محرم/بخش هفتم - آثار محبت اهل بیت علیهم السلام(1)
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین...
اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن...
آثار محبت اهل بیت علیهم السلام
اخلاص در محبت
«مَنْ أَحَبَّکُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَکُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِکُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّه».
اولیاء معصوم الهی منزلتی دارند که به خاطر آن منزلت، محبّت آن ها محبّت خداست و بغض آن ها بغض خداست. عبد می تواند در اثر تقرب به خدای متعال به مقامی برسد که خدای متعال محبت خودش را عنایت کند و این والاترین سرمایه ای است که خدای متعال ممکن است به یک عبد بدهد. کمال ایمان هم در همین محبّت خالص نسبت به خدای متعال است. شاید بالاترین مرتبه اخلاص، اخلاص در محبت خدای متعال است که انسان در محبت خالص شود و غیر خدا را دوست نداشته باشد.
بزرگان در بیانات نورانی شان فرمودند که بالاترین درجه سیر و بالاترین درجات معنوی انسان، همان اخلاص در محبت است. این اخلاص در محبت عرض شد که اثر محبت اولیاء خداست. نمی شود انسان خدای متعال را دوست بدارد، به مقام خلقت برسد و اولیاء خدا را دوست نداشته باشد اما طریق محبّت خدای متعال هم، محبت اهل بیت (علیهم السلام) است. اگر کسی به اخلاص در محبت برسد، باید به اخلاص در محبت اهل بیت (علیهم السلام) برسد و اخلاص در ایمان بدون این، قابل بدست آوردن نیست.
این حدیث را مرحوم مجلسی در بحار نقل کردند. یادم نیست از کدام یک از مصادر اولیه بود که وجود مقدّس رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«لَا یؤْمِنُ عَبْدٌ حَتَّى أَکُونَ أَحَبَّ إِلَیهِ مِنْ نَفْسِهِ»،
بنده مؤمن نیست و به مقام ایمان نرسیده؛ الّا اینکه من در نزد او از خود او محبوب تر باشم.
«وَ یکُونَ أَهْلِی أَحَبَّ إِلَیهِ مِنْ أَهْلِهِ»، اهل من در نزد او از اهل خودش محبوب تر باشد.
«وَ یکُونَ عِتْرَتِی أَحَبَّ إِلَیهِ مِنْ عِتْرَتِهِ»، عترت من از عترت او در نزد خودش محبوب تر باشد.
«وَ یکُونَ ذَاتِی أَحَبَّ إِلَیهِ مِنْ ذَاتِهِ»، حقیقت من در نزد او از خودش محبوب تر باشد.
در واقع این معنایش همین است، بنده ای به مقام ایمان نمی رسد الّا اینکه خدا در نزد او محبوب ترین حقایق باشد و از همه بیشتر خدا را دوست بدارد. اثر این محبت، محبّت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) ایشان است.
آثار محبت اهل بیت علیهم السلام
برای این محبت آثار و برکات بسیار زیاد و فراوانی در روایات اهل بیت(علیهم السلام) نقل شده که می گویند، اگر کسی به مقام محبت برسد، از برکات و آثار این محبت، محبت خدای متعال و امور فراوانی است. حالا من یکی از روایات را به عنوان نمونه خدمتتان تقدیم می کنم.
روایت از وجود مقدس رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در «خصال» صدوق نقل شده که مرحوم صدوق از ابی سعید خدری نقل می کنند؛ رسول لله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«مَنْ رَزَقَهُ اللَّهُ حُبَّ الْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَیتِی فَقَدْ أَصَابَ خَیرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ»،[1]
اگر کسی محبت اهل بیت (علیهم السلام) روزی او شود، به ثواب و خیر دنیا و آخرت رسیده و اصابه به خیر دنیا و آخرت کرده است.
«فَلَا یشُکَّنَّ أَحَدٌ أَنَّهُ فِی الْجَنَّةِ»،[2]جای تردید نیست که چنین انسانی حتماً در درجات بهشت جا دارد.
«فَإِنَّ فِی حُبِّ أَهْلِ بَیتِی عِشْرِینَ خَصْلَةً»، در محبت اهل بیت (علیهم السلام)، بیست تا خصوصیت وجود دارد:
«عَشْرٌ مِنْهَا فِی الدُّنْیا وَ عَشْرٌ فِی الْآخِرَةِ»، ده خصوصیت در دنیاست و ده تا در آخرت به صاحب محبت داده می شود امّا فی الدنیا کسی که به مقام محبت اهل بیت (علیهم السلام) رسید، در واقع آثار محبت خدای متعال است که در روایات دیگر هم تقدیم کردیم.
