وقایع پنجم محرم
بنا بر آنچه که در منابع اسلامی در رابطه با وقایع مرتبط با حادثه کربلا که در روز پنجم محرم الحرام سال 61 هجری آورده شده است، به موارد ذیل می توان اشاره نمود:
- در این روز عبیداللّه بن زیاد، شخصی بنام «شبث بن ربعی» را به همراه یك هزار نفر به طرف كربلا گسیل داد.(1)
- عبیداللّه بن زیاد در این روز دستور داد تا شخصی بنام «زجر بن قیس» بر سر راه كربلا بایستد و هر كسی را كه قصد یاری امام حسین علیه السلام داشته و بخواهد به سپاه امام علیه السلام ملحق شود، به قتل برساند. همراهان این مرد 500 نفر بودند.(2)
- در این روز با توجه به تمام محدودیتهایی كه برای نپیوستن كسی به سپاه امام حسین علیه السلام صورت گرفت، مردی به نام «عامر بن ابی سلامه» خود را به امام علیه السلام رساند و سرانجام در كربلا در روز عاشورا به شهادت رسید.(3)
از آنجایی که در مجالس عزای حسینی مرسوم است که در پنجم ماه محرم به یاد یکی از فرزندان امام حسن مجتبی علیه السلام به نام «عبدالله» عزاداری و مرثیه خوانی می کنند، در این نوشتار نگاهی به حماسه بزرگ این مرد کوچک خواهیم داشت.
از صبح تا عصر عاشورا، ابتدا اصحاب امام حسین علیه السلام و سپس اهل بیت آن حضرت یک به یک و یا بطور دسته جمعی به میدان رفتند و به شهادت رسیدند؛ و سرانجام زمانی رسید که امام علیه السلام یکه و تنها در میان هزاران هزار دشمن مسلح باقی ماند و گهگاه فریاد بر می آورد: « آیا یاری کننده ای هست که به خاطر خدا از حرم رسول خدا دفاع کند؟
عبدالله بن حسن، بزرگمردی کوچک
«عبدالله بن حسن بن علی بن ابی طالب» فرزند کوچک امام حسن مجتبی علیه السلام یکی از نوجوانان نابالغی بود که به همراه عموی خود حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام به کربلا آمده بود.
از صبح تا عصر عاشورا، ابتدا اصحاب امام حسین علیه السلام و سپس اهل بیت آن حضرت یک به یک و یا بطور دسته جمعی به میدان رفتند و به شهادت رسیدند؛ و سرانجام زمانی رسید که امام علیه السلام یکه و تنها در میان هزاران هزار دشمن مسلح باقی ماند و گهگاه فریاد بر می آورد: « آیا یاری کننده ای هست که به خاطر خدا از حرم رسول خدا دفاع کند؟».
«شمر بن ذی الجوشن» برای آن که کار را تمام کند به همراه پیاده نظام لشکر، به آن امام مظلوم هجوم آوردند، دور آن حضرت را گرفتند و از پس و پیش، ایشان را مورد حمله قرار دادند.
عبدالله که در بین كودكان و زنان، در خیمه گاه حضور داشت تاب و تحمل دیدن غربت عموی تنهای خویش را نیاورد و ناگهان از خیمه ها بیرون آمد. امام حسین علیه السلام به خواهرش زینب علیهاالسلام فرمود: «احبسیه یا اختاه؛ ای خواهرم! او را نگهدار.» حضرت زینب علیهاالسلام به دنبالش آمد تا او را بازدارد. ولی آن کودک از این که بازداشته شود، سخت امتناع می ورزید. او به عمه اش گفت: «والله لاافارق عمّی»(4)؛ سوگند به خدا، از عمویم جدا نمی شوم.» سپس دست خود را از دست عمه رها ساخت، به سوی میدان دوید و خود را به امام علیه السلام رساند تا با بدن کوچک و ظریفش از او دفاع کند.
