فضائل امام مجتبی (علیه السلام)/بخش اول
فضائل امام مجتبی (علیه السلام)
پیشوای دوم جهان تشیع، اولین ثمره زندگی مشترک علی (علیه السلام) و فاطمه (علیها السلام) در نیمه ماه مبارک رمضان سال سوم هجری در «مدینة الرسول » دیده به جهان گشود (1) .
وقتی خبر ولادت امام مجتبی (علیه السلام) به گوش پیامبر گرامی اسلام رسید، شادی و خوشحالی در رخسار مبارک آن حضرت نمایان شد . مردم شادی کنان می آمدند و به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی و زهرا (علیهما السلام) تبریک می گفتند، رسول خدا در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت (2) .
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز هفتم ولادت، گوسفندی را عقیقه (و قربانی) کرد و در هنگام کشتن گوسفند، این دعا را خواند:
«بسم الله عقیقة عن الحسن،اللهم عظمها بعظمه ولحمها بلحمه شعرها بشعره . اللهم اجعلها وقاء لمحمد و آله (3) ;
بنام خدا، [این] عقیقه ای است از جانب حسن (علیه السلام)، خدایا! استخوان عقیقه در مقابل استخوان حسن (علیه السلام)، و گوشتش در برابر گوشت او . خدایا! عقیقه را وسیله حفظ محمد و آل محمد قرار ده .»
سپس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) موهای سر او را تراشید و فاطمه زهرا (علیها السلام) هموزن آن به مستمندان «درهم » نقره سکه دار انفاق نمود (4) . از این تاریخ آیین عقیقه و صدقه به وزن موهای سر نوزاد مرسوم شد .
حسن بن علی، هفت سال در دوران جدش زندگی کرد و سی سال از همراهی پدرش امیرمؤمنان (علیه السلام) برخوردار بود . پس از شهادت پدر (در سال 40 هجری) به مدت 10 سال امامت امت را به عهده داشت و در سال 50 هجری با توطئه معاویه بر اثر مسمومیت در سن 48 سالگی به درجه شهادت رسید (5) و در قبرستان «بقیع » در مدینه مدفون گشت .
به بهانه ولادت آن بزرگوار، در این مقال برآنیم که گوشه هایی از فضائل و مناقب او را بیان کنیم .
فضائل امام حسن (علیه السلام)
سیوطی در تاریخ خود می نویسد:
«کان الحسن رضی الله عنه له مناقب کثیرة،سیدا حلیما، ذا سکینة ووقار وحشمة،جوادا، ممدوحا (6) ;
حسن بن علی (علیهما السلام) دارای امتیازات اخلاقی و فضائل انسانی فراوان بود، او [شخصیتی ] بزرگوار، بردبار، با وقار، متین، سخاوتمند، و مورد ستایش بود .»
البته سبط اکبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) باید چنین باشد، چرا که متقین باید دارای فضائل باشند . امام علی (علیه السلام) فرمود: «فالمتقون هم اهل الفضائل (7) ; پرهیزگاران، اهل فضائل هستند .»
در ذیل برخی از فضائل آن حضرت را بر می شمریم
1-محبوب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
از راه های شناخت عظمت و برتری یک انسان این است که محبوب انسان های برتر و با فضیلت باشد . در عالم هستی برتر از خاتم پیامبران (صلی الله علیه و آله و سلم) نداریم و حسن بن علی (علیهما السلام) سخت محبوب پیغمبر گرامی اسلام بود و این محبت و دوستی را در گفتار و کردار خویش ظاهر، و به اصحاب خود می فهماند .
بخاری از ابی بکر نقل می کند که گفت:
«رایت النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) علی المنبر والحسن بن علی معه وهو یقبل علی الناس مرة وینظر الیه مرة ویقول: ابنی هذا سید (8) ;
دیدم نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را که بر فراز منبر بود، و حسن بن علی (علیهما السلام) هم با او بود . او گاهی به مردم رو می کرد و گاهی به حسن (علیه السلام)، و می فرمود: این فرزند من [سید و] آقاست .» و می فرمود:
«من احب الحسن والحسین فقد احبنی ومن ابغضهما فقد ابغضنی (9) ;هر که حسن و حسین (علیهما السلام) را دوست بدارد، مرا دوست دارد، و هر که با آن دو دشمنی کند با من دشمنی کرده است .»
