انگیزه امام حسین(علیه السلام) از قیام
الحمد للّه الذی جعل الحمد مصباحالذکره وسببا لمزید من فضله ودلیلاً علی آلائه وعظمته، ثم الصلاة والسلام علی حبیبه وخیرته حافظ سره و مبلّغ رسالاته سیدنا و نبینا ابی القاسم المصطفی محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المنتجبین لا سیما بقیة اللّه فی الارضین.
قال اللّه تبارک و تعالی: «یا أَیهَاالَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَکُونُوا مَعَ الصادِقِین»؛
حادثه عاشورا در ساعاتی محدود در سرزمین تفت یده عراق و نبردی نابرابر بین دو جبهه عزت و ذلت، دو جبهه کرامت و رذالت، دو جبهه ارزش و ضد ارزش برگزار شد. از آن حادثه زمانها و سالهای زیادی گذشته است. هر کس این حادثه کوتاه از نظر زمان؛ اما بلند از نظر پیام، محدود در سرزمین کوچک؛ اما بزرگ و گسترده در همه عالم، از طریق خودش و برداشت خودش، به بررسی و تبیین آن پرداخته است. بهترین راه شناخت اهداف امام حسین (علیه السلام) ، انگیزه ایشان و جریاناتی که منجر به این واقعه خونین و ماندگار شد، کلمات خود امام حسین (علیه السلام) است. قبل از هر کس و هر جریانی می توانیم با مراجعه به سخنان خود ابا عبداللّه (علیه السلام) تحلیل این قیام و تحلیل این حادثه را از خود امام دریافت کنیم.
من اجازه می خواهم در این محضر شریف به 5 انگیزه مهم اباعبداللّه (علیه السلام) با ذکر 5 شاهد مثال ازکلمات امام حسین (علیه السلام) یا کلمات ائمّه معصومین (علیهم السلام) بپردازم.
چرا امام حسین (علیه السلام) قیام نمود؟
اوّل: انگیزه دینی:
یعنی اقامه دین، حفظ دین، که حفظ آن در رأس همه امور است. حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: «دِینُکُمْ، دِینُکُمْ فَاِنَّ السَّیئَةَ فِیهِخَیرٌ مِنَ الْحَسَنَةِ فِی غَیرِهِ؛ مردم مواظب باشید دینتان و آئین تان را حفظ کنید بدرستی که گناه در عالَم دینداری بهتر از نیکی در عالَم بی دینی است. » اگر کسی متدین باشد جامعه ای دیندار باشد. یک وقت خطایی در ان صورت بگیرد بهتر است تا جامعه ای بی دین باشد و به ظاهر کارهای خوب انجام دهد. چرا؟ چون دین و آئین و اعتقادات باید در هر جامعه و ابعاد آن جریان داشته باشد. نخستین انگیزه اباعبد اللّه (علیه السلام) انگیزه دینی است و شاهد آن همین جمله ای است که امام حسین (علیه السلام) نامه نوشت به مردم بصره؛به 5 نفر از سران بصره. من کاری به عکس العمل رؤسای قبایل بصره ندارم - متأسفانه عکس العمل خوبی نبود - آن گونه که می بایست پاسخ مثبت ندادند. کار به پیام نامه دارم؛ فرمود: «اَلا وَاِنَّ السنَّةَ قَدْ اُمِیتَتْ وَاِنَّ الْبِدْعَةَ قَدْ اُحْییتْ؛ هشیار باشید سنت پیامبر از بین برده شد و بدعت زنده گردید. » خطر ا ز این بالاتر! سنّت پیغمبر (صلی الله علیه و اله و سلم) که خودش فرمود: مردم سنّت مرا حفظ کنید. امیر المؤمنین (علیه السلام) در نهج البلاغه فرمود: «اَقِیمُوا هذَینِ الْعُمُودَینِ؛ مردم ستون و استوانه کتاب خدا و سنت را حفظ کنید» سنّتی را که بعد از بعثت، پیامبر 233 سال برایش زحمت کشید.
سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چه بود؟ یکی از سنت های پیامبر این است که حاکم باید عادل باشد. الآن که یزید حکومت می کند ظالم است. یکی دیگر از سنّت های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) محبّت پیامبر بود که می فرمود: «مزد رسالت من مودّت فامیل و قربی و بستگان و خاندان مناست. » این چه محبتی است که ابی عبداللّه (علیه السلام) را در بیابانهای حجاز و کوفه، اینگونه با خانواده می چرخانند و این گونه جسارت به خاندان اهل بیت (علیهم السلام) و ابا عبد اللّه (علیه السلام) می کنند؟ یک وقتی کسی از انس بن مالک پرسید، سنّت پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چقدر مانده است؟ این جریان بعد از شهادت ابا عبد اللّه (علیه السلام) است. او گفت: من سالها با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) محشور بودم، فقط همین نمازی که مردم می خوانند و شهادت - ان لا اله الااللّه -، دیگر هر چه نگاه می کنم سنّت پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نمی بینم، سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) محبت اهل بیت (علیهم السلام) و حکومت عدالت بود. سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این نبود که این گونه در جامعه ای که نیم قرن از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آن نگذشته این همه ظلم و تعدّی و تجاوز و شرابخواری باشد.
حضرت فرمود: مردم بصره دو اتفاق افتاده: یک، سنت پیامبر از بین رفته، دو، بدعت در دین گذاشته شده. برادران عزیز و خواهران گرامی! بدعت چیست؟ هر چیزی که خدا نگفته، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نگفته و در دین نیست، کسی بیاورد و در دین بگذارد، به اسم دین به خورد مردم بدهد. ما در طول تاریخ با بدعتهای زیادی مواجه بوده ایم. از زمان رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حتی قبل از آن، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمود، بر من دروغ می بندند - عده ای - و هر کس دروغ ببندد، جایگاه او آتش است. مرتب ا ین خطر را پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) متذکر شد.
چقدر روایت به اسم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جعل کردند. چقدر آیات قرآن تفسیرش را جابجا کردند. طرف آمده پیش معاویه پول گرفته، آیه ای را که درشأن علی بن ابی طالب (علیهما السلام) است می گوید در شأن ابن ملجم لعنة اللّه علیه نازل شده، چقدر فضایل امیرالمؤمنین (علیه السلام) را آمدند مخفی کردند و پوشاندند. برای دیگران فضایل تراشیدند، اینها بدعت است. امروز فرق نمی کند اگر کسی سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را زیر پا گذاشته است. بدعت در دین گذاشته، از خودش چیزی اختراع کرده به اسم دین به خورد جامعه داده، همین پیام امام حسین (علیه السلام) شامل حال او می شود.
حال در جواب، یک راهکار بیش تر نیست: «ان تطیعوا امری، اگر دنبال من باشید، اگر دنبال من بیائید حرف مرا - من حسین را - گوش کنید، اهدکُمْ سَبِیلَ الرَشاد؛ من شما را به راه راست و هدایت می برم. »
البته شما می دانید ما یک عمل به وظیفه داریم و یک اخذ به نتیجه. ما وظیفه را انجام می دهیم، یعنی مؤمن وظیفه را انجام می دهد، نتیجه را توکل به خدا پدید می آورد. امام حسین (علیه السلام) وظیفه و تکلیف را انجام داد، با ادای وظیفه بیداری هایی پیدا شد و قیامهایی شکل گرفت. حکومت بنی امیه که چهل سال برای استقرارش معاوی هتلاش کرده بود، مدتی فرماندار بوده، مدتی خلیفه بوده؛ امّا بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام) از هم پاشید و مدتین گذشت قیام حرّه در مدینه، قیام توّابین و قیام مختار شروع شد.
من در مقام تأیید و نفی این قیامها نیستم؛ امّا نوشته اند از بعد عاشورا از همین امروز افرادی در کربلا فریاد زدند و گفتند خون حسین، خون مظلوم بوده، از سپاه افراد عمر سعد افرادی از همین روز عاشورا در کربلا فریاد زدند خون حسین (علیه السلام) خون مظلوم بود.
و باید برای اعاده و انتقام از خون مظلوم قیام کرد. مردم کوفه در خانه سلیمان بن صُرد خزاعی جمع شدند. او این آیه را برایشان خواند که وقتی بنی اسرائیل موسی را تنها گذاشتند و رفتند و دنبال آن گوساله سامری، قرآن می فرماید: موسی بن عمران به آنها گفت: «ظَلَمْتُمْ اَنْفُسَکُمْ بِاِتِّخاذِکُمُ الْعِجْلَ»؛ «شما به خودتان ظلم کردید چون آمدید [خدا را رها کردید و[گوساله پرست شدید. » مردم گفتند: ما بد کردیم، ما کوتاهی کردیم حسین (علیه السلام) را تنها گذاشتیم، بعضی را نگذاشتند بیایند بعضی هم کوتاهی کردند. سلیمان گفت: توبه کنید! علّت اینکه توّابین نام گرفتند شاید از همین جهت است. لذا نوشته اند آمدند کنار قبر ابی عبد اللّه (علیه السلام) گریه کردند، اشک ریختند و عزاداری کردند و از آنجا قیام توابین شکل گرفت، البته غالب نهضتها ناموفق بود؛ ولی تأثیر حرکت ابی عبد اللّه (علیه لسلام)بود.
