گلچین اشعار مداحی شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام

تخمین زمان مطالعه: 15 دقیقه
اشعار مناسبتی شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
در این نوشتار، گلچینی از از اشعار مداحی شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام ارائه شده است.

گلچین اشعار مداحی شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام

به مناسبت فرارسیدن 28 صفر، برآنیم در رثای مظلومیت کریم اهل بیت علیه السلام، گلچین اشعار مداحی شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام را تقدیم محبان آن امام غریب نماییم. با ضیاءالصالحین همراه باشید تا بهره معنوی ببرید و ما را از دعای خیرتان محروم نفرمایید.

اشعار مناسبتی شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام

در شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام / شاعر: سید رضا موید

ز آن طشت پر ز لخت جگر در مقابلش  
 پیدا بود که زهر چه کرده است با دلش 
***
 مظلوم چون على و به مظلومیش گواه
آن پاره  هاى دل، که بود در مقابلش 
***
 او حاصل نبوّت و بیداد دشمنان  
از آب شعله خیز، شرر زد به حاصلش 
***
عمر حسن ز عمر على سخت تر گذشت    
تا آن که مرگ آمد و حلّ کرد مشکلش 
***
از ورطه اى که بود کران تا کران ملال  
موجى زد و رساند، شهادت به ساحلش 
***
هر مرد راست محرم دل همسرش، ولى  
غربت ببین که همسر او گشته قاتلش 
***
از زهر، پاره پاره و از صبر، ریز ریز    
 قرآن برگ برگ شهادت بود دلش 
***
چشمش به لطف اوست «مؤید» که دم زند
 گاه از مصائب وى و گاه از فضائلش

اشعار مناسبتی شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
آینه از فرط تجلّى شکست / شاعر: محمّد على مجاهدى (پروانه) 

 زهر کجا؟ جُعده کجا؟ او کجا؟    
غیر کجا و حرم هو کجا؟!
***
 قطره کجا راه به دریا برد؟        
اسم، کجا پى به مسمّى برد!
***
هستىِ ظل، بسته به نورست نور      
سایه که بى نور ندارد ظهور
***
چون که ز دم غوطه به دریاى فکر    
 تا به کف آرم دُرِ مضمونِ بکر
***
هاتفى از خلوت لاهوتیان      
آمد و رو کرد به ناسوتیان 
***
 گفت: خداوند علیم و غفور    
کرد دراین آینه، از بس ظهور
***
 تاب نیاورده و از پا نشست      
آینه از فرط تجلّى شکست!
***
 ذکر ملَک شد پس از آن محن    
 یا حسن و یا حسن و یا حسن 

اشعار مناسبتی شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام

در تاب رفت و ... / شاعر: وصال شیرازی

در تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد
و آن طشت را زخون جگر رشگ لاله کرد
***
خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت
خود را  تهی ز خون دل چند ساله کرد!
***
نبود عجب که خون جگر ریخت در قدح
عمرش روزگار، همین در پیاله کرد
***
خون خوردن و عداوت خلق و جفای دهر
یعنی امامتش به برادر حواله کرد
***
نتوان نوشت قصه درد دلش تمام
ور می توان از غصه هزاران رساله کرد!
***
آه از دل مدینه، ز هفت آسمان گذشت
آن روز شد عیان، که رسول از جهان گذشت 

