.
فراز سوم، تاریخ، از آغاز تا تكامل: در سومین فراز از این دعای شریف، ماجرای تفصیلی قضا و حكم الهی در مورد اولیائش مورد بررسی قرار می گیرد كه در آن، نقطه ی شروع تاریخ بشریت و تحوّلات اساسی و در نهایت، سیر تكاملی آن به سوی عصر حاكمیت حضرت بقیه اللَّه علیه السلام كه اوج تقرّب جامعه ی بشری به خدای متعال وهدف نهایی از خلقت است، مورد توجه واقع می شود. این فراز با عبارت فبعض أسكنته جنتك آغاز می گردد و با جمله ی و نحن نقول الحمدللّه رب العالمین به انتها می رسد.
فراز چهارم، استغاثه و طلب: استغاثه به درگاه حضرت حق، آخرین فراز از دعای ندبه را به خود اختصاص می دهد که «اللّهم أنت كشّاف الكرب و البلوی....» خدایا! تویی تنها برطرف كننده گرفتاری ها و سختی ها....
كلید فهم دعا
به نظر چنین می رسد كه شاید بتوان از این دعای شریف، ره یافت های جدّی و مفیدی را برای پی ریزی یك فلسفه ی تاریخ بر مبنای معارف اصیل اهل بیت( علیهم السلام) به دست آورد. امّا قبل از ورود به بحث لازم است، اشاره ای گذرا به تعریف فلسفه ی تاریخ و دیدگاه های مختلف در رابطه با آن داشته باشیم.
مقصود از فلسفه ی تاریخ، تحلیل كلّ تاریخ بشریت است؛ یعنی در این علم، جریان و حركت تاریخ از ابتدا تا انتها، نحوه ی تكامل تاریخ و عوامل حاكم بر تحول و تكامل آن مورد بررسی قرار می گیرند. بنابراین، از آن جا كه تحلیل جریان ها و تحولات تاریخی و نظر دادن در رابطه با حركت تكاملی آن ها، از یك سو به چگونگی نگاه انسان به جهان بستگی دارد و از سوی دیگر، به كیفیت تحلیل از وجود انسان وابسته می باشد. دانشمندان مسلمان و موحّد كه اساس آفرینش و تكامل آن را بر پایه ی خالقیت و ربوبیت حضرت حق بنا می نهند، نمی توانند نظریات مادی گرایانی كه نظام آفرینش را بر اساس استقلال و استغناء ماده تحلیل می كنند، بپذیرند؛ زیرا نظریه پردازان مادّی، كمال نهایی در خلقت را بر اساس مطلق گرایی حسّی و اصل بودن محسوسات و لذایذ مادّی تعریف می كنند و مبتنی بر همین دیدگاه، مرحله ی تكامل تاریخ را مرحله ای می دانند كه در آن، غرایز انسانی به صورت تامّ و تمام ارضا شود. این نظر در تضادّ جدّی با عقاید و دیدگاه های پیروان آیین توحیدی اسلام است كه بر پایه ی اعتقاد به خالقیت مطلقه ی خدای یكتا، تكامل خلقت را به ربوبیت الهی بر می گردانند و می گویند: این پروردگار یگانه است كه با افاضه و ربوبیت دایمی خود، همه ی مخلوقات را در مسیر تكامل قرار می دهد. كه در این صورت، كمال تاریخ نیز هنگامی خواهد بود كه جامعه به سمت پذیرش بیشتر ربوبیت و ولایت الهی و ظهور كامل تر آن، پیش رود. رسیدن به این هدف مهّم فقط در كنار اراده ی انسان ها ممكن خواهد بود؛ یعنی این انسان ها هستند كه با اختیار و پذیرش ولایت الهی، خود را در تكامل تاریخ، شریك می سازد و راه نزدیك شدن جامعه به یك پرستش اجتماعی را باز می كنند. در نتیجه، جریان ولایت و سرپرستی الهی در عالم انسانی، ظهور بیشتری پیدا می كند كه این، همان كمال نهایی تاریخ است.
