3- علم الهی
مهمترین امتیاز انسان نسبت به سایر موجودات - حتی ملائکه - دانش و بینش است . در قرآن کریم آمده است:
«وعلم آدم الاسماء کلها ثم عرضهم علی الملائکة فقال انبئونی باسماء هؤلاء ان کنتم صادقین قالوا سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا» (21) ;
علم اسماء [ علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات] را همگی به آدم آموخت، بعد آن ها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست می گویید، اسامی این ها را به من خبر دهید . عرض کردند: تو منزهی، ما چیزی جز آنچه به ما تعلیم داده ای نمی دانیم .»
برترین علم ها، علمی است که مستقیما از ذات الهی به شخصی افاضه شود که به آن علم «لدنی » گفته می شود . خداوند در مورد حضرت خضر (علیه السلام) می فرماید: «وعلمناه من لدنا علما» (22) ; «علم فراوانی از نزد خود به او آموخته ایم .»
امام حسن مجتبی (علیه السلام) دارای چنین علمی بود . به برخی روایات در این زمینه توجه کنید:
1- عثمان بن عفان درباره علم امام حسن (علیه السلام) خطاب به شخصی که در نزد او حاضر بود می گوید:
«ومن لک بمثل هؤلاء الفتیة اولئک فطموا العلم فطما وحازوا الخیر والحکمة (23) ;
کجا می توانی مثل این جوان ها را پیدا کنی؟ آنان [از خاندانی هستند] که کانون علم و حکمت و سرچشمه نیکی و فضیلتند .»
2- امام علی (علیه السلام) درباره فرزندش امام حسن (علیه السلام) بعد از شنیدن سخنان او با ابوسفیان در حالی که کودکی چهارساله بیش نبود، فرمود:
«الحمد لله الذی جعل فی آل محمد من ذریة محمد المصطفی نظیر یحیی بن زکریا «وآتیناه الحکم صبیا» (24) ;
سپاس خدای را که در میان آل محمد و در نسل پیامبر خدا، کسی را قرار داد که همچون یحیی بن زکریاست [ . که خداوند در مورد او فرمود: ] به وی علم و دانش در کودکی عطا کردیم .»
3- معاویه، به امام حسن مجتبی (علیه السلام) عرض کرد: شنیده ام رسول خدا مقدار خرمای درخت را می دانست، آیا چیزی از آن علم (الهی) در نزد شما هم وجود دارد؟ شیعیان شما چنین می پندارند که شما به همه چیز; آنچه در زمین است و هر چه در آسمان است آگاهی دارید . حضرت فرمود:
«ان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) کان یخرص کیلا وانا اخرص عددا (25) ;
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) [مقدار] وزن و پیمانه [درخت خرما] را می گفت و من عدد آن را می گویم .» معاویه گفت: این درخت خرما چند عدد خرما دارد؟ حضرت فرمود: چهار هزار و چهار عدد . دانه های خرما را شمردند و دیدند همان مقدار است که حضرت فرموده است .
4- شجاعت و شهامت
از صفات بارز پرواپیشگان و اولیاء خداوند، این است که خدا در نظر آنان بزرگ و غیر او در نظرشان کوچک می باشد . امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) درباره متقین می فرماید:
«عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم (26) ;
خالق در جان آنان بزرگ است پس غیر او در چشمشان کوچک می باشد .» سر شجاعت اولیای الهی نیز در همین است .
بعضی می پندارند که شجاعت امام حسن (علیه السلام) کمتر از ائمه دیگر بوده است . برای اینکه نادرستی این پندار روشن شود به نمونه هایی از شهامت آن حضرت اشاره می شود:
1- به نقل برخی از مورخان مانند «ابن اثیر» ، «ابن خلدون » ، «سید هاشم معروف الحسنی » و «باقر شریف قرشی » ، امام حسن (علیه السلام) به همراه برادرش امام حسین (علیه السلام) در فتح شمال آفریقا با ده هزار رزمنده شرکت کردند (27) .
