شهید مدرس - زندگانی آیت اللّه سید حسن مدرس / بخش دوم

شهید مدرس
شهید مدرس بی آنکه احساس ضعف و سرخوردگی کند با مصلحت اندیشی از هر عامل و حادثه ای برای مهار دیکتاتوری رضاخان بهره برداری می کرد. استقرار کابینه ای قوی و معتمد به حکومت قانون می توانست حداقل مانعی در برابر اعمال بی رویه و خلاف قانون رضاشاه باشد.

شهید مدرس - زندگانی آیت اللّه سید حسن مدرس / بخش دوم

شهید مدرس بی آنکه احساس ضعف و سرخوردگی کند با مصلحت اندیشی از هر عامل و حادثه ای برای مهار دیکتاتوری رضاخان بهره برداری می کرد. استقرار کابینه ای قوی و معتمد به حکومت قانون می توانست حداقل مانعی در برابر اعمال بی رویه و خلاف قانون رضاشاه باشد.

شهیــد مــدرس - زندگانی آیت اللّه سید حسن مدرس / بخش اول

شهید مدرس

مخالفت شهید مدرس با جمهوری رضاخانی

پنجمین دوره مجلس شورای ملی که بیشتر نمایندگان آن با تعهد سپردن به رضاخان سر از صندوق در آورده بودند، روز 22 بهمن 1302، با نطق محمد حسن میرزا، ولیعهد، رسما افتتاح شد.[26] هواداران سردار سپه و جمهوریت عجله داشتند در اسرع وقت اعتبارنامه نمایندگان تصویب و مجلس شورای ملی را برای تصویب طرح تغییر نظام سیاسی در اولین روز سال 1303 ش. آماده سازند. آیت اللّه شهید مدرس که اکثریت هواداران او در مجلس پنجم به اقلیتی انگشت شمار بدل شده بود، مصمم گشت در مقابل سردار سپه، محکم بایستد. مدرس و یارانش تصمیم گرفتند ابتدا با مخالفت در مورد تصویب اعتبارنامه وکلای فرمایشی، عده ای را از مجلس خارج کنند و با گرفتن وقت مجلس مانع آمادگی شورای ملی برای تصویب طرح تغییر نظام سیاسی در موعد مقرر شوند. آیت اللّه مدرس در جلسه چهارم مجلس با اعتبارنامه معتمدالسلطنه مخالفت کرد و گفت: «هر کس را که بنده بفهمم که یک دست محلی یا غیرمحلی در انتخابش بوده و به قوه انتخاب شده است، رأی نخواهم داد...»[27] در همین جلسه، مدرس و یارانش موفق شدند مانع تصویب اعتبارنامه نوری زاده شوند.[28]همچنین اعتبارنامه علی دشتی با تلاش مدرس و همفکرانش رد شد.[29] در جلسه پنجم مجلس شورای ملی میان مدرس و سید محمد تدین (رهبر موافقان سردار سپه در مجلس) جنگ لفظی شدیدی درگرفت.[30] در پایان این جلسه حسین بهرامی به تحریک تدین سیلی محکمی به گوش مدرس زد که این اقدام ضربه مهلکی به جمهوری رضاخانی وارد آورد. عده ای از نمایندگان عضو فراکسیون تجدد به رهبری تدین پس از مشاهده این رفتار، از فراکسیون کناره گیری کردند. با انتشار خبر سیلی خوردن مدرس در میان مردم، خشم و نفرت آنان را برانگیخته شد، بازار بسته شد و طبقات مختلف مردم در مساجد گرد آمدند و به تظاهرات پرداختند.[31]
در جلسه ششم مجلس، آیت اللّه شهید مدرس با اعتبارنامه عده دیگری از وکلا مخالفت کرد و اعتبارنامه خود او نیز در این جلسه بدون مخالفت به تصویب رسید.[32] شهید مدرس به هدف آنکه مجلس را از اکثریت بیندازد، به گروهی از نمایندگان دستور داد به بهانه زیارت روانه قم شوند. در جلسه هفتم مجلس شورای ملی (30 اسفند 1302) گروهی از نمایندگان وابسته به دولت سردار سپه طرح یک ماده ای را با قید فوریت پیشنهاد کردند: «ماده اول ـ تبدیل رژیم مشروطیت به جمهوریت؛ ماده دوم ـ اختیار دادن به وکلای دوره پنجم که در مواد قانون اساسی موافق مصالح مملکت و رژیم تجدیدنظر نمایند، ماده سوم ـ پس از معلوم شدن نتیجه آرای عمومی تغییر رژیم به وسیله مجلس شورای ملی اعلام شود.»[33]
آیت الله شهید مدرس درباره این طرح پیشنهادی گفت: «... چون مطلب مهمی است، بنده عرضم این است که باید وکلایی هم که مسافرت کرده اند و شاید قریب به ده، پانزده نفرند، آنها هم برگردند و هیأت رئیسه دائمی هم معین شود و این مطلب به این مهمی در حضور تمام وکلا مطرح شود.»[34]
مجلس پیشنهاد شهید مدرس را پذیرفت و مقرر گردید روز دوم فروردین 1303 مجلس شورای ملی برای تصمیم گیری درباره طرح یاد شده تشکیل جلسه دهد. جلسه در موعد مقرر برگزار شد. هزاران نفر از مردم برای ابراز مخالفت با جمهوری رضاخانی در مقابل ساختمان مجلس و خیابان های اطراف آن گرد آمده بودند و ضد جمهوری شعار می دادند. تدین از سردار سپه کمک خواست. رضاخان به همراه گروهی از نیروهای قزاق خود را به جمعیت رساند و با توسل به زور توانست خود را به ساختمان مجلس شورای ملی برساند و سپس دستور سرکوبی و متفرق کردن جمعیت را صادر کرد. در نتیجه این درگیری ها، عده ای از مردم به شهادت رسیدند و گروهی دستگیر شدند.
به هر ترتیب، طرح جمهوری شکست خورد و در هفتم مرداد 1303، مدرس و گروهی از همفکرانش دولت سردار سپه را استیضاح کردند.
هفدهم مرداد 1303، روز بررسی استیضاح توسط مجلس شورای ملی، صحن مجلس شاهد درگیری سردار سپه و هوادارانش با شهید مدرس و اقلیت استیضاح کننده بود. در همین روز مدرس و برخی از اعضای فراکسیون اقلیت بیرون از ساختمان مجلس شورای ملی مورد ضرب و شتم اوباش طرفدار سردار سپه قرار گرفتند. استیضاح کنندگان در اعتراض به این اقدام ها در جلسه بعدازظهر مجلس که طرح استیضاح بررسی شد، شرکت نکردند و در نتیجه دولت سردار سپه هم رأی اعتماد گرفت.[35]

مخالفت مدرس با تغییر سلطنت

رضاخان و هواخواهانش پس از آنکه از طرح جمهوری به نتیجه نرسیدند؛ تصمیم گرفتند با احتیاط کامل زمینه را برای خلع قاجاریان از سلطنت مهیا سازند و در مقابل آنان مدرس نیز به تکاپو افتاد تا فعالیت شبانه روزی دار و دسته سردار سپه برای تمهید مقدمات تغییر سلطنت را خنثی سازد. رحیم زاده صفوی به نمایندگی از سوی آیت اللّه مدرس و دربار قاجار به پاریس رفت تا احمدشاه را به بازگشت به ایران ترغیب نماید و طرح آنان را برای بازگشت پیروزمندانه شاه به کشور به وی ارائه دهد.[36]
در عرصه بین المللی نیز مدرس ساکت ننشست و به رحیم زاده صفوی توصیه کرد: «اگر میسر باشد روزنامه(ای) به دو زبان فارسی و فرانسه بنویسد و حقایق احوال ایران را به سمع عالمیان برساند.»[37] همچنین به فرستاده خود سفارش کرد از پاریس به مسکو برود و اشتباهات مأموران سیاسی شوروی در تهران را به دولت مردان آن کشور گوشزد نماید و سیاست مداران مسکو را نسبت به نیات رضاخان و وابستگی او به دولت انگلستان آگاه سازد. آیت اللّه مدرس در پیام شفاهی خود به احمدشاه به صراحت اعلام می کند؛ حمایتش از سلطنت قاجار و مخالفت او با حکومت رضاخان به خاطر علاقه مندی به پادشاهی احمدشاه و دشمنی شخصی با سردار سپه نیست، بلکه دلیل اصلی دشمنی او با طرح تغییر سلطنت، خنثی کردن جریانی است که به اعتقاد مدرس، سعی دارد مبانی و اصولی که مصونیت اجتماعی و سیاسی ملت ایران و قوام بخش استقلال و تمامیت ایران است را از بین ببرد. مدرس این تغییر و تبدیل را صرفا جابه جایی فرد یا خانواده تلقی نمی کرد؛ بلکه انقلابی تصور می کرد که تمامی ارکان اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه ایران را دگرگون می سازد. مدرس همانند کسی که دوران پنجاه ساله حاکمیت رژیم پهلوی را دیده باشد، آینده ایران پس از استقرار حکومت پهلوی را چنین پیش بینی می کند:
در رژیم نوی که نقش آن را برای ایران بینوا طرح کرده اند، نوعی از تجدد به ما داده می شود که تمدن مغربی را با رسواترین قیافه تقدیم نسل های آینده خواهد نمود... قریبا چوپان های قراعینی و کنگاور با فکل سفید و کراوات خودنمایی می کنند، اما در زیباترین شهرهای ایران آب لوله(کشی) و آب تمیز برای نوشیدن مردم پیدا نخواهد شد. ممکن است شمار کارخانه های نوشابه سازی روزافزون گردد، اما کوره آهن گدازی و کارخانه کاغذسازی پا نخواهد گرفت...»[38]
شهید مدرس از این وحشت داشت که استعمار نو ضمن به یغما بردن ثروت های ملی، پایه های حیات اقتصادی ایران را کاملاً وابسته سازد. «... روزی برسد که برای شیر و پنیر و پشم و پوست هم گردن ما به جانب خارج کج باشد و دست حاجت بدان سو دراز کنیم.»[39]
بنابراین نزاع مدرس و سردار فراتر از دعوای قاجاریان و پهلوی بر سر تاج و تخت شاهی بود. مدرس در جایی خطاب به علمای اصفهان می گوید:
«... من با سیاست هایی که آزادی و استقلال ملت و جهان اسلام را تهدید می کند، مبارزه می کنم، راه و هدف خود را می شناسم؛...»[40]
اوایل آبان 1304 در تهران تظاهراتی برپا شد و تظاهرکنندگان که شمار آنان از چهارصد نفر تجاوز نمی کرد؛ تحت عنوان «طبقات اصناف مختلف» در مدرسه نظام متحصن و خواستار خلع احمدشاه از سلطنت گردیدند. در همین زمان داور، تیمورتاش و عده دیگری از نمایندگان مجلس شورای ملی، طرح انقراض قاجاریه را تهیه و تدوین کردند و نمایندگان مجلس را به خانه سردار سپه می بردند تا این طرح را امضاء کنند. روز نهم آبان 1304، مجلس شورای ملی به ریاست سید محمد تدین (نایب رئیس اول) تشکیل شد تا ماده واحده خلع قاجاریه را بررسی کند. مدرس در این مورد تاکید کرد که اخطار قانونی وجود دارد چرا که رئیس مجلس وقت استعفا کرده بود او اعلام کرد که اول باید تقاضای استعفای حسن مستوفی رد شود. پس از این مدرس با جمله «خلاف قانون اساسی است، صدهزار رأی هم بدهید خلاف قانون است...»[41] جلسه را ترک کرد.

ادامه مبارزه شهید مدرس با رضاخان

شهید مدرس پس از انتقال سلطنت به رضاخان نه منزوی گردید و نه دست از مبارزه برداشت بلکه با جدیت بیشتر کوشید تا مانع قوام و ثبات حاکمیت رژیم پهلوی شود. وی حتی مدتی به رضاخان نزدیک شد تا شاید بتواند با پند و نصیحت او را از داعیه تاج و تخت منصرف کند. برخی این نزدیکی را ناشی از تغییر موضع سیاسی مدرس تلقی کرده اند؛ اما بعدها رفتار و عملکرد سیاسی مدرس خط بطلانی بر این نظر کشید. بیان گوشه ای از مذاکرات و گفتگوهای مدرس با رضاشاه، توسط همسر تیمورتاش مؤید این نکته است که مدرس هیچ گاه از این عقیده اش که می گفت: «رضاخان سرباز خوب و مفیدی برای ایران است و نه بیش از آن»[42] فراتر نرفت.

حمایت شهید مدرس از دولت مستوفی الممالک

شهید مدرس بی آنکه احساس ضعف و سرخوردگی کند با مصلحت اندیشی از هر عامل و حادثه ای برای مهار دیکتاتوری رضاخان بهره برداری می کرد. استقرار کابینه ای قوی و معتمد به حکومت قانون می توانست حداقل مانعی در برابر اعمال بی رویه و خلاف قانون رضاشاه باشد.

شهید مدرس در مجلس ششم

به رغم مشکلات و موانعی که رضاخان برای جلوگیری از ورود مخالفانش به مجلس ایجاد کرده بود؛ مدرس به عنوان نفر اول انتخابات تهران وارد مجلس گردید؛ هشت نفر از یاران مدرس نیز موفق شدند به مجلس راه یابند. اولین پیامد حضور مدرس در ششمین دوره مجلس شورای ملی مخالفت جدی با اعتبارنامه منتخبانی بود که با مداخله نظامیان انتخاب شده بودند و چون این امر با تأیید و حتی فرمان رضاخان انجام گرفته بود، مخالفت مدرس ضدیت با شاه محسوب می گردید. سیاست و برنامه اقتصادی، سیاست خارجی و برنامه های فرهنگی مهم ترین بسترهای فعالیت مدرس در مجلس ششم بود. هنگامی که بحث لایحه اجاره ساختمان راه آهن میان بندر خرمشهر و بندر گز در مجلس مطرح بود،[43] مدرس گفت:
در اینکه خط آهن برای ما از الزام امور است و هر ساعتی زودتر، بهتر است و چیز مرغوبی است که تمام ملت ایران طالب آنند، حرفی نیست... ولی اینجا حرف در خط اول است که آیا آن خط اولی کدام است و کدام اصرف و اصلی است، این را باید تأمل کنیم... اگر خودشان از متخصصین ما چیزی فراگرفتند به ما حالی کنند که جهات حسن این راه این است و جهات مضره آن راه آن است.... [44]
مدرس با دقت و تیزبینی جزئیات بودجه سالانه و طرح های دولت را مورد مداقه قرار می داد تا از سوء استفاده و اسراف جلوگیری کند. در جلسه 189 مجلس ششم با اختصاص اضافه بودجه سال 1305 ش برای تعمیر قصرهای سلطنتی مخالفت نمود و پیشنهاد کرد این مبلغ جهت سرمایه بانک تخصیص داده شود.[45] رفاه عمومی، توسعه و تقویت منابع عایداتی مملکت مورد توجه خاص مدرس قرار داشت. در جلسه 76 ششمین دوره مجلس شورای ملی با افزایش حقوق نمایندگان مجلس مخالفت کرد.[46]
احترام و منافع متقابل به عنوان اصلی ثابت در سیاست خارجی مورد توجه آیت اللّه مدرس بود. مدرس از موضع ضعیف و منفعل ایران در مجامع بین المللی و همچنین مأموران سست عنصر وزارت خارجه انتقاد می کرد. او در جلسه 109 مجلس ششم هنگام مذاکره درباره بودجه وزارت خارجه گفت: «... ما در قبول عضویت (در جامعه ملل) پیشقدم شدیم... جزای ما این شد که هنوز کرسی دائمی به ما نداده اند، بنده با این عضویت مخالفم...»[47]
روز هفتم آبان 1305 مدرس در راه مدرسه سپسالار مورد حمله مسلحانه چند نفر تروریست قرار گرفت. ترور مدرس انعکاس وسیعی در میان مردم برجای گذاشت و نمایندگان مجلس سوء قصد به مدرس را اقدامی صرفا سیاسی تلقی کردند و به ایما و اشاره، دولت و شخص شاه را در ماجرا دخیل دانستند.[48]
دولت مستوفی بیش از یک سال دوام نیاورد. رضاخان مهره مطیعی چون مهدیقلی هدایت را مأمور تشکیل دولت کرد. روز 16 خرداد 1306 برنامه جدید در مجلس مطرح گردید. مدرس طی نطقی با کابینه هدایت و برنامه مخالفت کرد و با شجاعت، رئیس الوزرا و اعضای کابینه او را ترسو، ضعیف و مجری بی اراده منویات شاه قلمداد کرد که بدون مشورت با مجلس روی کار آمده است. مدرس در جلسات مجلس به کرات و به صراحت مخالفت خود را با نخست وزیر و اعضای کابینه او ابراز می کرد.[49]

