محرم/بخش دوم - گریه و عزاداری برای امام حسین (سلام الله علیه)-(2)
اشک بر امام حسین
این اشک هم اشک طبیعی است. اینکه گفته اند اشک بر اباعبدالله (علیه السلام) گناه را می برد، معنایش این است، نه اینکه بیمه گناه است. این که شما گریه کنید، بعد گناه کنید و بگویید این با آن پاک می شود، خیر چنین نیست. مثلاً شما کود را پای گل می ریزید، می گویند، این بوی بد می دهد، متعفن است؛ چرا این کود را این جا آوردید؟ می گوید: صبر کنید کود تبدیل به بوی خوش می شود. یک مدتی که می گذرد این کود جذب خاک می شود، کم کم این گل از این کود ارتزاق می کند و یک ماه الی سه ماه دیگر وقتی توی باغ می روید، می گویید: عجب بوی خوبی! دیگر بوی کود نیست. اینجاست که قرآن می فرماید:
«إنَّ الحَسَناتِ یذْهِبْنَ السَّیئات»[13] «حسنات، سیئات را از بین می برد» یا «یبَدِّلُ اللهُ سَیئاتِهِمْ حَسَناتٍ»؛[14] «خدا بدی را به خوبی تبدیل می کند»،
معنایش این نیست که شما دروغ بگویید، به جای آن راست می نویسند. مثل این است شما کود را بیاورید بو بکشید، بعد بگویید بوی عطر می دهد؛ یعنی کود می رود جزو گل و بوی گل می گیرد. یک فرد دروغگو وقتی در زندگی اش دروغ و معصیت است؛ آیا اشک بر امام حسین (علیه السلام) این ها را می زداید؟! شما کلمه تبدیل را چه وقت می گویید؟ وقتی می گویید این ماشین را تبدیل کردم، به چه معناست؟ یعنی آن ماشین را دادم و ماشین بهتر گرفتم. تبدیل، قسم چهارم است. اشکی که تبدیل می کند، اشکی که تغییر می دهد، اشکی که تحول ایجاد می کند، این اشک گناه زداست.
خداوند در قرآن کریم می فرماید:
«لا یحِبُّ اللهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَولِ إلّا مَنْ ظُلِمَ».[15]«خدا دوست ندارد داد و فریاد بزنیم امّا می گوید مردم، در یک جا فریاد زدن اشکالی ندارد و آن جایی است که به کسی ظلم شده است.»
خداوند در قرآن به صراحت فریاد مظلوم را ذکر کرده است. چگونه می شود انسان، مظلومی را ببیند ساکت بنشیند، گاهی باید مظلوم را با اشک یاری کرد. حضرت زهرا مظلوم را با چه یاری کرد؟ 75 روز یا 95 روز بعد از رحلت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) به بقیع و اُحد رفتند و گریه کردند. این گریه صرفاً بر فقدان پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نبود؛ بلکه به خاطر فقدان پیامبر و ظلم هایی که به امیرالمؤمنان شده بود، بود. بنابراین ما پنج قسم گریه داریم: «عقیدتی، عاطفی، فضیلت طلبی، گناه زدا و گریه بر مظلوم». که چهار قسم آن در واقعه کربلا هست.
چرا ما بر اباعبدالله اشک می ریزیم؟
1- چون اباعبدالله (علیه السلام) مظهر اعتقادات ماست، امامت جزء لاینفک دین ماست؛
2- اباعبدالله مظهر فضیلت است، ما بر فقدان فضایل اشک می ریزیم؛
3- گریه می کنیم به خاطر این که دلمان برای اباعبدالله (علیه السلام) می سوزد که حتی شیرخواره اش را با تیر سه شعبه سیراب کردند؛
4- مظلوم واقع شدند.
