هاشم مرقال کیست؟

تعداد کلمات 2222 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
هاشم مرقال کیست؟
وی در رکاب امام علی علیه السلام به شهادت رسید و یا با پاهای قطع شده به کربلا رفت و در روز عاشورا شهید شد؟!

هاشم مرقال کیست؟

در این بخش به پرسشی پیرامون شخصیتی تاریخی به نام هاشم مرقال پاسخ خواهیم داد. با ضیاءالصالحین همراه باشید تا هاشم مرقال را بیشتر بشناسید.

هاشم مرقال کیست؟

یکی از صحابه حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام که در جنگ قبلی در رکاب حضرت امیرالمومنین علیه السلام پاهایش قطع شده بود خودش را کشان کشان روی زمین پس از گذر شب ها بالاخره در شب عاشورا به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام میرساند. نام این شخص بزرگوار کیست؟ آیا جزء 72 تن بوده اند؟

پاسخ اجمالی

هاشم بن عتبة بن ابی وقاص بن اهیب بن زهرة بن عبد مناف زهری،[ابن عساکر، ابو القاسم علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 73، ص 337، بیروت، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، 1415ق] از یاران امام علی علیه السلام به شمار می آمد.[ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله‏، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، البجاوی، علی محمد، ج 4، ص 1547، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق] کنیه ی هاشم ابوعمر بود.[تاریخ مدینة دمشق، ج 73، ص 337] وی برادرزاده «سعد بن أبی وقاص»[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق، عبد الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 6، ص 404، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق] و مادرش دختر «خالد بن عبید بن سوید» بود.[خطیب بغدادی، ابوبکر احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج 1، ص 209، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1417ق]

هاشم در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به دنیا آمد[ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبد السلام، ج 3، ص 584، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق] و در جریان فتح مکه، اسلام آورد؛ از این رو، وی را از صحابه به شمار آورده اند[الاصابة، ج 6، ص 404] که توانست از آن حضرت حدیث نقل کند.[تاریخ مدینة دمشق، ج 73، ص 337] البته برخی وی را از صحابه نمی دانند.[تاریخ مدینة دمشق، تاریخ الاسلام، ج 3، ص 584]

او به دلیل سرعت و چابکی خاصی که در جنگ ها داشت،[الاصابة، ج 6، ص 404.] و یا به جهت سپردن پرچم در جنگ صفین به دستان وی، به «مرقال (تندرو)» معروف شد.[واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق، مصحح، شیری، علی،ج 14، ص 293، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، 1414ق]

هاشم مرقال کیست؟

فرزندان

در گزارش های مختلف،[ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 5، ص 528، بیروت، دار صادر، 1385ق] حلیس،[الاصابة، ج ‏2، ص487] سلیمان،[الاصابة، ج ‏3، ص201] عبدالرحمن،[مقریزی، تقی الدین‏، امتاع الاسماع بما للنبی صلی الله علیه وآله وسلم من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع‏، تحقیق، نمیسی، محمد عبد الحمید، ج 8، ص 255، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق] قیس،[طبری، عماد الدین حسن بن علی‏، کامل بهائی‏، ص 591، تهران، مرتضوی‏، چاپ اول، 1383ش] حفص،[ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 4، ص 714، بیروت، دار الفکر، 1409ق] اسحاق،[خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، تحقیق، فواز، ص 151، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق] محمد،[ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین‏، الأغانی‏، گردآورنده، مکتب تحقیق دار احیاء التراث العربی‏، ج 4، ص 263، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ اول، 1415ق] احمد،[ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین‏، الأغانی‏، گردآورنده، مکتب تحقیق دار احیاء التراث العربی‏، ج ‏16، ص 386] عاصم[ابونعیم، احمد بن عبدالله، معرفة الصحابة، محقق، شافعی، محمدحسن اسماعیل‏، سعدنی، مسعد عبدالحمید،ج 2، ص 490، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمد علی بیضون‏، چاپ اول، 1422ق] و دره،[الاصابة، ج ‏4،ص 602] بعنوان فرزندان هاشم معرفی شده اند.

