با اینکه بیشتر مسلمانان صحت حدیث غدیر و اعلام ولایت امیرمؤمنان علی - علیه السلام - را پذیرفته اند و غالبا آن را از احادیث قطعی و متواتر می دانند، باز گروهی چنین می پرسند: اگر واقعا حادثه غدیر خم اتفاق افتاده و بسیاری نیز شاهد آن بوده اند، چرا شخص امیرمؤمنان - علیه السلام - برای اثبات حقانیت خود هرگز از آن بهره نگرفت؟
در باور این گروه عدم استشهاد حضرت به حدیث غدیر نشان دهنده این حقیقت است که یا واقعه ای به نام غدیر در تاریخ تحقق نیافته، یا بر فرض تحقق بر امامت حضرت دلالت نداشته است.
در پاسخ این مطلب باید گفت: اگر حدیث غدیر را از احادیث قطعی و متواتر ندانیم، باید بپذیریم که در میان احادیث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و مطالب تاریخی مورد قطعی و متواتر وجود ندارد؛ علاوه بر این، این ادعا که امیرمؤمنان (علیه السلام) برای اثبات حقانیت خود به حدیث غدیر استناد نکرده، خود شاهد بی اطلاعی و نا آگاهی گوینده آن است.
بررسی اجمالی کتابهای معتبر و مورد قبول فرقه های گوناگون اسلامی نشان می دهد که حضرت علی (علیه السلام) بیش از 22 بار پیرامون غدیر و استشهاد به آن سخن گفته است. هر چند این موارد در حوصله این مقاله نمی گنجد و نیازمند رصد بیشتر است، ولی برای نمونه تنها ده مورد آن را نقل و در بقیه موارد تنها به ذکر منابع بسنده می کنیم.
در مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
1. برابر آنچه از منابع تاریخی به دست می آید اولین موردی که حضرت علی - علیه السلام - حدیث غدیر را مطرح فرمود، بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود.
وقتی حضرت را برای بیعت به مسجد آوردند، آن بزرگوار با بیان حقانیت خود خلافت مسلمین را از آن خویش دانست و از بیعت امتناع کرد. بشیر بن سعد انصاری برخاست و گفت: ای ابوالحسن، اگر انصار قبل از بیعت با ابوبکر این کلام را می شنیدند، حتی دو نفر در باره بیعت با شما اختلاف نمی کردند.
حضرت در جواب فرمود:
«یا هؤلاء اکنت ادع رسول الله مسجی لا اواریه و اخرج انازع فی سلطانه؟ و الله ما خفت احدا یسمو له و ینازعنا اهل البیت فیه و یستحل ما استحللتموه، و لا علمت ان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ترک یوم غدیر خم لاحد حجة و لا لقائل مقالا. فانشد الله رجلا سمع النبی صلی الله علیه و آله و سلم یوم غدیر خم یقول: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله » ان یشهد الان بما سمع ». (1)
آیا باید پیکر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را بر روی زمین رها می کردم و قبل از کفن و دفن آن حضرت، در باره خلافت و جانشینی وی نزاع می کردم؟ مساله خلافت چنان روشن بود که گمان نمی کردم کسی در صدد دستیابی به آن باشد و در این موضوع با اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درگیر شوند. مگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر خم حجت را بر مردم تمام نکرد و مگر جای عذری برای کسی باقی مانده بود؟
همگان را به خدا قسم می دهم، هر کس کلام پیامبر اکرم در روز غدیر خم را شنیده است که می فرمود:
«هر کس که من مولای او هستم اینک علی مولای اوست. خداوندا، هر کس علی را دوست دارد دوست بدار و آن که علی را دشمن بشمارد، دشمن دار، هر کس علی را یاری کند یاری کن، و هر که علی را خوار کند، خوار ساز.» برخیزد و شهادت دهد.
زید بن ارقم می گوید: بعد از این سخن حضرت، دوازده تن از اصحاب جنگ بدر برخاستند و گواهی دادند. اما من، با آنکه این گفتار را از زبان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده بودم، از ادای شهادت خودداری کردم و بر اثر همین امر و نفرین حضرت بینایی ام را از دست دادم.
