محرم/بخش دوم - گریه و عزاداری برای امام حسین (سلام الله علیه)-(1)
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین...
اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن...
گریه و عزاداری برای امام حسین(علیه السلام)
ماه محرم، ماهی است که ائمه معصومین (علیهم السلام) ، نسبت به اقامه عزای امام حسین و اشک و گریه بر اباعبدالله (علیه السلام) و برپایی مجالس عزاداری سفارش کرده اند. شخصی به نام «ریان بن شبیب» می گوید: خدمت امام رضا (علیه السلام) رفتم، امام رضا فرمود: می دانی امروز چه روزی است؟ امروز روزی است که حضرت زکریا (سلام الله علیه) دعا کرد و از خدا اولاد خواست، دعایش به اجابت رسید و خداوند حضرت یحیی (سلام الله علیه) را به ایشان عطا فرمود. سپس امام هشتم فرمودند: ریان بن شبیب، محرم ماهی است که قبل از اسلام و قبل از آنکه پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مبعوث شود، در جاهلیت این ماه را محترم می شمردند و می گفتند: جنگ و کشتار در این ماه جایز نیست. حتی مشرک ها و غیرمسلمان ها هم قبل از اسلام،
«یحَرِّمونَ فِیهِ الظّلْمَ وَ الْقِتَالَ»؛ «جنگ را در ماه محرم ممنوع می دانستند».
به همین دلیل هم به آن «محرم» می گویند. این نامگذاری مربوط به قبل از اسلام است. سپس امام رضا (علیه السلام) فرمودند: ماهی که کافرها و مشرک ها در آن جنگ نمی کردند و می گفتند جنگ حرام است، در این ماه بنی امیه به اسم اسلام و دین حرمت امام حسین (علیه السلام) را شکستند و او را مظلومانه به شهادت رساندند. بعد امام رضا فرمود: یا ابن شبیب، ای پسر شبیب؛
«إنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیءٍ»؛ «اگر خواستی بر چیزی گریه کنی» – اگر مصیبت و داغی دیدی، اگر عزیزی از دست دادی-
«فَابْکِ للحُسَینِ بْنِ عَلِی»؛ « برای حسین ما اشک بریز و گریه کن»؛
برای عزیز خودت گریه نکن، «فَإنَّهِ ذُبِحَ کَمَا یذْبَحُ الْکَبْشُ»[1]
دلیل اشک و گریه
در روایات به عزاداری و گریه بر اباعبدالله (علیه السلام) سفارش شده است. گرچه امروزه بعضی ها اشکال می کنند که گریه بر میت و شهید و کسی که از دنیا رفته چه اثری دارد؟ گاهی در آثار وهّابی ها و نوشته های بعضی از افراد، این اشکال دیده می شود که گریه یعنی چه؟ این گریه به چه معناست؟ چرا باید برای کسی که 14 قرن قبل به شهادت رسیده است، اشک بریزیم؟ دلیل این اشک و بکاء چیست؟ من در توضیح این مطلب یک نکته ای را بگویم؛ اخیراً زیاد دیده ام بعضی از نویسندگان در نوشته هایشان اشکال می کنند که این اشک چه معنایی دارد؟ این گریه چه مفهومی دارد؟ به طور کلی ما پنج نوع گریه داریم؛ اما بعضی از بزرگان در کتاب هایشان نوشته اند: چهار نوع گریه داریم. من با توجه به روایات، یک نوع دیگر را اضافه کرده ام.
مرحوم آقای بهاری کتابی به نام «الدَّعوَه الحُسینیه» دارد که ایشان این کتاب را در ردّ کسانی نوشته است که بر گریه و زیارت امام (علیه السلام) اشکال می کنند. ایشان در کتابشان اشاره کرده که گریه چهار گونه است. به نظر بنده چهار گونه گریه برای امام حسین هم می تواند باشد. گریه به دو قسمت تقسیم می شود: 1- گریه مثبت، 2- گریه منفی. گریه منفی مثل اینکه به کسی بگویند برو جبهه جنگ و او از ترس، گریه کند، این گریه ضعف است. یا مثلاً به کسی بگویند برای تحصیل باید از وطن و پدر و مادرش دور شود و او از این موضوع ترس داشته باشد و گریه کند، این گریه ضعف است.