گلچین اشعار مداحی شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام

 یاس و یاسمن / شاعر: حسن حافظى

مدینه شد ز داغ مصطفى بیت الحزن امشب    
 فضاى عالم هستى بود غرق محن امشب 
***
 مکن اى آسمان روشن چراغ ماه را کز کین  
 چراغ لاله شد خاموش در صحن چمن امشب 
***
 نه  تنها ماتم جان سوز پرچمدار توحید است  
 که هستى شد سیه پوش امام ممتحن امشب 
***
گهى گریم ز داغ جانگداز حضرت خاتم    
گهى نالم چو نى در سوگ فرزندش حسن امشب 
***
فدا شد ناخداى فلک حق در بحر طوفان زا      
که شد دریاى دیده در عزایش موج زن امشب 
***
دهد غسل از سرشک دیدگان با زارى و شیون  
علىّ بت شکن جسم نبى بت شکن امشب 
***
 نمیدانم چه حالى مى کند پیدا امیر عشق      
چو مى سازد تن آن جان جانان را کفن امشب 
***
 شد از داغ دو ماتم قلب زهرا لاله سان خونین  
که در دشت بلا گم کرده یاس و یاسمن امشب 
***
چراغ انجمن آرا شده خاموش و اهل دل        
کند روشن چراغ آه در هر انجمن امشب 
***
سرآمد بر همه غم هاست داغ ماتم خاتم        
که امّت را برون رفته است روح از ملک تن امشب 
***
 شرر زد «حافظى» بر دفتر دل خامه ات کاین سان
 که آتش مى زنى بر جان، تو با سوز سخن امشب 

گلچین اشعار مداحی شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام

 زهر جفا / شاعر: یدالله بهتاش (حدیقه الذاکرین)

حسن آن نور دو چشمان بتول
حسن آن نوگل بستان رسول
***
آن شهنشاه که از زهر جفا
کشته گردید ز جور اسما
***
پس حسین داد ورا غسل و حنوت
جسم وی هشت میان تابوت
***
سینه ها گشت ز هجرانش چاک
بردن او را که سپارند به خاک
***
پی تابوت حسن غوغا بود
به روی دوش برادرها بود
***
از زن و مرد مدینه به سما
ناله ی واحسنا بود به پا
***
ای خدا، حامی دین را کشتند
جان زهرای حزین را کشتند
***
اندر آن حال یکی غوغا شد
زنی از راه جفا پیدا شد
***
عایشه آمد و ره بر او بست
دل زهرا و علی را بشکست
***
گفت نگذارمی - آن شوم پلید -
در جوار نبی اش دفن کنید
***
ناگهان داد چنین فرمان را
عایشه آل بنی مروان را
***
آخر از ظلم گروهی ناپاک
تیرباران شدی آن پیکر پاک

گلچین اشعار مداحی شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام

 کربلای مدینه / شاعر: محمود تاری یاسر

ای مدینه چه بهاری چه هوایی داری  
چه نسیمی چه حریمی چه صفایی داری
***  
ای مدینه چه بهشتی است تو را در آن سو 
لیک این سوی چه دلگیر فضای داری
***  
آن طرف روضه ی جانبخش حریم احمد 
این طرف آه، چه اندوه سرایی داری
***  
ای مدینه به غریبی تو می سوزد دل  
چه بقیعی چه غم شعله نمایی داری
***  
ای مدینه چه غم انگیز حریمی است بقیع  
وای من وای تو هم کرب و بلایی داری
***  
ای مدینه تو به چشم و تو به لب ها و تو در حنجره ات  
چه سرشکی چه فغانی چه نوایی داری
*** 
ای مدینه به سرا پرده ی تو یاسر دید 
به روی شانه خود تیره لوائی داری 

گلچین اشعار مداحی شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام

تنهاترین امام / شاعر: حاج محمد موحدیان (امید)