جلوگیری از ورود آیت الله مدرس به مجلس هفتم

انتخابات هفتمین دوره مجلس شورای ملی به پایان رسید و یک رأی هم از صندوق به نام مدرس بیرون نیامد و مدرس آن جمله معروف را بیان کرد که اگر هیچ کس از مردم تهران به من رأی نداده باشند، ولی خودم که یک رأی به خودم دادم، پس این رأی که به نام مدرس در صندوق بود چه شد و چرا خوانده نشد.[50]
رضاخان به این هم اکتفا نکرد و با تهدید به مدرس تکلیف نمود از سیاست دوری کند. مدرس در جواب گفت: «من وظیفه انسانی و شرعی خویش را در دخالت در سیاست و مبارزه در راه آزادی می دانم و به هیچ عنوان دست از سیاست برنمی دارم...»[51]

مدرسه سپهسالار آخرین سنگر مقاومت شهید مدرس در برابر رضاخان

شهید مدرس در اندیشه و عمل همواره سیاست را از دیانت تفکیک ناپذیر می دانست. جلسه درس او در مدرسه سپهسالار به عنوان آخرین سنگر مقاومت مدرس، مرکز افشاگری و بیان اعمال خلاف قانون رژیم پهلوی بود و هنگام درس بی پرده مطالبی بیان می کرد به طوری که خشم و غضب رضاخان را همواره برمی انگیخت. هنگامی که در باب «مزدحم» در فقه تدریس می کرد؛ با اشاره به اینکه در ازدحام اگر کسی کشته شود خونش هدر است و باید دیه او را حاکم شرع بدهد؛ گفت: «مثلاً روز دهم (فروردین 1303) که سردار سپه به مجلس آمد و زد و خورد بود، اگر سردار سپه کشته می شد، خونش هدر بوده است.»[52]

از تبعید تا شهادت

شامگاه 16 مهرماه 1307 دو روز پس از افتتاح هفتمین دوره مجلس شورای ملی، مأموران نظمیه، به منزل مدرس هجوم بردند. محمد درگاهی رئیس نظمیه و همراهانش، وی را شبانه از تهران خارج کردند و به سمت مشهد بردند.[53] ابتدا ایشان را چند روزی در یکی از دهات مشهد زندانی کردند و سپس از آنجا به شهر خواف منتقل گردید و در وسط پادگان نظامی شهر سکونت داده شد. این شهر به دو دلیل انتخاب شد: اول اینکه بیشتر مردم خواف پیرو مذهب حنفی بودند به این ترتیب سکنه سنی مذهب آنجا، چندان نگران مجتهد شیعه مذهب محبوس در دیارشان نبودند، دیگر اینکه در این مکان، امکان برقراری ارتباط میان خواف و پایتخت به آسانی میسر نبود.[54]
دوران حبس شهید مدرس در خواف، نه سال طول کشید و سرانجام در 1316 ش رضاخان تصمیم گرفت مدرس را به شهادت برساند. دستور قتل به رئیس شهربانی خواف ابلاغ گردید؛ با امتناع وی از قتل مدرس، محمود مستوفیان با سمت رئیس شهربانی از مشهد به کاشمر رفت و هنگام افطار 26 رمضان 1357 برابر با دهم آذرماه 1316 آیت اللّه سید حسن مدرس را به شهادت رساند.[55]