در غوغایی که دور امام علیه السلام ایجاد شده بود، ناگهان یکی از لشکریان یزید به نام «ابجر بن کعب» شمشیر خود را به قصد ضربه زدن به آن حضرت فرود آورد. عبدالله فریاد زد: «ای پسر زن ناپاک! وای بر تو! آیا می خواهی عمویم را بکشی؟» عبدالله دست خود را سپر کرد تا شمشیر به امام اصابت نکند. شمشیر، بُـرّان و ضربه، سنگین بود و دست نوباوه ی پیامبر را از بدن جدا کرد؛ آنگونه که فقط به پوستی آویخته شد. عبدالله یتیم از شدت درد ناله ای برآورد و پدرش را صدا کرد:«وا ابتاه ... »
امام دست خود را به آسمان بلند کرد: «پروردگارا! قطرات باران را از اینها دریغ بدار و برکات زمینت را از اینها باز دار؛ پروردگارا! پس اگر تا هنگام(مرگ) آنها را مهلت داده و بهره مند می سازی، بین آنها تفرقه بینداز و هر کدام را به راهی جداگانه بدار؛ و سردمداران را هرگز از اینها راضی مدار؛ چرا که اینها ما را دعوت کردند تا که یاریمان کنند، سپس بر ما دشمنی کردند و ما را کشتند
حسین علیه السلام او را در بر گرفت و به سینه چسبایند و فرمود: «ای فرزند برادرم! بر آنچه به تو رسیده صبر کن و آن را به حساب خیر بگذار؛ چرا که خداوندا تو را به پدران صالحت ملحق خواهد کرد.»(5)
آن برادرزاده ام صد چاك شد این برادرزاده ام بر خاك شد
آن برادرزاده ام سرمست رفت این برادرزاده ام بی دست رفت
امام دست خود را به آسمان بلند کرد: «پروردگارا! قطرات باران را از اینها دریغ بدار و برکات زمینت را از اینها باز دار؛ پروردگارا! پس اگر تا هنگام(مرگ) آنها را مهلت داده و بهره مند می سازی، بین آنها تفرقه بینداز و هر کدام را به راهی جداگانه بدار؛ و سردمداران را هرگز از اینها راضی مدار؛ چرا که اینها ما را دعوت کردند تا که یاریمان کنند، سپس بر ما دشمنی کردند و ما را کشتند.»(6)
بسته شد چشمش، ولی لب باز شد آخرین نجوای شه آغاز شد
كای خدا گر چه مرادت حاصل است دیدن مرگ یتیمان مشكل است
در ره تو هستی ام از دست رفت حیف شد، عبداللَهَم از دست رفت
این دو بر من، روح پیكر بوده اند یــادگــاران بــرادر بـــوده اند
در این هنگام تیرانداز سپاه دشمن ـ که گفته اند «حرملة بن کاهل» بود ـ گلوی نازک عبدالله را نشانه گرفت و او را در دامان عمویش ذبح کرد.(7)
در زیارت ناحیه مقدسه آمده: «السلام علی عبدالله بن الحسن بن علی الزکی» و سپس بر قاتل او به نام «حرملة بن کاهل الاسدی» نفرین شده است.(8)
پی نوشت :
1. عوالم العلوم، ج17، ص237.
2. مقتل الحسین مقرّم، ص199.
3. همان.
4. الارشاد، ج 2، ص 110 .
5. همان .
6. همان، ص 111.
7. مقاتل الطالبیین، ص 89 .
8. اقبال الاعمال، ج 3، ص 75 .
--------------------------------------
منابع اصلی:
1. سید بن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، قم، منشورات الرضی، 1364 .
2. شیخ عباس قمی، نفس المهموم، ترجمه و تحقیق علامه ابوالحسن شعرانی، قم، انتشارات ذوی القربی، 1378 .
3. مرتضی آقا تهرانی، یاران شیدای حسین بن علی علیهماالسلام، قم، نشرباقیات، 1384.
به نقل از پایگاه اینترنتی مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام و پایگاه اینترنتی تبیان.