اقامه مصداقی و محسوس دین در ظهور مانند جریان اربعین است - استاد محمدرضا عابدینی
در این بخش، بیستمین قسمت سلسله مباحث مهدویت حجت الاسلام محمدرضا عابدینی برگرفته از کتاب «شموس المضیئة» با عنوان « اقامه مصداقی و محسوس دین در ظهور مانند جریان اربعین است » به همراه متن سخنرانی را به مدت 60 دقیقه با سالکان طریق حق به اشتراک می گذاریم.
◈▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬▬◈
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
«اقامه مصداقی و محسوس دین در ظهور مانند جریان اربعین است، که کمالات معقول را در مرتبه محسوس پیاده میکند»
حضرت هدایت میکنند به امری که مضلول عنه است. از ظاهر اولی اش در آمده. پیراستن دوباره میخواهد. لذا یکی از سنت های حضرت این است که چنانچه نبی گرامی اسلام این دین را آورد در حالی که ادیان سابق به سمت مغلوبه شدن رفته بود. امام زمان زمانی که تشریف می آورند حضور حضرت مثل نبی گرامی اکرم، زمانی می آیند که دین حالت مغلوبه پیدا کرده است. لذا برمیگرداند دین را به اصلش.
چند توجیه گفته شد. یکی اینکه نگاه غالب به دین در منظر و زمانی که حضرت تشریف می آورند اینگونه است. امروز هم آشکار است. آنچه به عنوان دین در مرئی و منظر جهان مطرح است، دینی است که توسط عامه عرضه میشود. لذا کسی که خارج از دین میخواهد به اسلام رجوع کند، نگاه عامه به مسئله است. امری هم که عامه به آن اعتقاد دارند، چون اساس ولایت درش نیست، منظومه دین بر اساس این محور چیده نشده است، آن دین یک دین غیر صحیح است. وقتی قاعده نیست، یک دین وارونه است.
توجیه دیگر این است که در نگاه به دین، نگاه منظومه ای را از ما گرفته اند. به نحوی که حتی عالمان ما به صورت متجزی از هم مطرح میکنند. وقتی کسی رجوع میکند آن جاذبه و هم افزایی و یگانه بودن در دین چشیده نمیشود. اینکه دین به صورت جدا جدا و فردی مطرح میشود، جاذبه دین را نشان نمیدهد. وقتی حضرت می آیند دین را با تمام اجزاء و شرایط و هم افزا نسبت به اخلاق و احکام و معرفتش مطرح میشود. عظمت دین روشن میشود. کان دین جدیدی آورده شده است. اجزا گاهی اجزای بدن یک انسان را، کارکردش هایش را در نظر میگیرید، کسی به جزء جزء اینها اطلاع داشته باشد، تک تک که دیده میشود، کارکرد محدود است. اما وقتی با هم دیده میشود یک کارکرد عظیم است. مراتبی از اهداف و اغراض به کار می آید که غیر از آن مراتب است.
در یکی از روایات به این اشاره شده است که جلوی انحرافات و اعوجاجات گرفته میشود. بعضی انجام و بعضی ترک نمیشود. همه اجزای دین با هم اجرا میشود.