همچنین به نقل از «طبری » و «ابن اثیر» ، امام حسن (علیه السلام) و برادرش امام حسین (علیه السلام) در فتح طبرستان در سال سی هجری در کنار دیگر رزمندگان اسلام حضور داشتند (28) .
ابونعیم اصفهانی می نویسد: امام حسن (علیه السلام) در فتوحات ایران شرکت داشت و در اصفهان و گرگان کنار رزمندگان اسلام بود (29) .
2- امام مجتبی (علیه السلام) در جنگ جمل، در رکاب پدر خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خط مقدم جبهه می جنگید و از یاران دلاور و شجاع علی (علیه السلام) سبقت می گرفت و بر قلب سپاه دشمن حملات سختی می کرد (30) .
پیش از شروع جنگ نیز، به دستور پدر، همراه عمار یاسر و تنی چند از یاران، وارد کوفه شدند و مردم کوفه را جهت شرکت در این جهاد دعوت کرد (31) .
او وقتی وارد کوفه شد که هنوز «ابوموسی اشعری » ، یکی از مهره های حکومت عثمان بر سر کار بود و با حکومت عادلانه امیرمؤمنان (علیه السلام) مخالفت نموده، از جنبش و حرکت مسلمانان در جهت پشتیبانی از مبارزه آن حضرت با پیمان شکنان جلوگیری می کرد . با این حال حسن بن علی (علیهما السلام) متجاوز از 9 هزار نفر از شهر کوفه به میدان جنگ گسیل داشت (32) .
3- آن حضرت در جنگ صفین، در بسیج عمومی نیروها و گسیل داشتن ارتش امیرمؤمنان (علیه السلام) برای جنگ با معاویه، نقش مهمی به عهده داشت و با سخنان پرشور و مهیج خویش، مردم کوفه را به جهاد در رکاب علی (علیه السلام) و سرکوبی خائنان و دشمنان اسلام دعوت نمود (33) .
آمادگی او برای جانبازی در راه حق به قدری بود که امیرمؤمنان، در جنگ صفین از یاران خود خواست که او و برادرش حسین (علیه السلام) را از پیشتازی در جنگ با دشمن بازدارند، تا نسل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با کشته شدن این دو شخصیت از بین نرود (34) .
آنچه بیان شد، و موارد مشابه آن، نشان از آن دارد که امام حسن مجتبی (علیه السلام) فردی سخت شجاع و با شهامت بوده، هرگز ترس و بیم در وجود او راه نداشته است .
آن حضرت در پیشرفت اسلام از هیچ گونه جانبازی دریغ نمی ورزید و همواره آماده جهاد و مبارزه در راه خدا بود .
5- معاشرت و اخلاق
امام حسن مجتبی (علیه السلام) تجسم عالی فضایل انسانی بود . او مقتدای پاکان و صالحان بود و خود بهره بسیار از خلق و خوی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) داشت .
