راه وصال

سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری حفظه الله
حاج شیخ جعفر ناصری

مقدمه
گاهی برخی شبهه ها، راه را برای مردم تا حدودی مبهم می کند و شفافیت راه، در بعضی اذهان کمرنگ می شود؛ از جمله در این چند ساله یک خلطی میان برخی علاقه مندان به سلوک و معنویت پیش آمده که تصور می کنند در مسیر رشد و معنویت، سعی و تلاش لازم نیست؛ عبادت های زیاد و تقید به مستحبات و نوافل و غیره ضرورتی ندارد. می گویند: این ها کار مقدسین و زهاد است و اهل معنا نیازی به این همه سعی و تلاش ندارند؛ بلکه با محبت، همه کارها درست می شود. این افراد، گاهی این عبارت را دست آویز قرار می دهند که: «جَذْبَهٌ مِنْ جَذَباتِ الرَّحْمنِ تَوازىٰ عَمَلَ الثَّقَلَیْنِ»؛(1) یعنی جذبه ای از جذبه های رحمانی، با عمل جن و انس برابری می کند. برخی هم بوده و هستند که با نفی سیرۀ علمای ربانی، شیوه ای مخصوص برای خود اتخاذ می کردند و در نتیجه در هفته ای دو شب می نشستند و ساعتی با صدای خوب، حافظ می خواندند و مقداری هم گپ و گفتی می کردند و می رفتند؛ در حالی که این کار، دردی را درمان نمی کند و این روش، حرکتی باطنی به انسان نمی دهد؛ غیر از اینکه اگر افرادی که دور هم می نشینند، بسیار همرنگ و مأنوس باشند، این گونه جلسات یک مُسکّن روحی برای این ها در هفته است. خدا رحمت کند آیت الله کشمیری را؛ اسمِ این سبک که می آمد، مکدّر می شد و می فرمود: «چرا شما این قدر پرت و دور هستید؟ چه را با چه مقایسه می کنید؟ مثلاً یک ساعت حافظ خواندن را با ذکر و عبادت خدا مقایسه می کنید؟» البته این صحبت ها –خدای ناکرده- به معنای اهانت به مقام ارجمند جناب حافظ و اشعار بلند او نیست.
این تفکرات و این مقایسه ها، از اساس باطل است و عده زیادی با همین تفکر و دسیسه شیطان، از مسیر خارج شده اند و عمر را از دست داده اند؛ خصوصاً که این نوع تفکر، مطابق میل نفسانی و سازگار با تنبلی و سستی هم هست.
با توجه به آسیب های فراوانی که این نوع تفکرات در پی دارد، در ادامه چند نکته در مورد سبک و روش فوق بیان خواهیم کرد:

