بررسی جایگاه نواب اربعه

بخشی از سخنرانی آیت الله ناصری حفظه الله
بررسی جایگاه نواب اربعه

بسم الله الرحمن الرحیم.
لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم…
نُواب اربعه، حق بزرگی بر اسلام دارند. حضرت بقیه الله -روحی له الفداء- دو غیبت داشتند؛ غیبت صغرا و غیبت کبرا. غیبت صغرای آن حضرت، هفتاد و چهار سال طول کشید. سپس غیبت کبرای ایشان آغاز شد. حضرت پنج سالشان بوده که غیبت فرمودند. الآن۱ ۱۱۷۷ سال از عمر مبارک حضرت گذشته است. پنج سالی در محضر پدرشان بودند و بعد از آن، مسؤولیت عالم وجود به عهده ایشان گذاشته شد.

نقش نواب اربعه در دوران غیبت صغرا
نوّاب اربعه، میان حضرت و جامعه واسطه بودند. عثمان بن سعید میان مردم و امام علی النقی علیه السلام و نیز امام حسن عسکری علیه السلام واسطه بود. این دو امام بزرگوار می خواستند مردم به ندیدن امام زمانشان عادت کنند؛ لذا مخفی بودند و این، مقدمه غیبت صغرا و کبرا بود. وقتی اصحاب می خواستند محضر امام علی النقّی یا امام حسن عسکری علیهماالسلام برسند، پرده ای می زدند و حضرت پشت پرده می نشستند و با اصحاب صحبت می کردند.
 زمانی که حضرت امام حسن عسکری علیه السلام به شهادت رسیدند، نامه ای از امام زمان علیه السلام رسید، مبنی بر این که شما میان ما و شیعیان و دوستان ما واسطه هستید.

عثمان بن سعید رحمه الله
حضرت مهدی علیه السلام در پنج سال اول زندگی، مخفی بودند. حتّی جعفر، برادر امام حسن عسکری علیه السلام خبر نداشت که برادرش فرزندی دارد. حضرت امام حسن عسکری علیه السلام وکیلی به نام عثمان بن سعید داشتند.

احمد بن اسحاق می گوید:
به محضر امام علی النقّی علیه السلام مشرف شدم، عرض کردم: «یابن رسول الله! من راهم دور است و نمی توانم خدمت شما برسم. درباره مسائلی که می خواهم بپرسم، چه کنم؟» حضرت فرمودند: «از عثمان بن سعید سؤال کن. قول عثمان بن سعید، قول من است. خط او خط من، و دست او دست من است».۲
بعضی گذشتگان این طور ایمان داشتند. عثمان بن سعید که می گفت: امام زمان! قربانت شویم، امام زمان هم به ایشان ایمان داشتند. الآن ما می گوییم: «بابی انت و امّی»؛ اما فقط لفظ است. حاضر نیستم یک قدم برای ولایت برداریم. حاضر نیستیم یک لحظه عّزت و آبروی خودمان را فدای اسلام بکنیم. می خواهیم اسلام را فدای خود کنیم.  درباره نوّاب اربعه کتابی نوشته اند۳  که بسیار عالی است. آن را مطالعه کنید و ببینند این بزرگوارها چه کرامات و معجزات و خوارق عاداتی داشته اند. البته این کرامات، از ناحیه امام زمان علیه السلام بوده است و این ها واسطه بودند

محمد بن عثمان رحمه الله
پیش از وفات عثمان بن سعید، نامه ای از سوی امام زمان علیه السلام برای پسرش -محمد بن عثمان- صادر می شود و طی آن، اعلام می گردد که وی نایب دوم امام زمان علیه السلام است. حضرت به محمد بن عثمان می گویند: «پدر شما سعادتمندانه زندگی کرد و پسندیده فوت کرد… من این ضایعه را تسلیت می گویم. خدا اجر شما را بزرگ بدارد….»۴
حضرت مطالب و تأییدات مفصلی درباره عثمان بن سعید بیان فرموده و او را به عظمت یاد می کنند. سپس می فرمایند: «تو در غیبت صغرا به جای پدرت میان ما و شیعیان ما واسطه هستی».۵
نمایندگی این پدر و پسر در غیبت صغرا چهل و هشت سال طول کشید.

