گسستگى خانواده با جايگزينى «قانون بشر» به جاى «قانون خدا» آغاز شد، چون در شرايطى كه قانون خدا از اجتماعى رخت بربست، «احَد» كه مبناى همه يگانگى ها و پيوندها است، از صحنه خارج مى شود، در چنين شرايطى هر يك از افراد خانواده، خود را اتمى تنها و سرگردان ميان بقيه انسان ها مى يابد كه هيچ پيوند حقيقى با اعضاء خانواده و با گذشته و با امروز، در خويش نمى يابد و در آن حال هيچ كس به هيچ جاى پايدارى تعلق ندارد.
وقتى علت گسستگى خانواده را متوجه شديم و ايمان پيدا كرديم كه خانواده اولين جمعى است كه مى تواند با پيوندى قدسى، حضور «احد» را در آن جمع، ممكن سازد، پس اگر در آينده جهانِ گسسته امروز، چيزى بتواند نقش آفرين باشد واين گسستگى را به پيوستگى تبديل كند، احياء خانواده توحيدى است با پاس داشتن همان دستوراتى كه خداوند تعيين فرموده است و ارج نهادن به دستورات خدا به شرطى است كه راز گسستگى جهان امروز را بتوانيم به خوبى بشناسيم و خسارات وارد آمده از اين طريق را درست ارزيابى كنيم.