یک نگاه سومی هم بود که میتواند عمق دو نگاه را برساند، و عظیمتر هم باشد، این است که دین در وقتی که اقامه میشود جاذبه های دین، حقیقت خودش را نشان میدهد. زمانی که نبی گرامی اسلام دین را اقامه کرد در مدینه، سرعت گسترش دین با گفتار محقق نشد. با جاذبه اقامه محقق شد. در آیات وعده میدهد که اگر اینها به حکومت برسند، به تمکین در عرض برسند، اقاموا الصلاة و آتوا الزکاة، اقامه دین میکنند. تا دین به حالت اقامه نرسد، مزه دین چشیده نمیشود. دین به صورت فردی با دینی که بصورت اجتماعی است، خیلی تفاوت دارد. حقیقت دین آن حقیقت اجتماعی دین است. حضرت وعده داده شده به عنوان وعده نهایی کل تاریخ بشر. از آدم سلام الله علیه که بشارت دادند تا انبیاء و اولیاء، بشارتشان بر این است که روزی خواهد رسید که حقیقت دین در زمین محقق خواهد شد بتمامه. معلوم میشود آن حقیقتی که رشد کمالات و قرب الی الله را به دنبال دارد، بیان دین نیست فقط. بلکه اقامه دین است. حضرت که تشریف می آورند اقامه دین میکنند. نبی خاتم که اقامه دین کردند، بعد از اقامه دین، سرعت گسترش دین غیر قابل قیاس شد. در زمان امیر مومنان، با اینکه دشمنان داخلی نگذاشتند امیر مومنان حقیقت دین را به اینها بچشاند، اما در عین حال در جهت اقامه اخلاص در دین، اقامه دین در زمان نبی ختمی و اقامه اخلاص در دین در زمان حضرت امیر محقق شد و یک الگو و حالت نمونه برای نمونه اخلاص در دین…. در زمان ظهور حقیقت اقامه اخلاص در دین میخواهد محقق بشود. از اقامه دین سنگین تر است. اقامه دین بر اساس نظام ظاهر است. اقامه اخلاص در مقابل جبهه داخلی است عمدتا. افرادی که مقابل هستند مسلمانان هستند. لذا خیلی اقامه اخلاص سخت است. مقابله باید به صورتی باشد که حد اقل دفع را داشته باشد. اینها مسلمان بودند. باید حد اقل طرد صورت بگیرد که اقامه اخلاص در دین بشود. حضرت امیر ۱۲۰۰۰ خارجی را در مقام وعظ و گفتگو و اتمام حجت، تبدیل کرد به ۴۰۰۰ نفر. مهلت داد. با اینکه لشکر کشی کرده بودند و شمشیر کشیده بودند، حضرت میتوانست اینها را از بین ببرد، آن چنان با اینها مدارا و احتجاج و اتمام حجت کرد، که دو سوم جدا شدند. بنا نیست در مقام اخلاص در دین، استعدادها ضایع بشوند. این سومین تحلیل است که اقامه دین میتواند اثر دین را آشکار کند. وقتی دین اقامه میشود، معلوم میشود که حقیقت دین چیست. مردم تا آن روز حقیقت دین را، مردمی که در زمان نبی گرامی اسلام و امیر مومنین نبودند تا همان مقدار حاکمیت را ببینند، اقامه دین باعث میشود که هم مومنین احساس میکنند که دین جدید و کتاب جدیدی است، همه الفاظی که به کار رفته جدید شده و آنچه سابق از این در نگاه اینها بود که یا مفهومی یا فردی بود، به صورت اجتماعی و فردی در می آید. وعده دین این است که حاکمیت مومنان کمال نهایی است و کمال نهایی بشریت است. نشان میدهد که سمت و سوی حرکت باید به چه سمتی باشد؟ به سمت این حرکت باشد.
اگر در جریان انقلاب ذره و پرده ای از حاکمیت دینی چشانده شد، یک دفعه دیدید که محاسبات جهانی که نوید و وعده و ندا و فریاد پایان تاریخ را سر میدادند، تمام شعارهایشان را پس گرفتند. گفتند تمام آنچه ممکن بوده محقق شده. دموکراسی به عنوان بهترین نظریه ممکن، محقق شده بود. اما وقتی حاکمیت اسلامی محقق شد، فهمیدند که پایان تاریخ نبود. این نبود که دیگر فکری قدرت عرض اندام نداشته باشد. نظریه پایان تاریخ پایان داده میشود. این حقیقتی که ظهور کرد، به عنوان یک پرده که مصداقی کرده دین را، شروع به حرکتی کرده که روز به روز…..