دومین انگیزه از قیام ابا عبد اللّه (علیه السلام) انگیزه اجتماعی بود.
جامعه اگر دچار انحراف شد دچار کجی و اعوجاج شد، امام (علیه السلام) طبق نقل مشهوری که در کلام و نامه ایشان به محمد حنفیه آمده است «اِنَّماخَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاح؛ من قیام کرد مکه اصلاحات ایجاد کنم. »
برادران و خواهران محترمه! اصلاح را آدم کجا می گوید؟ جایی که چیزی خراب باشد می گویند اصلاح. اگر ساختمانی خراب بود و از ریشه درآوردند و جدید ساختند، می گویند اصلاح. اصلاح هر چیزی هم به حسب خودش است. اصلاح یک ساختمان به این است که پایه های محکم، سقف محکم و دیوارهای استوار داشته باشد. گاهی رابطه ما با خدا به هم می ریزد، باید این رابطه را اصلاح کنیم. حدیث داریم: «مَنْ اَصْلَحَ ما بَینَهُ وَبَینَ اللّهِ اَصْلَح اللّهُ ما بَینَهُ وَبَینَ النّاسِ»؛ هر کس رابطه خود را با خدا اصلاح کند خدا رابطه او را بامردم اصلاح می کند. » کاری می کند پیش مردم محبوب شود و مردم او را دوست داشته باشند، خودش در قرآن می فرماید: «اِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصالِحاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمانُ وُدّا»؛ «کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند بزودی خداوند برای آنها مودّت قرار می دهد. » شما ببینید این همه تلاش در واقعه عاشورا برپا شد، زینب (سلام الله علیها) رو کرد به دشمن، فرمود: هر کاری می خواهید بکنید؛ ولی محبّت ما را از دل مردم نمی توانید بیرون کنید، همین طور هم شد. امام سجاد (علیه السلام) بر منبر شام فرمود: «ما چند خصوصیت داریم، یکی این است که «اَلْمَحَبَّةُ فِیقُلُوبُ الْمُؤْمِنِینَ؛ محبت ما در قلبهای مؤمنین است. » یکی از خلفای بنی عباس آمده در کنار قبر امام هادی (علیه السلام) ، وزیرش به او گفت: قبر پدر شما این جاست، تخریب شده و به هم ریخته؛ اما قبر امام شیعیان و مسلمانان با وجود اینکه بودجه ای ندارد و شما هزینه نمی کنید چقدر زیبا و شکیل است! به او گفت: «برای اینکه اینها دردل مردم جای دارند. »
طرف از خانه اش کم می گذارد، برای ضریح امام حسین (علیه السلام) هزینه می کند، از زندگیش می زند، برای قبرائمه (علیهم السلام) هزینه می کند، برای اصلاح رابطه با خدا هزینه می کند.
امام کاظم (علیه السلام) وقتی با هارون الرشید ملاقات کرد در مکه، به هارون گفتند، این آقا که بود؟ گفت: «هُوَ اِمامُ الْقُلُوبِ؛ این آقا جایش توی دل مردم است. » از دل که نمی توان محبت را بیرون کشید، آن وقت ببین امروز توی دنیا با این تهدیداتی که هست چه عزاداری در هندوستان، در پاکستان، در عراق در همه جای دنیا عزاداری اباعبداللّه (علیه السلام) برپا است. کدام جریان سیاسی مردم را به این عزاداری می کشاند؟ کدام جریان منسجم مردم را به کوچه و خیابان می کشاند؟
عزیزان من! گاهی رابطه با خدا به هم می ریزد که باید اصلاح کرد، این شبها شب توبه و شب محبت و شب انابه است. باید اصلاح کرد. شبِ نماز با حضور قلب خواندن است. از خدا توفیق حضور قلب در نماز خواستن است. این یک نوع اصلاح است. این رامی گویند اصلاح ذات البین. حضرت عیسی (علیه السلام) می فرمایند: «اگر رابطه ات را با مردم، آشنا، فامیل به هم ریخته ای، اگر اصلاح کنید از یک عمر عبادت بالاتر است، البته بعضی معنا کرده اند از یک سال عبادت بالاتر است.