در خطبه وسیله
2. هفت روز پس از وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، امیرمؤمنان - علیه السلام - در مدینه خطبه ا ی بسیار بلند ایراد فرمود که به خطبه "وسیله" معروف شد. حضرت در آن خطبه به واقعه غدیر خم و نزول آیه اکمال دین در آن روز تصریح می کند.
ثقة الاسلام کلینی، در روضه کافی، خطبه وسیله را نقل کرده است. در بخشی از آن چنین می خوانیم:
«... و قوله صلی الله علیه و آله و سلم حین تکلمت طائفة فقالت: نحن موالی غ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فخرج رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم الی حجة الوداع ثم صار الی غدیر خم، فامر فاصلح له شبه المنبر ثم علاه و اخذ بعضدی حتی رئی بیاض ابطیه رافعا صوته قائلا فی محفله: «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه » فکانت علی ولایتی ولایة الله و علی عداوتی عداوة الله. و انزل الله عزو جل فی ذلک الیوم: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا (2) فکانت ولایتی کمال الدین و رضا الرب جل ذکره...» (3)
[در اواخر عمر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)،]، وقتی گروهی گفتند: ما بعد از پیامبر رهبران مردم هستیم، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای حجة الوداع از مدینه خارج شد و پس از اعمال حج به وادی غدیر خم شتافت، فرمان داد چیزی مانند منبر برایش آماده کردند. سپس بالای آن رفت، و بازوی مرا گرفت و بلند کرد، به گونه ای که سفیدی زیر شانه هایش دیده شد. آنگاه با آواز بلند فرمود:
هر کس که من مولای او هستم علی مولای اوست. خدایا، دوستش را دوست بدار و دشمنش را دشمن شمار. پس ولایت من معیار ولایت خدا و دشمنی با من میعار دشمنی با خدا شد؛ و خداوند در همان روز این آیه را نازل فرمود:
امروز دین شما را کامل ساختم، نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را دین شما برگزیدم.
پس ولایت من کمال دین و رضایت پروردگار جل ذکره شد. ...
در شورای شش نفره
3. در شورای منتخب خلیفه دوم برای تعیین خلیفه، که امیرمؤمنان - علیه السلام - نیز در شمار آنان جای داشت، استدلال های فراوانی از حضرت نقل شده که در کتابهای تاریخ و حدیث به «حدیث الانشاد» یا «حدیث المناشدة » معروف است. امام (علیه السلام) در یک از استدلال های خود به حدیث غدیر خم استناد کرده است.
ابن مغازلی شافعی (متوفای 483)، در کتاب المناقب،سخن علی (علیه السلام) را چنین نقل می کند:
«فانشدکم بالله، هل فیکم احد قال له رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، لیبلغ الشاهد منکم الغائب » غیری؟ (4) قالوا: اللهم لا.»
شما را به خدا سوگند می دهم، در جمع شما غیر از من کسی هست که پیامبر در باره او فرموده باشد: «هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست، خدایا، دوستدارش را دوست بدار و دشمنش را دشمن بشمار، حاضران باید این مطلب را به غائبان برسانند؟ اعضای شورا گفتند: به خدا سوگند، نه ».
در روزگار عثمان
4. در ایام خلافت عثمان جمعی از مهاجران و انصار در مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) گرد آمده، پیرامون فضایل و سوابق قریش و انصار سخن می گفتند و از سخنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در باره قریش و انصار بهره می جستند. حضرت علی - علیه السلام - نیز در این مجلس حضور داشت و به سخنان آنان گوش می داد. گروهی از حضرت خواستند که او نیز سخنی بگوید.
حضرت پاره ای از سوابق و مناقبش را برشمرد و حاضران بر درستی گفتارش گواهی دادند. آنگاه امام به حدیث غدیر اشاره کرد و فرمود:
«افتقرون ان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم دعانی یوم غدیر خم فنادی لی بالولایة ثم قال: لیبلغ الشاهد منکم الغائب؟ »قالوا: اللهم نعم. (5)
آیا قبول دارید که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر خم مرا خواست، ولایتم را به مردم ابلاغ کرد و فرمود حاضران باید این مطلب را غایبان برسانند؟
حاضران گفتند: آری.