اثرش چیست؟ وقتی نگاه میکنیم به تاکتیک دشمن، به جای اینکه دین را داشت به صورت مفهومی و فردی مطرح میکرد. برای اینکه بی خطر باشد. چون دید حاکمیت دین تثبیت شد، به دنبال حاکمیت انحرافی میگردد. در اصل مسئله عقب نشینی کرده است. فهمیده که حاکمیت دینی به عنوان گفتمان مطرح شده. از این عبور کرده که بخواهند بگویند نگذاریم به حاکمیت دینی برسد. دنبال این هستند که حاکمیت دینی منحرف شده را نشان بدهند. این یک نوید است در عین حال برای ما. چرا به صورت انحرافی ایجاد حاکمیت نمیکردند؟ چون اصلا حاکمیت را نمیخواستند قبول کنند. اما وقتی دیدند که موج حاکمیت دارد پیش میرود، موج انحرافی راه انداختند.
جریان امام زمان به عنوان حقیقت مصداقی حاکمیت دینی میخواهد محقق بشود. امروز چکار کنیم که بتوانیم وظیفه خودمان را نسبت به جهت گیری برای حرکت به آن سمت انجام بدهیم. چه حرکتی از ما میتواند ما را به آن سمت سوق بدهد. میتوانیم با مفاهیم و نگاه مفهومی بنشینیم و گفتگوی نسبت به مسئله داشته باشیم.نبی گرامی اسلام، هر حرکتی ایجاد میشد، سوق میداد مردم را تا تاثیر گذاری عینی محقق بشود.
نگاه دقیقی است که انسان همچنان که جسمانیت الحدوث است و روحانیة البقا،….
رشد انسان از حس شروع میش و میرسد به مرتبه روحانی. مراتب عمیق تجردی از همین جا آغاز میشود. تمام کمالات از حس آغاز میشود. ما داریم مرتبه تجردی را بیان میکنیم. مرتبه تجرید درگیر نمیشود با مرتبه حسی.
اگر جریان امام حسین در کالبد مردم رسوخ میکند برای این است که یک گفتمان روحانی در مرتبه جسمانی ظهور پیدا کرده است. تباکی و … کنار هم نشستن، برای یک ماتم، برای یک عزا، برای یک ظلم در طول تاریخ ،اینها وقتی جمع میشوند و خودشان را سیاه پوش میکنند و آثار وجودی محسوس را ایجاد میکنند، خرج میکنند، سخاوت به خرج میدهند، اگر شخصیتی هم هست، جارو کش یا کفش داری میکند. این برای این است که محسوس شده است. در جریان راهپیمایی که در اربعین ایجاد میشود، ببینید چقدر این حقیقت معقول و عقلانی دین دارد خودش را نشان میدهد، اگر این جریان خوب تحلیل بشود، اکثر صفات کمالی هستند. سخاوت، جود بخشش تعاون. بی نظیر است. یک کسی میگفت شما ساده نگاه نکنید. من عرب هستم. کسی که عرب باشد، در وجودش یک تکبری هست. غالب عرب ها درشان هست. وقتی یک عرب در این راهپیمایی اینطور با اصرار و التماس و درخواست میخواهد یک نفر را به خانه اش ببرد یا وارد موکبش بکند، نمیدانید چه معجزه ای است. در وقت دیگر او را نگاه بکنید. در این وقت اینطور… اکثر صفاتی که صفات کمالی است ،در یک جریانی که با قسمت محسوس مردم رابطه برقرار کرده، ملموس شده، به سمت آن معقول میبرد. اگر دین اکثر احکامش… چرا دین اینقدر عمل دارد. برای این است که اعمال انسان را از مرتبه محسوس ببرد… به جای اینکه بگوید بنشینید و فکر بکنید با خدا، میگوید نماز بخوانید با این حرکت ها. محسوس میکند تمام حالات وجودی انسان و حالات معقول انسان را تا مرتبه حس. اگر ما میخواهیم این دین را اینطوری ببینیم و حرکت ظهور را بر این اساس محقق بکنیم، چکار بکنیم به عنوان یک حرکت عقلانی…. عقلانی ترین حرکت بشر است چون غایت کمال بشریت در دنیاست. یعنی بالاترین مرتبه کمالی که برای بشر امکان پذیر است در دوره ظهور میخواهد محقق بشود. اگر بالاترین کمال است