اول: «أَمَّا فِی الدُّنْیا فَالزُّهْدُ وَ الْحِرْصُ عَلَى الْعَمَلِ»،
اول اینکه نسبت به تعلقات دنیا رها و زاهد می شود. زاهد کسی است که محبت دنیا و غم و غصّه دنیا از دلش بیرون رفته است.
در حدیث نورانی امیرالمؤمنین (علیه السلام) در توحید صدوق است که حضرت فرمودند:
«النَّاسَ ثَلَاثَةٌ زَاهِدٌ وَ صَابِرٌ وَ رَاغِبٌ».[3]
مردم سه دسته هستند.
1-عده ای به مقام زهد رسیده اند،
2-عده ای نسبت به تعلقات دنیا زاهد نیستند امّا صابرند
3- عده ای راغبِ در دنیا هستند.
بعد حضرت این سه دسته را توضیح دادند و فرمودند:
«فَأَمَّاالزَّاهِدُ فَقَدْخَرَجَتِ الْأَحْزَانُ وَالْأَفْرَاحُ مِنْ قَلْبِهِ فَلَا یفْرَحُ بِشَی ءٍ مِنَ الدُّنْیا وَلَا یأْسَى عَلَى شَی ءٍ مِنْهَافَاتَهُ»،
زاهد آن کسی است که غصه ها و شادی های دنیا از دلش بیرون رفته و با آمدن به دنیا خوشحال نمی شود و با رفتن از دنیا هم، تأسف نمی خورد.
بعد فرمودند: «فَهُوَ مُسْتَرِیحٌ»،
این به مقام راحتی در دنیا رسیده و زهد یک چنین مقامی است که موجب راحتی نسبت به دنیا می شود.
لذا یادم است که در یک روایتی، خدای متعال به یکی از عباد بنی اسرائیل وقتی که متعجب شد، فرمود: این زهدی که داشتی، عبادتی برای تزین زهد بود. که هم موجب تعجیل در راحتی شده که زودتر به راحتی و اخلاص رسیدی. همۀ رنج انسان از تعلقات دنیایی است. حالا در این تعبیر نورانی حضرت فرمودند:
«فَقَدْ خَرَجَتِ الْأَحْزَانُ وَ الْأَفْرَاحُ مِنْ قَلْبِ»،
زاهد آن کسی است که همۀ غصه ها و شادی های دنیا از دلش بیرون رفته. بنابراین «فهو مستریح»، راحت است و هیچ رنجی در دنیا نمی برد؛ نه خوشی دنیایی دارد و نه رنج دنیایی. البته پیداست که این مقدمۀ رسیدن به یک لذت های بالاتر است که در روایات با تعابیر مختلفی بیان شده.
فرمود: «حَرَامٌ عَلَى قُلُوبِکُمْ أَنْ تَعْرِفَ حَلَاوَةَ الْإِیمَانِ حَتَّى تَزْهَدَ فِی الدُّنْیا»،[4]
خدای متعال قلوب شما را ممنوع و محروم کرده از اینکه شیرینی های بالاتر مثل شیرینی ایمان را بچشید مگر اینکه از دنیا فارغ شوید؛ والا قلب تان مشغول به دنیا است و زمینۀ آن محبت ها و لذت های بالاتر برایش فراهم نمی شود.
خوب یکی از آثار محبت خدای متعال به اولیاء الهی این است که انسان طبیعتاً وقتی محبت را دریافت کرد:
«أَمَّا فِی الدُّنْیا فَالزُّهْدُ وَ الْحِرْصُ عَلَى الْعَمَلِ».
چنین انسانی که محبت اهل بیت (علیهم السلام) درش پیدا شده، این محبت سرچشمه تحریص و تحریک به عمل است. انسانی که به این محبت رسید، محبت انگیزۀ اعمال صالحه را در او بالا می برد.
دوم: «وَ الْوَرَعُ فِی الدِّینِ»،
این ها همه روشن است که از آثار این محبت است و بعد به مقام ورع در دین می رسیم که در دینشان محتاط می شوند.