۱.سعی و تلاش، لازمه محبت
لازمه محبت، تلاش برای رسیدن به محبوب و تحصیل رضایت اوست؛ زیرا هیچ گاه نمی ‏توانی تمام شب را بخوابی و بگویی اهل محبتم. خداوند به حضرت موسی (علیه السلام) می‏ فرماید:
کَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یُحِبُّنِی وَ إِذَا جَنَّهُ‏ اللَّیْلُ‏ نَامَ‏ عَنِّی‏؛(2)
دروغ می‏گوید کسی که گمان می کند من را دوست دارد؛ در حالی که وقتی شب او را فرا می گیرد، غافل از من می خوابد.
هر محبی، دوست دارد با محبوب خود خلوت کند و با او باشد. هر محبی تلاش می کند همان طور باشد که محبوبش می خواهد و مو به مو دستورات او را عمل کند، تا به رضایت او دست یابد؛ لذا هر چه محبت سالکی بیشتر می شود، اطاعت و تبعیت او از دستورات شرعی افزایش می یابد. محب نسبت به محبوب و هر چه به او تعلق دارد غیرت پیدا می کند؛ لذا نمی تواند از کنار خواسته های محبوب خود، راحت بگذرد؛ حتی اگر یک مستحب و مکروه کوچک باشد.
اگر واقعاً اهل محبتیم، یا خواهان رشد هستیم، نباید شبى از دست ما برود، اصلاً خواب معنا ندارد. خوابى که رفع ضرورت کند، لازم است؛ اما بیش از آن، مایه ضرر و خسران است.
به هر حال سعى و تلاش، حتى در بعضى امور معنوى، یک سری آثار وضعى و یک موفقیت‏هایى به دنبال دارد؛ مثل برخی افراد که علاوه بر فعالیت شغلی شان، برنامه ای بسیار منظم و قوی برای عبادت و ارتباط با خدا دارند. آدم از عشق این ها تعجب می کند. وقتی این ها را نگاه می کند، خیلی رغبت معنوی در او احیا می شود. به قول حافظ:
قومی به جدّ و جهد گرفتند وصل دوست                   قومی دگر حواله به تقدیر می کنند
یک نفر، این گونه کار می کند و زحمت می کشد و عده ای هم با تنبلی و خوش خیالی و انتظارات بیجا، عمر و جوانی را هدر می دهند. برای ما همیشه این فرصت ها نخواهد بود. با این ضعف هایی که در عمل از خودمان نشان می دهیم، خیلی آدم های خوب و قدرشناسی باشیم، فقط مستحق لطمات نمی شویم. گاهی یک خطا، باعث می شود ما را دور کنند. ما باید از عمر، از فرصت  و فضای موجود بیشترین استفاده را بکنیم. همیشه زمان، این جوری نمی ماند. گاهی یک سری مشکلاتی پیش می آید که کمر مرد را می شکند و او را از ادامه راه باز می دارد.
برای اینکه انسان یک فضل طلبگی ‏نصیبش شود، یا به قوۀ استنباط برسد، گاهی اساتید می فرمایند هشت ساعت در شبانه روز باید کار علمی کرد و واقعاً هم کار می‏خواهد؛ ولی چرا بیشتر افراد، وقتی در مسیر معنویت قرار می گیرند، می خواهند با قدم اول، کوتاه ترین راه را پیدا کنند؟ همه می خواهند کم ترین وقت و نیرو را برای این قضیه بگذارند و دنبال راه میان بُر می گردند؛ غافل از اینکه عده زیادی با این خیالات، مدتی رفتند و زمین خوردند، بعد از آن به گوشه ای نشستند. اگر بنا شود به کسی عنایتی شود و کسی را به سمت اعتدال ببرند و قلبی سالم نصیب کسی شود، پایه اش فقط بر سعی و تلاش است. فضل خداوند هم‏ همراه همین سعی و تلاش ها روزی می شود.
البته انسان باید در اوج تلاش و کوشش باشد؛ ولی به عمل و تلاش خود امیدوار و متکی نباشد؛ بلکه به فضل و رحمت الهی دل ببند.

۲.عدم حصول محبت بدون سعی و تلاش
محبت، بدون سعی و تلاش اولیه به دست نمی آید؛ چون محبت، فرع ‏بر معرفت است. انسان، مادامی که کسی را درست نشناسد، نمی تواند به او علاقه و محبت داشته باشد.
از طرفی معرفت هم فرع بر جهاد و تلاش عملی است. معرفت، فرع ریاضات شرعی است تا با انجام آن ها، نفس از تعلقات عادی دست بردارد و مستعد معرفت بشود. انسان، تا با جهاد با نفس، قلب را از تاریکی و سختی نجات ندهد، نور معرفت در آن نمی تابد. قرآن هم می فرماید:
وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ؛(3)
و آن ها که در راه ما [با خلوص نیّت] جهاد و تلاش کنند، قطعاً به راه هاى خود، هدایتشان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است.
من باید با جهاد نفس از این اسارت بیرون بیایم، تا به معرفت و محبت برسم. من که حتی محدودۀ دایره محبتم‏ همان محدودۀ دایره نفس است و شیاطین فریبم می دهند، باید از زوایای نفسانی -ولو بالنسبه- خارج و بر نفسم مسلط بشوم، تا بتوانم خودم را بشناسم، خدای خودم را بشناسم و معرفت‏ پیداکنم. در چنین شرایطی، هنگام خواب دیگر به سبب محبت، اصلاً خوابم نمی‏برد و حالتی به دلم حاکم است که با خدای متعال ارتباط دارد و مجذوب حق تعالی است. بله؛ این جذبه، از همه آن اعمال بالاتر است؛ منتها بدون سعی و تلاش به دست نمی آید. این محبت را اگر به کسی دادند، جنسش از آن عمل بالاتر است. کسی که مرتّب به نماز مستحبی می ایستد -که باید هم بخواند و باید هم ما بخوانیم- برای این است که به آن محبت برسیم و جنس ذاتمان و صفاتمان و روحمان ‏یک جنسِ محبّتی بشود. همان کسی هم که می‏خواهد اهل محبت بشود، تنها راهش سعی و تلاش و عمل صالح و ارتقای نیت خالص است.

