رفتن به محتوای اصلی

فضایل اخلاقی امام حسین (علیه السلام)/منبر دهم/شجاعت

تاریخ انتشار:
امام حسین علیه السلام

فضایل اخلاقی امام حسین (علیه السلام)
منبر دهم: شجاعت
 «شجاعت»، از نشانه های مردانگی و از فضایل و کمالات هر فرد به حساب آید. قرآن مجید و روایات اسلامی، این ویژگی را از علایم ایمان دانسته، واجدین این صفت را در شمار برترین ها معرفی نموده اند.
شکی نیست که رسول اکرم، در تمام فضایل و کمالات انسانی، از جمله شجاعت، سمبل جامعه بود. او در مورد امام حسین (علیه السلام) می فرماید:
حسینم «شجاعت و سخاوت» را از من به ارث برده است.
«و اما الحسین فله جراتی و جودی». [۱۴۲]
در حدیث دیگر، شجاعت امام حسین (علیه السلام) مورد تحسین و تشویق ملائکه، از جمله جبرئیل بوده [۱۴۳] و حضرت امام حسن (علیه السلام) شجاعت و هیبت سیدالشهداء (علیه السلام) را نظیر پدرش امیر مؤمنان می داند. [۱۴۴]
امام حسین (علیه السلام) علاوه بر شجاعت بدنی، «شجاعت نفسی» داشت و ارزش آن بیش از شجاعت جسمی است که علی (علیه السلام) می فرماید: شجاع ترین و قوی ترین انسان ها، کسی است که نفس خود را مهار کند و....
 «لاقوی اقوی ممن قوی علی نفسه فملکها» [۱۴۵]
بنابراین، آن حضرت دارای هر دو نوع شجاعت بوده اند. اینک به مواردی اشاره می کنیم:
 برخورد با خلیفه
 حسین بن علی (علیهما السلام) به سن هفت سال و شش ماه و بیست و پنج روزه بود که پیغمبر اسلام رحلت کردند. اولین نماز جمعه بعد از پیامبر بود که چشمان حضرت به منبر جدش افتاد. ناگاه به جای جدش «ابوبکر» را در جایگاه او دید! جلو آمد. خطاب به ابوبکر گفت: آن جا جای تو نیست، بیا پایین؛ آن جا جای بابایم است. برو منبر بابایت بنشین. ابوبکر شروع به گریه کرد و... [۱۴۶] [۱۴۷] [۱۴۸]
نظیر این خاطره، با خلیفه دوم پیش آمد. امام حسین (علیه السلام) فرمود: از منبر پدر پایین بیا، برو منبر پدرت بنشین! عمر گفت: پدر من منبر نداشت. چه کسی تو را به این کار راهنمایی نموده است؟
علی (علیه السلام) بلند شد و فرمود: کسی او را به این کار مامور نکرده است و... [۱۴۹] [۱۵۰]
آری، حسین بن علی (علیهما السلام) هم شجاع بود و هم شجاعت بیان داشت و می توانست بدخواهان را پشیمان نماید.
 نقش فرماندهی در جنگ ها
 شجاعت و جرأت امام حسین (علیه السلام) باعث شد وی از آغاز دوران جوانی نقش یک فرمانده جنگ را بازی کند. از این رو، در دوران عثمان و غصب خلافت پدر در جنگ طبرستان حضور فعال داشت! [۱۵۱] و چون مسلمانان مدینه به تخلفات عثمان بن عفان اعتراض نموده، قصد کشتن او را داشتند، حسین بن علی (علیهما السلام) به دستور پدر از ورود مهاجمان به داخل خانه او جلوگیری می کرد؛ تا باعث مرعوب شدن خانواده وی و شکستن حریم خلیفه نگردد. [۱۵۲]
فرماندهی جنگ صفین:
حسین (علیه السلام) در سی و دو سالگی، فرماندهی جنگ صفین را برعهده داشت و همچون شمع می سوخت و به دیگران روشنایی می بخشید. او زمانی که سپاه بی مروت شام «فرات» را اشغال نموده، از دسترسی مردم کوفه و یاران علی (علیه السلام) به آن ممانعت کردند، به امیر مؤمنان گفت: اجازه می دهی من خود شخصا به سوی «فرات» حمله نموده و آن را آزاد سازم؟ مولا اجازه داد. امام حسین در راس ده هزار نفر، حمله را آغاز کرد و با تمام شجاعت سپاهیان شام را وادار به فرار نمود و آب را تصرف کرد. خبر شادی آن، به امیر مؤمنان رسید. وی به جای خوشحالی، شروع به گریه کرد و در علت آن فرمود:
به یاد روزهای کربلای حسینم افتادم! او در آن روزگار در سرزمین «کربلا» غریب و تنها و عطشان به شهادت می رسد. اسب او به سوی خیمه ها روان می گردد و از ستم قاتلان حسین شکوه می کند!
«ذکرت انه سیقتل بطف کربلا، غریبا، وحیدا، عطشانا فریدا، ثم ینفر فرسه، ویقول فی صحیله: الظلیمة الظلیمة من امة قتلت ابن بنت نبیها»
[۱۵۳] آری، حسین (علیه السلام) مرد شجاع بود.
 مبارزه با فرمانداران متخلف
 حسین بن علی (علیهما السلام) در دوران بنی امیه با متصدیان ستمگر و بی فرهنگ روبه رو بود. از آن جمله، فرمانداران متخلف مدینه هرازگاهی می خواستند به بهانه های مختلف حریم اهل بیت را بشکنند و اسائه ادب بنمایند.
در یک واقعه تاریخی، بین حسین (علیه السلام) و «ولید بن عتبه» فرماندار وقت مدینه در مورد تملک باغی منازعه ای پیش آمد. امام حسین (علیه السلام) با شجاعت تمام از جا برخاست و عمامه او را بر گردنش پیچید. مروان بن حکم که ناظر صحنه بود، گفت: من تا به حال کسی را ندیده بودم که بر والی شهر چنین جراتی بنماید! ولید گفت: مروان! تو این سخن را از روی خیرخواهی نمی گویی؛ بلکه بر حلم و خویشتن داری من حسد می ورزی! حقیقت امر این است که این باغ، مال حسین علیه السلام) است و او حق به جانب می باشد!
امام حسین (علیه السلام) چون این سخن را شنید، فرمود: من این باغ را به ولید بخشیدم. سپس جلسه را ترک گفت! [۱۵۴]
این واقعه، شجاعت جسمی و نفسی آن حضرت را نشان می دهد و....
در یک مقطع دیگر، «مروان بن حکم» در سمت فرمانداری مدینه، در مسجد النبی، در محضر امام حسن (علیه السلام) به مولا امیرمؤمنان ناسزا گفت. امام حسن سکوت را بر خروش ترجیح داد! ولی امام حسین (علیه السلام) با جرأت فرمود: چگونه این ناسزا گویی ها را شنیده، تحمل می نمایی و...