یعنی معقول ترین جنبه وجودی انسان میخواهد محقق بشود. اگر این میخواهد محقق بشود، چه کنیم که این جنبه کمالی معقول با جنبه های محسوس آغاز بشود. ان من شیء الا عندنا خزائنه… این تنزل یافته و مرتبه حسی که مردم با آن درگیر بشوند، آن چیست. تمام صفات کمالی د رجریان امام حسین بروز میکند. آن فردی که اهل رباست…. یک نفر میگفت یکی اهل رباست…. در بحث عاشورا میگفت از مال حلال برای این میدهم. یا از این اربعین تا اربعین بعد، در آمد روزانه و ماهیانه ام را میگذارم کنار برای اربعین بعد. با اینکه احتیاج دارد. اینهایی که پذیرایی میکنند اکثرا فقیر هستند. محتاجند. چی باعث میشود این خرج کردن برایشان ساده میشود. جوری خرج میکند که هرکسی بیشتر بیاید، بیشتر…. بعضی موکب ها میگفتند استقبال بیشتر بوده، خانه شان را فروختند. این از کجا…. در حالت عادی مگر امکان پذیر است. دین حقیقت معقولش درگیر شده و این را میبرد بالا.
یکی از اینها میگفت چون وارد شده در اربعین که هر کسی خرج کند در راه امام حسین، پس داده میشود. امسال نمیخواهم جبران بشود. اصلا دوست دارم برای تو خرج کنم. این از کجا آغاز شد؟ از یک امر محسوس و ظاهری. ما چکار کنیم که جریان ظهور به عنوان حقیقت نهایی رشد بشری در مرحله محسوس با ما درگیر بشود. که اقامه دین که به عنوان حقیقتی است که در زمان ظهور میخواهد محقق بشود، چکار کنیم که چرده ای از آن را در وجود خودمان و اطراف خودمان پیاده بکنیم.
اصلش یک سوال است که ذهن ما درگیر بشود. اصل اینکه نظام غیبت به عنوان غیبت مطرح میشود، یکی از اساسی ترین مسائلی است که میخواهد محسوس کند. آنچه به عنوان جریانات ظهور و امر غیبت که با وفات امام عسکری آغاز میشود و دوران غیبت صغری و غیبت کبری، همه اینها امور محسوسی است که میخواهد در قالب تنزل یافته یک امر معقول میخواهد درگیر محسوس بکند. و الا امر غیبت با این عظمت که از ابتدا وعده داده شده بود، این یک نادیدنی است در مقابل دیدنی. پنهان از چشم یک امر محسوس است که وقتی چشم باز میکنی و به دنبالش میگردی نمیبینی. این سوال ایجاد میکند که چرا امامم را نبینم. امر محسوس فقدانش یک امر محسوس است. تولدش چرا باید در خفا باشد. چرا باید اسم حضرت در زمان غیبت صغری یا بعد برده نشود. چرا باید آن اسم را با رمز نما برد. سوال ایجاد کردن، فکرها را مشغول کردن بوده. چرا باید ابتدا به صورت نواب باشد، بعد به صورت نائبان عام باشد. نواب خاص چرا؟ یک امر محسوس است. آنی که در نگاه اول به عنوان یک امر غیر محسوس بود، یک کارکرد محسوس است. همیشه باید جلوی چشم میبود، از جلو چشم برمیدارند. معقول کردن است یا محسوس کردن؟ یک امری که جلو چشم بود، پنهان میکنند میگویند دنبالش بگرد.وقتی حضرت بود، غفلت ایجاد شد با دیدن. گاهی که انسان وارد یک فضایی میشود، یک نگاه اول دارد. که در این فضا که وارد میشود برای اولین بار، چینش اینجا و تابلوها جذبش میکنند. اما کسی که مدتی ساکن باشد و رفت آمد کرده باشد، تغییر هم ایجاد نشده باشد. نگاه تبدیل به عادت میشود . حجاب عادت همانطور که عین القضاة در مکاتبش میگوید، میگوید حجاب عادت جزء بدترین حجابهاست که انسان را به غفلت مبتلا میکنند و از برکات محروم میکنند. حتی نسبت به کودک میگویند اسباب بازی هایش را مدتی که گذشت، بگیرید، بعد بهش بدهید.