۳.تأکیدات بی شمار قرآن و روایات بر عمل
ما برای اینکه دچار انحراف و فریب شیطان و نفس نشویم، باید حرکتمان را با قرآن و روایات تنظیم کنیم. در همین بحث، آیات و روایات بسیاری وجود دارد که بر انجام اعمال صالح تأکید می کند. آیا قرآن، صریح تر از این بگوید که:
وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏؛(4)
و اینکه براى انسان، بهره اى جز سعى و کوشش او نیست.
یا در روایات اهل بیت: روایات باب عمل و باب جهاد و باب استقامت، باب تنبلی و سستی و … را ببینید، بعد قضاوت کنید که آیا این نوع تفکرات با دستگاه اهل بیت: مطابق است؟
حضرت امیر(علیه السلام) در نهج البلاغه می فرمایند:
لا تَکُن مِمَّن یَرجو الآخِرَهَ بِغَیرِ العَمَلِ… یُحِبُّ الصّالِحینَ و لا یَعمَلُ عَمَلَهُم، و یُبغِضُ المُذنِبینَ و هُوَ أحَدُهُم …!؛(5)
چونان کسى مباش که بدون عمل، به آخرت امید مى بندد… مردمان نیک کردار را دوست مى دارد؛ اما اعمال آن ها را انجام نمى دهد، گنهکاران را دشمن می دارد؛ اما خود در جرگه آن هاست…
مؤمن باید قلبی بزرگ داشته باشد که جای «لَیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى» را بشناسد و بداند این تابلو را کجا قرار دهد و تابلوی «وَعَلَى اللهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»(6) را نیز کجا قرار دهد. باید همۀ آن ها را کنار یکدیگر قرار دهد و بهره ببرد؛ نه اینکه یکی را بگیرد و آن را با بقیه معارض ببیند.
انسان آرام و ملایم برود؛ اما مداوم برود. بعضی  از این سستی ها و رها کردن ها و نیز پشت کردن به عبادت و ذکر خدا، عقوبت های سنگین دارد. قرآن هشدار می دهد:
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ أَعْمى؛(7)
و هر کس از یاد من روى گردان شود، زندگى [سخت و] تنگى خواهد داشت و روز قیامت، او را نابینا محشور مى کنیم!
جای این بار هیچ جا نیست، مگر بر دوش خود فرد. خراب کردن و درست کردن آن، به دست خود فرد و منوط به رفتار خودش است. اینکه برخی منتظر هستند یک نفر از آسمان هفتم برسد و دستش را بگیرد و به قله  فلان برساند، اصلاً چنین چیزی صحیح نیست.
شما ببینید برای امام زاده ها که فرزندان اهل بیت: هستند، چنین چیزی صادق نبوده است و الّا باید همه آن ها در بهترین مقام می بودند؛ در حالی که میان آن ها هم سلسله مراتب هست. اینطور نبوده که یک نفر دستشان را گرفته باشد و برده باشد به اوج برساند و بگوید: هر چه هم خراب کنی، طوری نیست؛ جای شما همیشه اینجاست.
یک فرصتی را خدای متعال به ما داده که می توانیم استفادۀ صحیح کنیم یا خراب کنیم. رفت و آمد و صعود و نزول، جالب نیست. قدم را انسان آرام بردارد، اما مداوم بردارد.
یکی از دوستان می گفت که یک سال از زندانی بازدید کردم. با جوانی که آلوده به مواد مخدر بود صحبت کردیم. آن جوان گفت: «بیرون زندان، دیگر نمی توانستم ترک کنم؛ لذا کاری کردم که مرا بیاورند زندان تا راحت تر ترک کنم». این دوستمان می گفت: یکی دو سال بعد دوباره آن جوان را در زندان دیدم و گفتم: «چرا دوباره آمدی زندان؟» گفت: «حاج آقا از زندان که می روم خانه، دفعات اول که دوباره شروع به مصرف مواد می کنم، خیلی لذت دارد؛ در آسمان ها پرواز می کنم. من عادت کرده ام؛ هر چند وقت یک بار خودم را می اندازم زندان، ترک می کنم که بروم خانه، و از نو شروع کنم، صفایی دارد». برخی هم با راه خدا همین کار را می کنند؛ در حالی که ما چنین حقی نداریم. هر چند وقت یک بار، توجهاتی می شود و حالاتی می آید، بعد با تنبلی و سستی از دست می دهیم و آن وقت همین گونه می شود. نباید با این قضیه شوخی کرد و آن را کوچک گرفت. چطور کسی جرأت می کند با راه خدا بازی کند؟