در این حدیث علاوه بر محبوبیت امام حسن (علیه السلام) در نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که خود نشانه فضیلت است، محبت او و برادرش حسین (علیه السلام) معیار فضیلت و خوبی ها قرار داده شده است، چنان که دشمنی آن دو، نشانه مبغوضیت نزد رسول خدا و پلیدی است .
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در جای دیگری فرمود:
«هما سیدا شباب اهل الجنة وهما ریحانتی (10) ;آن دو (حسن و حسین) آقای جوانان بهشت و ریحانه من هستند .»
2- عبادت و خوف از خدا
بندگی رمز پیشرفت اولیاء الهی و زمینه ساز رسیدن به اوج کمالات و فتح قله سعادت است . با عبادت، انسان محبوب خدا شده و به او تقرب می یابد .
اگر ایوب و داوود و دیگر پیامبران الهی مدال افتخار دارند، به خاطر بندگی خداست که خداوند با عبارت «نعم العبد» (11) آنان را ستوده است . و اگر خضر نبی علم لدنی داشت و پیغمبر اولوالعزمی همچون موسی (علیه السلام) شاگردی او می کرد و جدایی از او را تلخ ترین حادثه زندگی می دانست، در اثر بندگی او بود . قرآن کریم نام حضرت خضر را نیاورد بلکه فرمود:
«فوجدا عبدا من عبادنا» (12) ;
«بنده ای از بندگان ما را یافتند .» که نشان دهنده مقام بندگی و عبودیت در پیشگاه خداوند است . و اگر پیامبر خاتم، محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) به اوج قله مکاشفه و دریافت آخرین دین الهی دست یازید، بر اثر بندگی بود، از این رو در شبانه روز حداقل ده نوبت عرضه می داریم:
«اشهد ان محمدا عبده ورسوله; شهادت می دهم که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بنده و رسول خداست .» خداوند هدف از آفرینش انسان را بندگی می داند و می فرماید:
«ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون » (13) ;«من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادت کنند .»
راستی بندگی چه اکسیری است که در دسترس همگان قرار دارد، ولی اکثر مردم از آن بی خبر و نسبت به آن بی توجه اند . در حالی که تمام عزت ها، سربلندی ها و افتخارها، زیر سایه بندگی است .
امام مجتبی (علیه السلام) می فرماید:
«اذا اردت عزا بلا عشیرة،وهیبة بلا سلطان فاخرج من ذل معصیة الله الی عز طاعة الله (14) ; هر گاه اراده عزتی بدون دار و دسته، و هیبتی بدون سلطنت داشتی، از خواری معصیت الهی بیرون آمده، به سوی عزت طاعت خداوند رو کن .»
از مصادیق کامل بندگان مقرب الهی، امام حسن مجتبی (علیه السلام) است که در تمام حالات رو به سوی خدا داشت، خود را در محضر او می دید و خوف عظمت الهی سراسر وجود او را پر کرده، و تمام هستی او را فرا گرفته بود .
در ذیل به نمونه هایی در این زمینه اشاره می شود:
الف) هنگام وضو:
آن حضرت هنگام وضو گرفتن بدنش می لرزید، و چهره اش زرد می شد، از او درباره راز این امر سؤال شد، فرمود:
«حق علی کل من وقف بین یدی رب العرش ان یصفر لونه و ترتعد مفاصله; (15) بر هر کسی که در پیشگاه خداوند می ایستد لازم است که [از عظمت الهی] رنگش زرد و اندامش به لرزه افتد .»
ب) هنگام ورود به مسجد:
وقتی که در آستانه مسجد قرار می گرفت، سر به سوی آسمان بلند می کرد و عرضه می داشت:
«الهی ضیفک ببابک یا محسن قد اتاک المسی ء،فتجاوز عن قبیح ما عندی بجمیل ما عندک یا کریم (16) ;
خدایا میهمانت درب خانه ات ایستاده، ای احسان کننده! [بنده] گنه کار به سوی تو آمد، بخوبی آنچه نزد توست، از بدی آنچه نزد من است درگذر . ای [خدای] بخشنده .»
