مناسبات معرفتی حاکم بر عرفان و محیط زیست
مناسبات معرفتی حاکم بر عرفان و محیط زیست
مناسبات معرفتی حاکم بر عرفان و محیط زیست ؛ مباحث فلسفی محیط زیستی، جایگاه معرفتی مباحث محیط زیستی (رابطه عرفان با محیط زیست)، بحران زیست محیطی جهان امروز...
علم عرفان، دانش شناخت خدا، صفات خدا، تجلیات خدا و چگونگی وصول به مقام توحید و ربانی شدن است. از همین رو علم عرفان را علم توحید و موحد شدن دانسته اند. قلمروهای عرفان یا علوم هم خانواده آن را نیز می توان چهار دانش برجسته دانست؛ عرفان نظری، عرفان عملی، فلسفه عرفان و عرفان تطبیقی. عرفان نظری مانند فلسفه به بررسی مبانی معرفتی و هستی شناسی یا جهان بینی عرفانی می پردازد به عبارت دیگر به این پرسش پاسخ می دهد که عارفان به عالم و آدم و دین و دنیا چگونه می نگرند و عرفان عملی درصدد تبیین اصول و چگونگی سیر و سلوک برای راهیابی به مقام خلافت الهی یا نزدیکی به بارگاه قدس کبریایی است. در عرفان عملی شیوه های تحقق و عینیت توحید در زندگی فردی و اجتماعی مطرح می شود؛ به عبارت دیگر؛ موضوع و محور بررسی عرفان عملی بایدها و نبایدهای پنداری و کرداری مبتنی بر عرفان نظری است. فلسفه عرفان، به بررسی بیرونی و عقلانی علوم عرفانی و مبانی مدعیات عرفانی می پردازد. در این بررسی برخلاف عرفان نظری و عملی سر و کار ما صرفا با مباحث فلسفی است ولی در آن دو علم پای مباحث قرآنی، حدیثی یا دریافت شهودی نیز به میان می آید. عرفان تطبیقی، دانشی مقایسه ای است؛ یعنی در آن عرفان نظری یا عملی در یک مکتب با مکتب ها و مسلک های دیگر مقایسه می شود و تمایزها و تشابه های دو گرایش معین می گردد. اما گفتمان محیط زیست، گفتمان جدید و نوظهوری است. به این معنی که در قرون پیشین که علوم تجربی و تکنولوژی در مراحل ابتدایی بود مسئله ای به نام محیط زیست هم مطرح نبود ولی در نیمه دوم قرن نوزدهم و سده اخیر که صنعت و عوارض آن گسترش می یابد بحران زیست محیطی نیز در غرب و کشورهای صنعتی دیگر جدی می شود. می دانیم که بعد از تولید سلاح های هسته ای و شیمیایی و استفاده آمریکا و قدرت های استعماری از آنها و چگونگی دفن زباله های اتمی خود به بحران زیست محیطی تبدیل شد و از سوی دیگر سوخت های فسیلی چون نفت و گاز در مراحل استخراج، انتقال و مصرف آن در صنعت و رواج شهرنشینی و عوارض محیطی آن به این بحران دامن زد. از همین رو بحث محیط زیست بطور جدی وارد عرصه علوم و سازمان های دولتی و خصوصی می شود و بررسی های میان رشته ای همچون: اقتصاد و محیط زیست، اخلاق و محیط زیست، دین و محیط زیست و ... رایج می گردد. در کشور ما نیز بعنوان یک کشور به سرعت در حال توسعه بویژه بعد از انقلاب اسلامی بطور طبیعی گفتمان های رشته ای و میان رشته ای محیط زیست رواج پیدا می کند.