در میدان جنگ جمل
5. قبل از شروع جنگ جمل، حضرت برای اتمام حجتی دیگر به طلحه پیام داد تا با وی دیدار کند. طلحه نیز پذیرفت و به حضور امیرمؤمنان - علیه السلام - شتافت. حضرت به وی فرمود:
«نشدتک الله هل سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یقول: «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه »؟
قال: نعم. قال - علیه السلام - «فلم تقاتلنی؟» قال: لم اذکر. (6)
تو را به خدا سوگند می دهم، آیا شنیدی که رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمود: «هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست، خدایا هر کس او را دوست دارد دوست بدار و هر کس ا او دشمنی می کند دشمن بدار؟»
طلحه گفت: آری شنیده ام:
حضرت فرمود: پس چرا با من می جنگی؟
طلحه جواب داد: فراموش کرده بودم.
در صحنه صفین
6. در جنگ صفین، هنگامی که فرستاده های معاویه به حضور امیرمؤمنان - علیه اسلام - رسیدند تا به اصطلاح بین حضرت و معاویه صلح برقرار سازند، حضرت خطبه ای ایراد کرد و فرمود:
«انشد کم الله فی قول الله: (یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم) (7) و قوله: (انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون) (8)
ثم قال: (و لم یتخذوا من دون الله و لا رسوله و لا المؤمنین ولیجة)، (9)
فقال الناس: یا رسول الله، اخاص لبعض المؤمنین ام عام لجمیعهم؟ فامر الله عز و جل رسوله ان یعلمهم فیمن نزلت الایات و ان یفسر لهم من الولایة ما فسر لهم من صلاتهم و صیامهم و زکاتهم و حجهم. فنصبنی بغدیر خم و قال: «ان الله ارسلنی برسالة ضاق بها صدری و ظننت ان الناس مکذبونی، فاوعدنی لابلغنها او یغذبنی، قم یا علی »
ثم نادی بالصلاة جامعة فصلی بهم الظهر ثم قال: «ایها الناس، ان الله مولای و انا مولی المؤمنین و اولی بهم من انفسهم، الا من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، و انصر من نصره و اخذل من خذله.»
فقام الیه سلمان الفارسی فقال: یا رسول الله ولاءه کما ذا؟
فقال: «ولاءه کولایتی، من کنت اولی به من نفسه فعلی اولی به من نفسه.» و انزل الله تبارک و تعالی: (الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا) (10) ...» (11)
شما را به خدا سوگند می دهم، در باره این آیات:
«ای مؤمنان، از خدا و پیامبر و صاحبان امر خود پیروی کنید؛» «صاحب اختیار و ولی شما خدا و پیامبرش و کسی است که نماز را به پا داشته، در حال رکوع زکات می دهد» و «غیر از خدا، پیامبر و مؤمنان را دوست صمیمی به شمار نیاوردید.»
مردم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال کردند: آیا مراد از «مؤمنان » در این آیات بعضی از آنهاست یا همه آنان را شامل می شود؟ خداوند به پیامبرش دستور داد تا به آنان بفهماند که این آیات در باره چه کسی نازل شده است و ولایت را برای آنها تفسیر کند چنانکه نماز، روزه، زکات و حج را تفسیر کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، برای امتثال امر خدا، در غدیر خم مرا به خلافت منصوب کرد و فرمود:
«خداوند مرا به رسالتی فرستاده است که سینه ام از آن به فشار آمده، گمان می کنم مردم مرا تکذیب خواهند کرد؛ ولی خداوند مرا تهدید کرد و فرمود: این پیام را برسانم وگرنه مرا عذاب می کند. ای علی برخیز».
سپس مردم را برای نماز جماعت فرا خواند، و نماز ظهر را با آنان خواند و فرمود: ای مردم، خداوند مولای من است، من مولای مؤمنینم و اختیارم بر مؤمنین از خود آنان بیشتر است، بدانید هر که من مولای او هستم علی مولای اوست. خداوندا، هر که علی را دوست دارد دوست بدار و آن که علی را دشمن دارد دشمن بدار، هر کس علی را یاری کند یاری کن و هر که علی را یاری نکند خوار کن.