«تسمع هذا یسب اباک؟ فقال الحسن (علیه السلام) : ما اقول لرجل مسلط یقول ماشاء ویفعل ماشاء؟». [۱۵۵]
سپس بار دیگر، «مروان» پیک خود را مامور ساخت که به محضر امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) رود و اسائه ادب بنماید. چون فرستاده مروان ماموریت بی ادبانه خود را انجام داد، امام حسن (علیه السلام) سکوت کرد؛ ولی امام حسین (علیه السلام) فرمود: به مروان بگو:  ای پسر زن ناپاک! که بازار «ذی المجاز» محل فسادش بود و در بازار «عکاظ» پرچم فحشا نصب کرده بود، و ای پسر مرد لعنتی و مطرود! که پیغمبر او را لعنت نموده و تبعیدش کرد! من پدر و مادرت را خوب می شناسم و تو فرزند پلید آنانی!
چون پیک گزارش ماموریت خویش را رسانید، مروان گفت: به راستی، حسن (علیه السلام)، فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و آرام است؛ ولی حسین (علیه السلام)، فرزند علی (علیه السلام) و...
«یابن الزرقاء الداعیة الی نفسها بسوق ذی المجاز، صاحبه الرایة بسوق عکاذ، و یابن طرید رسول الله ولعینه، اعرف من انت؟ ومن امک وابوک؟». [۱۵۶]
بالاخره، مروان جسارت و بی ادبی را به جایی رساند که در حضور امام حسین (علیه السلام) گفت: شما جز فاطمه دختر پیامبر چه امتیازی دارید؟ حضرت برآشفت و برخاست و با دست توانا و پرقدرت، گلوی مروان را گرفت و فشار داد و عمامه او را بر گردنش پیچید. مروان از ترس به حال غشوه درافتاد و...
«فوثب الحسین وکان شدید القبضة، فقبض علی حلقه فعصره و لوی عمامته علی عنقه، حتی غشی علیه ثم ترکه» [۱۵۷]
 شجاعت جسمی و نفسی
 امام حسین (علیه السلام) هم شجاعت جسمی داشت و هم شجاعت نفسی، و همچون پدر بزرگوارش در برابر تهاجم بنی امیه به حریم خانواده ها حساس بود و غیرت همه جانبه داشت و... [۱۵۸]
یزید بن معاویه در کنار سایر رذایل اخلاقی اش، عاشق «ارینب» همسر «عبدالله سلام» فرماندار کوفه شد و ندانست که عاشق زن دیگری نمی شوند. چون معاویه از این موضوع باخبر گشت و با «عمروعاص» تبادل نظر نمود، به این نتیجه رسید که از طریق «ابودرداء» و «ابوهریره»، «عبدالله سلام» را تشویق کنند که به خواستگاری دختر معاویه برآید و در این توطئه، نداشتن «هوو» را شرط جواب مثبت دختر معاویه بنمایند و....
سرانجام این توطئه به بار نشست و عبدالله سلام ارینب را طلاق داد. عده طلاق به پایان رسید و یزید به میدان خواستگاری برآمد. امام حسین (علیه السلام) نیز برای خنثا کردن این نقشه، از ارینب خواستگاری نمود. ارینب، حسین (علیه السلام) را بر یزید ترجیح داد و عروس پیامبر و علی و فاطمه گردید و... [۱۵۹] [۱۶۰] [۱۶۱]
تکرار همین جریان:
همین جریان در مورد «ام خالد» همسر «عدی بن حاتم» پیش آمد. یزید عشق او را به دل گرفت و کوشید تا او را از چنگ «عدی» بیرون آورد؛ ولی امام حسین (علیه السلام) با خواستگاری خویش از «ام خالد»، این ناموس را نیز در پناه خود مصونیت بخشید و بدون این که با آنان عروسی کند، سرانجام هر دو را به همسران قبلی برگردانید و نشان داد که سالار شهیدان، دارای شجاعت نفسی است. [۱۶۲]
علاوه بر این موارد، امام حسین (علیه السلام) در مقاطع دیگر نیز شجاعت ها نشان داد. در مقابل زورگویان و ستمگران ایستاد، انواع تخلفات معاویه را گوشزد کرد، شهادت «حجربن عدی» و «عمروبن حمق» و ولیعهدی غیر مشروع یزید را به رخ او کشید و در سرزمین «منا» در جمع ۷۰۰ نفر از صحابه پیامبر بدعت های او را یکایک شمرد. [۱۶۳] [۱۶۴] [۱۶۵] معاویه نیز با انعطاف و انفعال، کنیز زیبایی را به مبلغ صدهزار درهم خریداری نموده، به همراه اموال و هدایای دیگر به حضور امام حسین (علیه السلام) فرستاد، تا از این طریق، او را آرام سازد؛ ولی امام حسین (علیه السلام) کنیز را در راه خدا آزاد کرد و... [۱۶۶] [۱۶۷] سپس معاویه از طریق تهدید وارد شد و گفت: یا حسین! می دانی ما با شیعیان پدرت چگونه عمل کردیم؟ و چگونه آنان را کشتیم؟ و برایشان حنوط نموده و نماز خوانده و دفن کردیم؟ حسین بن علی (علیهما السلام) شجاعانه جواب داد: ما اگر پیروان تو را بکشیم، نه بر آنان نماز می خوانیم، و نه در تدفینشان شرکت می کنیم! یعنی پیروان تو را مسلمان نمی دانیم! [۱۶۸] [۱۶۹]
از بررسی سایر شجاعت های نفسی و جسمی آن حضرت، به جهت طولانی نشدن بحث خودداری می کنیم.
نتیجه بحث
 از مجموع این بحث نتیجه می گیریم که امام حسین (علیه السلام) به موقع می خروشید و شجاعت نشان می داد و به موقع نیز حلم و بردباری به کار می برد. در واقع، همه جا در مسیر عقل و تدبیر و شریعت پیش می رفت و....
از سوی دیگر، نسبت به نوامیس مردم و شیطنت شیاطین، حساس و هوشیار بود، از حیثیت و آبروی مردم دفاع می نمود، حق را به صاحبش بر می گردانید، نفس خویشتن را در اختیار داشت و هرگز تحت تاثیر آن قرار نمی گرفت.
بنابراین، پیروان آن حضرت وظیفه دارند از قدرت و شجاعت خویش به موقع استفاده کنند، عقل و تدبیر را به کار گیرند، گرفتار احساسات و شعارهای بی محتوا نشوند و حیثیت و نوامیس مردم را از تعرض اشرار و افراد سوء استفاده باز دارند.