ای لاله ای که داغ دلت از مدینه بود 
داغی پس از تو چون تو که را زخم سینه بود 
***
میراث دار غربت و مظلومیت حسن  
تنهاترین امام، غریب مدینه بود 
***
یا فاطمه حسین تو شد کشتی نجات  
اما حسن چراغ ره این سفینه بود 
***
با صبر خویش پرده ی نیرنگ را درید 
صلحش قیام کرب و بلا را رهینه بود
*** 
در پیش سیل زخم زبان خودی و غیر 
چون جد خویش کوه و وقار و سکینه بود 
***
در شهر خود غریب و به منزل غریبتر 
با سنگ خود شکسته ترین آبگینه بود
*** 
حتی علی که اول مظلوم عالم است  
در خانه میهمان صفای بهینه بود 
***
دردا عزیز فاطمه مظلوم مجتبی  
در غربت و غریبی و غم بی قرینه بود 
***
عمری کریم آل نبی را کرم به خلق  
دیدی چگونه پاسخ اهل مدینه بود 
***
دیگر چه جای تیر جفا داشت ای دریغ  
قلبی که پاره پاره خود از زهر کینه بود 
***
آن تن که گشت بعد شهادت نشان تیر 
جایش گهی به دوش نبی که به سینه بود
***
جانها فدای قبر خرابش که در بقیع  
بر اهل بیت گنج (امید) و دفینه بود