خواهران عزیز، برادران گرامی!این پیام عاشورا است، بیائید رابطه ها را با هم اصلاح کنید، اگر کینه و کدورتی است، اصلاح کنید، این یکنوع رابطه است، اصلاح رابطه با مردم.
انگیزه سوم، اصلاح فرهنگی در جامعه است.
نظام حاکم باید نظام اصلاح شده باشد. نظام حاکم باید دینی باشد، اباعبد اللّه (علیه السلام) فرمود: من خارج شدم «لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فِی اُمَّةِ جَدِّی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم ؛ چرا از خود امام حسین (علیه السلام) دلیل قیام را نخواهیم. خیلیها تحلیل کردند امام (علیه السلام) برای حکومت، برای تکلیف، برای عدم بیعت آمد. خیلی ها کتاب نوشتند، از مسلمانان و غیر مسلمانان، از شیعه وغیر شیعه؛ ولی بهترین خاستگاه برای پی بردن به انگیزه قیام امام، کلمات خودش است.
گاهی جامعه دچار جهل و نادانی می شود. شما زیارت اربعین را ببینید، امام صادق (علیه السلام) می فرماید: حسین، جان داد که: «یسْتَنْفِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیرَةِالضَّلالَةِ؛ خدایا بندگانت را از جهالت و از سرگردانی گمراهی نجات دهد. » وقتی کسی در آب غرق می شود، نجات غریق می آید از آب و گرداب اورا بیرون می کشد خوشحال می شود. وجود مقدس امام صادق (علیه السلام) جامعه را تعبیر کرده به گرداب جهل و کسانی که در گرداب بودند. و امام حسین (علیه السلام) را به نجات غریق. جدّ ما قیام کرد مثل کسی که غریق را از آب نجات داد، جامعه رااز جهل نجات داد. وقتی ابو العباس سبّاح به قدرت رسید بعضی ها گفتند ما فامیلی را برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) غیر از بنی امیه نمی شناسیم، تا این حد تبلیغات کرده بودند.
آگاهی دادن به جامعه و مردم وظیفه است. اگر مردم اثر دینداری و تقوا و اثر حجاب و اثر روابط را بدانند این صحیح است. مشکل ما در جامعه، علیرغم همه پیشرفتها و مطالعات و تحصیلات علمی به جهل بر می گردد. خیلی ها گفته اند خدا به عبادت ما نیاز ندارد تا نماز بخوانیم، او خدا است و نیازی ندارد جمله کائنات کافر گردد. مگر بر کبریایی او گردی می نشیند؟ برای چه بخوانیم، چه نیازی به سجده و رکوع من دارد؟ این ندانستن است. اتصال و وصل رودخانه به دریا دلیل نیاز دریا نیست، دلیل نیاز رودخانه است اگر وصل شد ماندگار می شود، اگر وصل شد به خالق، خودش را بالا می برد. وصل به باقی، فانی را ماندگار می کند وصل به خدای غفور و رفیق و شکور به انسان رفق و شفقّت و مهربانی می دهد. خدا نیاز ندارد من نیاز دارم. مثلاً در زندگی و ساختار ما گاهی رابطه دختر خاله و پسر خاله مثل رابطه خواهر و برادر است. نامحرم نمی دانیم. این فرهنگ که شد، ساختار که شد، اگر دخترخاله مثل خواهر؛ بله؛ مثل خواهر است از نظر ارزش واحترام برای تو؛ ولی اسلام حریم گذاشته، بالاخره مرز گذاشته و مرز شکنی ممنوع است. بسیاری از اوقات این ناشی از عدم اطلاع است. من با پدران اینها، با همسران اینها صحبت کردم که شما راضی هستید که همسرت یا خانمت با این وضع در کوچه و خیابان توجّه های زیادی به خودش جلب می کند. می بینی خیلی حساساست، غیرت دارد؛ ولی بخواهی و نخواهی بخشی از این در واقع بهره مندی را در اختیار مردم قرار می دهیم و در اختیار جوان عزب قرار می دهیم، در اختیار