37. فاطمه سلام الله علیها خود را معرفی می کند
بسم الله الرّحمن الرّحیم
آن چه پیش رو دارید گزیده ای از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1389.10.01 ایراد فرموده اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
فاطمه سلام الله علیها خود را معرفی می کند
بحث ما حول خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها بود. ذکر کلمات اهل بیت و یادآوری فرمایشاتشان از هر جهت مطلوب است؛ اولاً: خود این فرمایشات نور است (کلامکم نور)[زیارت جامعه، بحارالانوار، ج99، ص131]. ثانیاً: قانون محبت اقتضا می کند که محب، هر سخنی که از محبوبش باقی مانده است را شناسایی کند، بهتر بفهمد و از مضامینش استفاده کند. ثالثاً: مضامین این سخنان، راه گشای زندگی ما انسان ها و نشانه هایی برای یافتن راه سعادت ابدی و به عنوان ارزشمندترین داروی دردهای اجتماعی ماست و ما باید از این سخنان استفاده کنیم و نسبت به فرمایشات اهل بیت صلوات الله علیهم اهتمام کافی داشته باشیم.
این فاطمه سلام الله علیها است که سخن می گوید
بخشی از این خطبه را در جلسات گذشته مورد بحث قرار دادیم و به اندازه ای که خدای متعال توفیق داد عرایض مختصری در توضیح آن عرض کردیم. به این قسمت رسیدیم که حضرت می فرمایند: أَیُّهَا النَّاسُ اعْلَمُوا أَنِّی فَاطِمَةُ وَ أَبِی مُحَمَّدٌ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، أَقُولُ عَوْداً وَ بَدْءاً (عودا علی بدء)، وَ لَا أَقُولُ مَا أَقُولُ غَلَطاً، وَ لَا أَفْعَلُ مَا أَفْعَلُ شَطَطاً لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْكُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ، فَإِنْ تَعْزُوهُ وَ تَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ أَبِی دُونَ نِسَائِكُمْ، وَ أَخَا ابْنِ عَمِّی دُونَ رِجَالِكُمْ، وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِیُّ إِلَیْهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، فَبَلَّغَ الرِّسَالَةَ، صَادِعاً بِالنِّذَارَةِ، مَائِلًا عَنْ مَدْرَجَةِ الْمُشْرِكِینَ، ضَارِباً ثَبَجَهُمْ، آخِذاً بِأَكْظَامِهِمْ، دَاعِیاً إِلَی سَبِیلِ رَبِّهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ.[بحارانوار، ج29، ص224]
حضرت بعد از حمد و سپاس الهی و یادی از نعمت های هدایت که به وسیله پیامبر اکرم بر مردم ارزانی شده بود و اشاره ای به مهم ترین عناوینی که در آموزه های پیامبر وجود داشت، به بخش دوم می پردازند که خطاب به مردم است. در این بخش ابتدا خودشان را معرفی می کنند. این مطلب از جهات مختلفی اهمیت دارد. ما باید صحنه ای را که خطبه حضرت در آن ایراد شده است درست مجسم کنیم؛ پیامبری 23 سال در میان مردمی زندگی کرده و سختی های فراوانی را تحمل کرده است. در دوران اقامتشان در مکه که زادگاه و وطن اصلی شان بود سال ها در دره ای محصور بودند که نان و آب هم به زحمت به آن ها می رسید. بعد به مدینه مهاجرت نمودند و در آن جا یارانی پیدا کردند. کم کم تعداد مسلمانان زیاد شد تا به حدی که جامعه و دولتی تشکیل دادند. سال های طولانی به جنگ ها و نزاع ها با مخالفانی چون مشرکین مکه، یهود، نصاری و ... گذشت. بالاخره این 23 سال با نهایت سختی بر پیغمبر اکرم گذشت به طوری که نقل شده حضرت فرمودند: «ما أوذی نبی مثل ما أوذیت؛[بحارالانوار، ج39، ص55] هیچ پیامبری مثل من اذیت و آزار نشد.» حال این پیغمبر از دنیا رفته و چند روزی است که بدن او دفن شده و از او یک دختر به یادگار مانده است. مردم در سایه زحمات این رسول الهی از چه ذلتی به چه عزتی رسیده اند که کم بیش شنیده ایم. حضرت زهرا سلام الله علیها در همین خطبه بخشی را به توضیح همین مسأله اختصاص می دهند تا مردم مقداری آماده شوند و بفهمند با چه کسی مواجه اند.