گلچین اشعار مداحی شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام

 تشت لاله ها / شاعر: وصال شیرازی

ای دل مگو که موسم اندوه شد به سر 
آمد به سر محرم و آمد مه صفر
***
فارغ نشد هنوز دل از بار اندهی 
کاید به روی ماتم او ماتمی دگر 
***
سالی دوازده مه و سی روز هر مهی 
هر روز آن دلم به غریبی ست نوحه گر 
***
کم نیست آل فاطمه، گرچه به چشم خلق 
بس اند کند و خوار و حقیرند و مختصر 
***
این قوم برگزیده ی خلاق عالمند 
بر چشم کم به جانب این قوم کم نگر 
***
گرچه شکافته سر و پهلو شکسته اند 
ورچه گداخته جگرند و بریده سر 
***
هر گوشه آفتابی از ایشان غروب کرد 
گر خاور زمین نگری تا به باختر 
***
طوس و مدینه، کوفه و بغداد و کربلا 
شاهی به هر ولایت و ماهی به هر کجا 
***
هر یک به رتبه باعث ایجاد عالمی 
از مرد و زن به پایه مسیحی و مریمی
***
هر یک غلام درگه شان خان و قیصری 
هر یک گدای همتشان معن و حاتمی 
***
بر هر یکی ز رتبه و دانش چو بنگری 
گویی نه اعظمی بود از این نه اعلمی 
***
اما دریغ و درد کز اینان ندیده ایم 
از جور روزگار و جفایش مسلمی 
***
از هر تنی به هر یک از اینان جدا دلی 
وز هر دلی ز هر تن از اینان جدا غمی 
***
از زخمهای هر یک از اینان به هر دلی 
زخمی پدید، کش نه پدید است مرهمی 
***
در هر دلی غمی و به هر سینه اندهی 
هر خانه ای عزایی و هر گوشه ماتمی 
***
شیراز، هر کجا گذری داستانشان 
پیر و جوان به ماتم پیر و جوانشان 
***
شرط محبت است بجز غم نداشتن 
آرام جان و خاطر خرم نداشتن
*** 
از غیر دوست روی نمودن به سوی دوست 
الا خدای در همه عالم نداشتن
*** 
جانی برای خدمت جانان به تن بس است 
اما چو جان طلب کند آن هم نداشتن
***
گر سر به یک اشاره ی ابرو طلب کند 
سر دادن و در ابروی خود خم نداشتن 
***
معشوق اگر دو دیده پر از خون پسنددش 
عاشق بجز سرشک دمادم نداشتن 
***
گر کام تلخ و لخت جگر خواهد از کسی 
در کاسه جای شهد بجز سم نداشتن
*** 
در راه او اگر همه بارد خدنگ کین 
شرط ره است دیده نه بر هم گذاشتن 
***
زان سان که خورد سوده ی الماس مجتبی 
درهم نکرد روی خود، اهلا و مرحبا 
***
از خواب خاست تشنه لب آن سبط مستطاب 
بر کوزه برد لب که بر آتش فشاند آب
*** 
آبی که داشت سوده ی الماس درکشید 
چون جعد جعده رفت همان دم به پیچ و تاب 
***
بر بستر اوفتاد و کشید آه دردناک 
بیدار کرد زینب و کلثوم را ز خواب 
***
زینب شنید و شاه جگرتشنه را بخواند 
آمد حسین و دید و به یکباره شد ز تاب 
***
گفت ای برادر این چه عطش وین چه آب بود 
کز آتشش تو سوخته جانی و ما کباب 
***
وآنگه چو جان پاک برادر به برکشید 
گفت این حدیث و ناله ی زار از جگر کشید:
*** 
کای تشنه کام جرعه ی من قسمت تو نیست 
باید تو را به دشت بلا رفت و تشنه زیست 
***
آب تو را ز چشمه ی فولاد می دهند 
الماس درخور گلوی نازک تو نیست 
***
ما هر دو پاره ی جگر حیدریم لیک 
از ما در این میانه جگرپاره اش یکی ست 
***
خواهی به پای آب روان تشنه دادسر 
خواهند کودکان تو گفت «آب» و خون گریست 
***
خواهد رسید وقت تو نیز این قدر نماند 
تعجیل چیست؟ سال نه صد ماند و نه دویست 
***
ما اهل بیت از پی قربانی حقیم 
از کوچک و بزرگ چه پنجه، چه چل، چه بیست 
***
فرمان سیدالشهدایی ز حق تو راست 
خود می رسی به قسمت خود، این شتاب چیست 
***
پس آن دو نوردیده ی خود را به پیش خواند 
قربانیان دشت بلا را به بر نشاند 
***
گفت ای دو نوردیده خوشا روزگارتان 
بادا به کربلا قدمی استوارتان 
***
بینید چون میان عدو عم خویش را 
یاری او کنید که حق باد یارتان
*** 
در موقعی که محرم حج شهادت است 
قربان او شوید که هست افتخارتان 
***
عم زادگان غم زده غلتند چون به خون 
جانان من! مباد صبوری شعارتان 
***
چون نوح در میانه ی غرقاب غم فتد 
زنهار تا که جان نبود در کنارتان 
***
بینید چون که یوسف زهرا به چنگ گرگ 
چون شیر گرگ دیده مبادا قرارتان 
***
یابید چون به دار یهودان مسیح را
هرگز مباد صبر در آن گیر و دارتان 
***
کوشید تا خدای ز خود شادمان کنید
بخشید جان و زندگی جاودان کنید
***
در تاب رفت و تشت به بر خواند و ناله کرد
آن تشت را ز خون جگر دشت لاله کرد
*** 
خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت
خود را تهی ز خون دل چند ساله کرد 
***
نبود عجب که خون جگر ریخت در قدح
عمریش روزگار همین در پیاله کرد 
***
خون خوردن و عداوت خلق و جفای دهر
یعنی امامتش به برادر حواله کرد 
***
نتوان نوشت قصه ی درد دلش تمام
ورنه توان ز غصه هزاران رساله کرد
***
زینب درید معجز و آه از جگر کشید
کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد 
***
هر خواهری که بود روان کرد سیل خون
هر دختری که بود پریشان کلاله کرد 
***
آه از دل مدینه به هفت آسمان گذشت
آن روز شد عیان که رسول از جهان گذشت
***
از چیست یا رسول که بر خوان ابتلا
گردون تو را و آل تو را می زند صلا؟ 
***
بیند بلا هر آن که بلی گفت در الست
الا تو در الست نگفته کسی بلی
***
اجر تو با خدا که دو ریحانه ات فسرد
سخت است این مصیبت و صعب است این بلا 
***
ای عرش گوشواره مگر گم نموده ای
زیرا که گه به یثربی و گه به کربلا
*** 
طوفان نوح پیش وی از قطره کمتر است
گو کاینات جمله بگریند بر ملا 
***
ذکر مصیبت شهدا چند می کنی؟
آتش زدی به جان و دل مرد و زن دلا! 
***
بس کن دمی ز تعزیه مدح نبی سرای
چون اصل این طریقه بکا باشد و ولا
***
مدح نبی سرای که بی مدحت رسول
خدمت نشد ستوده و طاعت نشد قبول
***
یارب به آن رواج ده زمزم و صفا
یارب به آن سراج نه زمره ی صفا
*** 
یارب به حق مفخر افلاک و آل او
یارب به جاه سید لولاک، مصطفی
***
یارب به سنگ بستنش از جوع بر شکم
یارب به سنگ خورده دو دندانش از جفا 
***
یارب به حق سینه ی او، مخزن علوم
یارب به حق عترت او، معدن وفا 
***
یارب به آن سری که به تیغش شکافتند
یارب به آن سری که بریدندش از قفا
***
یارب به حق صدرنشینان بزم خلد
یارب به حق راهروان ره صفا 
***
کز این عزا که بایدشان ریخت لخت دل
از دوستان به اشک روان ساز اکتفا 
***
این گفته ی «وصال» چراغ وصول باد
نزد خدا و احمد و آلش قبول باد

