حسين نوری(علیه السلام) که هرگز خاموش نخواهد شد

موضوع نوشتار: 
علی سروش
امام حسین علیه السلام

حضرت امام حسین(علیه السلام) در سال 61هجری قیام کرد و نهضت عاشورایی او برای احقاق حق و عدالت بود عاشورای حسینی برای نمایان کردن انوار توحید و خداپرستی از پس پرده های ظلمانی کفر و جهل و تزویری بود که حکومت ظالمانه معاویه و فرزند نابخرد او یزید برچهره اسلام راستین و ناب و برسنت پاک رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) کشیده بودند.

قیام الهی و خونین حسین بن علی(علیهماالسلام) برای بیرون آوردن خورشید تابناک حقیقت و امامت از پشت ابرهای سیاه باطلی بود که معاویه و پس از او یزید با خدعه و نیرنگ خلافت مسلمین را غصب کرده بودند و با حکومت ظالمانه خود نمی گذاشتند که نور حقیقت و ولایت بردل و جان و افکار مردم و مسلمانان بتابد. تاریخ گواهی می دهد که یزید همواره می کوشید تا مردم عراق در مستی و در عالم بی خبری باشند و به حقایق هستی و آفرینش لحظه ای نیندیشند و سرگرم خوشگذرانی های نامشروع باشند. امتی باشند غفلت زده که نه تنها ازامام زمان خویش پیروی نکنند بلکه در مقابل او نیز بایستند و بجنگند حسین(علیه السلام) در چنین زمانه ای قیام کرد او با الهام از قرآن کریم و سنت جد بزرگوارش رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نه تنها دست بیعت با یزید نداد بلکه با سخنان کوبنده و شعارهای خود و گفتارهای پندآموز و مهربانانه اش در شهر مدینه و مکه و در راه کوفه برستمگران نهیب زد و برای برپا کردن قسط و عدل تا آخرین نفس و قطره خون خود جانانه ایستاد و عاشورایی را پدید آورد که تا قیام قیامت آثارانسان سازی، عدالت خواهی و آزادگی و برکات معنوی آن پایدار است و نور حسین(علیه السلام) هرگز خاموش نخواهد شد و پرچم نهضت او همیشه در اهتزاز و برافراشته خواهد ماند.
قصه غمبار و مظلومانه عاشورای حسینی قصه شرافت مندی است. قصه سازش ناپذیری هر آزاده ای است در مقابل ستمگران. قصه شکوفایی عقل و نورانیت عشق به خداوند است قصه وصال معشوق در خون است قصه عبادت عاشقانه و عبودیت خالصانه است. حسین(علیه السلام) برمردمانی نهیب زد که امام زمان خویش را رها کرده و شیطان را برخود مسلط کردند مردمی که ارواح سرگردانشان در بیابان خوفناک شیطان پرسه می زدند و در دل هایشان تخم شک و تردید به خداوند و پرستش او کاشته می شد و هزاران افسوس که محصول تلخ چنین کشت و کاری جز ریختن خون بهترین انسان ها و امام زمان خویش، حسین بن علی(علیهماالسلام) نبود. حسین(علیه السلام) قیام کرد تا زشتی ها و پلیدی های دوران خویش را از جامعه مسلمانان بزداید، حاکمیت جور و ستم را برچیند و یزید هوسران و حقیر را رسوا کند. در تاریخ آمده است یزید بن معاویه برای گرفتن بیعت و سازش از حسین بن علی(علیهماالسلام) مروان بن حکم را مأمور کرد. این نماینده سیاسی یزید در کوچه های مدینه در مقابل امام حسین می ایستد و اصرار می ورزد که باید با یزید بن معاویه بیعت و سازش کنی زیرا این کار به نفع دین و دنیای توست و حسین(علیه السلام) در حالی که برآشفته شده بود در پاسخ او چنین می فرماید:و علی الاسلام السلام، ادقد بلیت الامه براع مثل یرید. یعنی و در زمانی که امت به همچون یزیدی گرفتار شوند فاتحه اسلام را باید خواند!