شعر و متن درباره اموات و مرگ

تعداد کلمات 702 / تخمین زمان مطالعه 4 دقیقه
شعر و متن جدید درباره اموات و مرگ
شعر مرگ، درباره یکی از اتفاقات راز آلوده و ترسناک هستی حرف می زند که در این نوشتار، تعدادی از این شعرها آورده ایم.

شعر و متن درباره اموات و مرگ

شعر مـرگ، درباره یکی از اتفاقات راز آلوده و ترسناک هستی حرف می زند که در این نوشتار، تعدادی شعر و متن درباره اموات و مرگ را آماده کرده ایم

شعر و متن درباره اموات و مرگ

« شعر و متن درباره اموات و مـرگ »

وجودت را بر ماندگارترین ستون خوبیها می نگارم

تا بدانی یادت برایم همیشه عزیز بوده و تا همیشه عزیز خواهد ماند

۞ ۞ ۞

گفتم که چرا رفتی و تدبیر تو این بود

گفتا چه توان کرد که تقدیر همین بود

گفتم که نه وقت سفرت بود چنین زود

گفتا که نگو مصلحت دوست در این بود

۞ ۞ ۞

ای چرخ فلک خرابی از کینه توست

بیدادگری شیوه دیرینه توست

ای خاک اگر سینه تو بشکافد

بس گوهر قیمتی که در سینه توست

۞ ۞ ۞

بعد پرپر شدنت ای گل زیبا چه کنم

من به داغ تو جوان رفته زه دنیا چه کنم

بهر هر درد دوائیست به جز داغ جوان

من به دردی که بر او نیست مداوا چه کنم

۞ ۞ ۞

هر دم که یادت می کنم اشک از بصر ریزد مرا

چون یاد رفتارت کنم خون جگر ریزد مرا

ای رفته از پیشم کنون از خاطرم کی میروی

گفتار تو چون بنگرم بغض گلو گیر مرا

۞ ۞ ۞

در خلوت روشن با تو گریسته ام

برای خاطر زنده گان،

و در گورستان تاریک با تو خوانده ام

زیباترین سرود ها را

زیرا که مردگان این سال

عاشق ترین زنده گان بوده اند.

«احمد شاملو»

۞ ۞ ۞

بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند

قاب عکس توست اما شیشه ی عمر من است

۞ ۞ ۞

بوسه بر مویت زنم ترسم که تارش بشکند

تار موی توست اما ریشه ی عمر من است

۞ ۞ ۞

مرغ دلم پر می کشد اندر هوای دیدنت

آرام جان باز آ، که من مشتاق آن خدیدنت

۞ ۞ ۞

به ماتم مانده ام با صد هزاران آرزو

آغوش بازم، مضطرب در حسرت بوییدنت

۞ ۞ ۞

اگر زرین کلاهی عاقبت هیچ

اگر خود پادشاهی عاقبت هیچ

اگر ملک سلیمانت ببخشند

در آخر خاک راهی عاقبت هیچ

«بابا طاهر»

۞ ۞ ۞

موسیقی عجیبی ست مرگ

بلند می شوی

و چنان آرام و نرم می رقصی

که دیگر هیچکس تو را نمی بیند

«گروس عبدالملکیان»

۞ ۞ ۞

و نترسیم از مرگ

مرگ پایان کبوتر نیست

مرگ وارونه یک زنجره نیست

مرگ در ذهن اقاقی جاری است

مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد

مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید

مرگ با خوشه انگور می آید به دهان

مرگ در حنجره سرخ گلو می خواند

مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است

مرگ گاهی ریحان می چیند

مرگ گاهی ودکا می نوشد

گاه در سایه نشسته است به ما می نگرد

و همه می دانیم

ریه های لذت، پر اکسیژن مرگ است

۞ ۞ ۞

در نبندیم به روی سخن زنده تقدیر که از پشت چپر های

صدا می شنویم

۞ ۞ ۞

رفتی و از دیده داغت به دل ماست هنوز

هر کجا می نگرم روی تو پیداست هنوز

مطمئن باش که مهرت نرود از دل ما

مگر آن روز که در خاک شود منزل ما

«سهراب سپهری»

۞ ۞ ۞

دریاب که از روح جدا خواهی رفت

در پرده اسرار فنا خواهی رفت

می نوش ندانی از کجا آمده ای

خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت

«خیام»

۞ ۞ ۞

مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است

در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است

«فاضل نظری»

۞ ۞ ۞

بالاترین ناباوری مرگ است

در عرصه پیکارمان با مرگ

تدبیری نمی دانیم

وقتی شبیخون می زند، ناچار

در بهت، در ناباوری، خاموش می مانیم

فریدون مشیری

۞ ۞ ۞

امشب این خانه عجب حال و هوایی دارد

گپ زدن با در و دیوار صفایی دارد

همه رفتند از این خانه بجز غم

باز این یار قدیمی چه وفایی دارد

۞ ۞ ۞

روزها رفت و گذشت و در اندیشه باز آمدنت،لحظه ها طی شد و مرد!

و نگاهم هر روز، باز هم با همه شوق، کوچه ها را پایید.

مثل آن روز که می آمدی از دور … دریغ!

دل من در غم هجران تو ای خوبترین، چه بگویم، چه کشید …

شعر و متن جدید درباره اموات و مرگ

پدیدآورنده: 
Share