گلچین اشعار مداحی شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام

 مزار حسن / شاعر: محمد بن هسام خسوفی

آیا صبا بگذر بر سر مزار حسن 
زهی شمیم تو چون خلق مشکبار حسن 
***
به خاک خطه ی یثرب خرام تا بینی 
شکفته سنبل و گل از خط و عذار حسن 
***
چو شب ز مشعل مه چشم تیره روشن کن 
ز خاک خوابگه سرمه اقتدار حسن 
***
یکی به تعزیت بقعه ی بقیع گذر 
ببوس مشهد پاک بزرگوار حسن 
***
لبش که مایه ی تریاق بود و شد مسموم 
بپرس تلخی شهد شکر نثار حسن
*** 
طبرزد شکرینش که کرد زهرآلود؟ 
که خاک بر سر اعدای خاکسار حسن 
***
که ریخت سوده ی الماس ریزه در قدحش 
که زهر گشت از آن آب خوشگوار حسن؟ 
***
در اندرون، صد و هفتاد پاره شد جگرش 
همه ز راه گلو ریخت بر کنار حسن 
***
به رنگ گونه ی الماس شد زمردفام 
مفرح لب یاقوت آبدار حسن 
***
جگر بسوخت شفق را چو لاله ز آتش دل 
ز حسرت جگر خسته و فگار حسن 
***
به روز تیره ی خود شام از آن سیه پوش است 
کز اهل شام بد آمد به روزگار حسن
*** 
ستاره خون بچکاند ز چشم اگر بیند 
جراحت جگر و چشم اشکبار حسن
*** 
سپهر عطف هلالی بسوخت ز آتش شام 
ز تاب سینه ی محرور پرشرار حسن 
***
به باغ عترت پیغمبر از خزان ستم 
بریخت لاله و نسرین ز نوبهار حسن
*** 
بنفشه بین سر حسرت نهاده بر زانو 
ز سوک غالیه بوی بنفشه زار حسن 
***
هنوز نرگس خوش خواب، سر گران دارد 
ز داغ نرگس بیمار پرخمار حسن
*** 
عجب مدار که گل در قماط سبزه نشست 
که با طراوت حسن است شرمسار حسن 
***
هنوز زهره سرانداز نیلگون دارد 
ز سوز مادر زهرای سوگوار حسن 
***
به سان سایه نهد روی بر زمین خورشید 
به خاکبوس جناب فلک مدار حسن 
***
هلال شوشه ی زر ز آن جهت در آتش کرد 
که درکشد به رکابش رکابدار حسن 
***
به روز حشر که خورشید چشم آن دارد 
که توتیا کشد از گرد رهگذار حسن 
***
بسا که جان بسپردند در هزاهز جنگ 
دلاوران به سر تیغ جان سپار حسن 
***
سپهر اطلس نه تو کشیده در جوشن 
ز بیم نوک سنان سپرگذار حسن 
***
فلک ز فضله ی خوانش دو قرص نان دارد 
که باشد آن که نباشد وظیفه خوار حسن؟ 
***
خلیل با همه شور نمک به خوان بنشست 
که تا خورد نمک تازه رو ز بار حسن 
***
هزار منعم و درویش بر یسار و یمین 
یمین گشاده بر آوازه ی یسار حسن 
***
چو بال رفعت او پر بگستراند باز 
همای سدره نشیمن بود شکار حسن 
***
بجز خدای که داند، که عالم الغیب است، 
کمال قربت پنهان و آشکار حسن؟ 
***
دوم حصار و چهارم اساس در ره دین 
شد استوار به بازوی استوار حسن 
***
امامت و حسب و نسبت علی بودش 
زهی ستوده خصال و زهی شعار حسن
*** 
اگر وثیقه ی حبل المتین همی خواهی 
متاب سر ز سر زلف تابدار حسن 
***
به زیر سایه ی طوبی کسی تواند بود 
که سایه افکندش سرو جویبار حسن 
***
ز دست ساقی کوثر خورد شراب رحیق 
کسی که مشرب او هست چشمه سار حسن 
***
سخن به قدر حسن چون سراید «ابن حسام»؟ 
که نیست مدحت حسان به اقتدار حسن 
***
چو من به پایه ی حسان نمی رسم به سخن 
سخن چگونه رسانم به اعتبار حسن؟