بنابراین، محیط زیست؛ یعنی فضا و شرایط که در آن نفس می کشیم و زندگی می کنیم و علم محیط زیست، علمی است که پیرامون رابطه زیستی انسان با فضای پیرامونی و تاثیر متقابل میان فرد یا جامعه با محیط زندگی به بحث می پردازد و هدف آن حفظ سلامتی جسمی و روانی انسان و مراقبت از پاکی و شادابی محیط طبیعی و انسانی است و گستره مباحث آن نیز سه قلمرو اساسی است: مباحث محیط زیست طبیعی، مباحث محیط زیست انسانی و مباحث فلسفی محیط زیست. بررسی نخست به بحث آلاینده های طبیعی یعنی جامدات، مایعات گازها، گیاهان و حیوانات می پردازد. این قبیل مباحث ماهیت فیزیکی، شیمیایی و زیستی دارد ولی مباحث زیست محیطی انسانی به پدیده های اخلاقی - فرهنگی، اقتصادی و سیاسی محیط توجه دارد؛ یعنی آلاینده های محیطی چون آلاینده های صوتی، تصویری، رفتاری و ... نیز هستند که ماهیت انسانی دارند. در مباحث زیست محیطی غرب و فرهنگ های سکولار توجه عمده ای به محیط زیست طبیعی دارند ولی درنگرش دینی - اسلامی اهمیت محیط زیست انسانی کمتر از محیط طبیعی نیست.
ممکن است مباحث محیط انسانی به علم سیاست، مدیریت و اقتصاد مربوط باشد نه مباحث محیط زیست؛نه محیط انسانی از جنبه روابط سیاسی، فرهنگی - اخلاقی و اقتصادی بدون لحاظ مسائل زیستی و سلامتی روانی و جسمی به قلمرو علم سیاست، جامعه شناسی، اقتصاد و ... مربوط می شود ولی از جنبه ارتباط پدیده های یاد شده با سلامتی جسمی و روانی به حوزه مباحث زیست محیطی مرتبط است.
گستره سوم مباحث محیط زیستی که مباحث فلسفی است چگونه است؟
بله، مباحث زیست محیطی، مسائل بیرونی و کلی نیز دارند. برای مثال، تعریف محیط زیست، تاریخچه، مباحث زیست محیطی، رابطه مباحث محیط زیست با دین، هنر، فقه، عرفان، فلسفه، حقوق و ...، قلمروشناسی و ... همه، مسائل فلسفی و بیرونی هستند برخلاف مباحث از نوع نخست و دوم؛ یعنی، طبیعی و انسانی که مباحث درونی هستند.
جایگاه معرفتی موضوع مورد بحث در کجاست؛ یعنی بحث رابطه عرفان با محیط زیست از مسائل عرفان است یا محیط زیست طبیعی و انسانی؟
این مسئله از مسائل میان رشته ای است؛ یعنی، هم هویت عرفانی دارد و هم زیست محیطی و علی القاعده می تواند هم از مسائل و مباحث فلسفه عرفان باشد و هم از مسائل فلسفه محیط زیست. به عبارت دیگر؛ این پرسش یک پرسش بیرونی و فلسفی در باب عرفان و محیط زیست است. پس جایگاه این مسئله را در فلسفه عرفان و هم در فلسفه محیط زیست می دانم.
اینک به بررسی رابطه و پیوند عرفان با مسائل محیط زیست بپردازیم که رسالت اصلی این گفتگو است؛
پیش تر گفتم که در جوامع صنعتی مشکلات محیط زیست به بحران تبدیل شد چنان که هم اکنون نیز این بحران در غرب و کشورهای دیگر بویژه به سبب تهدیدهای نظامی و گسترش سلاح های اتمی و بیولوژیک غرب و شرایط حاکم بر کشورهای مورد اشغال و تهدید به قوت خود باقی است.
اینک پرسش اصلی این است که چگونه می توان بر بحران و معضلات زیست محیطی جهان امروز غلبه کرد؟
دو راه حل عمده در غرب و دنیای صنعتی عبارت است از: راه حل سکولار و راه حل غیرسکولار. راه حل نخست این است که: باید بحران زیست محیطی را با علم و تکنولوژی حل کرد، چنان که خود این بحران، حاصل علم و تکنولوژی است، راه حل آن نیزاز طریق عامل بحران ممکن است. پس باید به کمک علم و تکنولوژی محیط های آلوده و عوامل آلاینده را از میان ببریم. راه حل دوم که راه حل فلسفی - معنوی است از آن مارتین هایدگر فیلسوف بلندآوازه آلمانی معاصر است. او می گوید: بحران علم و تکنولوژی بحرانی بنیادین و ریشه ای است؛ یعنی باید زیر ساخت ها و چارچوب حاکم بر علم و تکنولوژی مدرن را تغییر داد.به عبارت دیگر؛ تا ریشه ها و خاستگاه بحران در علم تکنولوژی باقی است بحران نیز باقی خواهد بود. مشکل علم و اندیشه مدرن این است که از معنی وجود و زندگی عادی است به این معنی که بشر امروز معنای زندگی را گم کرده است و از باطن حیات غافل است پس باید نوع نگاه ها عوض شود وگرنه جنگ جهانی اول پایان نیافته، جنگ جهانی دوم آغاز خواهد شد و این دیوار کج تا ثریا خواهد رفت.