در این میان، اولیای خاصّ خدا، نقش مجرا و مسیر اجرای ولایت الهی را بر انسان ها ایفا می كنند؛ یعنی این طور نیست كه خداوند متعال برای اجرای ولایت خویش بر انسان ها، به طور مستقیم با آن ها ارتباط برقرار كند، بلكه ولایت خویش را با واسطه و از طریق اولیای برگزیده ی خویش بر جامعه ی انسانی اعمال می كند و این اولیای مخصوص خدا هستند كه به خاطر پذیرش تامّ و تمام ولایت الهی و سربلند بیرون آمدن از ابتلائات و امتحانات، اراده شان مجرای ولایت الهی در عالم هستی شده است و به همین دلیل، در نگاه معارف ملكوتی تشیع، كمال جامعه ی انسانی و حركت تاریخ به سمت كمال مطلوب، از بستر اولیای الهی گذر می كند و متناسب با ظهور اراده ی آن ها در عالم انسانی خواهد بود؛ زیرا ایشان، خلیفه و جانشینان حضرت حق بر روی زمین هستند و انسان ها وظیفه دارند كه به ولایت آن ها گردن نهند: «من أطاعكم فقد أطاع اللَّه و من عصاكم فقد عصی اللَّه». هر كه از شما پیروی كند، از خدا پیروی كرده و هر كه از شما نافرمانی كند، خدا را نافرمانی كرده است.
به یقین هر كس كه در این رهگذر، ولایت اولیای خدا را نپذیرد، تحت ولایت و سرپرستی شیطان درآمده است: «و الذین كفروا أولیائهم الطاغوت...»(بقره/257) سرپرستی كسانی كه كافر شدند به دست طاغوت است.
بنابراین، آن چه محور اساسی در پیوند افراد یك جامعه ی توحیدی و حركت آن به سوی كمال است، محبّت و پذیرش ولایت الهی و تولّی تام به ولایت ولّی اللَّه است. همان طور كه محور پیوند بین افراد جامعه ی شیطانی نیز محبت و تولّی به شیطان و حركت به سوی ارضای هر چه تمام تر غرایز مادی است. به نظر می رسد این نوعی نگاهِ فلسفه ی تاریخی به ماجرای ولایت ائمه و اولیای الهی( علیهم السلام) در عالم انسانی است كه گویا می توان تمام سیر عالم و حركت جامعه به سوی خداوند متعال و حتی كیفیت این سیر را از مضامین عالی و نورانی دعای ندبه استظهار كرد
**********************************
پی نوشت ها:
(1) مصباح الزائر، سید بن طاووس، ص 446.
(2) بحارالانوار، مجلسی، ج 99، صص 104 - 110.
(3) مصباح الزائر، ص 453.
(4) اقبال الاعمال، سید بن طاووس، ج 1، ص 504.
(5) بحارالانوار، ج 99، ص 110.
(6) الذریعه، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج 20، ص 324.
(7) مستدرك الوسایل، نوری، ج 3،صص 368 - 369
(8) الذریعه، ج 20، ص 324.
(9) در مقدمه ی كتاب مزار كبیر بعد از خطبه چنین آمده: «فانی قد جمعت فی كتابی هذا من فنون الزیارات - المشاهد و ما ورد فی الترغیب فی المساجد المباركات و الادعیه المختارات... مما اتّصلت به من ثقات الرواه الی السادات». به نقل از: مستدرك الوسایل، ج 3، ص 368؛ الذریعه، ج 20، ص 324.
(10) مستدرك الوسایل، ج 3، ص 368.
(11) معجم الرجال، آیت اللَّه خویی، ذیل محمد بن مشهدی، ج 17، ص 259.
(12) مستدرك الوسایل، ج 3 ص 368؛ الذریعه، ج 20، ص 324.
(13) رجال نجاشی، ص 283.
(14) معجم الرجال، ج 16، ش 10566، ص 9.
(15) مصباح الزائر، ص 441.
(16) زاد المعاد، علامه مجلسی، ص 491.
(17) كمال الدین، مناجاتی كه سدیرازامام صادق( علیه السلام) در رابطه با امام زمان علیه السلام نقل می كند.
(18) منتخب الاثر، باب 3، فصل 10، ح 4، ص 140. امام رضاعلیه السلام در بیان علت دست بر سر نهادن، هنگام ذكر نام قائم( علیه السلام) در ضمن عبارتی می فرماید عبد خاضع هنگام مشاهده ی مولایش، چنین می كند و خود امام رضا (علیه السلام) نیز چنین می كرد، به نحوی كه گویا امام زمان (علیه السلام)، آن حضرت را نیز مشاهده می كند. البته توجیهاتی مانند اراده ی تعلیم به شیعیان در مورد چنین مواردی بجا به نظر می رسد
افزودن دیدگاه جدید