شما هر کدام از آنها را در نظر بگیرید، عزاداری دارد. سید بن طاوس می گوید: اگر به ما فرمان عزاداری نمی دادند عاشورا جشن داشت. حفظ عاشورا جشن دارد. اما بُعد مصیبتی این چنین نیست. اگر تیر به دست کسی بخورد شما متأثر می شوید. چگونه ممکن است جلوی چشم انسان بچه ای قطعه قطعه شود، آدم ساکت بنشیند و به حال آن اشک نریزد! این گریه ها، گریه ضعف نیست، گریه بیچارگی نیست. به خاطر این است که برای گریه بر امام حسین (علیه السلام) این قدر ثواب وارد شده است. راوی می گوید: خدمت آقا امام صادق (علیه السلام) رفتم، دیدم آن حضرت نماز می خواند و در سجده نماز برای زوّار قبر امام حسین (علیه السلام) دعا می کند. می گوید: «خدایا اگر در این مسیر پول خرج کرده اند به جای آن به آنها پول بده، اگر اذیت شده اند به جای آن آرامش بده، خدایا به کسانی که به زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) رفته اند به آنها هر چه می خواهند بده، حاجاتشان را برآورده کن.» معاویه ابن وهبه می گوید: وقتی دعای امام تمام شد به حضرت گفتم: آقا برای چه کسانی دعا می کنید؟ فرمود: «برای کسانی که قبر امام حسین (علیه السلام) را زیارت می کنند.» گفتم: آقا برایشان ثواب زیادی شمردید. حضرت فرمودند: «کسانی که در آسمان برای زائران قبر امام حسین (علیه السلام) دعا می کنند بیشتر از زمینی ها هستند، فرشته ها دعا می کنند.» بعد فرمود: «دلت نمی خواهد با ملائکه مصافحه کنی؟» -اگر ملائکه انسان را لمس کند خیلی خوب است اما اگر شیطان انسان را لمس کند این خیلی بد است. اگر ملائکه آدم را لمس کند قلب او فرودگاه فرشته می شود- وقتی حضرت فرمود: می خواهی با ملائکه مصافحه کنی؟ گفتم: بله آقا. فرمود: «جدّم امام حسین (علیه السلام) را زیارت کن.»
امام رضا (علیه السلام) فرموند:
«مَنْ زارَ قَبْرَ أبی عَبدِالله علیه السلام بِشَطِّ الفُراتِ کَمَنْ زارَ اللهَ فَوْقَ عَرْشِهِ»؛[16] «کسی که اباعبدالله (علیه السلام) را زیارت کند، مثل کسی است که خدا را زیارت کرده است.»
من برداشتم این است که ائمه ما می خواهند راجع به امام حسین (علیه السلام) یک فرمان بسیج عمومی بدهند، یعنی بگویند هر کسی با هر گرایشی حتی اگر مسلمان هم نباشد، اگر برای امام حسین (علیه السلام) عزاداری کند ما به او اجر می دهیم. چرا؟ چون می خواهند یاد امام حسین (علیه السلام) زنده بماند. شما دقت کنید وقتی حضرت ابراهیم به مکه آمد، آنجا بیابان بود، همسر و فرزندش را آنجا گذاشت. سرزمینی که در آنجا نه آب ، نه غذا و نه آبادانی بود؛ بلکه بیابانی صاف بود. بعد یک دعا کرد: «خدایا کاری کن این ها پیش مردم محبوب شوند، قلب های مردم را به این ها جذب کن.» قرآن کریم می فرماید: ابراهیم (سلام الله علیه) این گونه دعا کرد:
«رَبَّنا...فَاجْعَلْ أفْئِدَهً مِنَ النّاسِ تَهوی إلَیهِمْ»[17] «خدایا! قلب های مردم را به طرف این ها متمایل کن»،
جسم هایشان را نفرمود بلکه قلب هایشان را گفت و رفت.[18] بعضی نوشته اند: سی سال بعد آمد و کعبه را ساخت. وقتی کعبه را ساخت، خدا به اوفرمود: «ابراهیم اعلام کن مردم به مکه بیایند.» گفت: «خدایا چگونه اعلام کنم؟» گفت: «یک سنگ زیر پایت بگذار روی آن برو و بایست و داد بزن: ای مردم دنیا! ای اهل عالم!، بیایید حج خانه خدا.» گفت: «خدایا در این بیابان صدای من چگونه به مردم عالم می رسد؟ خودم می شنوم و این زن و بچه ام و چهار قبیله ای که دور آن جمع شده اند. خدایا! من چگونه به مردم عالم برسانم که حج بیایند؟» خطاب شد: «تو فریاد بزن ما صدایت را می رسانیم.»