در اینجا سلمان فارسی برخاست و گفت: یا رسول الله، ولایت و اختیار او بر مردم چگونه است؟ حضرت فرمود: اختیارات او مانند اختیارات من است، هر کس اختیار من به او از خود او بیشتر بوده، علی هم اختیارش بر او از خودش بیشتر است.
و خداوند تبارک و تعالی این آیه را نازل فرمود: امروز دین شما را کامل کردم، نعمتم را بر شما تمام کردم و راضی شدم که اسلام دین شما باشد.
در مسجد کوفه
7. امام علی - علیه السلام - بارها مردم را مسجد کوفه جمع کرد و فرمود که، هر کس در غدیر خم حضور داشته، حدیث غدیر را از زبان پیامبر اکرم شنیده است برخیزد و شهادت دهد.
هر بار حضرت چنین خواسته ای را بیان کرده، جمعی از بزرگان اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اجابت کرده، شهادت دادند که، ما در غدیر خم این سخن را از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده ایم.
این بخش از استشهادات حضرت چنان گسترده و متنوع است که، بی هیچ اغراقی گردآوری منابع آن کتابی می طلبد.
احمد بن حنبل در مسند خود داستان یکی از گواه جویی های حضرت را چنین نقل می کند:
علی - رضی الله عنه - مردم را در رحبة (یکی از میادین کوفه) گرد آورد و فرمود:
«انشد الله کل امرئ مسلم سمع رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یقول یوم غدیر خم ما سمع لما قام.»
به خدا سوگند می دهم هر مسلمانی که در روز غدیر خم گفتار پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را شنیده است برخیزد و شهادت دهد.
احمد بن حنبل می افزاید:
به گفته ابی الطفیل سی تن از مردم برخاستند ولی ابونعیم نقل می کند که بسیاری از مردم برخاسته، شهادت دادند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را در غدیر خم در حالی که دست حضرت علی را گرفته بود، مشاهده کردند که می فرمود: «آیا می دانید که من به مؤمنین از خود آنان سزاوارترم؟» مردم در جواب عرضه داشتند: آری چنین است، ای رسول خدا. آنگاه فرمود: «هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست. خدایا، دوستدار وی را دوست بدار و با دشمن وی دشمن باش.
ابی الطفیل که راوی این حدیث است، می گوید:
من از جمع مردم خارج شدم. در حالی که پذیرش این حدیث برایم مشکل بود و در تردید به سر می بردم، به ملاقات زید بن ارقم رفتم و آنچه از علی (علیه السلام) در آن روز دیده و شنیده بودم با وی در میان گذاشتم.
زید بن ارقم گفت: حق همان است که شنیده ای. من خود همه آن مطالب را از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده ام ». (12)
در میدان کوفه
8. امام علی (علیه السلام) در خطبه ای، که در رحبه کوفه ایراد کرد، به واقعه غدیر و گفتار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن تمسک جست. ولی در این محفل انس بن مالک، که در غدیر حضور داشت، مصلحت اندیشی پیشه کرده، از گواهی دادن سرباز زد.
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه چنین نقل می کند:
«المشهور ان علیا - علیه السلام - ناشد الناس الله فی الرحبة بالکوفة، فقال: انشدکم الله رجلا سمع رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، یقول لی و هو منصرف من حجة الوداع: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، فقام رجال فشهدوا بذلک. فقال - علیه السلام - لانس بن مالک: «لقد حضرتها فما بالک؟. فقال: یا امیرالمؤمنین کبرت سنی و صار ما انساه اکثر مما اذکر. فقال [علی علیه السلام] له: ان کنت کاذبا فضربک الله بها بیضاء لا تواریها العمامة. فما مات حتی اصابه البرص ». (13)
مشهور است که علی - علیه السلام - در رحبه کوفه مردم را سوگند داد و گفت: به خدا سوگند می دهم هر کس در بازگشت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از حجة الوداع از آن حضرت شنید که در باره من فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه » برخیزد و گواهی دهد. مردانی برخاستند و گواهی دادند.
