رفتار با فرزند

رفتار با فرزند

 

انتخاب بهترین نام ها برای فرزندان

یکی از وظایف اولیّه والدین در برابر فرزندان خود و یکی از هدیه های ماندگار والدین به فرزند انتخاب نام نیکو و ارزشی برای آنها است. پیروی از اسوه های انسانیّت، در همه ی مراحل و شئونات زندگی سفارش شده است. چرا که اقتدای به

خوبان، زندگی را پر از خیر و خوبی می سازد و غذای روحی و کمالات انسانی را به سرعت در انسان احیاء می گرداند. از جمله سفارش شده است، نام کودکان بر اساس نام ناموران صالح و شایسته انتخاب گردد که این امر علاوه بر آثار مثبت

روانی برای کودکان، نوعی احیاء و بزرگداشت نام زنان و مردان صالح روزگار است و به تصدیق روایات، دارای آثار وضعی نیز می باشد.

حضرت فاطمه ی زهرا (سلام الله علیه) در این خصوص دقت و حسّاسیّتی خاص داشت و نام فرزندان خود را از طریق هدایت گریهای پیامبر اکرم (صلی الله علیه)انتخاب می نمود، نامهایی که حتّی در معنای لفظی نیز زیبایی و ملاحت دارند.

در یکی از روایات نام حضرت زهرا (سلام الله علیه) به عنوان نام با برکت معرفی شده که از خانه و خانواده، فقرزدائی می کند. «قال الامام الکاظم (علیه اسلام): لا یدخل الفقر بیتا فیه اسم محمّد او احمد او علی او الحسن او الحسین او جعفر او

طالب او عبدالله او فاطمه من النساء.»

 

امام کاظم حضرت موسی بن جعفر (علیه اسلام)

می فرمایند: در خانه ای که نام محمّد یا احمد یا علی یا حسن و حسین یا جعفر یا طالب یا عبدالله یا فاطمه باشد فقر وارد نمی شود.

 

عقیقه دادن و گفتن اذان در گوش نوزاد

صدقه و عقیقه ی قربانی (که در واقع می توان آن را بیمه ی سلامتی شمرد) از مستحباتی است که در اسلام، تأکید زیادی بر آن شده است. نقل شده است که فاطمه (سلام الله علیه) هرگاه صاحب فرزندی می شد، برای او گوسفندی عقیقه می داد،

سپس روز هفتم، سر طفل را می تراشید و برابر وزن موهای او نقره صدقه داده، برای قابله و همسایه ها هدیه می فرستاد و دیگران را در شادی خود سهیم می کرد.

یکی دیگر از سنّتهای جاری در زندگی صدّیقه ی کبری (سلام الله علیه) گفتن اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ فرزند بود. آن حضرت به خوبی می دانست که باید کودک را از همان لحظات اول زندگی با کلماتی چون اللَّه، محمّد، نماز

… آشنا کرد که این آشنایی، به یقین در جهت گیری تمایلات روحی او به ملکوت اعلی اثر خواهد گذاشت.

 

اظهار محبت نسبت به فرزندان

در نزد دانشمندان فنّ تربیت و روانشناسان، این مطلب به اثبات رسیده که اطفال در تمام دوران کودکی، به محبّت و اظهار علاقه نیازمندند. کودک می خواهد پدر و مادر بیش از دیگران، او را دوست بدارند و نسبت به او اظهار علاقه نمایند.

کودک چندان توجهی ندارد که در کاخ زندگی می کند یا در کوخ، لباس و خوراکش خیلی اعلا است یا نه. اما بدین موضوع کاملاً توجّه دارد که دوستش دارند یا نه. این احساس درونی کودک را چیزی جز اظهار محبّت و نوازش ارضا نمی کند.

سرچشمه ی اخلاق و شخصیت آینده ی او همین اظهار محبت ها است. همین آغوش گرم مادر و نوازشهای مخلصانه ی پدر است که روح بشر دوستی و علاقه ی به هم نوع را در کودک می دمد، برای اظهار همدردی و کمک به دیگران آماده اش

می سازد، همین نوازشهای بی شائبه است که کودک را از ترس و تنهایی و ضعف نجات می دهد و به زندگی امیدوار می سازد. همین مهرورزیها و بوسه های بی شائبه است که روح خوشبینی و خوشخویی را به او تلقین می کند و او را به سوی

زندگی اجتماعی، تعاون و همکاری هدایت می نماید. از عزلت گوشه گیری نجاتش می دهد. به واسطه ی همین نوازشها است که کودک احساس شخصیت می کند و خودش را لایق دوستی می داند.

کودکی که از جهت محبّت کمبود داشته باشد، معمولاً ترسو، خجول، ضعیف، بدبین، گوشه گیر، بی علاقه و پژمرده و حتّی مریض بار می آید. گاهی هم ممکن است برای اظهار عکس العمل و نشان دادن بی نیازی، دست به اعمالی نظیر جنایت،

دزدی و قتل نفس بزند تا بدین وسیله از اجتماعی که او را دوست ندارد، انتقام گیرد و تظاهر به بی نیازی کند.