از آن جا که ممکن بود بعدها عده ای بگویند که: «ما نمی دانستیم چه کسی مشغول سخن گفتن بود و فقط شنیدیم که خانمی از پشت پرده صحبت می کرد؛ لذا چندان اهمیتی ندادیم» حضرت، در این مقام، اول خودشان را معرفی می کنند و می فرمایند: أَیُّهَا النَّاسُ اعْلَمُوا أَنِّی فَاطِمَةُ؛ای مردم! بدانید چه کسی با شما سخن می گوید. یگانه یادگار پیغمبری که برای شما زحمات فراوانی کشید. کسی که بیشتر از هر کسی به هدف پدرش و به زحماتی که او کشید اهمیت می دهد و می خواهد راه او را دنبال کند. او کسی است که پیامبر در طول عمرش به صورت های مختلف او را به شما معرفی کرد؛ تا آن جا که فرمود: «فاطمه پاره تن من است. اگر بر کسی غضب کند خدا بر او غضب خواهد کرد و اگر از کسی راضی باشد خدا از او راضی خواهد بود.»[عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص 26] امروز اوست که با شما سخن می گوید. سپس می فرماید: من کسی هستم که حرف نادرست نمی زنم (هر چه می گویم عین واقعیت است) و کار بیهوده و گزاف انجام نمی دهم (کار من کاملا موافق حکمت و موافق دستور خدا و عقل است).
حضرت با این معرفی کاری کرد که اگر برفرض کسی هم آن جا بود که حضرت را نمی شناخت اعجابش برانگیخته شود و دست کم، انگیزه پیدا کند که درباره ایشان تحقیق کند. این بهترین راه برای اتمام حجت بر دیگران است.
فاطمه سلام الله علیها دختر مهربان ترین پیامبر
متأسفانه متأسفانه انگیزه فاطمه زهرا سلام الله علیها برای بیان این فرمایشات، در میان دوستانشان هم درست شناخته شده نیست. انگیزه حضرت زهرا سلام الله علیها برای بیان این فرمایشات همان انگیزه پیغمبر اکرم در ابلاغ رسالتش بود؛ دل پیغمبر اکرم برای تک تک مردم می سوخت و ناراحت بود که چرا آنان گمراه می شوند و به سعادت نمی رسند؟! چرا راه حق را تشخیص نمی دهند؟! چرا بی جهت به کج راهه ای می روند که آن ها را به عذاب ابدی مبتلا می کند؟! چنان دل حضرت می سوخت که خداوند خطاب به ایشان فرمود: «فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ عَلَی آثَارِهِمْ إِن لَّمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا؛[سوره کهف، آیه 6] گویی میخواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاك كنی اگر به این گفتار ایمان نیاورند.» خداوند با این سخن پیغمبرش را تسلی می دهد. پیغمبر مظهر رحمت خداست؛ آن قدر دلسوزی می کند که خدا می گوید: «ما دوست داریم دلسوزی کنی؛ اما نه تا این اندازه. مگر می خواهی جان دهی که چرا اینان ایمان نمی آورند؟!» پیامبر با چنین انگیزه ای مردم را به اسلام دعوت می کرد. فاطمه زهرا سلام الله علیها در آغاز سخنشان این ویژگی های پیغمبر را ذکر می کنند تا به همه بگویند که: «من دختر همان پیغمبرم؛ اگر من برای شما حرف می زنم دلم برای شما می سوزد، می خواهم شما گمراه نشوید، می خواهم حق را پیدا کنید و به سعادت دنیا و آخرت برسید.» به همین مناسبت این آیه شریف را تلاوت می فرمایند: لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْكُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ.[سوره توبه، آیه 128] یکی از آداب اسلامی این است که در هر سخنرانی مقداری از قرآن تلاوت شود؛ اما چرا حضرت این آیه را انتخاب کردند؟ حضرت زهرا سلام الله علیها برای این که به مردم یادآوری کنند که چه کسی را از دست داده اند و به آنان بفهمانند که من تنها یادگار او هستم که بیش از هر کسی به راه او ایمان دارد و می خواهد هدف او را دنبال کند، این آیه را تلاوت کردند. این نکته، نکته قابل توجه ای است. این آیه می خواهد ما را متوجه این مطلب کند که خدا چه نعمتی به ما ارزانی فرموده که در سرنوشت ما بسیار مؤثر است. بسیاری از کج روی ها و انحرافات در اثر فراموشی و ناسپاسی نعمت های الهی است. ما از همین نکات باید درس بگیریم و فکر کنیم ببینیم امروز خدا چه نعمت هایی به ما داده و بعضی از مردمِ ناسپاس چگونه این نعمت ها را نشناخته، ندیده و ندانسته تلقی می کنند و در مقام شکرش برنمی آید.