سپس علی - علیه السلام - به انس بن مالک فرمود: تو نیز آن روز حضور داشتی، چه شده است [که گواهی نمی دهی]؟
انس گفت: یا امیرالمؤمنین، سن من زیاد شده و آنچه فراموش کرده ام بیش از چیزهایی است که به یاد دارم.
حضرت فرمود: اگر دروغگو باشی، خداوند تو را به چنان سفیدی مبتلا کند که حتی عمامه نیز آن را پنهان نسازد. پس انس قبل از آنکه بمیرد مبتلا به پیسی شد.
در مسجد کوفه
9. حضرت علی - علیه السلام - بارها در مسجد کوفه نیز به واقعه غدیر و سخن رسول خدا در آن روز تمسک جست.
زید بن ارقم چنین نقل می کند:
«نشد علی - علیه السلام - الناس فی المسجد فقال: انشد الله رجلا سمع النبی صلی الله علیه و آله و سلم یقول: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. فقام اثنا عشر بدریا، ستة من الجانب الایمن و ستة من الجانب الایسر، فشهدوا بذلک. و کنت انا فیمن سمع ذلک فکتمته، فذهب الله ببصری ». (14)
علی - علیه السلام - مردم را در مسجد سوگند داد و فرمود: به خدا سوگند می دهم هر که گفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را شنید که فرمود: هر که من مولا و فرمانروای اویم علی مولای اوست، خدایا هر که او را دوست دارد دوست بدار و هر که او را دشمن دادر دشمن دار؛ برخیزد و گواهی دهد. پس دوازده تن از اهل بدر، شش تن از سمت راست و شش تن از سمت چپ، برخاستند و بدان گواهی دادند. من نیز از کسانی بودم که این سخن را از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده بودم، ولی آن روز از گواهی خودداری کردم و خداوند بینایی را از من گرفت.
به نوشته تاریخ نگاران او برای شهادتی که نداده بود افسوس می خورد، اظهار پشیمانی می کرد و از خدا آمرزش می طلبید.
پس از جنگ نهروان
10. پس از جنگ نهروان امیرمؤمنان علی - علیه السلام - نامه ای خطاب به شیعیان خود نوشت و ده نفر از بزرگان کوفه را که مورد اعتماد بودند، مامور کرد تا هر جمعه در حضور آنها این نامه برای مردم قرائت شود.
حضرت در بخشی از این نامه بر حق ولایت خود استدلال می کند و می فرماید:
«و انما حجتی انی ولی هذا الامر من دون قریش، ان نبی الله صلی الله علیه و آله و سلم قال: «الولاء لمن اعتق » فجاء رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بعتق الرقاب من النار، و اعتقها من الرق، فکان للنبی صلی الله علیه و آله و سلم، ولاء هذه الامة، و کان لی بعده ما کان له، فما جاز لقریش من فضلها علیها بالنبی صلی الله علیه و آله و سلم، جاز لبنی هاشم علی قریش، و جاز لی علی بنی هاشم یقول النبی صلی الله علیه و آله و سلم یوم غدیر خم «من کنت مولاه فعلی مولاه »، الا ان تدعی قریش فضلها علی العرب بغیر النبی صلی الله علیه و آله و سلم. فان شاءوا فلیقولوا ذلک...» (15)
دلیل من بر اینکه من ولی امرم نه سایر قریش، این است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ولایت برای کسی است که آزاد کرده است؛ و چون رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) مردم را از قید بندگی و آتش جهنم آزاد کرد پس بر امت ولایت دارد. بعد از آن حضرت، همان ولایت او از آن من است؛ زیرا هر فضیلتی که قریش بر سایر امت دارد به سبب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است و [با توجه به این معیار] بنی هاشم بر قریش فضیلتی آشکارتر دارد؛ و من همان فضیلت را بر بنی هاشم دارم، زیرا رسول خدا در روز غدیر خم فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه.» مگر آنکه قریش ادعا کند به دلیلی جز انتساب به پیامبر بر عرب برتری دارد، پس اگر می خواهند چنین بگویند، بگویند...