هاشم مرقال کیست؟

هاشم در دوران خلفا

هاشم در دوران خلفا در جنگ های مختلف حضور داشت. وی در جنگ قادسیه در کنار عمویش سعد ابی وقاص بود[تاریخ بغداد، ج ‏1، ص 209] و از سوی او به فرماندهی سپاهی که به جنگ یزدگرد می رفت، منصوب شد.[الاصابة، ج 6، ص 405] وی در جنگ یرموک، یک چشم خود را از دست داد.[ابن حبیب، محمد بن حبیب‏، المحبر، محقق، شتیتر، ایلزه لیختن‏،ص 261، بیروت، دار الآفاق الجدیدة، چاپ اول، بی تا]

در زمان حکومت عثمان که سعید بن عاص حاکم کوفه بود، هاشم هلال ماه شوال را مشاهده و به همین دلیل روزه خود را افطار کرد. سعید از هاشم علت افطار کردن روزه را پرسید. هاشم در جواب گفت که هلال ماه شوال را مشاهده کردم. سعید گفت: چگونه تو با یک چشم هلال را دیدی ولی مردم با دو چشم آن را ندیدند؟! از این رو دستور داد تا بر هاشم حد روزه خواری جاری کنند. در زمان حکومت امام علی علیه السلام که هاشم حاکم کوفه شد، سعید بن عاص را با صد ضربه تازیانه قصاص کرد.[بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ج 10، ص 27، ریاض، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق]

هاشم مرقال کیست؟

بیعت هاشم با امام علی علیه السلام

بعد از کشته شدن عثمان، هاشم تلاش نمود تا مردم را برای بیعت با امام علی علیه السلام دعوت نماید. به همین جهت از ابوموسی اشعری خواست تا با امام بیعت کند؛ اما ابوموسی توصیه کرد تا در این کار عجله نکند؛ هاشم نیز در جواب وی گفت: اختیار یکی از دست های من در دست امام علی علیه السلام و اختیار دست دیگرم در دست خودم است. بعد یک دست خود را در دست دیگرش قرار داد و گفت که من به این روش با ایشان بیعت کردم و سپس این اشعار را خواند:

«أبایع غیر مکترث علیا      و لا أخشی أمیرا أشعریا

                                                 أبایعه و أعلم أن سأرضی            بذاک الله حقا و النبیا»؛[الاصابة، ج 6، ص 405 – 406

من بدون اعتنا به هیچ کس، با امام علی علیه السلام بیعت می کنم و از فرمانده اشعری(ابوموسی) نمی ترسم. با او بیعت می کنم و می دانم که با این عمل خدا و رسولش را خشنود خواهم ساخت.

هاشم مرقال کیست؟

جایگاه هاشم نزد امام علی علیه السلام

هاشم نزد امام علی علیه السلام جایگاه ویژه ای داشت؛ زیرا:

الف) مدتی حکومت کوفه را به وی سپرد.[انساب الاشراف، ج ‏10،ص27]

ب) بعد از شهادت محمد بن ابی بکر فرمود: می خواستم حکومت مصر را به هاشم بسپارم، اگر مصر را به او می سپردم، عرصه را برای آنها (عمرو بن عاص و یارانش) خالی نمی کرد و به آنها فرصت نمی داد.[سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 98، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق]

ج) امام علی علیه السلام پس از شهادت هاشم و همراهانش و با شنیدن گریه مردم، برای آرام کردن آنها شعری را خواند:

«جَزَی اللَّهُ خَیراً عُصْبَة أَسْلَمِیة                    صِبَاحَ الْوُجُوهِ صُرِّعُوا حَوْلَ هَاشِمٍ‏

یزِیدُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بِشْرٌ وَ مَعْبَدٌ                           وَ سُفْیانُ وَ ابْنَا هَاشِمٍ ذِی الْمَکارِمِ

وَ عُرْوَة لَا یبْعُدْ ثَنَاهُ وَ ذِکرُهُ                           إِذَا اخْتُرِطَتْ یوْماً خِفَافُ الصَّوَارِم‏»؛[نصر بن مزاحم، وقعة صفین، محقق، مصحح، هارون، عبد السلام محمد، ص 356، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق]

خداوند به مردم قبیله اسلم که با چهره‏ های زیبا همراه هاشم به خاک افتادند را جزای خیر دهد. یزید و عبداللّه، بشر و معبد و سفیان و دو پسر صاحب فضیلت هاشم، و گروه هماهنگ به هم تافته ‏ای که اگر روزی تیغ های برّان هم در نیام رود، ستایش و یاد ایشان از خاطره ‏ها نرود.

