:وحی و آغاز رسالت:
«وَ ما کانَ لِبَشَرٍ اَن یُکَلِّمَهُ اللهُ إلاّ وَحیاً اَو مِن وَرایِ حِجابٍ اَو یُرسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِاذنِهِ مایَشاءُ اِنَّهُ عَلِیٌّ حَکیمٌ»(2)
هیچ بشری را در خور نیست که خداوند با او سخن گوید مگر به وحی، یا از پشت پرده و مانعی، یا فرستاده ای فرستد پس او آنچه را خدا می خواهد به اجازه او به وحی رساند که خدا والای فرزانه است. برطبق تصریح و تقسیم آیه سخن گفتن پروردگار با انسان بوسیله فرستاده ای بنام فرشته که خودش دیده و سخنش شنیده شود مانند جبرئیل برای رسول گرامی اسلام در صورت معینی یا با شنیدن کلام است، بدون دیدن کسی مانند شنیدن موسی گفتار خداوند را یا با القاء مطلب در قلب است چنانکه پیغمبر فرمود: همان روح القدس در قلب من دمید و نیز یا با الهام است مانند وحی به مادر موسی:
«وَ أوحینا اِلی أمِّ مُوسی اَن اَرضعیهِ»(3)
فرزندت را شیر بده و هرگاه بر او ترسان شدی پس در دریا بیفکنش، یا بکاری واداشتن است مثل وحی به زنبور عسل:
«وَ اَوحی رَبُّکَ اِلَی النَّحلِ»(4)یا بوسیله خواب است که خداوند در عالم رؤیا مطلب خود را به پیامبرش می رساند. ولی تمام این مسائل در یک کلمه «اِلاّ وَحیاً» که در آیه اول آمده گنجانده شده است. اما وحی برای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم چگونه و در چه شرائطی آغاز شد. به
روایت امام حسن عسگری علیه السلام چون چهل سال از سن آن حضرت گذشت حقتعالی دل او را عالیترین و بهترین دلها از جهت خضوع و خشوع و صفا یافت، آنگاه دیده اش را نور دیگر داد و امر فرمود که درهای آسمان را گشودند و فرشتگان دسته دسته بزمین نزول کردند و بر مقدّم آنها جبرئیل فرود آمد و بازوی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را حرکت داد و گفت: یا محمد صلی الله علیه و آله وسلم بخوان. فرمود چه بخوانم گفت:
«اِقرَأ بِاسمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ، خَلَقَ الاِنسانَ مِن عَلَقٍ»
پس از نزول وحی و آغاز رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم مثل هر روز به موقع به خانه نیامد و به همین علت خدیجه که انتظار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را می کشید ناراحت شد، که ناگهان دید رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم با چهره ای نورانی که از پرتو خورشید جمالش خانه منور شد، وارد خانه گردید. خدیجه گفت: یا محمد صلی الله علیه و آله وسلم این چه نوری است که در تو مشاهده می کنم فرمود: این نور پیامبری است بگو «لا اله الاالله، محمّد رسول الله» خدیجه گفت که من سالها انتظار چنین روزی را می کشیدم. آنگاه شهادتین را به زبان جاری کرد و به آن حضرت ایمان آورد.
در این لحظات بود که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم احساس لرز و سرمای عجیبی را کرد و فرمود: خدیجه جامه ای برایم بیاورکه در خود پیچیده و از سرما در امان باشم که ناگهان برای بار دوم جبرئیل به محضر آن حضرت آمد و گفت:
«یا اَیُّها المُدَّثِر قُم فَأنذِر وَ رَبُّکَ فَکَبِّر»
ای جامه بر خود پیچیده برخیز و بترسان مردم را از عذاب پروردگار و تکبیر بگو، پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فورا از جا برخاست و انگشت در گوش خود گذاشت و فریاد برآورد: «الله اکبر، الله اکبر». در میان مردان اولین کسی که به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ایمان آورد حضرت
امیرالمؤمنین علیه السلام بود.
«عَن رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلّم «اِنَّهُ قالَ لِعَلِیٌّ عَلَیهِ السَّلام هذا اَوَّلُ مَن آمَنَ بی وَ صَدَّقَنِی وَ صَلّی مَعِیَ»(1)
رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم اشاره به علی علیه السلام می کرد و می فرمود: این شخص اول کسی است که به من ایمان آورده و تصدیقم نموده و با من نماز خوانده است. مولای متقیان علی علیه السلام می فرمود:
«وَ لَقَد صَلَّیتُ مَعَ رَسُولِ اللهِ قَبلَ النّاسِ بِسَبعِ سِنینٍ وَ اَنَا اَوَّلُ مَن صَلّی مَعَهُ»(2)
قبل از همه مردم در سن هفت سالگی با پیامبر نماز خواندم از این روایت استفاده می شود که ایمان آوردن علی علیه السلام به رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم قبل از رسالت و قبل از ایمان آوردن خدیجه علیه السلام بود وآنچه را که پیامبر عمل می کرده و معتقد بوده او نیز چنین بوده است.
حضرت مولا سلام الله علیه خود فرماید:
«عَبَدتُ اللهَ مَعَ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلّم سَبعَ سِنینَ قَبلَ اَن یَعبُدَهُ أحَدٌ مِن هذِهِ الأمَّهٍ»(3)
عبادت خدا می کردم در حالی که هفت سال بیشتر نداشتم قبل از آنکه احدی از این امت بعبادت خداوند تبارک و تعالی برخیزند.
افزودن دیدگاه جدید