حسین بن روح رحمه الله
محمد بن عثمان، به واسطه بیماری پیش از وفات خود، خوابیده بود و جمعیت، اطراف او حلقه زده بودند. جعفر بن احمد، یکی اصحاب خاص محمد بن عثمان بالای سر او نشست. همه می گفتند بعد از محمد بن عثمان، جعفر بن احمد نایب امام زمان علیه السلام خواهد بود. حسین بن روح هم که از خواص بود، پایین پای او نشسته بود. در دید مردم، حسین بن روح نسبت به جعفر بن احمد، درجه پایین تری داشت. محمد بن عثمان چشم هایش را باز کرد و گفت: «حضرت بقیه الله به من دستور دادند وصیت کنم حسین بن روح، نایب سوم باشد».
جعفر بن احمد که از اصحاب خاص بود و همه شیعیان می گفتند نایب می شود، به احترام حسین بن روح، بلند شد و پایین پای محمد بن عثمان نشست.۶
کدام یک از ما حاضریم چنین کاری بکنیم؟ جعفر بن احمد، بین اجتماع بر حسین بن روح مقدم بود؛ ولی وقتی این سخن را شنید، فوراً از بالای سر بلند شد و پایین پا نشست و حسین بن روح را بر جای خود نشاند. این، از آثار ایمان است.
پس از محمد بن عثمان، حسین بن روح که ساکن بغداد بود، مسؤولیت را به عهده گرفت.

کرامتی از جناب حسین بن روح رحمه الله
شخصی به محضر حسین بن روح آمد که مقداری طلا و پول آورده بود تا حسین بن روح آن ها را بگیرد و رسید آن را  از جانب حضرت، تحویل بدهد. حسین بن روح فرمود: «برو در دجله بینداز و بیا رسید آن را بگیر و برو». گفت: «در دجله؟» گفت: «بله». او هم رفت. خوب! نماینده حضرت است و باید اطاعت کرد. طلاها را در دجله انداخت و رسید خواست. گویی آن شخص، درباره حسین بن روح شکی در ذهنش بود که آیا اموال را به دست حضرت می رساند؟ لذا گفت: «رسید می خواهم». حسین بن روح هم گفت: «وقتی آمدی، رسید بگیر». پس از آن که آمد، حسین بن روح کیسه ای نشانش داد و گفت: «کیسه ای که می خواستی به من بدهی، همین است؟» گفت: «بله آقا! همین بود. من آن را در  دجله انداختم. دست شما چه می کند؟»۷

کرامتی از مرحوم میرزای قمی
مرحوم میرزای قمی هم که در قبرستان شیخان قم دفن است قضیه ای مشابه قضیه پیش دارد. یک نفر بعد از فوت او سر قبرش می آید و خیلی گریه و زاری می کند. از او می پرسند: «چرا این قدر گریه می کنی؟» می گوید: «کرامتی از او سراغ دارم. با کشتی از سفر بر می گشتیم. کیسه ای که به کمر بسته بودم و حاوی همه دارایی ام بود، باز شد و در دریا افتاد. بعد از عبادات و توسلات مفصل مرا به میرزای قمی راهنمایی کردند. نشانی میرزای قمی را جویا شدم و در منزلش رفتم. مرحوم میرزا در را باز کرد و کیسه را به دستم داد. گفت: «بگیر و برو و به کسی هم نگو». این شخص وقتی با خوشحالی به شهر محل سکونت خود باز می گردد، دیری نمی پاید که به خود می آید و می گوید من کیسه طلا و دارایی خود را در دریا گم کردم. آیت الله میرزای قمی در قم و خانه اش به من باز گرداند، چطور من سبک سری کردم و این مرد الهی را رها کردم. با عجله به قم باز می گردد که متوجه می شود میرزای قمی از دنیا رفته است. این مرد ثروتمند مقبره ای بر قبر این مرد الهی می سازد و خود تا پایان عمر خادم آن مقبره می شود.۸
نظیر این کرامت را من از بعضی از بزرگان دیده ام؛ خدا می داند. ولی اگر راجع به امام زمان علیه السلام مطلبی بگوییم، برخی می گویند: «این ها غلو می کنند». این مطالبی که می گوییم، برای دوستان ایشان است. مقام ائمه علیهم السلام را که نمی توانیم بشناسیم. آن مقام، خیلی بالاتر از این ها است. حضرت امام حسن علیه السلام می فرماید: «همانا برای خداوند در شرق و غرب عالم، وجود دو شهر بسیار بزرگ است… و در هر کدام با هزاران زبان با هم سخن می گویند که هر کدام با دیگری متفاوت است و من همه آن زبان ها را می شناسم و برای آن ها هیچ حجتی به جز من و برادرم حسین علیه السلام وجود ندارد».۹

علی بن محمد سمری رحمه الله
موقعی که اجل جناب حسین بن روح فرا رسید، حضرت بقیه الله توقیعی فرستادند که نیابت را به علی بن محمد سمری واگذار کن. او هم از بزرگان بود. حضرت را می دید و نامه ها را تحویل می داد و سپس جوابش را می آورد.
این دو بزرگوار هم نیابتشان ۲۶ سال طول کشید. موقعی که رحلت علی بن محمد سمری -نایب چهارم  امام زمان علیه السلام- رسید، نامه ای به این مضمون آمد که: دوستان را جمع کن و بدان که تا شش روز دیگر فوت می کنی. آماده شو و برای نیابت احدی، وصیت نکن. غیبت صغرا تمام شد و غیبت کبرا آغاز شد. هرکسی که از این تاریخ به بعد ادعا کند که نایب خاص امام زمانم، قطعاً دروغ است و باید او را تکذیب کرد.۱۰