پس محبّت و نوازش کودک یکی از احتیاجات ضروری او بشمار می رود و برای پرورش او ضرورت دارد.

درس مذکور در خانه ی زهرا (سلام الله علیه) به طور کامل اجرا می شد و پیغمبر اکرم (صلی الله علیه) عملاً آنرا به فاطمه (سلام الله علیه) یاد می داد.

روایت شده: وقتی امام حسن (علیه اسلام) به دنیا آمد او را در پارچه ی زردی پیچیده خدمت رسول خدا (صلی الله علیه) آوردند. فرمود: مگر به شما نگفتم: نوزاد را در پارچه ی زرد نپیچید؟ سپس لباسهای زرد حسن (علیه اسلام) را دور انداخت

و او را در پارچه ی سفیدی پیچید. در بغل گرفت و شروع کرد به بوسیدن و همین عمل را، نسبت به امام حسین (علیه اسلام) نیز انجام داد.

روایت شده روزی رسول اکرم (صلی الله علیه) به نماز جماعت مشغول بود. هرگاه به سجده می رفت، امام حسین (علیه اسلام) بر پشت او سوار می شد و پاهایش را حرکت می داد. وقتی می خواست سر از سجده بردارد حسین (علیه اسلام) را

می گرفت و به آرامی کنار می گذاشت. هنگامی که دوباره به سجده می رفت، باز امام حسین (علیه اسلام) بر شانه ی آن جناب سوار می شد، پیغمبر (صلی الله علیه) او را می گرفت و کنار می گذاشت. پیغمبر (صلی الله علیه) با همین کیفیت

نمازش را به پایان رسانید. یک نفر یهودی که جریان را مشاهده می کرد عرض کرد: شما نسبت به کودکانتان طوری رفتار می کنید که ما از آن ا متناع داریم! پیغمبر (صلی الله علیه) فرمود: شما هم اگر به خدا و رسول ایمان داشتید نسبت به

کودکان مدارا می نمودید. یهودی بواسطه ی این رفتار پیغمبر (صلی الله علیه) مسلمان شد.

روزی رسول خدا (صلی الله علیه) امام حسن (علیه اسلام) را می بوسید و نوازش می کرد «اقرع بن حابس» عرض کرد: من ده فرزند دارم ولی تا حال هیچ یک از آنان را نبوسیده ام.

پیغمبر اکرم (صلی الله علیه) غضبناک شد و فرمود: اگر خدا محبت را از قلب تو گرفته من چه کنم؟ هر کس نسبت به اطفال ترحم نکند و احترام بزرگسالان را نگه ندارد از ما نیست.

روزی رسول خدا (صلی الله علیه) از در خانه ی فاطمه عبور کرد، صدای گریه ی حسین (علیه اسلام) را شنید. فاطمه (سلام الله علیه) را صدا زد و فرمود: مگر نمی دانی گریه ی حسین (علیه اسلام) مرا اذیت می کند. «ابوهریره» می گوید:

روزی پیغمبر (صلی الله علیه)، حسن و حسین (علیه اسلام) را بر دوش مبارک سوار نموده بود.

در بین راه گاهی حسن را (علیه اسلام) می بوسید و گاهی حسین (علیه اسلام) را. مردی عرض کرد: یا رسول اللَّه این دو کودک را دوست داری؟.

فرمود: آری. هر کس حسن و حسین (علیه اسلام) را دوست بدارد با من دوستی نموده و هر کس با آنان دشمنی کند با من دشمنی کرده است.

پیغمبر (صلی الله علیه) گاهی به فاطمه (سلام الله علیه) می فرمود: حسن و حسین (علیه اسلام) را بیاور. وقتی آنان را خدمت آن حضرت می برد، آنها را به سینه می چسبانید و مانند گل می بویید.

ابوهریره می گوید: پیغمبر (صلی الله علیه) را دیدم که دهان حسن و حسین (علیه اسلام) را می مکید چنان که خرما را می مکند.

 

توجه به نیازهای کودکان

از عوامل مؤثر در سلامت و نشاط روحی و جسمی فرزند، تغذیه و بهداشت است. تأمین اینگونه نیازها جسم و روح کودک را آرام و آسوده نگه می دارد، سلامتی و صلابت روح او را تا پایان عمر تضمین می کند. ناهنجاریهای فراوانی که در

انسانهای بزرگ دیده می شود، بنوعی ریشه در نیازهای این دوره از زندگی آنها دارد. علاوه بر این، نباید از تأثیرگذاری متقابل روح و جسم غافل بود. بی شک، یک جسم بیمار، روح را پژمرده و بی نشاط می سازد، همانگونه که روح افسرده،

موجب اخلال در فعالیتهای بدن می گردد.

بارها در تاریخ خوانده ایم که گاه، فاطمه ی زهرا (سلام الله علیه) شکم فرزندان را به قیمت گرسنگی خود، سیر می کرد.