غیبت برای جدا کردن از حجاب عادت است. ابتلا به غیبت هم مرحله به مرحله است. با محصور بودن ائمه انس ایجاد کردند که میشود امام باشد ولی در دسترس نباشد. بعد نواب. بعد غیبت کبری. با محسوس دارد عبور میدهد. این تدریجی بودن که از محسوس حرکت میدهند به سمت معقول، این کمال یاست که ایجاد کردند که عده ای را هدایت بکنند. ما در نماد های مهدویت به کدام گزاره و نهاد میتوانیم از مرتبه محسوسش آغاز کنیم. یا چنانکه روایات اینکار را کردند، یا چنانکه از سابقه تاریخی این تکرار شده و الگو ایجاد کرده، یا ممکن است با نمادهای سابق بتوانیم الگو گیری کنیم و مثل آنها صحنه سازی بکنیم که مردم درگیر بشوند. چرا جریان ظهور مثل جریان عاشورا با مردم درگیر نمیشود. با اینکه جریان ظهور از جهت پتانسیل و توانایی حرکت دادن خیلی عظیم است. چون جریان ظهور را نتوانستیم در مرحله محسوس تر گیر کنیم. حد اکثر در نیمه شعبان مردم چراغانی میکنند. این هم خوب است. اما این کافی نیست. نمادهای مختلفی میتواند داشته باشد که بسیاری از این نماد ها میتوانند ظهور آن مرتبه عقلانی باشند در مرتبه محسوس. برای اینکه یک موردش را گفته باشیم، یک مورد ذکر میکنیم.
چطور به مرتبه ظاهر بکشانیم… اقامه دین آوردن دین به مرتبه ظاهر است. به خاطر همین سرعت در گسترش ایجاد میشود. حقیقت قیام امام حسین مرتبه ای از قیام دین است. لذا درگیری مردم با آن بیشتر میشود. لذا کشتی امام حسین اسرع در نجات میشود. محسوس شدن باعث هدایت و نجات میشود. ما چکار کنیم که جریان ظهور، مثل جریان عاشورا، به این مرتبه برسد.
در اقامه اخلاص در دین، عمدتا دین داران در مرتبه حس هستند. مومنین در مرتبه حس بودند. آنها توانستند با صحنه سازی حسی پیش ببرند. ابوبکر پیرتر است. تو جوانی. لذا اقامه اخلاص در دین هم از محسوس شروع میشود. اقامه اخلاص برای عموم بشریت مرتبه ای را میطلبد و برای مسلمان مرتبه دیگری. آغاز از اینجاست.
در توجیه دوم نگاه منظومه ای و مرتبط بود. مفاهیم را مرتبط با هم دیدن.
در نگاه سوم اقامه بود.
یک موقع مفهوم مرتبط است. یک موقع مصداق است. این سومی که مصداقست، هم جامعیت مصداقیت را دارد و هم مفهومی بودن را. به اضافه آنها مراتبی را دارد. اقامه اخلاص در دین که محقق میشود، عظیمترین و سریعترین اثر را ایجاد میکند. استعدادها به نهایت فعلیت خودشان خواهند رسید. همه چیز را مصداقی میبینند. منتها رشد میکند مفاهیم به لحاظ مصداقشان(؟)
قیامت جزء مراحل کمال انسان است. قیامت کمال انسان محسوب میشود. هرچند نظامش جزائی است. اما جزء سیر کمالی است. انسان باید به قیامت برسد. تا نرسد ناقص است. در قیامت ادارکی ایجاد میشود بواسطه آنچه محقق شده بود، آن دین مثل ابزار و وسائلی میشود که تازه رویت برایش محقق میشود. فبصرک الیوم حدید. که در آن روز فکشفنا عنک غطائک. تا به حال در غطاء بودی. از تو غطا برداشتیم. قیامت کاشفیت تام است. در برزخ هم کشفنا عنک غطائک محقق نشده است. در مرحله ای که برزوا لله الواحد القهار در قیامت است. این مرتبه کمال انسانی است که برای همه بشریت در موطن عملشان انجام میشود.
