مباحث روان شناسی دین

روان شناسی دین

در روان شناسی دین از چه مباحثی بحث می شود و رویكرد غرب به این شاخه از روان شناسی چیست؟

روان شناسی دین به بررسی پدیده دینداری از منظر روان شناسی می­پردازد و در صدد توصیف و تبیین عوامل و زمینه­های دینداری، ابعاد آن، سنجش و اندازه­گیری دینداری و آثار و پیامدهای آن در زندگی فردی و اجتماعی است. روان شناسی دین رشته ای است كه تاثیری را كه اعمال و اعتقادات دینی بر شخصیت دینداران بر جای می گذارد مورد بررسی قرار می دهد[1]. روان شناسی دین از آن دسته علومی است كه كاری به صدق و كذب گزاره های دینی ندارد[2] بلكه فقط از آن جهت كه به عنوان یك واقعیت در متن زندگی مردم وجود دارد و بر شخصیت و رفتار آنان تاثیر گذار است مورد توجه و مطالعه قرار می گیرد و به بررسی انواع تاثیرات و نحوه تاثیر گذاری آن می پردازد؛ مثلا اعتقاد به خدا كه به عنوان یك باور در بشر وجود دارد و اعتقاد به این كه محرمات و واجباتی هست؛ مناسكی هست و ... كه اینها را از طریق روان شناختی بررسی می كنند. كما این كه دانشمندان بررسی كرده اند كه مقولات دینی چه تأثیری می تواند در زندگی و جنبه های روانی داشته باشد و چه مقدار می تواند جلوی اضطراب ها را بگیرد و یا زیاد بكند. اگر با دید روان شناسانه تمام مقولات دینی را ملاحظه و تحقیق كنیم، می شود روان شناسی دین؛ یعنی ما از منظر روان شناسی به دین نگاه كنیم. بنابراین «روان شناسی دین به مطالعه علمی دین از منظر روانشناختی می پردازد. در این علم رفتار دینی بر اساس قانون مندیهای عمومی رفتار مورد مطالعه قرار می گیرد و در آنها هضم می شود.[3]»
روان شناسی دینی یعنی روان شناسی از منظر دین و با پذیرش پیش فرض های دینی، یا دیدگاه های روان شناسانه ای كه از نصوص دینی استخراج می شود. به عبارت دیگر یعنی روان شناسی ای كه بر مبنای فرهنگ دینی می باشد و زیر بنای فكری آن را دین می سازد و از دین و مفاهیم آن در حوزه ی روان شناسی استفاده می كند.[4] بنابراین در مقابل روان شناسی دینی روان شناسان سكولار قرار دارند، كه در هیچ یك از اركان خود از دین بهره نمی گیرند. روان شناسی سكولار یعنی همین روان شناسی موجود؛ چرا كه اصولا روان شناسان اعتقاد به خدا نداشتند و اگر هم برخی معتقد بودند، سنتی بوده و به عنوان چیزی كه از لحاظ علمی قابل اثبات نیست ولی فوایدی دارد كه باید به آن باور داشت، به آن نگاه می كردند. این روان شناسان، اصولا مفاهیم متافیزیكی و فلسفه را غیر علمی و غیر قابل اثبات تلقی می كنند و به دنبال قانونمندی های روانی و رفتاری رفته اند كه آن ها را كشف كنند و بر اساس این ذهنیت با انسان ها برخورد كرده اند، بنابراین در یك قسمت هایی به خاطر دیدگاه های خاص مادی كار نكردند. در نتیجه تنگناهایی در این دیدگاهها وجود دارد.
موضوع های عمده مورد بررسی در روان شناسی دین:

1. منشاء دین :