-------------------
پی نوشتها:
۱۴۲- کنز العمال، ج۱۳، ص۶۷، ح۳۷۷۰۹.
۱۴۳- اسدالغابة، ج۲، ص۲۰.
۱۴۴- سفینة البحار، ج۱، ص۲۵۸.
۱۴۵- ری شهری، میزان الحکمة، ج۲، ص۱۴۱۳، ح۱۰۹۱۷.   
۱۴۶- مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۶۵.   
۱۴۷- روضة المتقین، ج۸، ص۵۹۹.
۱۴۸- موسوعة کلمات امام حسین، ص۱۱۰.
۱۴۹- کنز العمال، ج۱۳، ص۶۵۴، ح۳۷۶۶۱.
۱۵۰- کنز العمال، ج۱۳، ص۶۵۴، ح۳۷۶۶۲.
۱۵۱- امام حسین، عبدالله علایلی، ص۳۱۳.
۱۵۲- تاریخ عمادزاده، مجلد امام حسین، ص۷۱.
۱۵۳- حائری، شجره طوبی، ص۳۲۷.   
۱۵۴- جلاءالعیون شبر، ج۲، ص۲۶.
۱۵۵- مجلسی،بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۴۴.   
۱۵۶- تذکرة الخواص، ص۱۸۸.
۱۵۷- مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۰۶.   
۱۵۸- نهج البلاغه، خ۲۷.   
۱۵۹- تاریخ عمادزاده، مجلد امام حسین، ص۱۹۸.
۱۶۰- تاریخ عمادزاده، مجلد امام حسین، ص۵۷۶.
۱۶۱- سیمای امام حسین، ص۱۴۴_ ۱۴۵.
۱۶۲- سیمای امام حسین، ص۱۴۴_ ۱۴۵.

موضوع مقالات

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا