چه کنیم که فکر گناه به سراغمان نیاید/ راز آرزوی طول عمر اولیا در ماه رجب
به گزارش خبرگزاری ضیاءالصالحین به نقل از خبرگزاری فارس، آیت الله روح الله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) در تازه ترین جلسه خود به موضوع «ماه رجب المرجّب، آغاز زندگی حسنه است» پرداخت که مشروح آن در ادامه می آید:
*گواراترین زندگی
خدا را شاکریم که توفیق مرحمت فرمود تا در این سال جدید، مجدّداً دور هم بر سر خوان کرم اخلاق جمع شدیم و مباحث اخلاق را داشته باشیم که بنده نوار از آیات الهی، فرمایشات حضرات معصومین و همچنین اعاظم و بزرگانمان بیان می کنم، امیدوارم که إن شاءالله ارتزاق حقیقی را داشته باشیم.
زندگی بدون اخلاق اصلاً زندگی نیست، شاید چیزی به نام زندگی باشد، امّا زندگی نیست. یک زندگی حیوانیِ عادت کرده خورد و خوراک و نشست و برخاست و ازدواج و تکثیر نسل و ...، امّا مع الأسف بی هدف است.
لذا می خواهم مقدمتاً بحثم را از اینجا شروع کنم و بحث خطورات را که در سال گذشته داشتیم، در ادامه آن بیان کنم. وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق(ع) فرمودند: «لاَعَیْشَ أَهْنَأُ مِنْ حُسْنِ اَلْخُلُقِ»، هیچ زندگی گواراتر (أهنأ از باب افعل التفضیل و به معنی گواراترین است) از این نیست که انسان از رفتار و اخلاق پسندیده برخوردار باشد.
پس گوارا شدن زندگی به واسطه همین حُسن خلق است، همان که پیامبر (ص) فرمودند: «إنّمابُعِثْتُ لاُتَمِّمَ مَکارِمَ الأخْلاقِ»، یا اینکه فرمودند: «إنّما بُعِثْتُ لاُتَمِّمَ حُسْنَالأخْلاقِ». اصل، همین است و مابقی، همه، می تواند در محور این بچرخد. اگر در حول اخلاق حسنه بود، این زندگی، زندگی است و إلّا صورت ظاهر، زندگی است، امّا همان گونه است که حیوانات، نباتات و ... زندگی می کنند. البته گاهی زندگی حیوانات و نباتات نفع هایی دارد، مثلاً حیوانی مانند گوسفند و میش و ... زندگی شان نفع دارد، حتی زندگی سگ هم نفع دارد، امّا وای بر انسانی که زندگی اش براساس اخلاق الهی نباشد، نفع که ندارد هیچ، بلکه ضرر دارد.
علی ایّ حال تعبیر اولیاء الهی این است که یک فرد بی اخلاق، مانند حیوان می شود «کَالْأَنْعامِ» که تازه این، اوّل قضیّه است و بعد می فرماید: «بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلاً».
*اصل در سبک زندگی
لذا عزیزان، اخلاق را از این اوّل سال جدّی بگیریم. امسال با خودمان عهد ببندیم و از خداوند توفیقش را بخواهیم که متخلّق به اخلاق الهی شویم. خدا گواه است توفیق می خواهد. ای بسا مثلمن بیچاره فقط قائل باشم و از عمل، خبری نباشد. این توفیق، یک گنج بزرگ است. پس توفیق آن را بخواهیم و بخواهیم که خدا ما را از همین اوّل سال، متخلّق قرار بدهد که اتّفاقاً زندگی حقیقی، این است، حضرتشان می فرمایند: «لاَعَیْشَ أَهْنَأُ مِنْ حُسْنِ اَلْخُلُقِ»، هیچ زندگی، گواراتر از آن زندگی نیست که توأم با حُسن خلق و اخلاق و رفتار پسندیده باشد - همان طور که آب می نوشید، به شما می گویند: «هنیئاً لکم» ، در اینجا هم واژه «أهنأ» به کار رفته، یعنی گواراترین -
اتّفاقاً سبک زندگی که هم امام المسلمین بارها بیان فرمودند و هم اولیاء الهی بر روی آن تأکید دارند، به وجود نمی آید، إلّا به همین حُسن خلق. آن های دیگر، فروعات سبک زندگی می شود.
خدا گواه است، به این خانه امام زمان، وقتی خودم این روایت را یادداشت برداری می کردم و آنچه اولیاء بیان فرمودند در ذهنم مرور می کردم، از خودم بدم می آمد، اگر این است، ما که هستیم؟! ولی بخواهیم و برای هم دعا کنیم. ماه رجب المرجّب نزدیک است، در حقّ همدیگر زیاد دعا کنیم که اجابت می شود. دعا کنیم که موفّق شویم و گرفتار نشویم، در جا نزنیم. اگر بخواهیم سبک زندگی حقیقی را بدانیم، همین اخلاق است و لا غیر. رئیس مذهب دارند این را بیان می فرمایند. هر چه در این روایت شریفه تأمّل کنیم و توقّف و تفکّر کنیم، بینی و بین الله، کم است. آن وقت انسان می فهمد که چقدر عقب است، چقدر دور افتاده و چقدر باخته است.
لذا فرمودند: هنیء ترین زندگی، زندگی توأم با حُسن خلق است. البته به نظر می آید یکی از موارد آن هم صلاة لیل باشد، چون آن ها که صلاة لیل را دارند، یک دلیل و برهانش، همین حُسن خلق و متخلّق بودنشان به اخلاق الهی است.
*استغفار اولیاء خدا از نماز شبشان!
لذا خیلی مواقع اولیاء و اعاظم و بزرگان که متّصل و اهل معنا و بالجد واصل بودند، فرمودند: گاهی حتّی شب، توفیق قیام و حتّی نماز خواندن را داشتیم، امّا حال صلاة لیل را نداشتیم. می گویند: ظاهر صلاة لیل را داشتیم و حال آن را نداشتیم. یعنی گاهی حتّی نماز شب هم خواندیم، امّا آنچه را که اولیاء خدا در نماز شب به دنبال آن هستند، نیافتند. یعنی آن عشق با زیبا پروردگار عالم، آن خلوت و انسی که با ذوالجلال و الاکرام در آن زمان که همه خواب هستند و این مردان خدا بیدار هستند، به وجود می آید، نبوده است. لذا می فرمایند: فقط قال بوده و حال در آن نبوده است. لذا از صلاة لیلشان استغفار کردند. یعنی حتّی توفیق خواندن آن را پیدا کردند، امّا گفتند: ما حال نداشتیم و آن صلاة لیل، برای ما صلاة لیل حقیقی نبوده است.
بعد خودشان بیان فرمودند: یک دلیلش هم این است: وقتی لطف خدا شامل حالمان شده و دیروزمان را بررسی کردیم، دیدیم در جایی بداخلاقی کردیم و این توفیق نماز شب اولیاء را نداشتیم و فقط ظاهرش، ظاهر نماز شب بوده است.
چون می دانید اوج عشق بازی اولیاء خدا، همین شب خیزی است که برای امثال ما سنگین می شود. این ها که به زبان ساده می گویم، همه، روایات است که به فضل الهی خود روایات را برایتان بیان می کنم. گاهی اتّفاقاً قیام نکردن در دل شب، خودش گناه است و اولیاء خدا لذّتی که می برند از آن شب خیزی و عشق بازی و خلوت با پروردگار عالم است. کدام خلوتی عند الاولیاء برتر از این خلوت؟! خلوت با همسر و فرزند و رفیق نیست، خلوت با پروردگار عالم! همان چه که اولیاء خدا فهمیدند، درک کردند و به آن رسیدند و با پوست و گوشت و استخوان خود لمس کردند. ما یک حرفی می زنیم، امّا گفت: شنیدن کی بود مانند دیدن؟! آن ها دیدند، آن ها رسیدند، آن ها با وجود خودشان لمس کردند. امثال من بیچاره فقط حرفش را می زنیم، امّا آن ها رسیدند.
بالاترین عیش که ملائکه الهی می گویند: «هنیئاً لکم»، باز آن صلاة لیل حالیّه است. آن صلاة لیل حالیّه هم برای انسان میسور نمی گردد، إلّا به حُسن خلق. اگر در این مطلب، تأمّل کنیم، دریچه ای از زندگی برای ما باز می شود که می فهمیم آن، زندگی است. اولیاء خدا می فرمایند: حضرت خواستند بگویند: من می خواهم بابی رابرای شما باز کنم که بدانید اگر از این باب ورود پیدا کردید، معنی زندگی را می فهمیدو بعد از آن، متوجّه می شوید که تا حالا زندگی نکردید و آن، حُسن خلق است.
*رمز اوّلیّه خلیفة الله شدن
لذا خیلی جالب است، امیرالمؤمنین، امیر بیان، اسدالله الغالب، علیّ بن أبی طالب(ع) جمله ای دارند که بسیار عالی است. چه بگویم؟! اگر بگویم با طلا و آب طلا باید آن را بنویسیم که بارها بیان کردم: این ها فلز است و بشر برای آن ارزش قائل شده و ... . لذا اصلاً نمی شود با این تعابیر ارزش این جملات را بیان کرد. البته گاهی از باب نشان دادن اهمیّت مطلب بیان شده که باید این را با آب طلا نوشت و ... . امّا آن ها مطالب مادی است، مگر می شود مطالب معنوی را با مطالب مادی قیاس کرد؟! تمام دنیا را هم بدهیم، با این مطلب معنوی که مولی الموالی(ع) می فرمایند،اصلاً قابل قیاس نیست.
جوانان عزیز! شما که در آغاز راه هستید، دقّت کنید، ببینید زندگی باید چگونه باشد. حضرت می فرمایند: «مَن حَسُنَت خلیقتُهُ طابَت عیشتُهُ»، هر کس اخلاقش را اخلاق نیکو و حسنه قرار بدهد و خوش اخلاق باشد، زندگی اش هم پاک خواهد شد.
اتّفاقاً بدانید آن ها که حُسن خلق دارند، اوّلین چیزی را که عامل می شود انسان خلیفة الله شود، یافته اند. یعنی تا انسان حُسن خلق نداشته باشد، خلیفة الله نمی شود. تمام انبیاء عظام، تمام اصفیاء و اولیاء و در رأس آن ها حضرات معصومین(ع)، دارای حُسن خلق بودند و اگر کسی دارای حُسن خلق نشود، خلیفة الله نمی شود. رمز اوّلیّه خلیفة الله شدن، حُسن خلق است. این رابه عنوان کد ویژه به ذهن خود بسپارید.
لذا اگر کسی می خواهد به مقام خلیفة اللّهی برسد، باید بداند تمام انبیاء و اصفیاء و اولیاء و در رأس همه آن ها، حضرات معصومین دارای حُسن خلق بودند و کد اصلی و رمز مهم این است. اگر انسان، این طور شد، به این مقام می رسد و می تواند خلیفة الله شود. امید هست که به آن مقام خلافت اللّهی برسد. امّا اگر این طور نشد، اگر بخواهد کارهای دیگری را هم انجام دهد که به ظاهر خلیفة الله شود، بدانید نمی شود. یعنی اصلاً توفیق رسیدن به مقام خلیفة اللّهی پیدا نمی کند.
لذا پروردگار عالم، به ملائکه فرمود: «إِنِّی جاعِلٌ فِی اَلْأَرْضِ خَلِیفَةً»، ملائکه هم وقتی می خواهند به تعبیر عامیانه - که حقیقی نیست - با خداوند محاجّه کنند، می گویند: «أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُفِیها وَ یَسْفِکُ اَلدِّماء» ، امّا خداوند می فرماید: «إِنّی أعلَمُ ما لا تَعلَمون».
ابوالعرفا، آیت الله العظمی ادیب می فرمود: یکی از آن مواردی که اسّ و اساس است در اینکه حضرت حقّ فرمود: «إِنّی أعلَمُ ما لا تَعلَمون»، همین حُسن خلقدر انسان است. اگر کسی حُسن خلق پیدا کرد، علم هم پیدا می کند. اگر حُسن خلق پیدا کرد، آن موارد دیگری هم که باید برطرف شود تا انسان به آن مقام خلیفة اللّهی برسد، به خودی خود برطرف می شود.
لذا بیهوده نیست که تمام انبیاء عظام، طبق فرمایش قرآن، وقتی مبعوث شدند، اوّل بحث تزکیه را سفارش کردند. «هُوَ الَّذِى بَعَثَ فِى الْأُمِّیّینَ رَسُولاً مِّنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَیُزَکِّیهِموَیُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ والْحِکْمَةَ»، در تمام امم، همین گونه بوده و قبل از تعلیم کتاب و حکمت، بحث تزکیه مطرح شده است. اوّلین رمزگشایی برای خلیفة الله شدن، متخلّق به اخلاق الهی شدن و حُسن خلق داشتن است. اگر این طور شد، انسان می تواند و إلّا نمی تواند.
*چه کنیم زندگی پاک و توأم با آرامش داشته باشیم؟
آن وقت ببیند حضرت چه می فرمایند؟می فرمایند: «مَن حَسُنَت خلیقتُهُ طابَت عیشتُهُ»، هر کس اخلاقش، اخلاق حسنه شد، زندگی اش هم پاکیزه می شود. خیلی جالب است، چون برخی از زندگی ها، زندگی آلودگی ها، پلشتی ها و کثافات است که آلوده به پلیدی ها، مال های حرام و ... است. به صورت ظاهر خود آن آدم حمام هم رفته، به صورت ظاهر لباس شیک هم می پوشد، امّا چشم اولیاء را می خواهد که وقتی نگاه می کنند، می بینند یک لجنزار از گناه است که بوی تعفّن دارد از آن شخص و زندگی اش بیرون می زند. زندگی به ظاهر قشنگ، امّا درونش، پر از گرفتاری ها، کثافات و لجنزار است.
ظاهرش، چون قبر کافر، پر حلل/باطنش، قهر خدای عزّوجلّ
اصلاً زن و مرد با هم رفیق نیستند، زن با دیگری است و او هم با دیگری است. به ظاهر زندگی است. زندگی هایی پراز لجنزار، نه زندگی ملکوتی، نه زندگی الهی.
لذا اگر کسی حُسن خلق داشت، مولی الموالی می فرماید: یکی از خصوصیّاتش این است که زندگی اش هم زندگی طیّب، طاهر و پاک می شود. هر کس که اخلاقش، اخلاق حسنه شد، زندگی اش، پاکیزه وگوارا می شود، «مَن حَسُنَت خلیقتُهُ طابَت عیشتُهُ».
اگر بخواهید بدانید زندگی «طابت» چیست، دو سه نکته از آن را بیان می کنم و سریع رد می شوم. چون خودش بحث دارد. یکی از موارد آن، این است که می گویند زندگی طیّب، زندگی توأم با آرامش است. مانند بهاری می ماند که شما در یک باغی رفتید کهپرندگان دارند می خوانند و جوی آبی است و چنان نوازش روحی بر انسان می آید که به آن عیش طیّب می گویند.
البته شاید چنین کسی به صورت ظاهر هیچ چیز نداشته باشد و آن باغ را هم نداشته باشد که برود، امّا چنان باهم خوش هستند که زندگیشان، خوش و الهی می شود. چنان زندگی شان، زندگی خوبان عالم می شود که از آن حال پلشتی ها و زشتی ها بیرون می آید و پاک هستند و ارامش دارند. پس اخلاق این است.
*ماه رجب المرجّب، آغاز زندگی حسنه است!
از کجا شروع کنیم؟ چون چند روز به ماه رجب المرجّب مانده، یک جمله بگویم تا آماده شویم و به اصل بحثمان برویم. گرچه از اصل بحثمان که خطورات بود، فقط یک روایت می گویم و نمی رسیم که بیشتر از این بیان کنیم.
راهش، تطهیر در رجب است. سبک زندگی که بیان کردیم از اخلاق شروع می شود، ماه رجب المرجّب شروع آن است. می گویند: رجب، نهری از انهار بهشت است. چون در ماه رجب، انسان خودش را از گناهان شستشو می دهد. بیاییم در ماه رجب درست شویم و از گناهان شستشو کنیم، از کینه، عداوت، دشمنی، بدی،بداخلاقی و ... دور شویم.
جوانان عزیز! اگر کسی موفّق به شستشوی گناهان در ماه رجب المرجّب شد، خداوند در ماه شعبان المعظّم به او توفیق می دهد لباس تقوا را بپوشد، برای این که می خواهد به یک مهمانی برود، «دعیتم فیه إلی ضیافة اللّه» و آن هم ضیافت ماه مبارک رمضان!
بارها بیان کردم که اولیاء خدا تا قبل از ماه رجب المرجّب برای طول عمرشان دعا نمی کردند، امّا همین که می دیدند در ماه رجب المرجّب ورود پیدا کردند، می گفتند: خدا! حالا که ما را تا ماه رجب المرجّب زندگی نگاه داشتی، به ما عمر بده تا ماه مبارک رمضان را هم درک کنیم و ببینیم.
ماه مبارک رمضانی که نفس نفس زدن در آن، تسبیح می شود «و أنفاسکم فیه تسبیح»، ماه مبارک رمضانی که بخوابی هم - که حالا توضیح آن را در مورد اولیاءبیان کردم - عبادت محسوب می شود، «نومکم فیه عبادة»، ماه مبارک رمضانی که شبی به نام لیلة القدر دارد که بیان شده: «لیلة القدر خیر من ألف شهر»، یعنی یک شب قدر در ماه مبارک، از هزار ماه که انسان شب و روز و هر لحظه اش را به عبادت بپردازد، آن هم عبادت خالصانه، بهتر است. یعنی در یک شب از ماه مبارک، بیش از هشتاد سال عبادت را برای من و شما می نویسند. ماه مبارک رمضان چنین شبی دارد.
حالا اگر کسی می خواهد به این ماه مبارک ورود پیدا کند، راهش، شستشو در رجب المرجّب است. مانند این است که شما را به یک مهمانی دعوت کردند. شما اوّل می روید خودتان را می شویید و با بدنی که مثلاً روغن کاری کردید و ... به مهمانی نمی روید. لذا اوّل به حمام می روید، لباس نو می پوشید و بعد به مجلس مهمانی می روید. خدا شما را به یک مهمانی ویژه دعوت کرده است، «دعیتم فیه إلی ضیافة اللّه».
ماه مبارک رمضان، ضیافت ویژه است. ما هم دعوت به این ضیافت ویژه هستیم که برای ورود به آن باید ماه رجب المرجّب را دریابیم. لذا سه مطلب را حتماً در این ماه رجب المرجّب دقّت کنید -وجود مقدّس باقرالعلوم، امام محمّدباقر (ع) ، نکاتی را بیان فرمودند که إن شاءالله به فضل الهی در هفته آینده بیان خواهم کرد -
1.ولایت.
در ماه رجب المرجّب باید ولایتتان بیشتر باشد که حالا بیان خواهم کردکه چطوری باید این کار را کرد.
2.جبران گذشته ها.
در ماه رجب المرجّب اگر روزه های قضایی دارید، حتماً قضا کنید که هم ثواب روزه های ماه رجب المرجّب را می برید و هم روزه های قضایتان را جبران می کنید.
3.کمک به دیگران.
اگر دل پدر و مادر را شکستی، سریع جبران کن. چون اگر ماه رجب المرجّب را از دست بدهی، بدان که شاید در شعبان المعظّم هم توفیق پیدا نکنی، که در این صورت یقین بدان که در ماه مبارک رمضان وارد نشدی. البته به صورت ظاهر در ماه مبارکمی رویم و روزه هم می گیریم، امّا در آن ضیافت حقیقی ورود نیافتیم.
پس این مطالب را جدّی بگیریم تا زندگی مان، حسنه شود. ماه رجب المرجّب، آغاز زندگی حسنه و دور شدن از زندگی بد و پلشتی ها و زشتی هاست.
*سال متخلّق شدن به اخلاق الهی
پس اخلاق خیلی مهم است. تصمیم بگیریم امسال را برای خودمان سال اخلاقی قرار بدهیم. همان طور که امام المسلمین، حضرت امام خامنه ای سال ها را نام گذاری می کنند و مثلاً امسال را سال اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل نامیدند، حالا ما هم برای خودمان، هر سال و به خصوص امسال را جدّی تصمیم بگیریم و به نام سال متخلّق شدن به اخلاق الهی قرار دهیم و خودمان را به آن، مقیّد بدانیم. عمل کنیم و اقدام کنیم به اینکه إن شاءالله متخلّق شویم.
اگر این طور شود، چه می شود؟! آن وقت است که تازه معنای انسانیّت را می فهمیم. لذّت می بریم. تازه می فهمیم تا حالا شبه انسان بودیم و فقط اسم انسان را داشتیم.
بگوییم: از امسال که حالا فروردین هست و به خصوص اینکه داریم به رجب المرجّب هم نزدیک می شویم، دیگر می خواهم متخلّق شوم. خدایا! من می خواهم عهد ببندم که اخلاقی شوم. ولو با بداخلاقان برخوردکردم، من، اخلاقی باشم. چقدر عالی می شود انسان این طور شود! خیلی عجیب است! خداگواه است غوغا و محشر می شود! یک زندگی دیگر می شود! یک چیز دیگری درست می شود، فقط همین را می توانم بگویم. تازه می فهمد زندگی یعنی چه. لذا این طور عهد و پیمان ببندیم.
*عاقبت زیاد فکر گناه کردن
راهش هم همین است که خطورات را مراقبت کنیم. لذا من با این روایت شروع می کنم و دیگر ادامه مباحث آن را برای جلسه بعد می گذارم. چرا ما این قدر بر روی خطورات تأکید داریم؟ چون اگر فکر را کنترل نکنیم، همه چیز از دست می رود. وسوسه می شویم، شیطان می آید و می گوییم: نکند این طور است، نکند آن طور است و یا ما را به گناه دعوت می کند. لذا اگر این فکرمان را کنترل نکردیم، دیگر ناخودآگاه در گناه هستیم.
امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علیّ بن أبی طالب(ع) فرمودند: «مَن کَثُرَه فِکرُهُ فی المَعاصی دَعَتهُ إلَیها»، آن کسی که فکرش، زیاد به دنبال گناه باشد، به سمت گناه دعوت می شود.
تا فکر گناه به ذهن انسان آمد، باید استغفرالله گفت. این مسأله در مورد هر چیزی می تواند باشد، نعوذبالله اگر با دیدن تصویری فکری به ذهنش آمد، سریع استغفار کند. اگر ظنّ و گمان بد به برادر مؤمنت یا همسایه ات، یا همکارت و ... داشتی، سریع استغفار کن. چرا؟
چون حضرت فرمودند: اگر کسی زیاد فکر گناه می کند، بداند که گناهان او را به سمت خودشان دعوتش می کنند. ناگهان می بیند که به گناه ورود پیدا کرده است. چون آن فکرها او را به سمت گناهان دعوت کرده و به آن سمت کشیده خواهد شد. وقتی انسان زیاد راجع به گناهی، فکر کرد، یک باره می بیند که به آن، مبتلا شده؛ چون آن گناه (حالا هر گناهی می خواهد باشد)، او را به سمت خودش دعوت کرده است.
*تشر زدن اولیاء خدا به خود!
لذا اولیاء خدا می گویند: انسان باید این را باور کند و تا فکر گناهی آمد، سریع استغفار کند و به خودش تشر بزند. با یکی از اولیاء خدا در حرم حضرت ثامن الحجج بودم، ایشان متوجّه نشده بود که من کنار ایشان هستم، همین طور که در گوشه ای، رو به روی ضریح نشسته بود، مدام می گفت: آقاجان! غلط کردم! غلط کردم! غلط کردم! ... . اشکم جاری شد و ایشان متوجّه حضور من شد. بعداً فرمودند: اگر یک کاری کردی، بعد از استغفار، خودت به خودت تشر بزن و مثل من بگو غلط کردم.