جوان مجرّد قراردادی، بالاخره این پوشش محرّک است، این لباس تحریک کننده است. اگر در عطر باز شد، نمی شود به بوی عطر گفت بمان! بیرون نرو! نه، تو بایددر عطر را مسدود کنی، تو اگر دُرّ و صدف را از میان محل حفاظت، در محل باز گذاشتی، جلو هزار تا دزد را نمی توانی بگیری؛ ولی می توانی برای درّ، حفاظ درست کنی. تو نمی توانی به همه بگویی نگاه نکن؛ ولی می توانی خودت خانواده ات را با حجاب بیرون آوری، این ارزش است. چرا شام عاشورا وقتی زینب کبری (سلام الله علیها) آمد کنار دختر داغدیده و پدر از دست داده گرسنه و تشنه است، در بیابان مسیر را گم کرده تا عمّه می آید بالای سرش می گوید: ای عمه جان یک قطعه پارچه بده من سرم را بپوشانم. با اینکه شاید اصلاً تکلیفی هم ندارد. «عمه جان! اَحَزِقَةٌ عِنْدَکَ اَسْتُرُ بِها رَأسِی»؛
پس سومین انگیزه امام حسین (علیه السلام) انگیزه فرهنگی بود. جهل زدایی. جوان، اگر بداند اثر دروغ، اثر بدحجابی و اثر عبادت چیست علاقمند می شود. ما این اثر را باید بگوییم. خود قرآن را هم نگاه کنید می گوید: نماز بخوان برای یاد کردن، روزه بگیر تقوایت زیاد می شود. زکات و خمس بده مالت زیاد می شود. همدیگر را مسخره نکنید، غیبت نکنید تهمت نزنید، جامعه سالم می ماند. جامعه زمان امام حسن (علیه السلام) گرفتار ترس و نیاز زندگی است. جامعه زمان امام حسین (علیه السلام) گرفتار جهل است. خیلی از افرادی که آمده بودند کربلا واقعا نمی دانستند قضایا را و قدرت تحلیل نداشتند. مردم شام واقعا تصورشان این بود که با ورود اهل بیت (علیهم السلام) جشن بگیرند، چون افرادی که به زعم آنها بر علیه حکومت قیام کردند کشته شدند؛ اما خطبه امام سجاد (علیه السلام) جهل زدایی کرد. سخنان زینب کبری (سلام الله علیها) جهل زدایی کرد.
انگیزه چهارم انگیزه سیاسی است،
یعنی جامعه، امام را بشناسد، هر کسی نمی تواند جامعه را اداره کند، امام خمینی رحمة الله فرمود: ثمره عملی تمام فقه، حکومت اسلامی است. حکومت اسلامی و ولایت فقیه تصورش تصدیق می آورد. روشن است. جامعه ای داریم مسلمان با چه اداره می شود، با قوانین اسلام، قوانین اسلام را که می داند، پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) و ائمه (علیهم السلام). بعد از ائمه (علیهم السلام)، کارشناس دینی. اگر بیمارستان را خواستند با قوانین پزشکی اداره کنند نمی آیند مهندس را رئیس بیمارستان بگذارند اگر ساختمانی را از نظر مهندسی پی ریزی کنند یک جامعه شناس را مهندس ناظر ساختمان نمی گذارند باید کسی رشته اش عمران باشد. همه جا دنبال متخصص هستند. در دین هم متخصص می شوند و مسائل شرعی هم متخصص وصاحب نظر می خواهد.
چطور برای ساختمان مهندس عمران، برای برق مهندس الکترونیک و برای پزشکی می روند سراغ پزشک متخصص؟ دین آنقدر مظلوم است که باید یزید شود متخصص دین! معاویه می شود متخصص دین! کعب الاحبارمی شود مفسر قرآن! جایی که امام صادق (علیه السلام) هست، چرا دیگران؟ جاییکه ابا عبد الله (علیه السلام) است چرا دیگران؟
ابا عبداللّه (علیه السلام) نامه ای نوشت به مردم کوفه «وَلَعُمْرِی مَا الاِْمامُ اِلاَّ الْحاکِمُ بِالْکِتاب؛ به جانم قسم! امام کسی استکه براساس قرآن حکم کند. »قرآن شناس، اهل بیت (علیهم السلام) هستند.
انگیزه پنجم، انگیزه شخصی است.