۴.وجود تلاش فراوان در سیره اهل بیت و اصحاب ایشان
اگر به سیره عملی اهل بیت و اصحابشان نگاه کنید، می بینید چه عبادت ها و مجاهدت هایی می کردند! چقدر اهل قرآن و نوافل و مستحبات بودند! مگر نه این است که اهل بیت الگوی ما هستند؟
همچنین سیرۀ عالمان صالح، همین بوده است. این بزرگواران، چه تقیداتی به سحر و توسل و تلاوت قرآن و نمازهای مستحبی، مانند نماز جعفر طیار(علیه السلام) و زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام و غیره داشتند.
جالب است بدانید بعضی بزرگان که مشهور به طریق محبت هستند و در اواخر عمرشان، کمتر به عبادات عملی می پرداختند، خودشان نقل می کنند که در جوانی چه عبادت ها و تلاش های عملی داشته اند؛ منتهی ما معمولاً اواخر عمر این بزرگواران را ملاک قرار می دهیم و می خواهیم ابتدای کار خود را با انتهای کار ایشان تنظیم کنیم.

۵.منوط بودن آثار و برکات بر عمل صالح
آثار و برکات و مراتب در آیات و روایات، بر عمل و تلاش مترتب شده است. هیچ جا ننوشته که بدون تلاش و بدون دلیل، چیزی به کسی داده شده است. البته منظور از عمل، صرفاً عمل جوارحی نیست؛ بلکه اعم از عمل جوارحی و عمل جوانحی است؛ منتها تا کسی در ابتدا تقید به اعمال جوارحی نداشته باشد، نمی تواند به اعمال جوانحی مانند ذکر قلبی دائم دست یابد. در ادامه برای نمونه، به چند موضوع مهم که در آیات و روایات مشروط بر عمل صالح شده است، خواهیم پرداخت:

الف. هدایت بیشتر
هر چه انسان عملی خدایی و نفْسی قدسی داشته باشد، از عالم انوار، بیشتر هدایت می شود و حرکت هایش تنظیم می گردد. اگر تقید به اعمال صالح نداشت، از ناحیۀ شیاطین به او افکار و راه های باطل القا می شود. شیطان بر اثر دوری ما از عبادات و یاد خدا، ما را مانند یک عروسک حرکت می دهد. خود قرآن می فرماید:
وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ؛(8)
و هر کس از یاد خدا روی گردان شود، شیطان را به سراغ او می فرستیم؛ پس همواره قرین اوست.
جدیت در عمل و کثرت آن، تنها ابزاری است که دست ماست. قوه خیال ما دائم برای خود حرکت دارد و از اطراف تغذیه می شود. وقتی شما شروع کردید به قرائت قرآن یا به ذکر یا اعمال و ادعیه، کم کم شیطان و القائات منفی و تاریکی و تنگی، جای خود را به نورانیت و سبک بالی، روشنی راه و … می دهد. هر چند ابتدای راه، همین تقیدات عملی هم در محدودۀ خیال باشد؛ ولی این خیال، با آن خیال خیلی متفاوت است. با این تقیدات عملی، آرام آرام زمینۀ رشد در عمل فراهم می شود. هر چه بیشتر مقید شویم، بیشتر زمینه رشد ما فراهم می شود. قرآن می فرماید:
وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ؛(9)
کسانى که هدایت یافته‏اند، خداوند بر هدایتشان می افزاید و [روح] تقوا به آنان می بخشد.
مؤمن، از اعمال صالح، دلش آرام می گیرد. هر ذکر و عملی را انسان با شرایط دنبال کند، ابتدایش با انتهایش متفاوت است و کم کم برکات بیشتری به همراه دارد.
خدای متعال، نفس و روح آدمی را به گونه ای خلقت کرده است که هرچه بیشتر تلاش کند، نفسش بیشتر به سمت لطافت می رود. سعی ها، عبادات، اذکار و اوراد، مواظبت ها و توسلات، برای انسان لطافت می آورد. لطافت که حاصل شد، جنس نفس از جنس ثقل و درگیری دنیایی و اشتغال بیرون می آید و آرام آرام، سفرش شروع می شود. روح که لطیف شد، آزاد می گردد. از زمین کنده شده، سال های طولانی راه می افتد.

ب. تسهیل امور
در روایات است که اشتغال به قرائت قرآن، تسبیح و تقدیس خدای متعال و دعا و استغفار بعد از نماز صبح، انسان را به رزق نزدیک تر می کند تا حرکت و سعی و تلاش ‏ظاهری و بدنی؛ از امام صادق(علیه السلام) روایت شده:
مَنْ صَلَّى الْفَجْرَ وَ تَمَکَّثَ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ کَانَ أَنْجَحَ‏ فِی‏ طَلَبِ‏ الرِّزْقِ‏ مِنَ الضَّرْبِ فِی الْأَرْضِ شَهْراً وَ اجْتَهِدْ أَنْ لَا تَتَکَلَّمَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ أَنْ تَکُونَ مُشْتَغِلًا بِالدُّعَاءِ وَ بِقِرَاءَهِ الْقُرْآنِ؛(10)
کسی که نماز صبح را به جای آورد و در جای خود درنگ کند [و به تعقیب و دعا مشغول باشد] تا خورشید طلوع کند از اینکه یک ماه در زمین به دنبال روزی بدود بهتر است. و تلاش کن قبل از طلوع خورشید صحبتی نکنی و به دعا و قرائت قرآن مشغول باشی.
چون یک پشتوانه عظیمی از عالم معنا باید دست به دست هم بدهند، تا یک نفر کارهایش سهل و آسان بشود.
منتها مشکل این است که ما در امور معنوی، خیلی نقدنگر می شویم و می خواهیم یک روزه همه ‏مشکلاتمان حل شود؛ درحالی که حقیقتش این است که عالم مقدرات و سرنوشت ها فصل فصل است. شما در این ‏فصل، اعمال خیر را انجام بده و در آینده‏ای نه چندان دور، برکاتش را درو کن.
برخی افراد که در این مسیر قرار می گیرند و برنامه عبادی مناسبی دارند، مشکلات در سیر زندگی آینده آن ها پیشاپیش برداشته می شود. تا به حال بنا بوده است مثلاً این آقا مشکلاتی در زندگی داشته باشد؛ اما با عبادت و ذکری که الآن دارد، خطرات و مشکلات آینده از سر راهش برداشته می شود. اگر کمی بیشتر عمل کند، خوشبختی به سمت او هجوم می آورد. اگر کمی بیشتر مقید باشد، برای ذریه اش هم نصیب هایی می رسد.
بشر، مهمان تعهد و اراده و سخت کوشی و تلاش خودش است. برخی علاقه مندان به عالم معنا، سالیانی را با خیالات موهوم از دست می دهند. بعد از چندین سال که گذشت، یک تکان می خورد و نگاه به خودش می کند؛ می بیند هیچ کاری نکرده است، هزار رقم گرفتاری هم به جانش افتاده و همه فرصت ها را با خیالات و خواب از دست داده است.
می بیند سال ها است با خود می گوید من قرار است در آینده به آسمان هفتم بروم؛ در حالی که هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده و نخواهد افتاد.
آینده هر کسی را می خواهید ببینید، عمل فعلی او را نگاه بکنید و معدّل تقریبی را به او بدهید. مگر اینکه به خود بیاید و عزمی آهنین به کار بزند، وگرنه موفقیت و رشد، به کسی پیش فروش نشده است. آن ها که انبیا و بهترین بندگان خدا بودند، در قرآن ببینید خدا با ایشان چگونه برخورد کرده است و چه جور از آن ها انتظار سعی و تلاش داشته است.
بنا نیست مجانی و با تنبلی چیزی به کسی بدهند. اگر این بنا بود که همه مردم از انبیا و اولیا شده بودند. اگر در طول تاریخ، عده ای نصیبی برده اند، حاصل تحمل زحمات و صدمات، خون دل ها و گریه و ارتباط با قرآن و توسل به اهل بیت است.
مهم این است که چه کار داری می کنی که منتظر یک نتیجه عالی هستی. یک سال، دو سال، سه سال به پشت سرت نگاه بکن؛ می بینی که سیر نزولی، همه اش آفت، خوب چه زمانی آدم می خواهد جبران کند؟ چقدر می خواهد دلش خوش باشد؟! اگر خدای متعال برای کسی رزقی -حتی از جهت حیثیت های اجتماعی- قرار می دهد، حاصل بزرگواری و کرامت نفس است، نه معلول طلب کاری و تنبلی.