سوم: «وَ الرَّغْبَةُ فِی الْعِبَادَةِ»،
این محبت نسبت به بندگی خدای متعال، شوق، اشتیاق و رغبت می آورد.
چهارم: «وَ التَّوْبَةُ قَبْلَ الْمَوْتِ»،
این محبت موجب رجوع الی الله می شود، قبل از اینکه فرصت از دستش برود. چنین انسانی حتماً توبه و رجوعی خواهد داشت.
پنجم: «وَ النَّشَاطُ فِی قِیامِ اللَّیلِ»،
از آثار محبت اهل بیت (علیهم السلام) این است که نشاطی در شب بیداری و شب زنده داری برای آن هایی که محب اهل بیت (علیهم السلام) هستند پیدا می شود.
ششم: «وَ الْیأْسُ مِمَّا فِی أَیدِی النَّاسِ»،[5]
نتیجۀ محبت اهل بیت (علیهم السلام) این است که انسان امیدش از آنچه در دست دیگران است، قطع می شود و نسبت به مردم ناامید می شود که طبیعتاً مقدمۀ امیدواری نسبت به خدای متعال است و تا انسان امید به غیر دارد، زمینه امیدواری نسبت به خدای متعال فراهم نمی شود.
هفتم و هشتم: «وَ الْحِفْظُ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْیهِ»،
نسبت به اوامر و نواهی خدای متعال، مقام حفظ پیدا می کند.
و بی تفاوت نیست؛ حافظ اوامر و نواهی است که این حافظ بودن، فقط به معنی عمل کردن نیست. این شأن اوامر و نواهی الهی در نزد او محترم می شود. کسی که به مقام محبت و معرفت رسید، شأن الهی در نزد او محترم می شود، حرمت الهی برای او حفظ می شود و به مقام حفظ حرمات الهی می رسد. این مهم تر از صرف عمل است.
نهم : «وَ التَّاسِعَةُ بُغْضُ الدُّنْیا »،
نهمین اثر محبت ما در دنیا این است، کسی که ما را دوست دارد، دنیا را مبغوض می دارد
و دیگر محبت دنیا وارد دل او نمی شود بلکه به عکس، دنیا در نظر او مبغوض می شود؛ بخاطر اینکه تعلق به دنیا مانع رسیدن به مقصد چنین انسانی است دیگر حبّ و بغض های ما اینطوری شکل می گیرد. وقتی که چیزی را دوست بداریم، طبیعتاً نسبت به موانع او بغض پیدا می کنیم.
دهم : «العاشر السّخاء»،
دهمین صفتی که محبت ما در دنیا پیدا می کند و از آثار محبت اوست، این است که محبّ ما به مقام سخا و بخشش می رسد.
و دهنده می شود. وقتی محبت ما آمد، اثر محبت ما این می شود که در راه محبت ما و در راه محبت خدای متعال، از همه چیزهای خودش می گذرد و به راحتی آن ها را در راه خدا تقدیم می کند. این ده صفتی است که محبت اهل بیت (علیهم السلام) در دنیا به بار می آورد.
اما آنچه در آخرت نتیجۀ محبت است، این است که:
اول: «فَلَا ینْشَرُ لَهُ دِیوَانٌ»،[6]
در آخرت دیگر برای او کتاب و صحیفه اش را باز نمی کنند. این صحیفه مال کسی است که در مقام نیست. کسی که مقام محبت را دارد: «فلا ینشر له دیوان».
دوم: «وَ لَا ینْصَبُ لَهُ مِیزَانٌ»، دیگر برایش ترازویی قرار نمی دهد که اعمالش را برایش بکشند و سبک سنگین کنند. بلکه این محبت هم دیوان اوست، هم میزان اوست. لذا در روایات دارد: «عُنْوَانُ صَحِیفَةِ الْمُؤْمِنِ حُبُّ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ»،
آن مُهری که در صحیفۀ مؤمن می زنند، این مُهر است و دیگر این کتاب باز نمی شود. وقتی کسی این مُهر به کتابش خورده بود، دیگر این کتاب را باز نمی کنند. طبیعی است، جزء کسانی است که از جانب راست، کتاب به او داده می شود. در قرآن توضیح داده شده که اصحاب یمین، کتاب شان از یمین به آن ها داده می شود و اصحاب شمال از شمال. حالا این باید معنا شود. یمین انسان، جانب ارتباط انسان با ولی خداست و یسار انسان، جانب ارتباط خدا با شیاطین است.