زمانی که مسلمانان به علّت کمبود آب، سخت در مضیقه بودند، فاطمه (سلام الله علیه)، حسن و حسین (علیه اسلام) را نزد پیامبر (صلی الله علیه) برد و عرض کرد ای رسول خدا (صلی الله علیه)! فرزندان من خردسالند و تحمّل تشنگی در توان

آنها نیست. پیامبر (صلی الله علیه) که نگرانی دخترش را در این رابطه، بجا و به موقع دید، زبان مبارکش را در دهان حسن و حسین (علیه اسلام) قرار داد و با تر کردن دهان آنها، حضرت زهرا (سلام الله علیه) را از نگرانی درآورد و آن دو

طفل کوچک را نیز از تشنگی مفرط نجات داد.

 

عطوفت و مهر مادری در حضرت زهرا (سلام الله علیه) بقدری بود که در

لحظات پایانی عمر خود، سخت نگران حال فرزندانش بود. شاید بیشترین نگرانی آن حضرت برای محرومیّت آنها از مادر بود، زیرا او می دانست که پس از شهادتش، هیچکس نمی تواند مهر و محبّت مادری را نسبت به آنها داشته باشد. فاطمه ی

زهرا (سلام الله علیه) برای اینکه فرزندانش از این نعمت بزرگ یعنی محبّت مادرانه، کاملاً محروم نمانند، به حضرت علی (علیه اسلام) پیشنهاد کرد و از ایشان خواست که پس از او، کسی را به همسری انتخاب کند، که بتواند از عهده ی این مهم

برآید.

پس از رحلت رسول گرامی (صلی الله علیه)، مقداری از غمهای حضرت زهرا (سلام الله علیه) به محرومیت فرزندانش از محبّت پیامبر (صلی الله علیه)، مربوط می شد و گاهی با قلبی سوزان، خطاب به فرزندانش چنین می گفت: کجا رفت

پدرتان، پیامبر (صلی الله علیه) که شما را عزیز می داشت؟ او شما را بر دوش خود سوار می کرد و به شما مهربانی می نمود. کجا رفت جدّ بزرگوارتان که از همه به شما مهربانتر بود، آن گونه که نمی گذاشت شما بر روی زمین راه بروید و

همیشه شما را در آغوش خود داشت؟ آه! که دیگر او را نمی بینم که شما را بر دوش گرفته باشد.

 

توجّه به بازی و تحرّک کودکان

علی رغم اینکه ظهور اسلام در محیطی کاملاً بی فرهنگ و دور از تمدّن بود، اما برنامه و شیوه های ارائه شده از طرف اولیای دین، همیشه با انسانها از هر تمدّن و فرهنگی سازگار است.

از جمله مواردی که در شیوه ی تربیت حضرت زهرا (سلام الله علیه) جایگاه خاصّی داشت، تحرّک و بازی کودکان بود. این فعالیّت و تکاپو به قدری برای سلامتی و رشد مناسب کودک، ضروری است که حتی برای تشویق آنها به تحرّک و

بازی، بزرگترها نیز باید تن به بازی و جست و خیز بدهند.

بازی در دوران کودکی به منزله ی واکنش کودک در برابر عوامل محیطی و بروز استعدادهای نهفته ی اوست که تأثیرات آن در کنار تقویت جسم و افزایش بنیه ی کودک، قابل توجه است. همچنین بازی، در پرورش نیروی ابداع و ابتکار کودک

بی نهایت مؤثّر است. بنابراین غفلت از بازی به هیچ وجه به صلاح کودک و والدین او نیست.

همبازی شدن رسول معظم اسلام (صلی الله علیه) با فرزندان دخترش زهرا (سلام الله علیه) بیانگر این نکته ی مهم است که بازی و تحرّک کودک، یکی از لوازم تربیت صحیح محسوب می شود. حضرت علی و فاطمه (علیه اسلام) در خانه به

بازی بچّه ها توجه کافی مبذول می داشتند و همین امر، موجب شادابی و نشاط روزافزون آنها می شد.

در مقابل، خانه هایی که برای کودک، محیط مناسب و دلنشین برای بازی و تحرّک نیست، در روحیّه و شخصیّت اعضای خردسال آن خانه، اثر نامطلوبی دارد، نباید فراموش کرد که تحرک و بازی، اقتضای طبیعت و سن کودک است و پدر و

مادر وی وظیفه دارند شرط و لوازم این مهم را برای کودکان خود فراهم سازند. حضرت فاطمه (سلام الله علیه) از همان کودکی با فرزندانش همبازی می شد، و به این نکته نیز توجّه داشت که در بازی، نوع الفاظ و حرکات مادر، سرمشق

کودک، قرار می گیرد؛ بنابراین باید از کلمات و جملات مناسبی استفاده کرد. علاوه بر این باید در قالب بازی های کودکانه شخصیت کودک را تقویت نمود، او را به داشتن افتخارات و ارزشهای اکتسابی، تحریک و تهییج کرد. اینها همه مرهون

در پیش گرفتن شیوه های صحیح در این رابطه است.