انواع گریه
اما گریه مثبت را شاید بتوان به پنج شاخه تقسیم کرد؛
گاهی اعتقادات انسان را به اشک وا می دارد. این مطلب ریشه در قرآن دارد؛ وقتی این آیه بر نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد:
«تَری أعْینَهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ»؛[2]
«شما می بینید اشک مؤمنان جاری می شود.»[3]
همچنین وقتی آیه،
«إنَّکَ مَیتٌ وَ إنَّهُمْ مَیتُونَ»؛[4]
«پیامبر تو می میری، مردم هم می میرند»،
نازل شد، پیامبر (صلی الله و علیه وآله وسلم) خیلی گریه کرد. وقتی سوره نصر نازل شد؛
«اِذا جاءَ نَصْرُاللّهِ وَالفَتْح....»
عموی پیامبر، عباس وقتی که این آیه را شنید، شروع به اشک ریختن کرد.[5]
بُکاءُ رَحمه (گریه رحمت)، یعنی اشکی که بر اساس عواطف و احساسات، انسان رقّت قلب پیدا می کند و برای چیزی گریه می کند، این طبیعت همه بشر است. حتی اگر کسی مسلمان هم نباشد و قساوت قلب نداشته باشد وقتی یک صحنه غم انگیز می بیند یا می شنود اشک می ریزد. برای مثال، بچه ای که از گرسنگی در بغل مادرش جان می دهد هر کسی را متأثر می کند، کسی که در بغل پدرش شهید می شود، مثل آن جریانی که در فلسطین پیش آمد، هر کسی که در تلویزیون آن صحنه را دید متأثر شد. فیلمی که یک صحنه غم انگیز را نشان می دهد، افراد را به گریه می آورد. چشم، مجرای اشک وابسته به قلب و باطن انسان است، نمی تواند بی تفاوت باشد مگر کسی که منشأ این چشمه را خشک کند. در این رابطه حدیث هم داریم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
نشانه های شقاوت
«مِنْ عَلاماتِ الشَّقاءِ»؛
«چهار چیز نشانه شقاوت و بدبختی است»:
1- «جُمُودَ العَینِ»؛
«خشکی چشم».
2- «وَقَسْوَهُ القَلْبِ»؛
«قساوت قلب».
3- «شِدَهُ الْحِرْصِ فِی طَلَبِ الدُّنیا»؛
«حرص زدن و چسبیدن به دنیا.»
4- «وَالإصرَارُ عَلَی الذَّنبِ»؛[6]
«گناه روی گناه»
وگرنه هر انسان عاطفی به طور طبیعی در مسائلی که مصیبت گونه باشد متأثر می شود. برای نمونه چند مثال می زنم؛
مورد اول: پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پسری به نام ابراهیم داشت، هیجده ماهش بود، یعنی یک سال و شش ماه داشت که از دنیا رفت – بچه یک سال و شش ماهه، اول شیرین زبانی اش است. تازه به حرف آمده، کمی راه افتاده– پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خیلی متأثر شد، در تشییع جنازه اش گریه می کرد. عایشه اعتراض کرد: یا رسول الله! چرا گریه می کنید؟ فرمودند:
«لَیسَ هَذَا بُکاءً وَ إنَّما هَذِهِ رَحمَهٌ»؛
این اشک رحم است، این اشک دل سوختن است، قلبم می سوزد و اشکم جاری می شود. من نمی توانم جلوی این گریه را بگیرم. بعد فرمودند:
«مَنْ لایرْحَمْ لَا یرْحَمْ»[7]«کسی که رحم نداشته باشد خدا هم به او رحم نمی کند.»
در منابع اهل سنت هم آمده که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اشک می ریخت.
