عبدالرسول در یکی از روزهای سال ۱۳۳۷ه.ش هراسان و امیدوار به خانه بازگشت و آخرین فرزندش را با شوق فراوان در آغوش گرفت. نامش را رحمت الله نهاد تا همیشه نامش یادآور عظمت پروردگار باشد: شهید رحمت الله نصیری. او دوران کودکی را در هاله ای از فقر و محرومیت سپری کرد و در سن ده سالگی پدر مهربانش را از دست داد. کوچه های خاکی خلوت زادگاهش شهرضا غربت و تنهایی او را بیش تر کرد. نصیری با اتمام دوره راهنمایی، به کار در بازار پرداخت و در سال ۱۳۵۶ه.ش برای انجام خدمت سربازی وارد ارتش شد، در این زمان برای آشنایی سربازان با ظلم و جور رژیم، آن ها را با مسائل سیاسی روز آشنا ساخت و بار ها مورد مؤاخذه قرار گرفت. وی سرانجام از پادگان گریخت و به مردم مبارز پیوست. رحمت الله علاقه خاصی به ائمه اطهار (علیه السلام) و به خصوص حضرت صاحب الزمان (عج) داشت و اغلب برای ولادت حضرت (عج) مراسم جشن برگزار می کرد. پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، در لباس بسیجی به جبهه های نبرد رفت و در سه عملیات شرکت نمود، اما بعد از عملیات فتح المبین به علت اشتباهی که ستاد ویژه شهدا انجام داده بود، پیکر شهیدی که شماره پلاکش مشابه شماره پلاک رحمت الله بود، در شهرضا به عنوان شهید نصیری تشییع شد تا این که بعد از مدت کوتاهی رحمت الله به میان جمع خانواده اش بازگشت و معلوم شد آن شهید بزرگوار از خمینی شهر بوده است. وی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و جهت آموختن فنون رزمی به دوره آموزش عالی پیاده ارتش در شیراز رفت. با اتمام این دوره با همسر یکی از شهدا ازدواج نمود و به قول خود بهترین یار و هم سنگر را یافت. نصیری ۵۰ روز بعد راهی جبهه های حق علیه باطل شد تا وظیفه خویش را در قبال دوستان شهیدش انجام دهد. با آغاز عملیات والفجر ۴، گردان یا زهرا (سلام الله علیها) با فرماندهی رحمت الله به خط مقدم رفت و مسئولیت بخشی از عملیات را بر عهده گرفت و توانست اهداف مورد نظر را تصرف نماید، اما در حین انجام عملیات، فرمانده شجاع و رشید سپاه اسلام در تاریخ 27 مهرماه سال ۱۳۶۲ ه.ش در سن بیست و پنج سالگی در منطقه مریوان بر اثر اصابت تیر به قلب پاکش به شهادت رسید. پیکر شهید رحمت الله نصیری را - بنا بر سفارش خود شهید - با لباس سپاه در گلزار شهدای شهرضا به خاک سپردند.