در پایان مقاله برای تکمیل بحث، فهرست بقیه مواردی که حضرت علی (علیه السلام) به حدیث غدیر استناد کرده است، ذکر می شود:
موارد دیگر
1 - طولانی ترین کلامی، که پیرامون غدیر خم و عظمت آن از حضرت علی (علیه السلام) نقل شده است، خطبه ای است که در جمعه ای که با سالگرد غدیر خم مصادف بود در کوفه ایراد شده است.
شیخ طوسی در صفحه 752 مصباح المتهجد این خطبه را بطور کامل آورده است و علامه مجلسی در جلد97 بحارالانوار آن را از «مصباح الزائر» سید بن طاووس نقل می کند.
2 - امیر مؤمنان علی (علیه السلام) در نامه ای، که در قالب نظم برای معاویه فرستاد، به حدیث غدیر تصریح کرده است. کتابهای زیر بخشی از منابعی است که این ابیات در آنها دیده می شود:
الف. «الفصول المهمة»، ابن الصباغ المالکی، ص 15.
ب. «تذکرة الخواص»، ابن الجوزی، ص 103.
ج. «فوائد السمطین»، حموینی، ج 1، ص 427.
د. «الفصول المختارة»، شیخ مفید، ج 2، ص 70.
ه. «الاحتجاج»، طبرسی، ج 1، ص 429.
3 - همچنین اشعار بسیار زیبایی از حضرت علی (علیه السلام) نقل شده است، که امام (علیه السلام) برای اثبات حقانیت خویش به حدیث غدیر خم تمسک جسته است. این اشعار در صفحه 78 «ینابیع المودة» قندوزی حنفی، صفحه 540 دیوان منسوب به امیرالمؤمنین و صفحه 32 جلد دوم «الغدیر» نقل شده است.
4 - حضرت علی (علیه السلام) در مجلسی که انس بن مالک، براء بن عازب، اشعث بن قیس و خالد البجلی حضور داشتند، خطبه ای ایراد کرد و از این چهار تن خواست که بر درستی حدیث غدیر گواهی دهند. ولی هر چهار تن به خاطر ملاحظات سیاسی از ادای شهادت خودداری کردند. حضرت در باره هر یک آنها دعایی کرد که به اجابت رسید. شیخ صدوق(ره) در کتابهای «الخصال » و «امالی » خود از این واقعه یاد کرده است. این مطلب در جلد دوم، «مناقب آل ابی طالب» ج 2 و جلد 31 و «بحارالانوار» نیز نقل شده است.
5 - داستان نفرین حضرت در باره کسانی که حدیث غدیر را کتمان کردند در منابع معتبر بسیار آمده است.
«انساب الاشراف»،« اسدالغابة»، «مسند احمد»، و« البدایة و النهایة» بخشی از روایات این واقعه شمرده می شوند.
6 - امیر مؤمنان علی - علیه السلام - در روایتی طولانی هفتاد فضیلت ویژه خود را بیان کرده، در ضمن آنها از حادثه غدیر خم نیز سخن گفته است. این روایت را شیخ صدوق(ره) در جلد دوم کتاب «الخصال» آورده است.
7 - همچنین در صفحه 166 کتاب «بشارة المصطفی» حادثه غدیر و سخنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن روز از زبان علی (علیه السلام) نقل شده است.
8 - حضرت علی (علیه السلام) هنگام عزیمت به سوی شام برای جنگ با معاویه، در یکی از منازل بین راه، خطبه ای نسبتا طولانی ایراد کرد، او ضمن تشویق یارانش به جهاد در راه خدا به حدیث غدیر استناد جست و مردم را به اطاعت از خود دعوت کرد. این خطبه را شیخ مفید(ره) در جلد اول کتاب «ارشاد»، طبرسی در جلد اول «الاحتجاج» و علامه مجلسی در جلد 32 و 34 «بحارالانوار» نقل کرده اند.