«علامه مجلسی » می نویسد: مردی از شام به تحریک معاویه به امام مجتبی (علیه السلام) ناسزا گفت . امام مجتبی (علیه السلام) صبر کرد تا سخن او به پایان رسید، آن گاه به سوی او رفت، تبسمی کرد و به او سلام کرد و سپس فرمود: پیر مرد! فکر می کنم غریب هستی و شاید در اشتباه افتاده ای . اگر به چیزی نیازی داری، برآورده کنیم، اگر راهنمایی می خواهی، راهنمائیت کنیم و اگر گرسنه ای سیرت کنیم، اگر برهنه ای لباست دهیم، و اگر نیازمندی، بی نیازت کنیم، اگر جا و مکان نداری، مسکنت دهیم، و می توانی تا برگشتنت میهمان ما باشی و . . . . مرد شامی در برابر این خلق عظیم شرمنده شد، گریه کرد و گفت: «اشهد انک خلیفة الله فی ارضه، الله اعلم حیث یجعل رسالته; گواهی می دهم که تو جانشین خدا در زمین هستی، خدا بهتر می داند که رسالت خویش را کجا قرار دهد .» و سپس فرمود: تو و پدرت نزد من مبغوض ترین افراد بودید، ولی اکنون محبوب ترین افراد در نزدم هستید (35)
6-سخاوت و فریادرسی از محرومان
در آیین اسلام، ثروتمندان، مسؤولیت سنگینی در برابر مستمندان و تهیدستان اجتماع دارند و به حکم پیوند عمیق معنوی و برادری دینی، باید همواره در تامین نیازمندی های محرومان کوشا باشند . پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و پیشوایان دینی ما، نه تنها سفارش های مؤکدی در این زمینه نموده اند، بلکه هر کدام در عصر خود، نمونه برجسته ای از انسان دوستی و ضعیف نوازی به شمار می رفتند .
پیشوای دوم شیعیان، در بذل و بخشش و دستگیری از بیچارگان، سر آمد روزگار خویش و آرام بخش دل های دردمند و نقطه امید درماندگان بود . هیچ آزرده دلی نزد آن حضرت شرح پریشانی نمی کرد، جز آنکه مرهمی بر دل آزرده او می نهاد و گاهی پیش از آن که مستمندی اظهار احتیاج کند و عرق شرم بریزد، احتیاج او را بر طرف میساخت و اجازه نمی داد رنج و مذلت سؤال را بر خود هموار سازد!
آن حضرت دوبار تمامی دارایی خویش را در راه خدا داد، و سه بار تمام اموال خود را با خدا تقسیم کرد و نصف اموال را به مستمندان بخشید (36) .
نمونه های انفاق امام (علیه السلام)
1- روزی عثمان در کنار مسجد نشسته بود، مرد فقیری از او کمک مالی خواست، عثمان پنج درهم به وی داد، مرد فقیر گفت: مرا نزد کسی راهنمایی کن که کمک بیشتری نماید . عثمان به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) اشاره کرد، وی پیش آن ها رفت و درخواست کمک نمود . امام مجتبی (علیه السلام) فرمود:
«ان المسالة لا تحل الا فی احدی ثلاث دم مفجع، او دین مقرح، او فقر مدقع (37) ;
درخواست کردن از دیگران جایز نیست مگر در سه مورد: دیه ای به گردن انسان باشد که از پرداخت آن عاجز است، یا بدهی و دینی کمرشکن داشته باشد که توان ادای آن را ندارد، و یا فقیر و درمانده گردد و دستش به جایی نرسد .» کدامیک از این موارد برای تو پیش آمده است؟ عرض کرد: اتفاقا گرفتاری من یکی از همین سه چیز است .
آنگاه حضرت پنجاه دینار به وی داد و به پیروی از آن حضرت، حسین بن علی (علیهما السلام) چهل و نه دینار به او عطا کرد .
فقیر هنگام برگشت از کنار عثمان گذشت، عثمان گفت: چه کردی؟ جواب داد: تو کمک کردی ولی هیچ نپرسیدی پول را برای چه منظوری می خواهم؟ اما حسن بن علی در مورد مصرف پول از من سؤال کرد، آنگاه پنجاه دینار عطا فرمود .
عثمان گفت: این خاندان کانون علم و حکمت و سرچشمه نیکی و فضیلتند . نظیر آن ها را کی می توان یافت (38) ؟
2- این ابی عتیق بدنبال آن حضرت راه افتاد، حضرت با تبسم به او فرمود: حاجتی داری؟ عرض کرد بله، از اسبت خوشم آمده است . حضرت از اسب پایین آمد و آن را به او بخشید (39) .