ج) در وقت نماز و در هر حال:
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«ان الحسن بن علی کان اعبد الناس فی زمانه وازهدهم وافضلهم وکان اذا حج حج ماشیا وربما مشی حافیا وکان اذا ذکر الموت بکی واذا ذکر القبر بکی، واذا ذکر البعث والنشور بکی، واذا ذکر الممر علی الصراط بکی واذا ذکر العرض علی الله تعالی ذکره شهق شهقة یغشی علیه منها وکان اذا قام فی صلاته ترتعد فرائضه بین یدی ربه عزوجل وکان اذا ذکر الجنة والنار اضطرب اضطراب السلیم وسال الله الجنة (17) ;
امام حسن (علیه السلام) عابدترین، زاهدترین و برترین مردم زمان خویش بود، هر گاه حج بجا می آورد پیاده و گاهی پابرهنه بود، همیشه این گونه بود که اگر یادی از مرگ و قبر و قیامت می کرد گریه می کرد . وقتی یادی از گذشتن از صراط می کرد، گریه می کرد، وقتی یادی از عرضه شدن در پیشگاه الهی [برای حساب و کتاب] می کرد، صدای حضرت بلند می شد، تا آنجا که غش می کرد [و بیهوش می افتاد]، و هر گاه برای نماز می ایستاد، بند بند وجود او در مقابل خدایش می لرزید و هر وقت از بهشت و جهنم یاد می کرد، مانند مار گزیده می پیچید، و از خداوند بهشت را درخواست می کرد .»
د) بعد از نماز:
در حالات آن حضرت (علیه السلام) نوشته اند:
«ان الحسن کان اذا فرغ من الفجر لم یتکلم حتی تطلع الشمس (18) ;
امام حسن (علیه السلام) همواره چنین بود که وقتی از نماز صبح فارغ می شد، [باز هم بر سجاده خویش می نشست و عبادت خدا می کرد، ] با هیچ کس [در آن حال ] سخن نمی گفت: تا آنگاه که خورشید طلوع می کرد .»
ه) هنگام خواندن قرآن:
در هنگام قرائت قرآن، وقتی به آیه «یا ایها الذین آمنوا» می رسید، می گفت: «لبیک اللهم لبیک (19) ; اجابت کردم خدایا، اجابت کردم .»
و) هنگام مرگ و شهادت:
آن حضرت هیچگاه خدا را فراموش نکرد و در تمام عمر خویش به یاد محبوب بود . از دوری دوست و خوف و عظمت او اشک می ریخت; در نماز، در حال خواندن قرآن، . . . و تا آخرین لحظه، حتی آنگاه که در بستر شهادت قرار گرفت، گریه اش شدت گرفت، عرض کردند: ای پسر رسول خدا! گریه می کنی در حالی که محبوب رسول خدا هستی و رسول خدا درباره تو بسیار تعریف کرد و سخن گفت و تو بیست نوبت پیاده به حج مشرف شدی . فرمود:
«انما ابکی لخصلتین; لهول المطلع وفراق الاحبة (20) ; بخاطر دو چیز می گریم; وحشت آنچه در پیش دارم و جدائی دوستان .»
----------------------
پی نوشت ها:
1) محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، (بیروت، داراالاحیاء التراث العربی)، ج 44، ص 134 و 144 .
2) همان، ج 43، ص 282 .
3) هاشم معروف الحسنی، سیرة الائمة الاثنی عشر، (قم، منشورات الشریف الرضی) ج 1، ص 462 .
4) همان، ص 257 .
5) بحار الانوار، (پیشین)، ج 44، ص 134 .
6) - سیوطی، تاریخ الخلفا، (بغداد، مکتبة المثنی، 1383 ه . ق) ص 189 .
7) نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 193، ص 402 .
8) محمد بن اسماعیل بخاری، الجامع الصحیح، (بیروت، دار احیاء التراث العربی) ج 3، ص 31 .
9) بحار الانوار، (پیشین)، ج 43، ص 264 .
10) ر . ک: بحار الانوار، ج 43، ص 262 .
11) ص/30 و 44 .
12) کهف/69 .
13) ذاریات/56 .
14) بحار الانوار، (پیشین)، ج 44، ص 139 .
15) همان، ج 43، ص 339 .
16) همان .
17) همان، ج 43، ص 331، روایت 1 .
18) همان، ج 43، ص 339 .
19) همان، ص 331 .
20) همان، ج 43، ص 332 .
افزودن دیدگاه جدید