 

استفاده از جاذبه شعر در تربیت کودکان

شکی نیست که لالائیهای دوره کودکی جاذبه ی خاصی همراه با حلاوت فراموش نشدنی در ذهن انسان داشته و در تقویت و تثبیت ارزشهای اخلاقی، اجتماعی و حتّی ارائه الگو و اسوه شخصیّتی می تواند، نقش خطیر ایفا نماید، بنابراین حضرت

زهرای مرضیّه (سلام الله علیه) این عنصر تربیتی را با استفاده  از ذوق شعری خویش به بهترین وجه به کار می گرفت و اشعار سرشار از مضامین بلند را در ساعات بازی بچّه ها می خواند که آنها را سرگرم کرده و مفاهیم والای ارزشی را به

فرزندانش تلقین می کرد.

به عنوان نمونه خطاب به امام حسن مجتبی (علیه اسلام) می فرمود:

اشبه اباک یا حسن

و اخلع عن الحلق الرسن

و اعبد الها ذالمنن

و لا توال ذا الاحسن

یعنی ای حسن جان همچون پدرت- علی (علیه اسلام) باش و ریسمان را از اطراف حق بردار.

خداوند صاحب نعمتها را پرستش کن و با افراد کینه توز دوستی مکن.

در جای دیگر خطاب به امام حسین (علیه اسلام) این سروده را می خواندند:

انت شبیه بابی

لست شبیها بعلی

عزیز دلم- تو به پدرم رسول اللَّه شباهت داری شبیه پدرت علی (علیه اسلام) نیستی. در حالی که حضرت زهرا (سلام الله علیه) این شعر را خطاب به امام حسین (علیه اسلام) می خواندند و با او بازی می کردند حضرت علی (علیه اسلام) شنیدند

و تبسّم کردند.

 

ارج نهادن به شخصیت فرزندان

دانشمندان روانشناس می گویند: تربیت کننده باید شخصیت کودک را پرورش دهد و اعتماد به نفس را به او تلقین کند. او را بزرگ نفس و با شخصیت بار بیاورد.

مربی اگر به کودک احترام نگذاشت و او را کوچک شمرد و شخصیّت او را خرد کرد، طبعاً ترسو و بی شخصیّت بار می آید و خودش را زبون و بی ارزش می پندارد. هنگامی که بزرگ شد خودش را کوچکتر از آن می داند که به کارهای

بزرگ اقدام کند. چنین فردی در اجتماع منشأ اثر واقع نخواهد شد و به آسانی زیر بار ذلّت خواهد رفت. اما اگر خودش را بزرگ و با شخصیت دانست، به کارهای پست، تن نمی دهد و زیر بار خواری و ذلّت نمی رود. این شخصیت نفسانی تا حدودی، به تربیت خانوادگی و روحیّات پدر  و مادر بستگی دارد.

روانشناسان برای تقویت روحی کودک مطالبی را به تربیت کنندگان توصیه می کنند که از جمله ی آنها موضوعات زیر است:

اوّل- اظهار علاقه، محبّت و نوازش کودک. این موضوعی است که در ابتدای سخن بدان اشاره شد. و گفتیم که حسن و حسین (علیه اسلام) از جهت محبت پدر و مادر و رسول خدا (صلی الله علیه) به قدر کافی برخوردار بودند.

دوّم- باید صفات خوب کودک را یادآوری کرد و او را در حضور خودش و دیگران تعریف و توصیف نمود. و بزرگی نفس را به او تلقین کرد.

رسول خدا (صلی الله علیه) بارها می فرمود: حسن و حسین (علیه اسلام) بهترین جوانان اهل بهشتند و پدرشان از آنان بهتر است.

پیغمبر اکرم (صلی الله علیه) به حسن و حسین (علیه اسلام) می فرمود: شما ریحان خدایی هستید.

«ابوبکر» می گوید: پیغمبر (صلی الله علیه) روی منبر نشسته بود و حسن (علیه اسلام) در پهلویش قرار داشت. گاهی به مردم نگاه می کرد و گاهی به حسن (علیه اسلام)، و می فرمود: فرزندم حسن (علیه اسلام)، آقا و بزرگ است، به برکت او

در بین امتم صورت گیرد.

«جابر» می گوید: روزی داخل خانه ی رسول خدا (صلی الله علیه) شدم دیدم حسن و حسین (علیه اسلام) بر پشت آن حضرت سوارند و آن جناب با دست و پا راه می رود و می فرماید: بهترین شتر، شتر شما است و بهترین سوار شمایید.

«یعلی عامری» می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه) روزی حسین (علیه اسلام) را دید که با بچّه ها بازی می کند، پس دست مبارکش را دراز کرد تا او را بگیرد. حسین (علیه اسلام) به این طرف و آن طرف می دوید. پیغمبر اکرم با شوخی و

تبسّم او را در بغل گرفت. آنگاه یکی از دستهایش را زیر چانه ی او و دست دیگرش را  پشت گردن نهاد و دهان مبارکش را بر لبهای او گذاشته می بوسید و می فرمود: حسین (علیه اسلام) از من و من از حسینم، هر کس او را دوست بدارد، خدا

را دوست داشته است. حسین (علیه اسلام) فرزند دختر من است.