مورد دوم: جعفر ابن ابیطالب شهید شد؛ جعفر برادر امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. او در جنگ موته شهید شد. پیغمبر (صلی الله و علیه وآله و سلم) در بعضی از جنگ ها مثل موته حضور نداشتند. پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه بود، او از طریق غیب باخبر شد که جعفر شهید شده است. پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زمانی که داشتند این خبر را در مسجد برای مردم تعریف می کردند و اشک می ریختند که امیرالمؤمنین (علیه السلام) از در مسجد وارد شد. حضرت فرمود: ساکت باشید برادرش دارد می آید -داغ برادر سخت است- ساکت باشید که متوجه نشود. امیرالمؤمنین (علیه السلام) وارد شد. وقتی نگاهش به چهره پیغمبر و اصحاب افتاد. دید که چهره حضرت عادی نیست. گفت: یا رسول الله! چه شده؟! اتفاقی افتاده؟! پیغمبر اکرم فرمود: خدا به تو صبر دهد، برادرت به شهادت رسید. هر دو شروع به گریه کردن نمودند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «انفَصَمَ ظَهری»؛«کمرم شکست»؛
داغ برادرم جعفر در کمر من جدایی انداخت. رسول خدا به خانه اسماء آمد، عبدالله بن جعفر بچه بود او را روی زانوی مبارکش نشاند، دست روی سرش کشید و گریه کرد. به حضرت زهرا (علیها السلام) دستور داد سه روز برای خانه اسماء غذا ببرند تا اسماء بتواند عزاداری کند.
مورد سوم: شهادت حمزه سیدالشهداء؛ وقتی حمزه در احد شهید شد، پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کنار جنازه اش آمد و گریه کرد. ایشان وقتی که به مدینه برگشتند، دید که از همه خانه ها صدای گریه می آید ولی برای حضرت حمزه کسی گریه نمی کند. پیغمبر فرمود: «لَکِنَّ حَمْزَهَ لَابَوَاکِی لَهُ»؛«عمویم حمزه کسی را ندارد که برایش گریه کند.»
زنان مدینه وقتی شنیدند که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ناراحت شده همه مجلس هایشان را تعطیل کردند و برای حمزه گریه کردند.[8]
مورد چهارم: پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شش سال داشتند که مادرشان از دنیا رفتند و در چهل سالگی به نبوت برگزیده شدند، وقتی کنار قبر مادرشان آمدند:
«زارَ قبرَ امّهِ فَبَکی وَاَبْکی مِنْ حَوْلِهِ»[9]
صورت روی قبر مادر گذاشتند و اشک ریختند. بعد از چهل سال! دلش می سوزد. امیرالمؤمنین شب کنار قبر حضرت زهرا (علیها السلام) می رفت و گریه می کرد. حضرت زهرا (علیها السلام) کنار قبر حمزه می آمد و گریه می کرد. وقتی کسی بشنود، یک طفل شش ماهه در بغل پدرش در حالی که تشنه بوده جان داده، متأثر می شود. مگر انسان چقدر می تواند عواطف و احساساتش را خاموش کند.
نظر وهابی ها بر حرام بودن گریه
در عربستان در تشییع جنازه های وهّابی ها، هیچ کس گریه نمی کند، می گویند گریه حرام است. گاهی انسان شاهد اتفاقاتی است که در اثر آن پدر، برادر یا فرزندش را از دست می دهد، اما چون آنها می گویند گریه حرام است گریه نمی کند؛ ولی واقعاً نگه داشتن خود در چنین صحنه هایی سخت است. درحالی که در اثر گریه کردن یک نوع آرامش و سروری به انسان دست می دهد. لذا روایت داریم که امام حسین (علیه السلام) فرمود: «من کشته اشک هستم، هیچ کسی با غم و اندوه به زیارت من نمی آید مگر اینکه خدا او را با خوشحالی نزد خانواده اش برمی گرداند.»[10] وقتی پیش خانواده اش برمی گردد خوشحال است؛ یعنی احساس سبکی می کند. وقتی انسان کسی را از دست می دهد، می گویند بگذارید گریه کند، جلوی گریه اش را نگیرید؛ چون آرامش می آورد. همه این بحث ها برای این است که روشن شود؛ چرا ما برای امام حسین (علیه السلام) گریه می کنیم؟! امام حسین نیاز به اشک ما ندارد، ما دلیلی برای گریه کردن داریم.