ادعاهای دروغ
کسانی که اهل توسل بوده و محضر حضرت رسیده اند، بسیارند و کتاب هایی در این زمینه نوشته شده است؛ اما بعضی ها که پیدا شده اند و می گویند ما با امام زمان رابطه داریم، آقا به من دستور دادند، والله این ها دکان است. مخصوصاً در برخی شهرها زیاد پیدا شده است. همه این ها یا در و دکان، یا خیالات است. اخیراً چند نفر از آن ها نزد ما آمدند. به یکی از آن ها گفتم: «تو که با امام زمان ارتباط داری، فلان مطلب را بگو». جوابی ندادند و بلند شدند و رفتند.  بعضی از آن ها هستند که می خواهند خوب بشوند؛ ولی نمی دانند چه کار بکنند. به ریاضت و ذکری مشغول می شوند و خیالاتی می شوند. هر کسی، هر ذکری را نمی تواند بگوید. بله؛ ما اجازه داریم آنچه که از شرع مقدس رسیده است، انجام دهیم. تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام را هر چه می خواهی بگو؛ هیچ ضرر ندارد. دعاهایی که از اهل بیت علیهم السلام رسیده است، هر چه می خواهی بخوان؛ اما بنشینیم هزار بار فلان ذکر را  که عدد آن از اهل بیت علیهم السلام نرسیده است، بگوییم. این خطرناک است. همین طور که هر غذایی یک اثری دارد، هر ذکری هم اثری دارد.
بعضی ها دیده اند فلان آقا ذکری را می گفته؛ او هم می نشیند روزی چند هزار  بار می گوید. بعد خیالاتی می شود و ادعا می کند با حضرت رابطه دارد.  این ها یک بخش هستند. یک بخش هم دانسته دکان باز می کنند.
برادرها! خواهرها! تا پیش از زمان سفیانی و سید حسنی و صدای آسمانی، هر کس هر پست و مقامی را ادعا کند و بگوید: با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ارتباطم و از جانب ایشان مأموریت دارم، طبق گفته همه علمای شیعه بدانید که یا دکان است یا آن شخص، مریض است.
از همه آن هایی هم که گفته می شود تشرف پیدا می کنند، بسیاری محضر خود حضرت نمی رسند. پنج طایفه با حضرت بقیه الله عجل الله تعالی فرجه الشریف ارتباط دارند. نجبا، نقبا، اوتاد، صلحا، رجال الغیب ممکن است خدمت یکی از این افراد برسند. حاج مؤمن رحمه الله که از رفقای مرحوم علامه شهید دستغیب و از دوستان ما هم بود، خیلی مرد فوق العاده ای بود. حالات حاج مؤمن در کتاب داستان های شگفت آمده است. آن مرحوم می گفت: «سه شبانه روز محضر امام زمان بودم. چندین صف پشت سر حضرت نماز می خواندند. هر کسی هم جای مخصوصی داشت». عده ای اطراف حضرت هستند. ممکن است هر کدام از ما توسل پیدا کنیم، حضرت به رجال الغیب یا به اوتاد، یا به نجبا یا به نقبا دستور بدهند که برو و مشکل این آقا را حل کن. او می آید و کار من را اصلاح می کند. بعد من می گویم: «امام زمان را دیدم». کجا امام زمان را دیدی؟ تو کجا و امام زمان کجا؟! این ها واسطه هایی میان مردم هستند. به وسیله این ها هم زمین محفوظ است. پس از هر کسی به واسطه شخصی غیبی گره گشایی شد یا امری غیر متعارف را دید، نمی تواند بگوید: امام زمان را دیدم. ممکن است یکی از این پنج طایفه باشند.
------------
پی نوشت :
1.سال ۱۴۳۲هجری قمری.
2.الغیبه للطوسی، محمد بن ابراهیم نعمانی، تهران، مکتبه الصدوق، ۱۳۹۷ق، ص ۳۵۴.
3.سفیران امام علیه السلام، عباس راسخی، انتشارات محب یا «نواب اربعه، یا سفرای امام زمان علیه السلام»، علی دوانی، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی.
4.الغیبه للطوسی، ص ۳۶۱.
5.همان.
6.بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳۵۴ و ۳۵۳؛ الغیبه للطوسی، ص ۳۷۰.
7.منتخب‏الأنوارالمضیئه، ص ۱۱۰.
8.آموزه های وحی در قصه های تربیتی، عبدالکریم پاک نیا، قصه ۲۲.
9.بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۴۱.
10.الغیبه للطوسی، ص ۳۹۵.
-------------
منبع : محو دلدار

 

 

Share