ج. درجات برتر در برزخ و قیامت
در نفس، کوه موانعی هست که اگر کسی با سعی و تقید به اعمال صالح، این موانع را رد نکند، در برزخ باید بدود و گرفتاری هایش را پس بدهد.
حد و حدود افراد و سعی و تلاش ها و ظرفیت هایشان با جایگاهی که در برزخ و قیامت به آن می رسند، تناسب دارد؛ کما اینکه بهشت هم مراتب دارد. بهشت افراد هم با هم متفاوت است و طبقات دارد و هر کسی را به هر قسمتی از بهشت راه نمی دهند.
بترسیم از وقتی که انسان پیر و سست می شود و تمام بلند پروازی هایش از بین می رود. حالت یأسی به او دست می دهد و طولی هم نمی کشد که می بیند باید برود. از وقتی که مرگ بر انسان مسلط شود، همیشه شکستگی در آن هست تا قیامت؛ مگر کسی که از تمام توانش استفاده کرده باشد که خداوند متعال به او یک حالت نشاطی می دهد.

------------------------------
پی نوشت ها:
1.این عبارت در بسیاری از کتب عرفانی و اخلاقی آمده است؛ اما در منابع روایی به عنوان روایت نقل نشده است. ر.ک : شرح فصوص (خوارزمى)، ج۱، ص۳۰؛ مشارق الدراری، ص۴۲۶؛ مصباح الأنس، ص۵۹؛ إحیاء علوم الدین، ج۱۲، ص۶۰، شرح أصول کافی (صدرا)، ج‏۱، ص ۳۷۴.
2.إرشاد القلوب، دیلمی، قم‏، شریف رضی‏، چاپ اول‏، ۱۴۱۲ ق‏، ج‏۱، ص۹۳ .
3.سوره عنکبوت: ۶۹.
4.سوره نجم: ۳۹.
5.نهج البلاغه، سید رضی، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ص ۴۹۸.
6.سوره مجادله: ۱۰.
7.سوره طه:۱۲۴.
8.سوره زخرف:۳۶.
9.سوره محمد: ۱۷.
10.بحارالأنوار، علامه مجلسى، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق، ج‏۸۳ ، ص۱۲۹؛ نیز ر.ک: همان، ص۱۳۳.
------------------------------
منبع : چشمه زلال

 

Share