هاشم مرقال کیست؟

هاشم در جنگ جمل

هنگامی که امام علی علیه السلام از بیعت مردم بصره با طلحه و زبیر آگاهی یافت، هاشم را از ذی قار نزد ابوموسی اشعری(حاکم کوفه) فرستاد تا از وی بخواهد تا مردم را به جنگ با بصریان دعوت نماید. ابوموسی در این امر کوتاهی کرد. هاشم خدمت امام بازگشت و امام علیه السلام عمار بن یاسر را همراه امام حسن علیه السلام به سوی کوفه فرستاد.[انساب الاشراف، ج ‏2، ص 213] هاشم نیز به سپاه امام علی علیه السلام در جنگ جمل پیوست.[الاستیعاب، ج ‏4، ص 1547]

هاشم مرقال کیست؟

هاشم در جنگ صفین

وی در پاسخ به دعوت امام علی علیه السلام برای عزیمت به صفین گفت: من بر احوال شامیان آگاهم؛ آنها با شما و شیعیان شما دشمن اند؛ و با کسی که برای رسیدن به دنیا با تو می جنگد همراه شده و از هیچ کوششی فروگذار نیستند و بر سر دنیا جدال می کنند و از انفاق مال[در راه باطل] دریغ نمی ورزند؛ نادانان را به بهانه خون خواهی عثمان فریب دادند؛ اما دروغ می گویند، انتقام خون او را نمی‏خواهند، بلکه به دنبال منافع دنیا هستند. ما را به جنگ با آنها بفرست. اگر به حق پاسخ مثبت دادند، به هدف رسیدیم، و گرنه پس از حق، چیزی جز گمراهی نیست. به خدا سوگند، به نظر من آنها بیعت نخواهند کرد![وقعة صفین، ص 92.]

وی در این جنگ، پرچم دار سپاه علی علیه السلام بود،[الاصابة، ج 6، ص 405] و در این نبرد پایش قطع شد[الاستیعاب، ج ‏4، ص 1547] و سرانجام به شهادت رسید، و امام علیه السلام بر وی نماز خواند و او را در کنار عمار بن یاسر به خاک سپرد.[تاریخ الإسلام، ج ‏3، ص 585.]

هاشم مرقال کیست؟

حضور هاشم در کربلا

با آن که در منابع معتبر و کهن تاریخی گزارش شده است که هاشم بن عتبه در صفین به شهادت رسید؛ اما ملا حسین کاشفی از نویسندگان قرن دهم در کتاب روضة الشهداء که با نثر فارسی نگاشته شده، از حضور وی در سپاه امام حسین علیه السلام خبر داده است. گفتنی است که برخی اندیشمندان این موضوع را از تحریف های لفظی واقعه عاشورا می دانند.[مطهری، مرتضی، فقه و حقوق (مجموعه آثار)، ج 17، ص 78، قم، صدرا، چاپ اول، بی تا] به هر حال، بر اساس این گزارش، هاشم به نزد امام حسین علیه السلام آمد و بعد از سلام گفت: اگر پسر عمویم(عمر بن سعد) در سپاه دشمنان شما است، ولی دلم با دوستان شما است و در دوستی شما در نهایت وفاداری است. وقتی به میدان رفت عمر سعد را به مبارزه طلبید؛ اما عمر سعد از آن جا که اوصاف مبارزه های هاشم را شنیده بود، ترسید و از یاران خود خواست تا به جنگ با او بروند؛ لذا سمعان بن مقاتل به میدان آمد و به هاشم گفت: قرار است ملک ری و طبرستان به پسر عموی تو، عمر برسد، و اکنون وی سپه سالار لشکر کوفه و شام است؛ اما تو او را رها کردی و به حسین بن علی علیه السلام که نه ملک دارد، نه خزانه و نه خدم و حشم، پیوستی! از دولت عمر روی برمگردان و با بخت خویش مبارزه نکن.