علی بن ابی طالب (علیه اسلام) به حسن و حسین (علیه اسلام) می فرمود: شما پیشوای مردم و بزرگ جوانان اهل بهشتید و از ارتکاب گناه معصومید. خدا لعنت کند کسی را که با شما دشمنی کند.

حضرت فاطمه روزی حسن و حسین (علیه اسلام) را خدمت رسول خدا آورد و عرض کرد: یا رسول اللَّه حسن و حسین (علیه اسلام) فرزند شما هستند. چیزی به ایشان عطا کن. فرمود: هیبت و سیادت خود را به حسن (علیه اسلام) بخشیدم، و

شجاعت وجود خودم را به حسین (علیه اسلام) دادم.

«سلمان فارسی» می گوید: حسین (علیه اسلام) را دیدم که بر زانوی رسول خدا (صلی الله علیه) نشسته بود. او را می بوسید و می فرمود: تو بزرگ و بزرگ زاده و امام و پسر امام و پدر امامان هستی.

تو حجّت، پسر حجّت و پدر نُه حجّت می باشی که آخرشان قائم عجل الله تعالی فرجه است.

آری پیغمبر اکرم (صلی الله علیه) در پرورش شخصیت اولاد زهرا (سلام الله علیه) کوشش می کرد و زهرا و علی (علیه اسلام) نیز از همین برنامه متابعت می کردند. هرگز نشد که کودکان را تحقیر کنند و شخصیّت آنها را در حضور دیگران

کوچک سازند. و ضربه و شکست بر روحشان وارد نمایند. بدین علّت، طبعاً بزرگ و آقا تربیت شده اند.

روایت شده که شخصی مرتکب گناهی شد که مستوجب کیفر بود، پس خودش را از رسول خدا (صلی الله علیه) پنهان داشت تا گاهی که حسن و حسین (علیه اسلام) را در بین راه ملاقات نمود، آنان را بر دوش گرفته خدمت رسول خدا (صلی الله

علیه) مشرّف شد؛ عرض کرد: یا رسول اللَّه حسن و حسین (علیه اسلام) را شفیع قرار دادم.

پیغمبر اکرم (صلی الله علیه) خندید و فرمود: ترا بخشیدم. سپس به حسن و حسین (علیه اسلام) فرمود: شفاعت شما را قبول کردم.

برای همین عظمت و بزرگی نفس بود که حسین بن علی (علیه اسلام) با سپاه مختصری که داشت، در مقابل سپاه بیشمار یزید پایداری کرد و مردانه جنگ نمود و تن به ذلّت و خواری نداد. می فرمود: مانند بندگان فرار نمی کنم و تسلیم خواری و

ذلت نمی شوم.

در اثر همین تربیت بود که زینب کبری (سلام الله علیه) با آن همه مصیبت هایی که دید خود را در قبال دستگاه ستمگر یزید لعنه الله و العذاب نباخت و مرعوب آنان نشد و به وسیله ی خطابه های شورانگیزش شهر کوفه و شام را منقلب ساخت و

دستگاه جبّار و خونخوار یزیدیان را رسوا و مُفتضح ساخت.

 

توجّه دادن فرزندان به رعایت نظم و حقوق دیگران

از دیگر مطالبی که باید همواره مورد توجّه و دقّت پدر و مادر و سایر مربیّان قرار گیرد که مراقب کودک باشند تا از حق خودش تجاوز نکند و حقوق دیگران را نیز محترم بداند. کودک باید منظّم باشد. باید نظم در زندگی را به او یاد داد. باید

چنان تربیت شود که نه از گرفتن حقّش عاجز باشد و نه حقوق دیگران را پایمال کند. البته شالوده ی این صفت در خانه و به دست پدر و مادر ریخته می شود، پدر و مادر باید نسبت به تمام کودکانشان یک جور رفتار کنند، هیچ یک را بر دیگری

مقدّم ندارند. بین پسر و دختر و کوچک و بزرگ و زشت و زیبا و خوش فهم و بدفهم فرق نگذارند.

حتّی در مورد اظهار محبّت و علاقه هم با همه ی آنان یک جور رفتار کنند. تا حسّ حسد و کینه توزی در بین شان به وجود نیاید. و سرکش و متجاوز بار نیایند.

اگر کودک دید در خانه ی خودشان کاملاً حقوق افراد مراعات می شود، می فهمد که در اجتماع هم باید حقوق افراد را محترم شمرد. اما اگر در خانه هرج و مرج بود و حقوق افراد مراعات نشد، خوی سرکشی و تجاوز در کودک تقویت می شود.