«أذِّنْ فِی النّاسِ بِالحَج»[19]
فریاد بزن. حضرت ابراهیم اعلام کرد که مردم حج بیایند.[20] حال شما ببینید مردم برای زیارت کعبه چه می کنند! این را خدا خواسته است، هر کس آن جا می رود باید بین صفا و مروه بدود خواه رئیس جمهور باشد، حاکم باشد، عالم باشد، فقیر یا پولدار باشد، باید هروله کند. این هروله کردن و دویدن تکبر را می ریزد. هر کس که هستی، فقط با دو حوله سفید باید در صفا و مروه بدوی، بین صفا و مروه حتماً باید با لباس احرام باشی. مثل طواف مستحبی هم نیست که آدم بتواند بدون احرام هم حرکت کند بلکه وقتی آنجا وارد شدید باید با لباس احرام باشید، فقط با دو حوله سفید؛ حتی اگر ژنرال و رئیس جمهور هم باشید، باید هفت مرتبه بدوی، خدا این را قرار داده است:
«إنَّ الصَّفا وَالمَروَهَ مُنْ شَعائِرِ اللهِ»؛ «صفا و مروه از شعائر الهی است»،
«فَمَنْ حَجَّ البَیتَ أوِ اعتَمَرَ»؛[21] «هر کس به این خانه می آید، باید این جا بدود.»
یک تکه سنگ سیاه را خدا محبوب کرده است. سنگ به خودی خود، که اعتباری ندارد، آن را در رکن حجر کار گذاشت. حال شما وقتی آنجا می روید، ببینید چه خبر است؟! مردم برای حجرالاسود چه می کنند؟! یک تکه سنگ سیاهی که در طول تاریخ قسمت های عمده آن هم از بین رفته و یک قسمت هایی از آن باقی مانده حال مردم برای استعلام این سنگ چه می کنند! خدا این سنگ سیاه را محبوب قرار داد. خدا امام حسین (علیه السلام) را محبوب قرار داد، کربلا را محبوب قرار داد، خاک آنجا را و سجده بر آن خاک و قبّه امام حسین (علیه السلام) را محبوب قرار داد. امام هادی (علیه السلام) مریض شد. افرادی را به کربلا فرستاد تا برایش دعا کنند. خودش امام است، حجت خداست. وقتی به آن حضرت می گویند: آقا چرا خودتان که امام هستید دعا نمی کنید! می فرمایند:
«إنَّ الْاجابَهَ تَحْتَ قُبَّتِهِ وَ الشَّفاءَ فِی تُرْبَتِهِ»[22] «زیر قبه جدم حسین (علیه السلام) شفاست»؛
پس این همه ثواب زیارت و این همه ثواب گریه و این همه ثواب برگزاری مجالس برای امام حسین (علیه السلام) برای چیست؟ چون خدا می خواهد نام امام حسین (علیه السلام) زنده بماند. کسی که اشک می ریزد و اقامه عزا می کند این نه تنها منعی ندارد بلکه به آن فرمان داده شده است. کسانی که به این عزاداری و این گریه اشکال می کنند و آن را منع می کنند مفهوم عزاداری را متوجه نشده اند، مفهوم تعظیم شعائر را متوجه نشده اند. در سابق وقتی کسی حج می رفت، گاهی با خودش شتر و گوسفند می برد، تا آنجا قربانی کند –امروزه آنجا خریداری می کنند- آنها روی آن شتر یا گوسفند علامتی می گذاشتند که مثلاً این شتر مال قربانی است؛ یعنی به اصطلاح کسی نمی تواند آن را خرید و فروش کند. در سابق از مدینه یا اطراف مدینه قربانی را با خودشان می بردند. قرآن می فرماید:
«وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِ اللهِ»[23] «ما این شتر را از شعائر الهی قرار دادیم»؛
«بُدنَ» به معنای شتر است، کسی که می خواهد مکه برود آن شتری را قربانی می کند که این شتر از شعائر الهی است. بعد در آیه دیگر می فرماید:
«وَمَنْ یعَظِّمْ شَعائِرَ اللهِ فَإنَّها مِنْ تَقْوَس القُلُوبِ»[24]
شعائر الهی را باید حفظ کنیم، «شعائر» از «شعار» می آید؛ یعنی آن شعور و درک و چیزی که علامت و نشانه خداست. چگونه شتری را که علامت گذاشته اند، نشانه خدا می شود باید حفظ شود! هر کسی که مِنا می رود باید قربانی کند! اما هفتاد و چند انسان برگزیده، که در یک روز، در یک سرزمین سر از بد ن هایشان جدا کردند، این از شعائر الهی نیست؟ آیا امام صادق (علیه السلام) نباید اشک بریزد؟! آیا امام رضا (علیه السلام) نباید سفارش کند؟! امام رضا (علیه السلام) فرمودند:
«کَانَ أبِی إذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لَا یری ضَاحِکاً وَ کانَتِ الْکَ آبَهُ تَغْلِبُ عَلَیهِ حَتَّی یمْضِی مِنْهُ عَشَرَهُ أیامٍ فَإذا کانَ یومُ العَاشِرِ کَانَ ذَلِکَ الْیومُ یوْمَ مُصیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکائِهِ»؛[25]
«وقتی محرم می شد، کسی پدرم را از اول محرم تا روز عاشورا خندان نمی دید و هر روز بر حزنش افزوده می شد و در روز عاشورا پی در پی اشک بر گونه هایش سرازیر بود.»
من امروز این چند جمله را عرض کردم برای این که اهمیت عزاداری روشن شود و پاسخی باشد به شبهاتی که بعضی درباره گریه بر امام حسین (علیه السلام) وارد می کنند. ما در این زمینه روایات زیادی از پیغمبر (صلی الله وعلیه وآله و سلم) و معصومین (علیهم السلام) داریم. مرحوم علامه امینی در کتاب «سیرَتنا و سُنّتنا» شواهد و روایاتی را آورده که پیغمبر (صلی الله وعلیه وآله و سلم) در تشییع جنازه عبدالمطلب، ابوطالب، فاطمه بنت اسد، کنار قبر حمزه، کنار بدن حمزه، کنار بدن فرزندش ابراهیم اشک ریخته و گریه کرده است، فرمود:
«مَنْ لایرْحَمْ لَا یرْحَمْ»؛[26] «کسی که در زندگی اش رحم نباشد، خدا هم به او رحم نمی کند.»
اشک ریختن یک میل طبیعی است. این اشک، اشک عظمت است، اشک ابهت است، اشکی است که سرور، شادی و انقلاب درونی برای انسان می آورد. قلب احساس می کند با این اشک از گناه شسته می شود، میل به عبادت پیدا می کند، میل به بندگی پیدا می کند. کسی که از روضه های امام حسین (علیه السلام) بیرون می آید، می فهمد که دیگر دلش نمی خواهد دروغ بگوید، دوست ندارد چشمش به نامحرم بیفتد؛ چون برای امام حسین (علیه السلام) اشک ریخته است. این اشک سازنده است، این اشک مخرب نیست، این اشک صرفآً بر مصیبت و مظلومیت نیست، این اشک، اشک معرفت و حضور و اشک درک و احساس ارتباط با اباعبدالله (علیه السلام) است.