در قیامت تعبیر معقول محسوس شده است صحیح نیست. تا انسان در مرتبه عمل است، ممعقول با محسوس شدن انسان را حرکت میدده. وقتی از دایره عمل خارج شد، انسان از عمل به نتیجه نمیرسد. دیگر بسته شده است وجودش. انسان آشکار میشود با همه آنچه هست. حرکتی در کار نیست که انسان از معقول به محسوس برسد. اگر در برزخ هم تکامل برزخی انجام میشود، عمل رشد میکند یا رفع مانعی میشود. بواسطه فشار و عذاب های برزخی که مانع برداشته میشود، تازه این کمالات ظهور و بروز پیدا میکند.
در نگاه و منظری که برای محسوس کردن دین در نگاه معنوی میخواستیم بگوییم این است:
در روایات که انسان نگاه میکند، تعبیر عظیمی آمده است، حقیقت رابطه توحید و ولایت حضرت حق را در ولایت معصوم نشان داده و ولایت معصوم را در ولایت بین مومنین نشان داده. توحید اگر بخواهد تنزل کند، میشود حقیقت ولایت معصوم. اگر یک مرتبه پایینتر بیاید، منشرح بشود، میشود ولایت مومنین. اگر ما دو مرتبه تنزل عظیم ایجاد کنیم، توحید میرسد به ولای معصوم. از آن میرسد به ولایت بین مومنین. حرکت از دو طرف آمده است. توحید میشود ولایت معصوم و ولایت معصوم میشود ولایت مومنین. از این طرف هم آمده که ولایت مومنین میشود ولایت معصوم و …
مسیر سریع و نزدیک و مسیری که خیلی در او احکام و آداب وارد شده، مسیر ولایت بین مومنین است. وقتی پیامبر اکرم حکومت تشکیل داد، برای اینکه نظام حاکمیت توحیدی را محقق کرد، ایجاد اخوت بین مهاجرین و انصار بود. یعنی این ایجاد اخوت بین مهاجرین و انصار که حتی در تاریخ بعضی ذکر کردند که در مکه هم بین مومنین عقد اخوت بسته بوده، اما در مدینه بارها تکرار شده. این تدبیر سیاسی اجتماعی و فرهنگی که پیامبر انجام داد که دین را به جای عرضه مفاهیم، روابط بین مومنین را بخواهد در مفهوم نشان بدهد، ایجاد اخوت احکام خودش را می آورد. مردم رابطه برادری و هم خونی مانوس و معلوم بود. از خود گذشتگی در مورد خانواده و هم خون ها معلوم بود. ایثار و از خود گذشتی نسبت به بستگان محسوس بود. پیامبر به جای اینکه بحث مفهومی را مطرح بکند، گفت مهاجر و انصار با هم دو به دو پیمان اخوت ببندند. خود به خود رابطه بین مومنین، به گونه ای قرار گفت که شد محسوس. آن رابطه ای که برایش محسوس بود، … در صدر اسلام از هم ارث میبردند. به راحتی آنی که انصار بود، با اینکه فقیر و محتاج بودند، نصف اموالشان را با هر مهاجری که برادرشان میشد، نصف کردند. نصف زمین و خانه و …. را دادند. این خیلی سخت است. چطور پیامبر توانست بین این اعرابی که جریانات قبیله ای بشدت درشان رسوخ داشت، حتی در مدینه که اوس و خزرج بودند که دعوا داشتند، تا مکه که خودشان را جدا میدیدند، نصف اموالش را با یک انصاری که از جای دیگر آمده به راحتی نصف بکنند. در جنگ ها و دفاع از یکدیگر. شجاعت به دنبالش مد. تا پای جان دفاع میکرد. در سخاوت. در ایثار. در گذشت، صفات کمالیه با یک پیمان اخوت محقق شد. به جای اینکه اینها را بخواهد جا بیندازد، یک پیمان اخوت ایجاد کرد که نازله رابطه است. ارتباط بین مومنن است. نازله ولایت سات. در روایت میفرماید که حقیقت ولایت امام معصوم ارتباط مومنین با همدیگر است. ولای تمعصوم برای اینها قویتر و شدیدتر است.