اگر کودک در مغازه ی نانوایی، یا در موقع سوار شدن به اتوبوس، یا در هنگام رفتن به کلاس و بیرون آمدن از مدرسه، نوبت دیگران را رعایت نکرد و حق سایرین را تضییع نمود، پدر، مادر و یا مربیّان دیگر او را در این عمل تشویق کردند،

به آن کودک معصوم خیانت نموده اند، زیرا از آغاز کودکی می پندارد که زورگویی و تعدّی بر دیگران و تقدّم  بی جهت، یک نوع زرنگی و هنر است. چنین فردی وقتی وارد اجتماع شد یا در رأس کاری قرار گرفت، تمام مقصدش کوبیدن و

پایمال کردن حقوق دیگران خواهد بود و به غیر از نفع شخصی خودش هیچ هدف و منظوری نخواهد داشت.

درس مراعات حقوق دیگران به طور کامل در خانه ی حضرت زهرا (سلام الله علیه) اجرا می شد. به قدری در این باره دقت می شد که حقوق و نظم را در کوچکترین موارد مراعات می کردند.

از باب نمونه: علی بن ابی طالب (علیه اسلام) می فرماید: روزی پیغمبر اکرم (صلی الله علیه) در منزل ما استراحت می کردند، حسن (علیه اسلام) آب خواست. رسول خدا برخاست قدری شیر دوشید و در ظرفی کرده و دست حسن (علیه اسلام)

داد. حسین (علیه اسلام) از جای خویش بلند شد خواست کاسه ی شیر را از دست حسن (علیه اسلام) بگیرد، اما پیغمبر اکرم (صلی الله علیه) جلو حسین (علیه اسلام) را گرفت و نگذاشت شیر را از حسن (علیه اسلام) بگیرد. حضرت زهرا (سلام

الله علیه) که این منظره را تماشا می کرد عرض کرد: یا رسول اللَّه گویا حسن (علیه اسلام) را بیشتر دوست داری؟.

پاسخ داد: چنین نیست، بلکه علت دفاع من از حسن (علیه اسلام) این است که او حقّ تقدّم دارد و زودتر از حسین (علیه اسلام) تقاضای آب کرده، باید نوبت را مراعات نمود.

 

عدم تبعیض بین فرزندان

پدر یا مادر نباید در میان فرزندانشان، بدون جهت فرق بگذارند و از این طریق حسادت و کینه توزی را در میان آنان ایجاد نمایند.

رسول خدا (صلی الله علیه) می فرمایند: «اعدلوا بین اولادکم کما تحبّون ان یعدلوا بینکم فی البرّ واللّطف» .

در میان فرزندان خود به عدالت رفتار کنید، همانگونه که دوست دارید دیگران در مورد شما به عدالت و محبّت رفتار کنند.

حضرت فاطمه (سلام الله علیه) در پرورش فرزندان عزیز خود طوری رفتار می کرد که همه را از عدالت پروری خویش خشنود می ساخت و با عواطف محبّت آمیز مادری تک تک آنان را به این صفت انسانی و اسلامی تشویق می کرد.

روزی دو فرزند دلبند فاطمه (سلام الله علیه)، حسن و حسین (علیه اسلام) در حضور پیامبر خدا (صلی الله علیه) کشتی گرفته بودند، در این میان فاطمه (سلام الله علیه) شنید که پدر بزرگوارش، امام حسن (علیه اسلام) را به پیروزی بر امام حسین

(علیه اسلام) ترغیب می کند،

حضرت زهرا (سلام الله علیه) بر اساس روح دادگری عرض کرد: پدرجان! فرزند بزرگ را علیه فرزند کوچک تحریک می کنی؟ رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه) فرمودند: تو اطّلاع نداری که برادرم جبرئیل حسینم (علیه اسلام) را بر

حسنم (علیه اسلام) تحریک می نماید.

اگر چه رسول خدا (صلی الله علیه) در برابر تحریک جبرئیل (امام حسین (علیه اسلام) را علیه امام حسن (علیه اسلام) تحریک می کرد) امام حسن (علیه اسلام) را علیه امام حسین (علیه اسلام) ولی در ظاهر، حضرت فاطمه (سلام الله علیه) را

تحریک می کرد. از آن اطلاع نداشت و لذا به صورت سؤالی خواسته اش را مطرح ساخت و روح دادگریش را در مورد فرزندانش نشان داد.

و در یک قضیه ی دیگر آمده است: روزی امام حسن (علیه اسلام) با امام حسین (علیه اسلام) در کنار یکدیگر مشغول نوشتن خط بودند و هر یک بر دیگری می گفت: خطّ من بهتر از خطّ تو است و سرانجام داوری را به مادرشان موکول کردند،

ولی آن حضرت برای اینکه دل هیچ کدام را نشکند، از داوری خودداری کرد و موضوع را به امیرالمؤمنین (علیه اسلام) موکول نمود. امیرالمؤمنین (علیه اسلام) این قضیه را به پیامبر خدا (صلی الله علیه) و آن حضرت نیز به جبرئیل و به

ترتیب، کار داوری به اسرافیل و در نهایت به خدای عالمیان کشیده شد.

