صوت و متن/ توسل به پيامبر اسلام صلی الله علیه وآله - استاد فاطمی نیا

السلام علیک یا رسول الله 
امروز روز شنبه بود روز رسول الله. ما در قم در خدمت کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام(روحی له الفداء) متوسل به حضرت شدیم، در این مهدیه امام زمان علیه السلام هم متوسل به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می شویم. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خیلی مهربان اند. روایت می فرماید: اگر حاجت داشتی به پیغمبر پناه ببر. 
این حدیث را شیخ صدوق(ره) نقل کرده است. می فرماید: از جائی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رد می شد. یک دفعه، صدای گریه کنیزی را شنید. دقت بفرمایید، این دقیق است. دلش طاقت نیاورد. بله!(رحمة للعالمین) است. گریه بشنود و بتواند ادامه راه بدهد؟ نه! برگشت. دید یک کنیزکی نشسته است و گریه می کند. 
- چرا گریه می کنی؟ 
- یا رسول الله! مولایم یک پولی داده بود که یک چیزی بخرم. من گم کردم. فرمود: من به تو این پول را می دهم. پول را یک جوری داد. البته حدیثش مفصل است. پیراهن مبارکش را فروخت و این پول را داد. آمد دید دوباره گریه می کند. گفت: دوباره چرا گریه می کنی؟ عرض کرد یا رسول الله! شما پول را مرحمت فرمودید؛اما چون وقت گذشته می ترسم که مولایم، من را بخاطر این تأخیرم عذاب کند. خب، آنجا حضرت، پول را داده بود. ولی اینجا با دادن پول درست نمی شود. فرمود: خودم می آیم و سفارش می کنم که تو را عذاب نکنند! رفتند در خانه مولای این کنیز؛ در زمان سابق، از بیرون سلام می گفتند. این کار به معنای کسب اجازه بود.(السلام علیکم)؛ یعنی اگر کسی هست بیاید بیرون، ما کار داریم. اگر جواب نمی دادند یعنی یا کسی نیست یا نمی خواهد جواب بدهند و نمی خواهند پذیرا شوند. حضرت فرمود: السلام علیکم. جواب نیامد. بار دوم هم جواب ندادند، بار سوم صداها بلند شد.(السلام علیک یا رسول الله) آقا بفرمائید. فرمود: چرا بار اول و دوم جواب ندادید. عرض کردند: یا رسول الله! صدای شما دلنشین بود. خواستیم این صدا را بیشتر بشنویم. آقا بفرمائید. قربان قدمتان. آقا فرمود: آمدم بگویم این دختر را اذیت نکنید. عرض کردند: یا رسول الله! نه تنها اذیت نمی کنیم بلکه به یمن قدم شما آزادش می کنیم. 
دوستان! یک نکته ای اینجا می خواهم بگویم. نکته مهمی است. نکته این است که 20 سال پیش وقتی این حدیث را دیدم با خودم حرف زدم. گفتم: ای طلبه ای که کتاب ها دور و برت را گرفته اند، طلبه هستی شیعه هستی.، مسلمانی اما هنوز به پای این کنیز نرسیدی. مطلبی بگویم به درد این نیمه شب های ماه رمضان می خورد. شما در دعای ابوحمزه ثمالی خواندید؛ خوب دقت کنید. به خودم گفتم که این کنیز یک گوشه ای پیدا کرد و به حال خودش گریه کرد. این کنیز به حال خودش گریه می کرد، منتهی این صدا به گوش پیغمبر رسید باعث شد که این کنیز آزاد بشود. به خودم گفتم ای بیچاره! اگر تو هم یک گوشه پیدا کنی، یک قدری به حال خودت گریه کنی این صدا به گوش پیغمبر برسد تو هم آزاد می شوی. مگر سید الساجدین علیه السلام یادمان نداده که:(اللهم و اعنی بالبکاء علی نفسی)(1). خدایا کمکم کن! به حال خودم گریه کنم. یک استادی داشتم، از اولیای خدا بود. می فرمود دعای ابوحمزه، یکی از موارد حساسش اینجاست:(مالی لا ابکی) چرا گریه نکنم؟(و لا ادری ما یکون مسیری)؛ نمی دانم کدام طرفی رفتم؟ این گریه ندارد؟!(و لا ادری الی ما یکون مسیری).
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این قدر مهربان بود که صدای کنیزی را شنید که گریه می کند، طاقت نیاورد. 
یکی از علمای سنی می نویسد: همین طور که بچه ها در منازل، گریه می کنند و صدا از داخل خانه ها به معابر و کوچه ها می رسد همین طور، حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مسیری حرکت می کرد متوجه شد که ابی عبدالله علیه السلام در سنین کودکی گریه می کند، صدایش به گوش پیغمبر رسید، حضرت طاقت نیاورد و برگشت، دخترش را صدا کرد و یک عبارت خیلی زیبایی فرمود؛ که این عبارت مرا دگرگون کرده است. فرمود: دخترم!(ألم تعلمی ان بکاءه یؤذینی)(2) مگر نمی دانی من از گریه حسین رنج می برم؟ یک نکته از عملکرد اهل بیت علیهم السلام به نظر قاصرم رسیده و یک چیزی فهمیدم و آن، این که پیغمبر را صدا کردن یکی از این دو خاصیت و خصوصیت را دارد، یا درد دوا می کند، یا به آدم یک شرح صدری می دهد، آدم تسکین پیدا می کند. عملکرد اهل بیت علیهم السلام این است که در تمام شدائد پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را صدا می کردند، عمه امام زمان آمد، در کنار آن بدن نازنین قرار گرفت. آقا! می گویم شاید از فشار بوده من که نمی توانم بگویم؛ مگر شوخی است که آدم، برادر خودش را این طور ببیند. این است که یک دفعه دیدند عالمه غیر معلمه، زینب کبری علیها سلام به طرف مدینه برگشت و فرمود: یا رسول الله! این همان حسین است که طاقت گریه اش را نداشتی.

پی نوشت:
----------------------
1) مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی، ص 302. 
و أعنی بالبکاء علی نفسی فقد أفنیت بالتسویف و الامال عمری نزلت منزلة الایسین من خیری فمن کون أسوء حالا منی ان أنا نقلت علی مثل حالی الی قبر لم أمهده لرقدتی و لم أفرشه بالعمل الصالح لضجعتی و مالی لا أبکی و لا أدری الی ما یکون مصیری... 
2) بحارالانوار، ج 43، ص 296. کشف الغمة، ج 2، ص، 60. 
أبو السعادات فی فضائل العشرة قال یزید بن أبی زیاد خرج النبی ص من بیت عائشة فمر علی بیت فاطمة فسمع الحسین یبکی فقال ألم تعلمی یؤذینی 
المناقب، ص 4، عن یزید بن أبی زیاد قال خرج رسول الله ص من بیت عائشة رضی الله عنها فمر علی بیت فاطمة ع فسمع حسینا یبکی فقال ألم تعلمی أن بکاءه یؤذینی. 

Share