حسین(علیه السلام) برای اینکه اسلام و عدالت و کرامت انسان زنده بماند نه تنها با یزید سازش نکرد بلکه آشکارا او و عوامل مزدورش را از انجام محرمات الهی و ترویج و گسترش فساد و زشتی ها نهی کرد. یزید که به عنوان خلیفه مسلمین برمسند حکومت اسلامی نشسته بود و علنا شرابخواری و قماربازی می کرد دایماً به فکر تسلیم کردن حسین بن علی و خاموش کردن صدای توفنده و برنده و معترض او بود و چون تمامی نقشه های او برای سازش نقش برآب شد تصمیم به جنگ و کشتن حسین بن علی گرفت و به سرزمین نینوا لشکرکشی کرد و کاروان حسین(علیه السلام) را که خاندان معظم و یاران باوفایش بودند و از مکه به سوی کوفه می رفتند در محاصره لشکریان خود در آورد تا این که با ارعاب و زور از او بیعت بگیرد لحظه لحظه کارگزاران و فرماندهان ظالم و پلید یزید حلقه محاصره را دراین سرزمین گرم و سوزان برحسین و فرزندان والامقام و عزیز او تنگ تر کردند و حتی در بین النهرین یعنی سرزمینی که میان دو رود به نام دجله و فرات است آب را به روی همه از جمله زنان و کودکان بستند و آنان را درآن گرمای طاقت فرسا تشنه کام نگه داشتند و در روز عاشورا لشکر باطل یزید در حالی که سیراب بودند با لشکریان حق امام حسین و یارانش که همه تشنه کام بودند جنگیدند. اما هیچ یک ازاین اقدامات ظالمانه نه تنها اراده و تصمیم حسین(علیه السلام) و یاران او را در ادامه راه سست نکرد بلکه عزم حسین(علیه السلام) و یاران او را جزم کرد تا با گام های استوارتری در راه حق و به سوی اهداف الهی خویش پیش بروند. فرماندهان و لشکریان ستم پیشه و پلید دستگاه اموی هم برای رسیدن به مقاصد شوم و شیطانی از هیچ ظلم و کشتاری رویگردان نبودند تا این که فاجعه جانسوزی را پدید آوردند، سلسله وقایع و غمگین ترین صحنه های تاریخ را سپاهیان یزید با زشت ترین کردارهای خود به وجود آوردند به گواه تاریخ و مقتل نویسان در مقابل مکارترین و پلیدترین مردم و لشکریان زشت خوی یزید که شیطان برآنها چیره شده و یاد خدا را از دل آنان بیرون برده بود. پاک ترین و بهترین انسان ها و شخصیت های الهی که در رأس آنها حسین بن علی(علیهماالسلام) سرور آزادگان و صحنه های زیبا و عبرت آموز آفریدند و جلوه هایی را ازایثار، عدالت، صبر، استقامت و پایداری و وفاداری به عهد و پیمان و رعایت حقوق انسان و همچنین کرامت انسان حتی در بحرانی ترین شرایط جنگی توسط امام حسین و یارانش به نمایش گذاشته شده است و سخنان و پیام های ژرف و عارفانه ای را داشته اند که همواره تاریخ به همه نسل ها پیام خوب زیستن و خوب مردن را می رساند و این پیام عاشورایی در زوایای تاریخ ماندگار و جاوید خواهد ماند. در شب عاشورا امام حسین یاران و اصحاب خود را در یکی از خیمه ها جمع کرده و پس از حمد و سپاس پروردگار خویش و دعا در حق آنان چنین می فرمایند:آگاه باشید که ما فردا با این مردم در موقعیتی سخت قرار خواهیم داشت و من اینک به شما اجازه می دهم از اینجا بروید من عهد و پیمان خود را از شما برداشتم در این تاریکی شب از این وادی هولناک بیرون رفته و به شهرهای خود برگردید هر یک از شما دست یک نفر از اهل بیت مرا بگیرد و با خود ببرد، زیرا این مردم فقط مرا می خواهند و اگربه من دست یابند دیگر با احدی کاری ندارند فرزندان، بستگان و یاران او هر یک پاسخی دادند که خود کتابی مفصل است و بسیار ستودنی چنان چه امام حسین(علیه السلام) پس از آن که اخلاص و عشق پاک آنان را به خدا و شهادت و نیز محبت و وفاداری آنان را دید و شنید که حسین جان اگر ما بارها کشته و بار زنده شویم هرگز دست از تو نخواهیم کشید و تو را تنها نخواهیم گذاشت. آنها را دعای خیرکرد و فرمود:فردا من و همه شما کشته خواهیم شد به جز فرزندم علی زین العابدین که خداوند نسل مرا ازوی باقی خواهد گذاشت. پس از آن پرده ها را از جلوی دیدگان آنها برداشت و هر کدام مقام خود را در بهشت برین دیدند و نعمت هایی که خداوند برایشان فراهم ساخته بود مشاهده نمودند. همان گونه که وقتی ساحران فرعون هنگامی که به موسی(علیه السلام) ایمان آوردند و فرعون قصد کشتن آنان را کرد. حضرت موسی منازل ساحران مؤمن را در بهشت به آنان نشان داد.