جبرئیل از جانب خدا ابلاغ کرد، که فاطمه (سلام الله علیه) باید بین آن دو داوری کند. آن مادر مهربان و دادگر فرمود: ای فرزندان عزیزم! من دانه های این گردنبند را در میان شما به زمین می ریزم، هرکس بیشتر آنها را بردارد خط او بهتر

است. بلافاصله گردنبند را از گردنش باز کرد و دانه های آن را در برابر دو نور دیده اش به زمین ریخت و جبرئیل به امر الهی این منظره ی زیبا را تماشا می کرد، چون آن نور چشمان زهرا (سلام الله علیه)، هر کدام به طور مساوی دانه ها را

برداشتند، جبرئیل به امر خدا آن یک دانه باقیمانده را دو قسمت کرد و هر کدام یک نصفه را برداشت و دل هیچکدام شکسته  نشد.

این دو قضیه که نمونه ای از صدها جریان دادگری فاطمه (سلام الله علیه) با فرزندانش می باشد، می رساند که حضرت طوری عمل کرد، که نور دیدگانش ضمن کمال یابی و کمال جویی، نسبت به همدیگر بسیار مهربان و دلسوز باشند، و در

برخورد و رفتار خانوادگی احترام یکدیگر را حفظ کنند.

به همین جهت بود که امام حسین (علیه اسلام) احترام خاصی به امام حسن (علیه اسلام) می گذاشت و در حضور او صحبت نمی کرد. (ما تکلّم الحسین بین یدی الحسن اعظاما له … ) و به خواهرش زینب (سلام الله علیه) فوق العاده علاقه مند بود

و به احترام او- با اینکه کوچک تر از او بود- از جایش بلند می شد. و همچنین محبّت و احترام متقابل زینب به برادرانش …

 

برخوردار نمودن فرزندان از عواطف پاک مادری

در یکی از روزها بلال در نماز صبح تأخیر کرد و از آن ماند، پیامبر (صلی الله علیه) به او فرمود:

«ما حبسک؟ فقال: مررت به فاطمه (سلام الله علیه) و هی تصلحن و الصبیّ یبکی فقلت لها ان شئت کفیتک الرحی و کفیتنی الصبی و ان شئت و ان شئت کفیتک الصبی و کفیتنی الرحی فقالت: انا ارفق با بنی منک فذاک حبسنی فقال فرحمتها

رحمک اللَّه.» «چه چیز تو را نگه داشت و مانع شد؟ عرض کرد برخورد به فاطمه (سلام الله علیه) کردم در حال آسیاب کردن بود و پسربچّه اش گریه می کرد به او گفتم: اگر بخواهی من عهده دار آسیاب کردن می شومو تو عهده دار بچه، اگر

هم بخواهی من بچّه را نگه می دارم و تو آسیاب نمودن را انجام دهی، فرمود: من از تو به پسرم مهربانتر و مناسبترم، این کار مرا نگه داشت. پیامبر اکرم (صلی الله علیه) فرمود: پس تو به فاطمه (سلام الله علیه) مهربانی  کردی خداوند تو را

رحمت کند.

 

امید دادن به فرزندان در اجابت خواسته های مشروع

حضرت فاطمه (سلام الله علیه) در برخورد با فرزندانش کاملاً مراقب بود و نکات تربیتی را خیلی خوب رعایت می کرد. خواسته های فرزندانش را به گونه ای پاسخ می داد که آنها احساس کمبود و یا حقارت در خود نکنند.

به عنوان مثال، روایتی است از شیخ مفید1 که حضرت ثامن الائمه (علیه اسلام) فرمود:

روزی امام حسن (علیه اسلام) و امام حسین (علیه اسلام) از کهنگی لباس خود به مادر شکایت کردند و ایام عید نزدیک بود، گفتند: ای مادر! اطفال عرب به انواع جامه های فاخر مزیّن گشته اند و به آن مفاخرت می نمایند. شما چرا از برای ما

لباس نو تهیه نمی کنید؟

فرمود: عزیزانم من در اندیشه ی شما هستم و امیدوارم که تا هنگام عید خیاط لباسهای شما را دوخته به شما برساند. آن دو بزرگوار منتظر بودند تا آنکه شب عید شد، باز همان لباس نو را مطالبه کردند.

حضرت فاطمه (سلام الله علیه) ایشان را تسلّی داد. و به گوشه ای آمد از روی خضوع و خشوع دست نیاز به درگاه خداوند بلند کرد و عرض کرد: ای خدای مهربان تو قادری دل فرزندان مرا خوش نمایی به جامه ای، که من به ایشان وعده داده ام

به امید فضل تو. هنوز سخنان فاطمه (سلام الله علیه) تمام نشده بود که شخصی در خانه را زد، فاطمه (سلام الله علیه) پشت در آمد، فرمود:

کیستی؟ عرض کرد، منم خیّاط، جامه های حسنین (علیه اسلام) را آورده ام. فاطمه ی زهرا (سلام الله علیه) دید شخصی بقچه ای در زیر بغل دارد و تسلیم آن بانو نمود، چون آن را گشود، دید دو عمامه، دو دراعه، دو قبا و دو جفت موزه حضرت

صدیقه (سلام الله علیه) زبان به شکر و ثنای رب گشود.