سوم: «وَ یکْتَبُ لَهُ بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ»،[7]
برائت از آتش جهنم برای او مکتوب و نوشته شده است.
چهارم: «وَ یبْیضُّ وَجْهُهُ»، چهرۀ او نورانی است که این نور، حقیقتاً نیاز وجه امیرالمؤمنین (علیه السلام) است.
پنجم: «وَ یکْسَى مِنْ حُلَلِ الْجَنَّةِ»،
حله های بهشتی را می پوشانند که هر کدام از این ها در روایاتی معنا شده که حالا من در صدد توضیح آن ها در این محفل نیستم. «و یکسی من حلل الجنّه»
حله های بهشتی چیست و آن پوشش و کسوتی که اهل الله و اهل بهشت در بهشت پیدا می کنند، چه کسوت و پوششی است.
ششم: «وَ یشَفَّعُ فِی مِائَةٍ مِنْ أَهْلِ بَیتِهِ»،
در جمعیتی حق شفاعت پیدا می کنند.
در این روایت دارد، صد نفر از اهل بیت خودش. در روایات دیگر بیش از این است.
هفتم: «وَ ینْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیهِ بِالرَّحْمَةِ»،
خدای متعال به او نظر می کند، آن هم نظر رحمت و این مقامات مهمی است که اولیاء خدا به او می رسند و جزء مراتبی است که اهل محبّت به او اشتیاق دارند.
«وانظر إلینا نظره رحیمه»،
در دعاها و در دعای محبّین است، مناجات المحبّین. یکی از خواسته های محبین همین است که تو به ما نظر کنی، ما هم به سوی تو نظر کنیم. خاصیت این محبت این است که اگر کسی به مقام محبت می رسد، دوست دارد که مورد توجه و عنایت محبوب واقع شود. در قیامت انسانی که به مقام محبت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و اهل بیت (علیهم السلام) رسیده یعنی نتیجه اش محبت خدای متعال است که:
«ینظر الله عزّوجلّ إلیه بالرّحمه»،
خدای متعال به او نظر می کند و این نظر همان نظر رحمت الهی است که حالا این ها احتیاج به گفتگو دارد.
هشتم: «وَ یتَوَّجُ مِنْ تِیجَانِ الْجَنَّةِ»،
تاج های بهشتی را بر سر او می گذارد که حالا این تاج باید معنا شود؛ همان تاج های نوری است که ارتباط انسان را با مبدأ نور برقرار می کند.
«وَ الْعَاشِرَةُ یدْخُلُ الْجَنَّةَ بِغَیرِ حِسَابٍ»،
دهمین که شاید مهم ترینش است؛ اگر کسی این مقام را پیدا کرد:
«یدخل الجنّه بغیر حساب»،
چنین انسانی بدون حساب و کتاب وارد بهشت می شود.
«فَطُوبَى لِمُحِبِّی أَهْلِ بَیتِی»،
طبیعتاً این مقام، مخصوص محبّین اهل بیت (علیهم السلام) است. روایات فراوان دیگر نیز هست.
در روایات آثار محبت اهل بیت (علیهم السلام) و محبت خدای متعال آمده. در حدیث عیون اخبار الرضا آمده،
رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَیتِ حَشَرَهُ اللَّهُ آمِناً یوْمَ الْقِیامَةِ»،
کسی که به مقام محبت برسد، ایمن از همۀ مخاطرات است و به وادی ایمن وارد شده است. بنابراین، در سختی های قیامت که سخت ترین شدائد است، این انسان در وادی ایمن است.
قال النّبی (صلی الله علیه و آله و سلم): «من أحبک کان مع النبیین فی درجتهم یوم القیامة»،
کسی که تو را دوست بدارد، هم در درجۀ انبیاء است و هم همنشین آن ها. در قیامت:
«من أحبّک ومن مات و هویبغضک فلا یبالی مات یهودیا أو نصرانیا»؛[8]
به عکس اگر کسی بمیرد و تو را مبغوض بدارد، فرق نمی کند که یهودی یا نصرانی از دین اسلام خارج است؛
«یهودیاً أو نصرانیاً»
یا هر طور بمیرد. از این دست روایات که آثار محبت اهل بیت (علیهم السلام) را بیان می کند و همان محبت خدای متعال است، فراوان است.