او برای رفع بحران به انسان معاصر دو راهبرد اساسی توصیه می کند؛ ضرورت وارستگی از اشیا و گشودگی از برای راز؛ یعنی، باید انسان اسیر لذت و قدرت ناشی از علم و صنعت، خود را از این اسارت نجات دهد و دیگر اینکه باید گوش و جان خود را به ندای باطن هستی که از نای هنر، اسطوره، عرفان و ... بیرون می آید متوجه سازد و از آن استقبال کند. بشر بحران زده غرب صنعتی قرن هاست که راه آسمان را به روی خود بسته و به لذات زمینی دلخوش کرده است. از همین رو هایدگر بر این باور است که بشر قرن بیستم در شب تاریک عالم و تاریخ انسان قرار گرفته است. البته راهبرد هایدگر، بنیادین و بسیار دقیق است ولی ساز و کار روشن حل مشکل را بیان نمی کند به همین سبب عده ای جهان بینی او را غیرمعنوی و الحادی تلقی کرده اند. به نظر ما بهترین راهبرد برای حل بحران های زیست محیطی امروز بازگشت بشر به نگرش عرفانی جامع در تمدن اسلامی است؛ یعنی نخست باید نوع نگاه ما به جهان و انسان نگاه عاشقانه توحیدی باشد. کسی که جهان طبیعت را جلوه گاه اسماء و صفات الهی می داند و به آن عشق می ورزد هرگز به تخریب و آلودگی آن تن در نمی دهد. سعدی می گوید:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
چنان که حافظ می گوید:
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
پس گام نخست در غلبه بر بحران محیط زیست به تعبیر مرحوم سپهری شستن چشم ها و نگاه از نوعی دیگر به عالم و آدم است و گام دوم مهندسی علم، تکنولوژی جدید و هنر بر مبنای نگرش یاد شده وگرنه هرگز بحران های طبیعی و انسانی محیط، انسان امروز را رها نخواهد کرد. هرچند ممکن است به کمک دانش و تکنولوژی، او بتواند بر بحران محیط طبیعی (به فرض محال) غلبه کند ولی هرگز بر محیط روانی و انسانی غالب نخواهد شد. مولوی می گوید:
آن یکی در کنج زندان مست و شاد
و آن یکی در باغ ترش و بی مراد
چرا که نوع نگاه او محیط زیبای باغ و طبیعت را نازیبا کرده است. مولوی در مثنوی دیگری می گوید:
ای برادر تو همه اندیشه ای
مابقی خود استخوان و ریشه ای
گر شود اندیشه ات گل گلشنی
ورشود خاری تو هیمه گلخنی
دو ابهام به نظر می رسد باقی مانده باشد؛ یکی اینکه آیا از فلسفه اسلامی نیز این کار ساخته است؟ و دیگر اینکه؛ آیا هر عرفانی این کارایی را دارد؟
اگر فلسفه اسلامی مانند فلسفه شیخ اشراق و ملاصدرا با عرفان اسلامی عجین شده باشد همان کارآیی را خواهد داشت وگرنه خیر؛ در این صورت فلسفه اسلامی می تواند مقدمه عرفان اسلامی باشد که در جای خود کارآمد است. اما اینکه هر عرفانی کارآمد باشد، خیر؛ برخی از مسلک های عرفانی و تصوف حتی عامل آلودگی محیط زیست و موجب بی توجهی به محیط زیست هستند. برای مثال، عرفانی که طرد افراطی دنیا و زیبایی های آن را به بهانه عدم دنیا طلبی توصیه می کند و حتی زندگی در شرایط غیر بهداشتی و کثیف را موجب تقرب به خدا می داند، چگونه می تواند در حفظ محیط زیست کارآمد باشد، چنان که نمونه هایی از این گونه عرفان ها را در تذکره الاولیای مرحوم عطار می توانید مطالعه کنید. پس مراد ما از عرفان کارآمد، عرفان از نوع عرفان مولوی، حافظ، امام خمینی، ملاصدرا، محیی الدین و ... است.
Add new comment