جايگاه زنان در دنياى معاصر غرب

تعداد کلمات 772 / زمان تقریبی مطالعه : 2 دقیقه
جايگاه زنان در دنياى معاصر غرب
زن به مجرد این كه ازدواج كند، تغيير اسم مى دهد، يعنى نام و نام خانوادگى اش را از دست مى دهد و رسماً در اسناد، كارنامه هاى تحصيلى، شناسنامه، گذرنامه و در همه جا نام خانوادگى شوهر، جانشين نام خانوادگى اش مى شود. اين بدان معناست كه زن، خود هيچ است.

جايگاه زنان در دنيای معاصر غرب

در غرب معاصر، زنان به مجرد این که ازدواج کنند، تغيير اسم می دهند، يعنی نام و نام خانوادگی خود را از دست می دهند و رسماً در اسناد، کارنامه های تحصيلی، شناسنامه، گذرنامه و در همه جا نام خانوادگی شوهر، جانشين نام خانوادگی شان می شود. اين بدان معناست که زن، خود هيچ است، وجود ذاتی ندارد، تا وقتی که در خانه ی پدر است، با نام او زندگی می کند و زمانی که به خانه ی همسرش می آيد، بازهم از داشتن نام و ارزش و اعتبار محروم است.

جايگاه زنان در دنياى معاصر غرب

در دفاتر رسمی مربوط به زنان متأهل اروپايی از دو نام سؤال می شود: اول می پرسند نام فعلی اش که پس از ازدواج گرفته است و نام خانوادگی همسرش چيست؟ سؤال دوم اينکه وقتی که دختری جوان و مجرد بود، نام خانوادگی اش چه بوده است؟
در حقيقت، زن متعلق به صاحبخانه است. در خانه پدر که بود، نام خانوادگی پدر،و به خانه شوهر که آمد، نام خانوادگی شوهر را به خود گرفت.(فاطمه، فاطمه است، ص 60)
در فرانسه، زن پس از جدا شدن از شوهرش، کوچکترين حقی نسبت به فرزندش ندارد.(فاطمه، فاطمه است، ص 61) اين گونه قوانين ظالمانه، هم اکنون در فرانسه که مهد تمدن اروپايی است، اجرا می شود. تمدنی که به غلط، نام آن تمدن گذارده شده و در حقيقت توحش، ددمنشی و ديوسيرتی است. کدام وجدان بيدار می پسندد که عواطف مادری يک مادر را بشکنند و او را از ساده ترين و طبيعی ترين حقوق که همان رابطه يک مادر با فرزند است، بازدارند؟ حقی که حيوانات هم از آن برخوردارند.
تورات فعلی، زن را تلخ تر از مرگ معرفی می نمايد و معتقد است که زن نمی تواند به کمال برسد. (اسلام و اجتماع، ص 67)

اين همان يهودی است که به غلط خود را نسل برتر و از نژاد پاکتر می داند و معتقد است که يهود در ميان ملل متمدن، پاکترين نژاد است. به قول «ناهوم گلدمن» که از بنيان گذاران نظام کنونی اسراييل است: «مردم يهود يک پديده تاريخی و استثنايی هستند.»(بلای صهيونيسم، ص 63) با اين وصف، او برای زن نقص ذاتی قايل است و معتقد است که هيچ گاه زن عامل نيکبختی نبوده است، بلکه همانند مرگ برای آدمی، شرنگ تلخ و ناگوار است.

مجله «اسلاميک ريويو» چاپ لندن می نويسد: «وضع اسلام در مورد زن از اين لحاظ جالب است که اسلام در هزار و چهارصد سال پيش برای زنان حقوقی تثبيت کرد که زنان انگلستان فقط در نيمه ی اول قرن بيستم، به وسيله طرحی که در پارلمان به تصويب رسيد، از آن برخوردار شدند.» (مجله مکتب اسلام، سال هشتم، ش 9، ص 62)

«صدرالدين بلاغی» در کتاب «برهان قرآن» می نويسد: «طبيعت اروپايی به خاطر خودخواهی و غرور، هيچ گاه به مرد اجازه نمی داد که از روی ميل و رغبت و به پيروی از فضيلت و مروت، از زن در وضعی آبرومند نگهداری و سرپرستی کند. انقلاب صنعتی، زنان و کودکان را به کار در کارخانه ها واداشت و در نتيجه، روابط خانوادگی از هم گسيخت و زن ناچار شد برای تأمين معاش خود، در کارخانه ها وارد عرصه مبارزه و رقابت شود و آبرو و نيازهای روحی و مادی خويش را بر سر اين کار بگذارد، زيرا مرد از او نگهداری نمی کرد و کارخانه ها نيز ضعف و بيچارگی و احتياج او را مورد سوءاستفاده قرار دادند و با آنکه ساعات کارش بيشتر از مرد بود، دستمزدی بسيار کمتر از دستمزد مرد برايش تعيين کردند.» ( برهان قرآن، ص 115)

در هندوستان، زن «هندو» تا زمانی که در خانه پدرش زندگی می کند، تابع پدر است و اگر به خانه شوهر برود، تابع او خواهد بود، اگر پسر نداشت، تابع خويشاوندان پدری و در صورت نبودن آنها تابع پادشاه يا حاکم عصر خودش است. (اسلام چنان که بود، ص 123) بنابراين، يک زن «هندو» هيچ گاه استقلال و آزادی ندارد و هميشه محکوم به تبعيت از ديگران است. مشرکين عرب، شير و بچه ای را که در شکم بعضی از چهارپايان بود، به مردان اختصاص می دادند و بر زنان حرام می دانستند و زنان نمی توانستند از آن استفاده کنند. (جاهليت قرن بيستم، ص 73)

جايگاه زنان در دنياى معاصر غرب

پدیدآورنده: 
Share