گاهی گریه، گریه فضیلت طلبی است؛ یعنی فضیلتی از انسان فوت شده باشد؛ مثل پدر و مادر خوب، استاد خوب، بعد انسان غصه می خورد. برای مثال، چرا امروز امام حسین نیست؟ چرا ما زمانی هستیم که امام حسین (علیه السلام) را درک نکرده ایم؛ مگر در دعای افتتاح نمی گویید:
«اللَّهمَّ إنَّا نَشکُو إلَیکَ غَیبَهَ نَبِینا»؛[11]
«خدایا، ما گریه و شکوه می کنیم که چرا پیغمبر نیست تا از او استفاده کنیم؟»
مگر در دعای ندبه نمی گویید:
«مَتی تَرانا وَنَراک»؛«کی ما تو را می بینیم و تو ما را می بینی؟»
وقتی پیغمبر از دنیا رفت، امیرالمؤمنین (علیه السلام) اشک می ریخت و می فرمود:
«یا رَسُولَ الله لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ ما لَمْ ینْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیرِک»؛[12] «یا رسول الله، گریه می کنم، چون وقتی شما رحلت کردید وحی تمام شد و دیگر آیه قرآن نازل نمی شود.– چون با مرگ پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قرآن تمام شد- چیزی با مرگ شما از بین رفت که دیگر نمی آید و آن وحی است.»
گاهی انسان گریه می کند که چرا ما کربلا نبودیم، چرا ما روز عاشورا نبودیم، تا صدای «هَل مِنْ ناصر» امام را بشنویم و یاری اش کنیم. خیلی ها بودند که این آرزو را داشتند؛ جابر روز اربعین به کربلا آمد و گریه کرد: یا اباعبدالله (علیه السلام) ، من نبودم شما را یاری کنم. مگر موقع آب خوردن، نمی گوییم:
«یا لَیتَنا کُنّا مَعَک فَنَفوضُ فوزاً عظیماً»؛«کاش ما بودیم فائض می شدیم.»
«عبید الله حرّ جوفی» امام حسین را یاری نکرد. بعداً کربلا آمد و شروع به گریه کردن کرد. به خودش خطاب کرد و گفت: توفیق نداشتی، اگر امام را یاری کرده بودی در قیامت از دست مادرش حضرت زهرا شفاعت می گرفتی. بنابراین گریه نوع سوم گریه عدم حضور است. مثلاً چرا امام حسین نیست؟ چرا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در بین ما نیست؟
چهارمین نوع گریه، اشک معرفت و اشک صفاتی است. برای مثال، گریه می کنم که چرا امام حسین اینقدر خوب بود و من اینقدر بد هستم؟! چرا امام حسین اینقدر صبور بود و من اینقدر کم صبر هستم؟! چرا امام حسین مظهر نماز و ایثار بود و من در نماز اینقدر سست و کاهل هستم؟! بنابراین گریه نوع چهارم گریه معصیت زداست؛ یعنی چرا من بدم؟ چرا من گناه می کنم؟ چرا نور امام حسین (علیه السلام) در دل من نیست؟ چرا نور خدا در دل من نیست؟
--------------------------------
پی نوشتها:
[1]. بحارالانوار، ج 44، ص 285؛ عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 299، اقبال، ص 544.
[2]. مائده: 83.
[3].تفسیر نمونه، ج 5، ص 56.
[4]. زمر: 30.
[5].تفسیر نمونه، ج 27، ص 395.
[6].الکافی، ج 2، ص 290؛ وسائل الشیعه، ج 15، ص 337.
[7].وسائل الشیعه، ج 3، ص 281؛ بحار الانوار، ج 22، ص 151؛ الامالی للطوسی، ص 388.
[8].من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 183؛ وسائل الشیعه، ج 3، ص 284؛ بحارالانوار، ج 79، ص 104.
[9].مسکن الفؤاد، ص 104؛ ارمغان شهید، ص 90.
[10].قال الحسین: انا قتیل العبره قتلت مکروباً و حقیق علی الله ان لا یاتینی مکروب قط الارده الله او اقبله الی اهله مسرورا (بحار الانوار، ج 44، ص 279؛ ثواب الاعمال و عقاب العمال، ص 98؛ کامل الزیارات، ص 109.
[11]. صحیفه علویه، ص 326.
[12]. نهج البلاغه، حکمت 235؛ امالی المفید، ص 103.
افزودن دیدگاه جدید