9 - قضیه معمم شدن امیرمؤمنان علی - علیه السلام - به وسیله پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر، از مواردی است که حضرت پیرامون غدیر خم صحبت کرده است. ابن صباغ مالکی در «الفصول المهمة » این کلام حضرت را نقل کرده است. علامه امینی در جلد اول «الغدیر» از چندین منبع دیگر اهل سنت نام برد که این حدیث را نقل کرده اند.
10 - حضرت علی (علیه السلام) در جواب سؤال کسی که گفت: مهمترین فضیلت خود را از زبان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان کنید، به حادثه غدیر و وجوب ولایت خود اشاره می کند. این روایت را طبرسی در جلد اول کتاب «الاحتجاج» نقل کرده است. کتاب سلیم بن قیس و جلد چهلم «بحارالانوار» نیز از منابع این حدیث شمرده می شود.
11 - حضرت علی (علیه السلام)، در توضیح حدیث «ان حدیثنا اهل البیت صعب مستصعب »، حدیث غدیر را بیان کرده، از آزمون مؤمنان در این مسیر سخن گفته است. این روایت در صفحه 55 تفسیر «فرات کوفی» و نیز جلد 25 «بحارالانوار» دیده می شود.
12 - ابن عساکر شافعی در جلد دوم «تاریخ دمشق» به طرق مختلف حدیث غدیر را از زبان علی - علیه السلام - نقل کرده است. همچنین ابن مغازلی شافعی در صفحه 21 کتاب «المناقب »، ابن کثبر در جلد پنجم «البدایة و النهایة» و هیثمی در جلد نهم «مجمع الزواید» سخنان حضرت را نقل کرده اند.
به امید آنکه در پرتو نور غدیر به حریم ولایت راه یابیم و از سرچشمه حیات طیبه اهل بیت - علیهم السلام - حیاتی نو به دست آوریم.
---------------------------
پی نوشت ها:
1- احتجاج طبرسی، ج 1، ص 184؛ الامامة و السیاسة، ص 29 - 30؛ بحارالانوار، ج 28، ص 185.
2- مائده،3.
3- الروضة من الکافی، ج 8، ص 27.
4- مناقب ابن المغازلی، ص 114؛ مناقب الخوارزمی، ص 222؛ امالی، شیخ طوسی، ص 333؛ همان، ص 546؛ همان، ص 555؛ الاحتجاج، طبرسی، ج 1، ص 333 و213؛ کشف الیقین، ص 423؛ فرائد السمطین، ج 1،ص 315؛ ارشاد القلوب، ج 2، ص 259.
5- کتاب سلیم بن قیس، حدیث 11، ص 641؛ فوائد السمطین، ج 1، ص 312؛ الغدیر، ج 1، ص 163.
6- مناقب الخوارزمی، ص 182؛ مستدرک حاکم، ج 3، ص 371؛ مروج الذهب، ج 2، ص 373؛ تذکرة الخواص، ابن الجوزی، ص 73؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 107.
7- النساء،59.
8- المائده، 55.
9- التوبة،16.
10- المائده،3.
11- کتاب سلیم بن قیس، ص 758؛ الغدیر، ج 1، ص 195؛ احتجاج طبرسی، ج 1، ص 341؛ فرائد السمطین، ج 1، ص 314؛ کمال الدین، ج 1، ص 274؛ بحارالانوار، ج 33، ص 147.
12- مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 370؛ این حدیث در صدها کتاب شیعه و سنی باعبارات مختلف نقل شده است .
13- شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج 19، ص 217؛ المعارف، ابن قتیبة، ص 580؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج 2، ص 156؛ حلیة الاولیاء، ج 5، ص 26؛ الارشاد، شیخ مفید، ج 1، ص 351؛ کشف الیقین، علامه حلی، ص 110؛ الغدیر، ج 1، ص 193.
14- الارشاد، شیخ مفید، ج 1، ص 352؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 4، ص 74؛ مجمع الزواید، ج 9، ص 106؛مناقب، ابی مغازلی شافعی، ص 23؛ العمدة ص 110، الغدیر، ج 1، ص 167.
15- کشف المحجة، سید بن طاووس، ص 246. معادن الحکمة فی مکاتیب الائمة، فصل 2؛ بحار، ج 30،ص 7