گلچین اشعار مداحی شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام

 از تبار غربت / شاعر: سید مهدی حسینی

ای زمین و آسمان ها سوگوار غربتت 
آفتاب آسمان سنگ مزار غربتت 
***
بر جبین فصلها هر یک نشان داغ توست 
ای گریبان خزان چاک از بهار غربتت 
***
یک بقیع اندوه و ماتم، یک مدینه اشک و خون 
سینه  هامان یک به یک آیینه  دار غربتت
*** 
پاک شد آیینه از زنگ ای تماشایی ترین 
شستشو دادیم دل را از غبار غربتت 
***
شب سیه  پوش از غم و اندوه بی پایان توست 
شرمگین خورشید از شب های تار غربتت 
***
ای بقیعت عاشقان را کعبه ی عشق و امید 
سینه چاکیم از غم تو، بیقرار غربتت 
***
شهر یثرب داغدار خاطرات رنج توست 
خم شده پشت مدینه زیر بار غربتت
*** 
از همه زخم زبان، تهمت، خیانت، از تو صبر 
چشم تاریخ اشکبار روزگار غربتت 
***
می تپد دلهای عاشق در هوای نام تو 
با غمی خو کرده هر یک در کنار غربتت 
***
کاش می شد روشنای تربت پاک تو بود 
چلچراغ اشک ما در شام تار غربتت 
***
دایره در دایره پژواکی از اندوه توست 
هیچ داغی نیست بیرون از مدار غربتت 
***
دامن اشکی فراهم داشتم، یک سینه آه 
ریختم در پای تو، کردم نثار غربتت 
***
آشنای زخم دلها، غربت معصوم توست 
من دلی دارم پریشان از تبار غربتت

گلچین اشعار مداحی شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام

جواب خدا / شاعر: محمدرضا براتی

زهر جفا چو بر جگر مجتبی رسید 
افغان جن و انس به عرش علی رسید
*** 
پر اضطراب و واهمه شد عالم وجود 
هنگامه ی قیامت و یوم الجزا رسید 
***
درهم شکست قائمه ی عرش کبریا 
گویی که روز نیستی ماسوی رسید 
***
چشم فلک ز گریه به غرقاب خون نشست 
اشک ملک به طارم هفتم سما رسید 
***
الماس جعده کارگر افتاد ای دریغ 
آتش به جان حضرت خیر النسا رسید 
***
نعش امام شد هدف چوبه های تیر 
یا فاطمه، به نور دو چشمت چه ها رسید!
***
بر حجت خدا، چه ستمها، چه ظلمها 
ز آن ناکسان دور ز شرم و حیا رسید 
***
در شهر خویش و خانه ی خود هم غریب بود 
از بس که ظلم و جور بر او ز آشنا رسید 
***
مظلوم چون تو کیست که از ظلم همسرش 
مسموم گشت و جان به لبش از جفا رسید
***
یا مصطفی ز روی تو هم کس نکرد شرم 
نامردمی ببین ز کجا تا کجا رسید
*** 
روز جزا جواب خدا را چه می دهند 
آنان که ظلمشان به عزیز خدا رسید 
***
سوز غمش به جان «براتی» شرر فکند 
آتش به استخوانش از این ماجرا رسید 