به هر حال آیه می فرماید: مردم! توجه داشته باشید که پیامبری به سوی شما آمد که این اوصاف را دارد: پیامبری است از خود شما و نه بیگانه ای که با شما آشنایی ندارد و شما را درک نمی کند. هر رنجی به شما برسد برای او بسیار سخت است. ما باید بدانیم در میان این امت اسلامی – چه در زمان پیغمبر اکرم، چه امروز و چه در آینده تا روز قیامت – به هر مسلمانی هر سختی و رنجی برسد پیغمبر اکرم چنان متأثر می شود که هر پدری از مصیبت فرزندش متأثر می شود بلکه صدها برابر. حتی پیامبر برای مشرکان هم دلسوزی می کرد؛ همان ها که با او ناجوانمردانه دشمنی می کردند و هیچ یک از اصول اخلاقی و انسانی را در حق او رعایت نمی کردند. چه دلی می تواند این همه رنج را تحمل کند و این همه سختی را به جان بخرد؟ ما نمی توانیم درک کنیم که پیغمبر چه رنجی می کشید. خدا می فرماید: «مگر می خواهی خودت را بکشی؟!» او می فهمد که پیغمبر چه رنجی می کشد. لذا مکرر در قرآن به پیغمبر تسلی و دلداری می دهد. حضرت زهرا سلام الله علیها می فرماید: این اولین صفتی است که پدر من داشت.
ویژگی دوم پیامبر این بود که برای هدایت شما عجیب حرصی داشت (حریص علیکم). برخی افراد وقتی کاری به عهده ایشان گذاشته می شود فقط در حدی که وظیفه دارند آن را انجام می دهند و دیگر رهایش می کنند. اما پیامبر این گونه نبود. وظیفه پیام آور این است که پیامش را گویا، رسا، روشن و هرچه بهتر به مستمع برساند. خدا به وسیله پیامبر پیامی را برای همه مردم فرستاده است؛ اما پیامبر تمام عمرش را صرف کرد تا این پیام در مردم اثر کند. حریص بود به این که این دستورات الهی اجرا شود و مردم بهشتی شوند و از جهنم نجات پیدا کنند.
صفت سوم پدر زهرا سلام الله علیهما مهربانی فراوان او به مؤمنان بود. بعد از این که کسانی ایمان می آوردند و دعوتش را اجابت می کردند نسبت به آن ها محبت خاصی پیدا می کرد و هر چه می توانست به آن ها کمک می کرد.