حالا آن کار ایشان چه بود که خود را تشر می زد؟ مثلاً دادی سر کسی زده که شاید برخی مواقع این دادها برای این است که او را تربیت کنند. امّا بعداً پیش خودشان می گویند: غلط کردم، من نباید داد بزنم و ... . وقتی انسان، حالات اولیاء را می بیند و با خودش مقایسه می کند، می فهمد که این اصلاً قیاس مع الفارق است و قابل قیاس نیست.
لذا تا فکر گناه آمد، اوّل استغفار کن و بعد به خودت تشر بزن، حالا یک نمونه اش، مانند این ولیّ خدا را بیان کردم. اگر این طور شود، چقدر عالی است. زندگی اولیاء خدا را ببینید. بالاخره وصفی است. آن ها چگونه جلو رفتند و ما که دیگر عمرمان هم دارد تمام می شود، چه کردیم؟! چشم هم به هم می زنیم، سال ها می گذرد. عزیزم! تا فکر آمد، همان جا جلویش را بگیر.
این ولیّ خدا جمله دیگری هم گفتند که آن را هم برای شما بیان کنم. گفتند: بعد از اینکه گفتی به خودت تشر زدی و گفتی: غلط کردم، غلط کردم، ...، یک جمله هم بگو: بگو: آقا جان! یابن الحسن نکند بنویسی. نکند نوشته را برای شما بیاورند و شما هم بگویید: بله، این هم از دست ما رفت!
*چه کنیم که فکر گناه به سراغمان نیاید؟!
اولیاء خدا از نوک پا تا فرق سر، خوبی بودند و امثال من بیچاره، از نوک پا تا فرق سر، بدی هستم. چه می شود؟! چه می بینند؟! چه می کنند؟! یک دلیلش هم این است که آن ها زیاد به فکر آقا بودند.شما هم اگر می خواهی زیاد فکر گناه به سراغت نیاید، زیاد به یاد امام زمان باش.
اینکه بیان کردم در هر ساعت حداقل یک دعای سلامتی برای آقا جان بخوانید، سبب می شود که انسان در حصن حصین قرار بگیرد. کسی که دائم به یاد آقا جان باشد، خود آقا جان اجازه نمی دهد که فکرش به سمت گناه برود و یک حصنی برای او ایجاد می شود.
عالم، عالم اثر و مؤثّراست، با همین یاد حضرت، حصنی برای انسان ایجاد می شود که دیگر کسی جرأت جلو آمدن نخواهد داشت. وقتی به یاد حضرت هستی، وسوسه گری نمی تواند جلو بیاید که نفس دون، نفس امّاره، من و تو را فریب دهد.
یاد حضرت را زنده بداریم. امسال هم هر چه می توانیم بیشتر به یاد آقا باشیم. از خودش هم بخواهید و ایشان رابه مادرشان هم خیلی قسم دهید و برای مادرشان، نرجس خاتون زیاد فاتحه بخوانید. این ها رمز است. این ها، توصیه های جدّی و نسخه است که تا می توانید برای مادرشان، حضرت نرجس خاتون، فاتحه بخوانید.
بگو: آقا! می شود، امسال من، سال مهدوی شود؟! آقا می شود امسال من، حال و وضع دیگری داشته باشد؟! تغییر کنم، آدم شوم، درست شوم، مدام یاد شما باشم، یاد اغیار بیرون برود. آقا جان! اولیاء خدا این طور بودند، می شوند یک روزی ما هم تپش قلبمان را بشنویم که یا مهدی بگوید؟!
آقا جان! ماه رجب المرجّب دارد می آید و من هیچ آماده نیستم. آقا! شما می توانید، یا مقلّب القلوب و الابصار، یا مدبّر اللیل و النّهار، یا محوّل الحول والاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال، آقا جان! شما تغییردهید، من حَسن حال هم ندارم، چه برسد احسن! شما می توانید. عالم به ید مقدّس شماست، شما می توانید، پس انجام دهید و حال من را تغییر دهید.
«السّلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزّمان»
افزودن دیدگاه جدید