اولین سؤال قیامت وحسنۀ ماندگار
رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در حدیث دیگری فرمود:
«أَوَّلُ مَا یسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیتِ»،
(همه از عیون اخبار الرضا است)
اول چیزی که از بنده سوال می کنند این است که آیا وارد وادی محبت و ولایت اهل بیت (علیهم السلام) شده یا نه.
اگر وارد این وادی شده بود، از بقیه امور ممکن است سوال و جواب شود و اگر نشده بود، اصلاً دیگر سوال و جوابی نیست. اول ما یسئل است مثل صلوه که درباب صلوه دارد و در بالاترش در باب محبت اهل بیت (علیهم السلام) است. حالا یک حدیث نورانی است که من دو سه جمله این حدیث را ترجمه کنم؛ فرمود:
«حُبُّ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ حَسَنَةٌ لَا تَضُرُّ مَعَهَا سَیئَةٌ»،
اگر این محبت آمد که همان محبت خدای متعال است، این حسنه ای است که دیگر هیچ سیئه ای به او ضرر نمی زند. یعنی چه؟
اگر کسی واجد او شد و او را بدست آورد، دیگر هیچ سیئه ای به او ضرر نمی زند.
«حُبُّ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ حَسَنَةٌ لَا تَضُرُّ مَعَهَا سَیئَةٌ»، «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها - وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یوْمَئِذٍ آمِنُونَ»،
این همان حسنه ای است که در روایات ملاحظه فرمودید. این آیات را به گونه ایی ای تفسیر کنند، معانی مختلفی دارد و این کلام نورانی قابل بیان است. یکی از آن ها این است که اگر کسی به محبّت اهل بیت (علیهم السلام) و محبت امیرالمؤمنین (علیه السلام) رسید، همان محبت خدای متعال است اگر چه این انسان در مراتبی از وجود خودش یا در ظاهر وجود خودش، آلوده شود. این آلودگی به او ضرر نمی زند و خود او هیچ وقت آلوده نمی شود.
اگر کسی در سرّش، باطنش، قلبش و لبّ خودش، محبت اولیاء خدا، معصومین و امیرالمؤمنین (علیه السلام) را داشت، اگر آلوده هم بشود این آلودگی پاک شدنی و تطهیر شدنی است و این طور نیست که این آلودگی حقیقت وجود او را بگیرد؛ کما اینکه روایاتش را مکرر ملاحظه فرمودیم و خواندیم که اگر کسی به مقام محبت اهل بیت (علیهم السلام) و به مقام ولایت اهل بیت (علیهم السلام) رسید، دیگر هیچ گاه از اعماق وجود خودش آلوده به گناه، تخلف و معصیت نمی شود. همیشه این را عرض کردیم که گناه چیزی نیست إلّا خروج از دایرۀ ولایت خدای متعال و ولایت اولیاء معصوم و ورود به محیط ولایت اولیاء طاغوت. کسی که از عمق وجود خودش به مقام محبت اهل بیت (علیهم السلام) رسیده، هیچ گاه از محیط ولایتش خارج نمی شود و در محیط ولایت اولیاء طاغوت وارد نمی شود. لذا، اگر در ظاهر هم معصیتی بکند، این معصیت به حقیقت وجود او لطمه ای نمی زند؛ مثل درّی است که در لجن بیفتد و با یک شستشو پاک می شود و هیچ وقت باطنش آلوده نخواهد شد. محبت باطن، او را از نفوذ سیئات حفظ می کند اگر چه ظاهرش آلوده شود. این همان است که به تعابیر مختلف در روایات متعددی آمده و فرمودند، محبّ ما مصون و محفوظ است.
----------------------------
پی نوشتها:
[1] . بحارالأنوار، مجلسی/ 27/78 باب 4- ثواب حبهم و نصرهم و ولایتهم.
[2] . همان.
[3].الکافی، شیخ کلینی/2/455، باب محاسبةالعمل.....، ص: 453.
[4].الکافی، شیخ کلینی/2/128، باب ذم الدنیا و الزهد فیها ....
[5]. همان.
[6] . همان.
[7]. بحارالأنوار، مجلسی/ 27/78 ، باب 4- ثواب حبهم و نصرهم و ولایتهم.
[8] . همان.
افزودن دیدگاه جدید