فاطمه سلام الله علیها پاسبان ولایت
فاطمه زهرا سلام الله علیها می فرماید: «فَإِنْ تَعْزُوهُ وَ تَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ أَبِی دُونَ نِسَائِكُمْ؛ اگر پدر من و خانواده اش را می شناسید، می دانید که او پدر من است و من دخترش هستم و پدرِ هیچ یک از زنان شما نبود. تنها من هستم که نسبت دختری با چنین پیغمبری دارم.» ضمنا در همین جا به مطلبی اشاره می کنند که می خواهند در آخر به آن بپردازند. می فرمایند: «وَ أَخَا ابْنِ عَمِّی دُونَ رِجَالِكُمْ؛ اگر پدرم را می شناسید می دانید که او برادر پسر عموی من است و هیچ یک از مردان شما چنین نسبتی با او ندارد. فقط علی است که برادر آن پیغمبر است.» طبعا وقتی کسی پسرعموی کسی باشد، طرف دیگر هم پسر عموی او می شود؛ ولی می فرماید: پیامبر برادر پسرعموی من است چون مردم می دانستند که پیغمبر وقتی بین مسلمان ها اخوت ایجاد کرد خودش با امیرالمومنین برادر شد و او معروف بود که برادر پیغمبر است. مقصود حضرت از بیان همه این نکته ها و این بحث ها این است که حقانیت علی و امامت علی علیه السلام را برای مردم اثبات کنند. این نکته براعت استهلال برای همین مقصود است. این نکات را از اول می گویند تا مردم بدانند چه کسی با آنان سخن می گوید و درباره چه مطلبی صحبت خواهد کرد. از همین جا اشاره می کند که بحث ما مربوط به پسر عمویم علی علیه السلام است.
دلسوزترین هادی
وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِیُّ إِلَیْهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ؛ فَبَلَّغَ الرِّسَالَةَ، صَادِعاً بِالنِّذَارَةِ، مَائِلًا عَنْ مَدْرَجَةِ الْمُشْرِكِینَ، ضَارِباً ثَبَجَهُمْ، آخِذاً بِأَكْظَامِهِمْ، دَاعِیاً إِلَی سَبِیلِ رَبِّهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ؛ من خودم را به او نسبت دادم و این نسبت عجب نسبت عالی ای است! شما می دانید که این پیغمبر در انجام وظیفه اش هیچ کوتاهی نکرد. او بود که با زحمات خود، شما را از پست ترین مراتب زندگی اجتماعی به اوج عزت و افتخار رساند. او پیامش را با بیم دادن توأم کرد. در امر هدایت توجه دادن به عواقب وخیم کار نادرست بیشتر از ذکر منافعِ ترک آن کار مؤثر است. مثلاً برای جلوگیری از استعمال سیگار در جامعه می توانند بگویند: «سیگار نکشید تا بدنتان سالم تر بماند و نشاط بیشتری داشته باشید.» این یک نوع تبلیغ است. نوع دیگر تبلیغ این است که بگویند: «از ضررهای استعمال سیگار ابتلا به سرطان، ناراحتی دستگاه تنفس و دستگاه گوارش است.» این روش دوم خیلی بیشتر مؤثر است. از این رو پیغمبران همیشه به انذار اهمیت بسیار می داده اند. این روش را «نذارة» می گویند. حضرت می فرمایند: پیغمبر اکرم وقتی پیامش را آشکار می کرد توأم با انذار و بیم دادن بود تا در مردم بیشتر اثر بگذارد و مبتلا نشوند به عواقب شومی که مشرکین به آن مبتلا شدند. او برای رساندن پیامش از انواع وسایل ممکن استفاده کرد. وقتی می خواهند کسی را به کاری تحریک کنند گاهی از پشت سر او را هل می دهند و گاهی از پیش رو لباسش را می کشند. پیغمبر از همه روش های ممکن استفاده کرد و هیچ راهی را فروگذار نکرد. هر چه می توانست تلاش کرد که شما را هدایت کند و از بدبختی نجات دهد. روش او همان روشی بود که قرآن به آن امر می فرماید. مردم را با حکمت (با مطالب یقینی قطعی) و با موعظه (پند و اندرز نیکو) دعوت می کرد به راهی که خدا برای او تعیین کرده بود.
این فرمایشات مقدمه ای است برای این که مردم خدمات پیامبر را به یاد آورند و بدانند که پیغمبر چه حقی بر گردن آن ها دارد و کسی که اکنون با آن ها سخن می گوید کسی است که می خواهد آن راه را ادامه دهد و مردم را به آن راه ببرد و دلش می سوزد از این که مردم از مسیری که پیامبر به آن ها نشان داده بود برگردند و آن هدایتی را که خدای متعال به وسیله پیامبرش به آن ها عطا کرده بود فراموش کنند.
وفقنا الله وایاکم ان شاءالله
افزودن دیدگاه جدید