3- کمک غیرمستقیم: همت بلند و طبع عالی حضرت مجتبی (علیه السلام) اجازه نمی داد کسی از در خانه او ناامید برگردد وگاه که کمک مستقیم مقدور حضرت نبود، به طور غیر مستقیم در رفع نیازمندی های افراد کوشش می کرد و با تدبیری خاص گره از مشکلات گرفتاران می گشود .
روزی مرد فقیری به آن بزرگوار مراجعه کرد و درخواست کمک نمود . اتفاقا در آن هنگام امام مجتبی (علیه السلام) پولی در دست نداشت و از طرف دیگر از اینکه فرد تهیدستی از درخانه اش ناامید برگردد شرمسار بود . از این رو فرمود: آیا حاضری تو را به کاری راهنمایی کنم که به مقصودت برسی؟ گفت: چه کاری؟ فرمود: امروز دختر خلیفه از دنیا رفته و خلیفه عزادار شده، ولی هنوز کسی به او تسلیت نگفته است . نزد خلیفه می روی وبا سخنانی که به تو یاد می دهم، به وی تسلیت می گویی و از این راه به هدف خود می رسی . گفت: چگونه تسلیت بگویم؟ فرمود: وقتی نزد خلیفه رسیدی بگو «الحمد لله الذی سترها بجلوسک علی قبرها ولاهتکها بجلوسها علی قبرک; حمد خدا را که او را با نشستن تو بر قبرش پوشیده داشت و با نشستنش بر قبرت مورد هتک حرمت قرار نداد .» یعنی اگر دخترت پیش از تو از دنیا رفت و در زیر خاک پنهان شد، زیر سایه پدر بود، ولی اگر تو پیش از او از دنیا می رفتی، دخترت پس از مرگ تو در به در می شد و ممکن بود مورد هتک حرمت واقع شود .
مرد فقیر به این ترتیب عمل کرد . این جمله های عاطفی در روان خلیفه اثر عمیقی بر جای نهاد و از حزن و اندوه وی کاست و دستور داد جایزه ای به وی بدهند . آنگاه پرسید: این سخن از آن خودت بود؟ گفت: نه، حسن بن علی (علیهما السلام) آن را به من آموخته است . خلیفه گفت: راست می گویی، او منبع سخنان فصیح و شیرین است .
----------------------
پی نوشت ها:
21) بقره/31- 32 .
22) کهف/65 .
23) بحار الانوار، (پیشین)، ج 43، ص 332- 333، روایت 4 .
24) همان، ج 43، ص 326، حدیث 6، و ر . ک: مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 6 .
25) همان، ج 43، ص 329، حدیث 9 .
26) نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 182 .
27) هاشم معروف الحسنی، سیرة الائمة الاثنی عشر، قم منشورات الشریف الرضی، ج 2، ص 16; حقایق پنهان، ص 117 .
28) همان .
29) اخبار اصفهان، ج 1، ص 43- 47 و حقایق پنهان، ص 117 .
30) ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، (قم، مؤسسه انتشارات علامه)، ج 4، ص 21 .
31) ابن واضح، تاریخ یعقوبی، (نجف، منشورات المکتبة الحیدریه، 1384 ه . ق)، ج 2، ص 170 .
32) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، (بیروت، دارصادر)، ج 3، ص 231 .
33) نصربن مزاحم، واقعه صفین، (قم، مکتبة بصیرتی، 1382 ه . ق)، ص 113 .
34) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، (قاهره، داراحیاء الکتب العربیة، 1961 م)، ج 11، ص 25 .
35) بحار الانوار، (پیشین)، ج 43، ص 344، ذیل روایت 16 .
36) همان، ص 339، ذیل روایت 13 و تاریخ یعقوبی (پیشین)، ج 2، ص 215 .
37) وسائل الشیعه، ج 9، ص 447 .
38) بحار الانوار، (پیشین)، ج 43، ص 333- 332، حدیث 4 .
39) همان، ص 344 .