ذکر مصیبت
امام صادق (علیه السلام) فرموند: «اگر نتوانستید به زیارت جدم اباعبدالله (علیه السلام) بروید، سه مرتبه رو کنید به طرف قبله و بگویید:
«صَلَّی اللهُ عَلَیک یا اباعبداللهِ»،
در نقل دیگر دارد: پشت بام بروید، از بلندی حداقل یک سلام بدهید: « السلام «علیک یا اباعبدالله». یکی از بزرگان نمازش که تمام می شد بعد از تسبیحات می گفت:
«السلام عَلَیکَ یا أباعَبدِاللهِ»
به او گفتند: آقا، آیا این جزء از تعقیبات نماز در جایی سفارش شده است؟ فرمود: نه، اما ما همه دین را از امام حسین (علیه السلام ) داریم، این نماز را از امام حسین (علیه السلام) داریم؛
«أشْهَدُ أنَّکَ قَدْ أقَمْتَ الصَّلاه».
پیامبر (صلی الله و علیه وآله وسلم) فرمود:
«حُسَینٌ مِنی وَأنا مِن حُسَین».[27]
نماز ما، دین ما از کربلا محفوظ ماند، از خون امام حسین (علیه السلام) محفوظ ماند. من می گویم:
«السلام عَلَیکَ یا أباعَبدِاللهِ»
به عنوان اینکه یادم باشد، دین ما با عاشورا و کربلا با هم گره خورده است. ما هم امروز از کنار حرم کریمه اهل بیت (علیها السلام) دل هایمان را روانه کربلا می کنیم. عجب نامی است کربلا؛ کرب و بلا. عجب نامی است یادآور تشنگی، یادآور مصیبت.
«السلام علیک یابن امیرالمؤمنین، و ابن سید الوصیین، السلام علیک یابن فاطمه، سیده نساء العالمین.»
کربلا؛ یعنی کمال بندگی کربلا؛ یعنی رها در زندگی
کربلا؛ یعنی ندای العطش روی لب ها ردّ پای تشنگی
کربلا؛ یعنی حضور فاطمه پیش سقّا در کنار علقمه
کربلا؛ یعنی علی اصغر شدن تشنه بر دوش پدر پرپر شدن
کربلا؛ بوی خدایی می دهد عطر ناب آشنایی می دهد
کربلا؛ یعنی وداع زینبین پشت خیمه با گل زهرا، حسین
السلام ای تشنه کام کربلا السلام ای خامس آل عبا
ای لبانت بوسه گاه فاطمه ای خجل از تو فرات و علقمه
بر لب دریا لبت خشکیده بود از عطش کی اصغرت خوابیده بود
کربلا خیلی معنا دارد؛ اما یک معنای کربلا خودش را خیلی نشان می دهد:
«کربلا؛ یعنی ندای العطش»
آن هم معنای تشنگی اباعبدالله (علیه السلام) است. نمی دانم تشنگی چقدر سخت بوده، همین قدر بگویم بیش از سی و پنج سال بعد از حادثه عاشورا هر وقت نگاه امام سجاد (علیه السلام) به آب می افتاد گریه می کرد. صدا می زد:
«قُتِلَ ابْنَ رَسول الله عَطشانا»؛[28] مردم بابای من را کنار آب با لب تشنه کشتند.
--------------------------------
پی نوشتها:
[13]. هود: 114.
[14]. فرقان: 70.
[15]. نساء :148.
[16]. التهذیب، ج 6، ص 45؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 411؛ مستدرک، ج 10، ص 250.
[17]. ابراهیم: 37.
[18]. تفسیر نمونه، ج 10، ص 363.
[19]. حج: 27.
[20]. تفسیر نمونه، ج 14، ص 69.
[21]. بقره: 185 .
[22]. وسائل الشیعه، ج 14، ص 452.
[23]. حج: 36.
[24]. حج: 32.
[25]. بحارالانوار، ج 44، ص 284: مسند الامام الرضا، ج 2، ص 27؛ امالی الصدوق، ص 128.
[26]. من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 380؛ التهذیب، ج 2، ص 32؛ وسائل الشیعه، ج 3، ص 281.
[27].بحارالانوار، ج 43، ص 261؛ الارشاد، ج 2، ص 127؛ اعلام الوری، ص 217.
[28].وسائل الشیعه، ج 3، ص 282؛ بحارالانوار، ج 45، ص 149؛ اللهوف، 29.
افزودن دیدگاه جدید