میفرماید که اگر این کار را کردی، وصلت ولایتک بولایتنا. ولایت خودت را به ولایت ما متصل کردی. با ولایت مومنین. و ولایت ما را به ولایت مومنین. این رابطه از ارتباط آغاز شد. اگر این را هدف گذاری کنیم و مرتبه بندی بکنیم. همچنان که وقتی انصار و اهل مدینه آمدند در مکه و حضرت با اینها پیمان بست، شش ترک را با اینها پیمان بست پیامبر. با شش ترک آغاز کردند. سال بعد تعداد قوی تر و تعداد بیشتر، این ترک تبدیل شد به یک قضایای موجه. سال بعد تبدیل شد به پیمان حداکثری تا پای جان.
اگر نهضت اقامه دین را بخواهیم آغاز بکنیم، با حاکمیت بزرگ بخواهد موقوف باشد،که هیچ کاری نباید بکنیم. ابتدا در خانواده که علقه ها زیاد است، میشود خیلی چیزها ظهور کند. در جمع ها ی محدود دوستان رابطه اخوت و ولایت و پیمان ها را مرحله به مرحله محسوس بشود. اگر چند جمع اینطوری محقق شد بین مومنین و مردم دیدند و دیدند که رابطه ها امکان پذیر است، چگونه جمع مومنان باعث میشود که محبت به شدت تجلی پیدا بکند و رابطه های ایثار و گذشت تجلی پیدا بکند، این خود به خود اقامه دین است. محسوس کردن دین است. چطور میشود که یک خانواده که به صورت مومنان زندگی میکنند، دوستانی که مرتبط هستند، تمام اینها احساس میکنند.
یک خانواده ای بود که مومن بودند. زندگی ساده ای هم داشتند. عده ای میگفتند وقتی تشویشمان زیاد میشود. از دنیا خسته میشویم، به این خانه که می آییم، آرام میشویم. این هسته دین دار، رابطه با اینها آرامش آور است. رابطه با اینها کمال زاست. دفع تشویش میکند. اقامه دین به صورت محسوس است. آن هم در رابطه های محبتی که خیلی سریع پیش میرود.
اگر دنبال اقامه دین هستیم باید حرکت از محسوس ایجاد بشود. نهضت مهدویت که عظیمترین حرکت انسانی است ،محسوس کردنش، چه گزاره هایی که تا به حال عرضه شده، چه کارهایی که میتواند انجام بشود، نزدیکترین راه حل ها…. باید توقع و صبرمان نسلی باشد. جریان امام حسین اولین مرتبه های اثر گذاری اش یک جمع چند نفری بوده. امام باقر در عرفه. هی گسترده میشود. تا به امروز میرسد. اگر دنبال تغییر و برخورد نسلی و صبورانه باشیم. ان شاء الله این طرح را رویش فکر بکنید. جزئی تر شده اش را فکر بکنید. اگر هم فکری بکنید، من حاضرم همراهی بکنیم با دوستان. که محسوس کردن دین را به خصوصت جریان نهضت معنوی را چکار کنیم که بهتر ارائه بدهیم. اقامه دین جذابیت برای تاثیر گذاری و اثر گذاری و رشد دین داری دارد. گفتگوی از دین نیست. گفتگوی از دین بد نیست. گفتگو پس از اقامه اثر گذار است. نسبت به قشر محدودی گفتگو اثر گذار است. ۳۶-۳۷ سال است که گفتگو میکنیم اما تاثیر زیاد نیست. اقامه دین اگر ضمیمه بشود قالب پیدا میکند. در قالب های مختلف و مسائل مختلف.