یكی از مهمترین مباحثی است که درباره آن بین اندیشمندان اختلاف نظر است:
 الف) ترس
ویل دورانت: از لوكرتیوس حكیم رومی نقل می كند كه گفته: ترس، نخستین مادر خدایان است و از میان اقسام ترس، خوف از مرگ مقام مهمتری دارد.[5] راسل نیز می گوید: گمان می كنم منشا مذهب قبل از هر چیز ترس و وحشت باشد چون انسان خود را بی نهایت ناتوان احساس می كند علت اصلی وحشت او، سه عامل است بلایای طبیعی، ترس از كشته شدن توسط همنوعان خود، برخی اعمال شهوانی او. انیشتاین نیز می گوید برای یك انسان ابتدایی ترس از مرگ و گرسنگی، و جانوران وحشی و مرض، ایجاد كننده زمینه مذهبی اند.[6]
ب) جهل
ویل دورانت هم چنین می گوید: احساس شگفتی از حوادثی كه بر حسب تصادف ایجاد می شود یا انسان نمی تواند علت آنها را درك كند از عواملی بوده است كه اعتقادات دینی را سبب شده است.[7] اینشتاین نیز می نویسد: وقتی كه انسان به حوادث می نگرد علم و مذهب را به یك دلیل ساده و روشن دو خصم آشتی ناپذیر می یابد چون كسی كه به قانون علیت معتقد است نمی تواند تصور كند كه ممكن است موجودی در بستر حوادث سد و مانعی ایجاد كند[8]. پس اعتقاد آنها این است كه هر زمان روح كنجكاو بشر نتوانست علل طبیعی پدیده ای را بیابد دست بدامن عوامل ماورایی و دین می شود.
ج) فرضیه جنسی فروید
فروید بر این باور است كه دین نه ناشی از ترس و جهل است و نه عكس العمل در مقابل بی نظمی ها است. او همانطور كه همه حوادث اجتماع را با غریزه جنسی تحلیل و توجیه كرد خواست دین را با آن توجیه كند و در نتیجه گفت: بشر در اجتماع، از نظر جنسی محرومیتهایی پیدا كرد كه همه اینها موجب شد تا غریزه جنسی عقب رانده شده و به شعور ناخودآگاه رود. وقتی كه آنجا رفت قیود اجتماعی مانع می شود كه بیرون بیاید، در این صورت این محرومیت ها به شكل دیگری بروز می كنند كه دین یكی از آنهاست. پس ریشه دین و اخلاق تمایلات جنسی است و عمر دین زمانی به سر می آید كه غریزه جنسی كاملا مطلق و آزاد گذاشته شود به طوری كه هیچ محرومیت جنسی وجود نداشته باشد ولی دیری نپایید كه حتی خودش از این حرفش برگشت.[9]
د) فطری بودن دین (یونگ)
یونگ (شاگرد و همكار فروید) می گوید: سخن فروید كه دین از قوه ناخودآگاه تراوش می كند درست و صحیح است ولی اینكه او خیال می كند عناصر روان ناخودآگاه بشر، منحصر در تمایلات جنسی است كه به شعور باطن گریخته اند، بی اساس و باطل است. انسان یك روان ناخودآگاه فطری و طبیعی دارد كه برخلاف ادعای فروید صرفا انباری كه از شعور ظاهر در آن چیزهایی ریخته شده و پر شده باشد نیست او می گوید: فروید به قضیه روان ناخودآگاه خوب پی برده بود اما بعدا به اشتباه خیال كرد كه روان ناخودآگاه، فقط از عناصر مطرود از شعور ظاهر، تشكیل می گردد بلكه روان ناخودآگاه جزء سرشت بشر است كه هم انبار عناصر رانده شده از ظاهر است و هم دین به طور فطری در آنجا وجود دارد.[10] و حق نیز این است كه دین امری فطری است.
وقتی در هشتاد سالگی رادیو بی بی سی با آقای یونگ مصاحبه می كند و از او سؤال می كند كه آیا تو به خدا معتقدی؟ می گوید: من نیاز ندارم كه به خدا معتقد باشم؛ برای این كه خدا را درك می كنم. ایشان می گوید: این ناخودآگاه درون، جایی است كه خدا از آن سرچشمه می گیرد؛ اما این كه مطابق خارجی دارد یا نه، من نمی دانم. از حرف های یونگ بر می آید كه ایشان واقعا معتقد به خدا و بقای انسان و معاد است.[11]