گفتند امام (علیه السلام) خروج کرده از مسیر. به تعبیر آنها خارج شده. ابا عبد اللّه (علیه السلام) باید به مردم دنیا بگوید من چه کسی هستم؟ چرا روز عاشورا خطبه خوانده؟ چرا محاجّه کرده؟ گاهی می گفت بروید از اصحاب بپرسید از اباسعید، از جابر، من کی هستم، گاهی می فرمود: «بِمَ تَسْتَحِلُونَ دَمِی؛ چرا خون مرا می ریزید. » گاهی می فرمود: «هَلْ اِبْنُ النَّبِی غَیرِی فِی الاَْرضِ؛ آیا در روی اینکره زمین پسر پیامبری غیر از من هست؟» چرا آنقدر تأکید می کند؟ این انگیزه شخصی است که خود او را بشناسند، طرف نیاید یک انگ و یک برداشت و تحلیلی از حادثه و حضور امام حسین (علیه السلام) داشته باشد که منجر به آن برداشتهای نادرست بنی امیه شود. آنها دلشان می خواست همانجا دیگر قضیه کربلا بسته شود، چیزی از اینجا بیرون نرود؛ ولی ابا عبد الله (علیه السلام) باید حداقل خودش را معرفی می کرد.
خواهران و برادران! عزاداری ها عاشورا را تقویت کرد. وقتی زینب کبری (سلام الله علیها) آمد، توی گودی قتلگاه روضه خواند «فَوَ اللّهِ بَکَتْ وَابْکَت عَدُوّ؛ به والله دوست و دشمن شروع کردند به گریه. » وقتی کوفیان در دروازه کوفه اشک ریختند، وقتی امام سجاد (علیه السلام) بالای منبر شام فرمود: «اَنَا بْنُ العَطْشانِ بِکَرْبَلا؛ بابای مرا لب تشنه کشتند. » من فرزند کسی هستم که بدنش را عریان کردند. امام سجاد (علیه السلام) هر بار اگر، آب آوردند و غذا آوردند گریه کرد و فرمود: «قُتِلَ بْنُ رَسُولِ اللّهِ عَطْشانا؛ فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تشنه کشته شد. » با نگاه به غذا یاد گرسنگی بابا می افتاد. با نگاه به اطفال صغیر یاد غربت علی اصغر (علیه السلام) می افتاد.
برادران و خواهران! خود عزاداری جزء اهداف است. خود گریه هدفمند است. گریه برای ابا عبدالله (علیه السلام) نتیجه اثر آشنایی است.
یکی از دوستان اهل خبر می گفت: «در ایتالیا بودم، عربهای زیادی از لبنان و عراق می آمدند، کسی را که باشگاه رااز او اجاره کرده بودیم، یک مسیحی بود، ده شب مراسم، را تماشا می کرد. شب دهم بعد از سخنرانی و عزاداری به واعظ گفت: «چه خبر است در این باشگاه؟ من اینجا را برای جشن ها می دهم.
برای میتینگ ها و ملاقات ها چیده شده است. ده شب است مردم می نشیند و عزاداری می کنند. چی می گویی که گریه می کنند؟ چرا آنقدر اشک می ریزند و به سر و صورت می زنند؟ واعظ گفت: نبی ما، رسول خدا دختری داشت به نام فاطمه که تنها یادگارش بود و دو تا پسر که پیامبر، آنها را روی زانوهایش می نشاند. صورت آنها را می بوسید. لبهایشان رامی بوسید. آنها را نوازش می کرد و به آنها احترام و محبت داشت. پیامبر، ازدنیا رفت. حرمت دختر او را نگه نداشتند. او را کشتند. امام حسن (علیه السلام) هم شهید شد. امام حسین را در کربلا محاصره کردند آب را به رویش بستند. شش ماهه اش را جلوی رویش کشتند. جوان او را جلوی چشم او قطعه قطعه کردند. بدنش را سم اسب دوانیدند وزن و بچه اش را چهل منزل در شهرها دوانیدند.
نزدیک دو ساعت مقتل را برای او گفتم، آنقدر آن آقای مسیحی گریه کرد، خانمش گفت من سی سال است با اوزندگی می کنم، گریه کردن او را ندیده بودم، گفتم از حسین است گفتم حسین قتیل العبرات است. از ابا عبدالله (علیه السلام) گفتم، حسین که گاهی پیامبر او را روی سینه می گذاشت لبهایش را روی لبهای او می گذاشت؛ ولی یزید با او چه کرد. یزید چکار داری با حسین من!
وَسَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُون.
خدایا به حق مظلومیت آقا اباعبداللّه الحسین (علیه السلام) تعجیل در ظهور مولایمان، صاحب الزمان بفرما.
منبع: مجله مبلغان /دی و بهمن 1387 /شماره 111