دشمن در روز عاشورا کار را برحسین(علیه السلام) و یارانش سخت کرده بود و صورت مبارک امام لحظه لحظه نورانی تر می شد با آرامش رو به یارانش کرد و فرمود:ای بزرگ زادگان!صبر و شکیبایی پیشه خود کنید و از مرگ نهراسید. زیرا مرگ به منزله پلی است که شما را از بدی ها و ناملایمات این جهان فانی به بهشت جاویدان و نعمت های ابدی می رساند. پس کدام یک از شما نگرانید که زندان پررنج به قصری با ناز و نعمت انتقال یابد، لیکن بدانید حالت مرگ و سختی بیرون رفتن از این جهان برای دشمنان ما چنان است که شخصی را از قصری با شکوه به زندان پررنج و شکنجه منتقل کنند.
همانا از جد بزرگوارم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) شنیدم که دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است و مرگ پل مؤمنان است به سوی بهشت و پل کافران است به سوی جهنم و آتش دوزخ، اری نه دروغ می گویم و نه دروغ شنیده ام.
حسین(علیه السلام) که به فرموده نبی اکرم چراغ راه هدایت و کشتی نجات است در شب و حتی روز عاشورا برای ارشاد دشمنان خود و دعوت به سوی خداوند سعی و تلاش فراوانی کرد و برای منصرف کردن دشمنان از ریختن خون مبارک خود و فرزندان و اصحابش با خطبه ها و مذاکرات حضوری با سران کفر دریغ نکرد در مقتل آمده است در شب عاشورا حضرت به عمر بن سعد پیام داد که می خواهد با وی ملاقات کند زمانی که در دو صف مقابل هم قرار گرفتند امام حسین فرمود:وای برتو ای پسر سعد از آن خدای که بازگشت تو به سوی اوست نمی ترسی که با من مقابله می کنی و حال آن که می دانی من پسر رسول خدایم با من باش و فرمان مرا گوش کن و خدا را از خود شاد کن. ابن سعد گفت: من چگونه این کار را انجام دهم با وجود اینکه می دانم ابن زیاد خانه مرا از بیخ و بن می کند حسین(علیه السلام) در پاسخ او چنین گفت:باکی نیست من خانه نیکوتر از آن برای تو بنا می کنم. گفت از آن می ترسم که ملک و مال مرا بگیرد. امام فرمود:نترس من بیشتر از اموال تو در حجاز به تو خواهم داد. ابن سعد گفت :مرا اهل و عیالی است برعیال خویش می ترسم. گفتار و بهانه های او برحسین(علیه السلام) ناگوارآمد. بنابراین از او روی برگردانید و برخاست و فرمود:خدا تو را در رختخواب بکشد و تو را در روز قیامت نیامرزد. امیدوارم که از گندم عراق نخوری مگر اندکی و ابن سعد با بی شرمی از روی استهزا چنین گفت: اگر گندم نشد به جو قناعت می کنم. عمرسعد چنان شیفته رسیدن به حکومت ری بود آن هم با ریختن خون امام زمان خویش و فرزندان و یاران آن حضرت که سخنان سعادت بخش و هدایتگر امام حسین(علیه السلام) براو تاثیرنگذاشت. بدون شک بر قلب و دل او مهر باطل زده شد. مع الوصف امام حسین(علیه السلام) برای اتمام حجت بار دیگر در روز عاشورا در مواجهه با عمر سعد به او فرمود :تو گمان می کنی با کشتن من و به وسیله ریختن خونمان به استانداری ری و گرمان خواهی رسید به خدا سوگند این ریاست به تو گوارا نخواهد شد و این پیمانی است پیش بینی شده، اینک آنچه از دستت می آید انجام بده. که پس از من نه در دنیا نه در آخرت روی خوش و راحتی نخواهی دید و چندان دور نیست آن روز که سربریده تو را در همین شهر کوفه بالای نی برند و کودکان شهر تو را سنگسار کنند. این بار نیز عمر سعد با شنیدن سخنان امام حسین(علیه السلام) ازآن حضرت روی برگرداند و خود را به صف سپاهیان کفر رسانید. او با همدستان پلیدش، امام حسین(علیه السلام) و عزیزان گرانقدرش را روز عاشورا به شهادت رساندند. اما دیری نپایید، همان گونه که امام فرموده بودند. ابن سعد نه تنها به آرزوی خویش (حکومت ری) نرسید و این مقام را تصاحب نکرد بلکه به مرض روحی و عصبی مبتلا گشت و سرانجام نیز به دست هم رزمان انقلابی مختار به قتل رسید.

 

منبع: نشریه موفقیت، شماره 180

 

Share