2. مطالعات تطبیقی

یكی از مباحثی كه در روان شناسی دین مطرح است مطالعات تطبیقی است[12] به این معنا كه با روش پرسشنامه و مطالعات آماری و مشاهده مستقیم دست به تحقیق می زنند. استنلی هال (شاگرد ویلیام جیمز) و همفكرانش صرف بصیرت و خود شناسی را برای كار روان شناسی كافی نمی دانند، بلكه استفاده از پرسش نامه های آماری را تجویز می كنند. مثلا در مورد دینداری، دانشمندان تحقیق كردند كه از میان فیزیكدانان درجه یك 34%، و از میان فیزیكدانان درجه دو 50%، و از میان روانشناسان درجه یك و درجه دو به ترتیب 13% و 32% خدا را قبول داشتند. و هم چنین در سال 1914 فیزیكدانان درجه یك و دو به ترتیب 40% و 57%، و از میان روان شناسان درجه یك و دو هر كدام به ترتیب 9% و 27% به معاد و جهان پس از مرگ اعتقاد داشتند.[13] مثال دیگرش این است كه آیا فیزیك و فرم بدن در قبول دین نقش دارد؟ كه جرج كو (1900 م) پس از آزمایشات خود گفت: فیزیك بدن در قبول دین موثر است و چاقها، اكثرا مذهبی و ورزشكاران كمتر متمایل به دین می باشند.[14]

3. تجربه دینی[15]

بررسی تجارب دینی امروزه به محوری ترین موضوع مورد بررسی در روان شناسی دین تبدیل شده است. انسان همواره در جستجوی دستیابی به حالات نوین و متمایز هشیاری بوده است و بر همین اساس در هر فرهنگی رد پای مفهوم سازیهای مختلف در خصوص تجربه های دینی و عرفانی قابل ردیابی است. اولین بار مطالعات علمی نظام­مند تجارب دینی توسط ویلیام جیمز شروع شد كه در خصوص علل و تاثیر تجارب عرفانی، دعا و زهد ورزی بود و بعد ها با بررسی آثار داروها، زیر بناهای جسمی و عصب شناختی، تئوری محرومیت و مراقبه در خصوص تجربه دینی ادامه یافت. در میان این مباحث، مطالعه تاثیر داروها در تجربه دینی توجه محققین بسیاری را به خود جلب نمود كه دست به آزمایشات فراوان زدند. در كنار بررسی داروها در تجربه دینی، مطالعات در مورد زیر بنای عصب شناختی و جسمانی تجارب دینی بر نقش ناحیه گیجگاهی مغز در تجربه دینی صحه گذاشتند.

4. پرستش و دعا

در این بحث، پرستش شامل قربانی كردن، دعا و موسیقی عبادت گروهی و اینكه چگونه این عقاید در فعالیتهای بدنی جلوه گر می شود مثلا قربانی كردن نیاز عمیق انسان برای فداكاری است بدون اینكه چرائی آنرا به صورت روشن درك كند. قربانی كردن خشم و عصبانیت را در فرد و جامعه فرو می نشاند. دعا نیز می تواند به مثابه ابزار سازش تلقی شود و در موقعیتی بكار رود كه سایر روشها به نتیجه نرسیده باشند و از اینجا معلوم می شود كه دعای متفكرانه به ارتباط با خدا منجر می شود.[16]

5. ارتباط دین و شخصیت[17]

یكی از مباحث این علم، نقش شخصیت افراد در اعتقادات و رفتار دینی است. بررسی شخصیت و تدین، اندازه گیری میزان دینداری، ارتباط دین با صفات عمومی شخصیت، اقتدار دینی و جزم اندیشی، جستجو برای بدست آوردن مفهوم زندگی و تفاوت های جنسی در مورد دین از جمله این مباحث است. مثلا زنان تقریبا در تمام جنبه های دین بیشتر فعال هستند و یا كشیش های متعصب تا حدود زیادی جزم اندیش هستند.

6. دین و سلامت روانی و جسمانی

یكی از مسایل روان شناسی دین، بررسی پیامد های مثبت دین است مثلا دینداران به طور متوسط از سایرین خوشحال ترند. این رضایتمندی به خاطر ارتباط با خدا و تاثیر پیامدهای مثبت آن است. عقاید دینی مثل زندگی پس از مرگ و اینكه خداوند ناظر اعمال ماست منجر به احساس هدف در زندگی و از بین رفتن ترس از مرگ می شود كه سرچشمه خوشنودی است. هم چنین ازدواج میان متدینین توام با خوشی و شادمانی است و استمرار آن بیشتر از سایر مردم است كه سبب ایجاد آرامش روحی و روانی در فرد و خانواده می شود. و نیز دین به طور سنتی با شفا دادن آلام روحی مرتبط بوده است افراد متدین در جامعه نسبت به سایرین سالم تر هستند زیرا رفتار سالمی را در پیش می گیرند و بهداشت روحی و روانی خود را با تدین حفظ می كند.[18]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ توكلی، غلامحسین، رویكردی انتقادی به خاستگاه دین، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردی. 1378.
2ـ مكارم شیرازی، ناصر، انگیزه پیدایش مذاهب، انتشارات طوس. چاپ مشعل آزادی. بی تا.
3ـ آذربایجانی و موسوی، مسعود و سید مهدی، درآمدی بر روانشناسی دین، مرکز پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
4ـ فرامرز قراملكی، احمد، درآمدی بر روش شناختی یونگ، نشریه قبسات، ش6و5.
5ـ قربانی، نیما، روانشناسی دین یک روی آورد چند تباری، قبسات، ش9و8.
6ـ سهرابی، فرامرز، روان شناسی و دین، فصلنامه حوزه و دانشگاه. ش29.

پی نوشت ها:
[1] مایكل پیترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، طرح نو، چاپ دوم، 1377، ص23.
[2] خسروپناه، خسروپناه، كلام جدید، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1379، ص22.
[3] قربانی، نیما، روانشناسی دین یك روی آورد علمی چند تباری، نشریه قبسات، ش9-8، ص23 تا 45.
[4] فنایی، ابوالقاسم، درآمدی بر فسفه دین و كلام جدید، انتشارات اشراق. چاپ اول، 1375. ص62.
[5] به نقل از: مكارم شیرازی، ناصر، انگیزه پیدایش مذاهب، انتشارات طوس، چاپ مشعل آزادی، بی تا، ص208.
[6] همان.
[7] همان، ص219.
[8] همان، ص220.
[9] مطهری، مرتضی، امدادهای غیبی در زندگی بشر، انتشارات صدرا، 1369، ص28.
[10] همان، ص29.
[11] به نقل از: آقای غروی (رئیس بخش روانشناسی دفتر همكاری حوزه و دانشگاه) در برنامه هفتگی گفتمان حوزه در مدرسه فیضیه.
[12]  – psychology of religion.david m.wulff.newyork:jone wiley and sons. صفحه 200-201. 1991
[13] همان، فصل پنجم، ص205.
[14] همان، فصل دوم، ص61-68.
[15] قربانی، نیما، همان، ص23 تا 45.
[16] سهرابی، فرامرز، مقاله روان شناسی و دین، فصلنامه حوزه و دانشگاه، شماره 29.. (استادیار دانشگاه علامه طباطبایی تهران).
[17] همان.
[18] همان.

Share