گلچین اشعار مداحی شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام

 گاه در کربلاست گاه در بقیع / شاعر: محمّد جواد غفور زاده (شفق)

   بسکه از دل کشیده آه، بقیع  
  به حریم تو یافت راه، بقیع
*** 
 از تو رونق گرفت و فرّ و شکوه  
 وَز تو دارد جلال و جاه، بقیع 
***
از طفیل وجود توست، که هست  
مهبط رحمتِ اله، بقیع 
***
در عزا و مصیبت تو نمود      
جامه کعبه را سیاه، بقیع 
***
اینک از فبص همجوارىِ توست
 جاى آمرزش گناه، بقیع 
***
از چه قبرت به خاک، یکسان ست؟   
 اى به مظلومیتت گواه، بقیع 
***
  به مثَل، شد مدینه چون کنعان    
 مجتبى یوسف ست و چاه، بقیع 
***
 به روى شیعه، بسته است درش   
  مى شود بازْگاه گاه، بقیع 
***
روز، از تاب آفتاب حجاز 
 به خدا مى پرد پناه، بقیع!
***
در میان سکوت و ظلمت شب    
راز دل مى کند به ماه، بقیع 
***
  قتلگاه حسین، کرب و بلاست  
مجتبى راست قتلگاه، بقیع 
***
 پىِ دلجویىِ دو گل، زهرا  
 گاه در کربلاست، گاه بقیع
***
 به امید زیارت مهدى ست    
 که به در دوخته نگاه، بقیع 
***
با تو هستم ز داغ و حسرت دل  
منِ مسکینِ روسیاه، بقیع 
***
 چه بگویم؟! که ذکر خیر (شفق)   
 زَهَق الباطل ست و جاء الحق 

گلچین اشعار مداحی شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام

 ایام عزای حسن است / میرزا ابو القاسم محمّد نصیر اصفهانى (طرب)

اى دل خون شده! ایام عزاى حسن است   
کز ثرى تا به ثریا، همه بیتُ الحزن است
***
 پیرهن چاک زنم در غم آن گوهر پاک      
 کز غمش چاک، مَلک را به فلک پیرهن است 
***
 قسمت آل عبا، اى فلک از گردش تو    
 گوییا درد و غم و رنج و بلا و محن است
*** 
بشکنى گوهر دندان نبى گاه به سنگ    
 گاه بر بازوى حیدر ز جفایت رسن است
*** 
 گه بوَد خنجر خونخوار تو، بر حلق حسین
گه ز تو، سوده الماس به کام حسن است 
***
 خاطرم از الم این یک، دارُ الالم ست    
سینه ام از حَزَن آن یک، بیتُ الحزَن است 
***
 یکى از زهر جگرخایش، صد پاره جگر!  
 یکى از خنجر خونخوارش صد چاک، تن است!
***
عرش، از بوىِ یکى پر بوَد از نافه چین    
 خاک، از خونِ یکى پر ز عقیق یمن است 
***
 هر که گوید چو (طرب) مرثیه آل عبا  
 به یقین جنّت فردوس، مر او را وطن است 

گلچین اشعار مداحی شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام

جهت مطالعه بیشتر، «ویژه نامه تنهاترین سردار» را مشاهده نمایید.

پدیدآورنده: 
Share