جمع بندی

به روایت تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران، همیشه و در همه ادوار تاریخی کسانی بوده اند که با ظلم و جور حکام زورمدار و قدرت پرست به مقابله و ستیز پرداخته اند. اما در میان تمام این مبارزین کمتر کسی چون آیت اللّه مدرس شناخته شده که بی باک و شجاع، فارغ از غم جان و مال به جنگ علیه حاکم مستبد پرداخته باشد. مدرس جنگ خود را با رضاخان «اختلاف بر سر کلاه یا عمامه» نمی داند، بحث را به استقلال و آزادی و حیثیت ایران و اسلام مربوط می داند به همین سبب است که با ظل السلطان می ستیزد و از مجادله و مبارزه با شاه پهلوی هم نمی هراسد. تمام همّ و غمّ مدرس در طول حیات سیاسی اش رسیدن به همین استقلال است و از بین بردن استبداد برآمده از سرسپردگی به بیگانه و دست یافتن به عدالت اجتماعی؛ و این در حالی است که هرگز برای خویش تمنای چیزی نداشت. مدرس علاوه بر مواردی که ذکر شد، به قانون مداری اعتقاد راسخی داشت و هر آنچه که با قانون مغایرت داشت را بدون هیچ مدارا و نرمشی مطرود می دانست. در هر حال، این فقیه سیاست مدار بی هیچ سازش و تسلیم، آنقدر در راه هدف و اعتقاد بدون آن که از جانبی حمایت شود، جنگید و سرانجام بعد از نه سال تبعید، در سال 1316 ش به شهادت رسید و به این ترتیب برگی زرین در تاریخ ایران به یادگار نهاد و به اسوه و الگویی در میان علمای شیعه معاصر تبدیل شد تا زمینه، برای استبدادستیزی و مبارزه در ادوار بعدی فراهم گردد، تا جایی که نهضت اسلامی سال 1357 به رهبری امام خمینی رحمه الله به نوعی وامدار اندیشه های آیت اللّه شهید سید حسن مدرس بود.

شهید مدرس

منبع: مجله حصون، آذر و دیماه 1389 ، شماره 27.
--------------------------------
پی نوشت:

[26] . مدرس در پنج دوره تقنینیه مجلس شورای ملی، ج 2، ص 7.
[27] . همان، ج2، ص 9.
[28] . مرد روزگاران، ص 141.
[29] . مدرس در پنج دوره‏ی تقنینیه، ج2، ص 11.
[30] . مدرس قهرمان آزادی، ص 286.
[31] . مدرس در پنج دوره تقنینیه مجلس شورای ملی، ج2، ص 12 و 13.
[32] . همان، ج 2، ص 16.
[33] . همان.
[34] . مدرس قهرمان آزادی، ص 501 ـ 489.
[35] . رحیم‏زاده صفوی، اسرار سقوط احمدشاه، به کوشش بهمن دهگان، فردوسی، تهران، 1362، ص 88، 90، 89.
[36] . همان، ص 21.
[37] . همان، ص 145.
[38] . همان، ص 86 ـ 85.
[39] . نطق‏ها و مکتوبات شهید سید حسن مدرس، نشر ابوذر، 1355، ص 21.
[40] . باقی، عبدالعلی، مدرس مجاهدی شکست‏ناپذیر، نشر تفکر، قم، 1370، ص 97.
[41] . مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، امیرکبیر، تهران، 1357، ج4، ص 104.
[42] . همان، ص 113.
[43] . مدرس در پنج دوره تقنینیه مجلس شورای ملی، ج 2، صص 347 ـ 346.
[44] . همان.
[45] . همان، ص 505 ـ 503.
[46] . همان، ص 359 ـ 358.
[47] . همان، ص 395.
[48] . مدرس، قهرمان آزادی، ج 2، ص 741.
[49] . تاریخ بیست ساله ایران، ج 4، ص 204.
[50] . همان، ج 5، ص 133.
[51] . همان، ج 5، ص 135.
[52] . مدرس قهرمان آزادی، ج 2، ص 769.
[53] . تاریخ بیست ساله ایران، ج 5، ص 137.
[54] . زنده تاریخ، شهید آیت اللّه‏ سید حسن مدرس، به روایت اسناد، ص 26، 27.
[55] . تاریخ بیست ساله ایران، ج 5، ص 785 و باقی، عبدالعلی، مدرس مجاهدی شکست‏ناپذیر، ص 104 ـ 103.

Share