«همّت بلند دار و ز دولت متاب روی             ادبار را مجوی و ز اقبال سر مپیچ‏»

هاشم گفت: این دو سه روزه اختیار فانی (دنیا) را دولت نام نهاده ‏ای؟! و جاه بی اعتبار دنیای گذران را اقبال لقب داده‏ ای؟ مگر نمی دانی:

«گفتم به کسی که چیست دولت، گفتا             روزی دو سه دو باشد و باقی همه هیچ‏»

 نه دولت جهان را اعتباری است و نه اقبال او را ثباتی و قراری:

«اگر دهد به تو جام جهان نما، دنیا             به نیم‏جو مستان، صد هزار جام جمش‏

کشیده‏ دار قدم از حریم حرمت او             که بیشتر همه نامحرمند در حرمش‏»

سپس هاشم، سمعان را به نعمت باقی بهشت دعوت کرد و گفت از سر این جیفه(مرده)که از سگ ها باقی مانده است بگذر و کمر خدمت بر فرزند مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم ببند و به دولت ابد بپیوند و رضای الهی و سعادت سرمد عطای نامتناهی به دست آر.

سمعان گفت: ای هاشم نه از پسر عمّ شرم می داری و نه از پسر زیاد حساب می گیری. فکر می کنم که مغرور شده ‏ ای و از روش عقل معاش دور افتاده ‏ ای. هاشم گفت: نفرین بر پسر زیاد باد که پسر عموی مرا بازی داد تا دین را به دنیا فروخت. من عالی همّتم و دنیا را به آخرت تبدیل می کنم؛ معیوب فانی را می دهم و مرغوب باقی را می گیرم. این مقام فانی را که شما به آن می نازید، زود گذر است و شما را به عذاب دردناک و عقابی بزرگ گرفتار می کند.

سپس هاشم به سمعان حمله کرد و او را به هلاکت رساند. بعد از آن هاشم در مقابل سپاه عمر سعد ایستاد و خطاب به عمر گفت: پدرت سعد وقاص در جنگ أحد جان خود را فدای رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم کرد و شر دشمنان را از آن حضرت صلی الله علیه وآله وسلم دفع کرد و پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم او را دعا کرد؛ اما پدر من عتبه بن ابی وقاص سنگ بر لب و دندان مبارک آن حضرت زد و در سپاه دشمنان ایشان بود، ولی امروز تو در مقابل فرزندش شمشیر می کشی و من از اهل بیت ایشان حمایت می ‏کنم که مصداق آیه ی «یخْرِجُ الْحَی مِنَ الْمَیتِ وَ یخْرِجُ الْمَیتَ مِنَ الْحَی»[سوره یونس، 31] است. آن روز زبان سید عالمیان بر پدرت آفرین می گفت و امروز بر تو نفرین می کند و همان روز بر پدرم نفرین می کرد و می دانم که امروز بر من آفرین می گوید.

سرانجام برادر سمعان، نعمان بن مقاتل با هزار سرباز بر هاشم حمله کردند ...[کاشفی سبزواری‏، ملا حسین، روضة الشهداء، ج 1، ص 375 - 376، قم، نوید اسلام، چاپ سوم، 1382ش]

هر چند این گزارش نشانگر شهادت هاشم در کربلا است، اما منبعی که این موضوع را نقل کرده از منابع معتبر نبوده و اشتباهات تاریخی فراوانی در آن مشاهده می شود؛ از این رو نمی توان در موضوعات تاریخی - به ویژه در مواردی که مخالف با نقل های معتبر باشد- به این کتاب استناد نمود.

در پایان باید گفت؛ با بررسی منابع معتبر، به زندگی شهیدی برخورد نکردیم که با پای قطع شده خود را به کربلا رسانده باشد و در آن جا به شهادت رسیده باشد، مگر این که گزارش اخیر را بپذیریم.

پدیدآورنده: 
Share