روایات بحث اخوت را میخواستم بخوانم. چطوری ارتباط با امام معصوم ایجاد میکند. وقتی که اسحاق بن عمار وضع مالی اش خوب میشود، از یاران حضرت است. چون در عراق زندگی میکرد و شیعیان هم عمدتا فقیر بودند، شیعیان دنبال مفری بودند. همه تحت فشار بودند.اسحاق بن عمار دید که اگر ثروتمند شد، همه دنبال حاجتند. هسته ارتباطی لو میرود. دشمن هم دنبال شناختن شیعیان بود. من هم تحمل مشهور شدن را نداشتم. بواب و نگهبانی را قرار دادم که رد بکند. وقتی رفتم خدمت حضرت در مدینه یا مکه، حضرت با روی تلخ و عبوس قاطب مزور به من نگاه کرد. وقتی سوال کردم که ما تغیر حالی عندک که شما من را لایق محبتتان نمیبینید. حضرت فرمودند تغیرک علی المومنین. ولایت و رابطه ما تابع رابطه با مومنین است. این یک اصل است. رابطه ما با تو تابع رابطه تو با مومنین است. این نازله آن است. نمیشود رابطه انسان با مومنین بد باشد، با امام زمان خوب باشد. همان علی بن مهزیار هم که خدمت حضرت رسید، حضرت فرمود دیر آمدی. حضرت فرمودند راه بسته بود یا روابط شما با هم تغییر کرده بود. عیادت ثروتمندها از محرومین کم شده بود. رابطه امام با مومنین دائر مدار ارتباط با مومین است با هم.
در این رابطه ها تعریف بردار و دیدنی است. غیبت را میشود محسوس کرد و دیدنی. اگر تو دنبال خدمت به امامی، ملاقات با مومنین بکن. من زار مسلما، اگر کسی مسلمی را رفت زیارت کرد، من را زیارت کرده. خداوند میفرماید. و جزایش هم بر عهده من است. چون حیثیت اسلام در وجودش است. مومن را چون حیثیت ایمان درش هست. مومن را ندیدی فقط. با من ملاقات کردی. به عنوان یک اصل دارد عالیترین روابط توحید را محسوس میکند. دنبال توحید در همین روابط باشید. نه اینکه یک عالم دیگری دنبال ولایت بگردید. نه اینکه ولایت در کار نیست. اما آن ارتباط از اینجا آغاز میشود. اگر توانستیم این را محسوس بکنیم، نمیشود کسی در دعای ندبه زار بزند و گریه بکند، بعد که مومنی حاجتی داشت رد بکند. آن رابطه او را آماده میکند برای ارتباط با دیگران. در ارتباط امام زمان، صحنه های اجتماعی و جلسات اجتماعی ایجاد بشود. رفع حوائج مومنین را با نگاه به ظهور محقق بکنند. رابطه با امام زمان ببینند که در رابطه با مومنین دارد محقق میشود. این جامعه غیر قابل نفوذ میشود.
تعبیر روایت این است که حاجت من را به گونه ای نکن که حاجت من بواسطه کفار محقق بشود که محبتی در دل من به کفار ایجاد بشود. اگر حاجت را مومنین برآورده نکنند، بواسطه کافری برطرف بشود، بعد محبتی در دل او ایجاد بشود، همه مومنین مقصرند.
▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬▬◈
جهت دسترسی به مجموعه سلسله مباحث «مهدویت» استاد محمدرضا عابدینی کلیک کنید