فرزندان عرض کردند: ای مادر هیچیک از کودکان عرب لباسی بدین لطافت ندیده اند و نپوشیده اند در آن اثنا رسول خدا (صلی الله علیه) تشریف فرمای سرای فاطمه (سلام الله علیه) شد و حسنین (علیه اسلام) را در بر گرفت و می بوسید. پس،

فرمود: ای فاطمه (سلام الله علیه) این خیّاط را شناختی عرض کرد: به خوبی او کسی را ندیدم. حضرت فرمود: آن خازن بهشت بود و تا این قصّه را به من خبر نداد به آسمان عروج ننمود.

مطلبی که از این حدیث برداشت می شود، اینکه: امید به فضل خداوند در انسان همیشه باید زنده باشد و و نباید از درگاه خداوند ناامید بود، اگر انسان از خداوند بخواهد و طلب کند خداوند اجابت می کند و بندگانش را ناامید از درگاهش برنمی

گرداند.

و مطلب دیگر که بسیار مهم است: برخورد حضرت، با فرزندانش را نشان می دهد، اینکه حضرت به فرزندش دم از فقر و نداری نمی زند که بدین وسیله به روحیه ی فرزندانش ضربه وارد نشود و احساس کمبود و عقده ی حقارت در خود نکند.

بلکه فرزندانش را هم با امیدواری به اینکه در آینده، به زودی خواسته شان برآورده می شود، شاد و خوشحال می کند.

 

توجّه به حضور و غیاب فرزندان

بی توجّهی نسبت به نظارت بر فرزندان بخصوص در رفت و آمدهای آنها نتایج زیانباری به دنبال دارد. با توجّه به خطرات و تهدیدهائی که هر لحظه سعادت یک جوان را در معرض نابودی قرار می دهد، لازم است رفتار آنها به ویژه موقع

ورود به خانه و زمان خروج از آن مورد دقّت و بررسی قرار گیرد. گفتنی است که اعتیاد، فساد، انحرافات فکری و بسیاری از خطرات دیگر، از همین بی توجهی پدر و مادر آغاز می شود. حضرت فاطمه (سلام الله

علیه) با فداکاری و محبّت خاصّی که نسبت به فرزندانش نشان می داد، مراقب تمام حرکات و سکنات آنها بود و به دقّت رفت و برگشتهای آنها را زیر نظر داشت. نقل شده است که روزی پیامبر (صلی الله علیه) عازم خانه ی دخترش فاطمه (سلام

الله علیه) گردید، چون به خانه رسید دید فاطمه (سلام الله علیه) مضطرب و ناراحت پشت در ایستاده است.

آن حضرت فرمود: چرا اینجا ایستاده ای؟ فاطمه (سلام الله علیه) با آهنگی مضطرب عرض کرد: فرزندانم صبح بیرون رفته اند و تاکنون از آنها هیچ خبری ندارم. پیامبر (صلی الله علیه) به دنبال آنها روان شد چون به نزدیک غار کوه رسید آنها

را دید که در کمال سلامت و آرامش مشغول بازی اند آنها را بر دوش گرفت و به سوی خانه فاطمه (سلام الله علیه) روانه شد. این واقعه خود نمونه ای گویا از توجه و اهمیت دادن حضرت زهرا (سلام الله علیه) به حضور فرزندان خردسالش بود.

 

آموزش ایمان و تقوی به فرزندان

بین دانشمندان بحث و گفتگو است که برنامه ی تعلیمات و تربیت های دینی از چه موقعی باید درباره ی کودک اجرا گردد، گروهی معتقدند که کودک تا به حدّ بلوغ و رشد نرسد استعداد درک افکار و عقائد دینی را ندارد و نباید تحت تربیت دینی

قرار گیرد.

گروه دیگری عقیده دارند که اطفال نیز لیاقت و استعداد آن را دارند که تحت تربیت دینی قرار گیرند، و مربّیان می توانند موضوعات و مطالب دینی را ساده و قابل فهم نمایند و به کودکان تلقین کنند، و آنان را وادار کنند که اعمال و برنامه های

آسان دین را انجام دهند تا گوششان با مطالب دینی آشنا شود و با اعمال و افکار دینی نشو و نما کنند.

اسلام نظریه ی دوّم را می پذیرد، و دستور می دهد که کودکان را از سن هفت سالگی به نماز وادار کنید. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه) تلقینات دینی را از همان اوائل کودکی و شیرخوارگی در خانه ی زهرا (سلام الله علیه) به مرحله اجرا در

آورد. هنگامی که امام حسن (علیه اسلام) به دنیا آمد و او را خدمت رسول اکرم (صلی الله علیه) بردند، وی را بوسید و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و درباره ی امام حسین (علیه اسلام) نیز همین عمل را انجام داد.

امام صادق (علیه اسلام) می فرماید: روزی پیغمبر اسلام (صلی الله علیه) می خواست نماز بخواند. امام حسین (علیه اسلام) پهلویش ایستاده بود، وقتی پیغمبر (صلی الله علیه) خواست تکبیر بگوید، حسین (علیه اسلام) نتوانست تکبیر بگوید. رسول

خدا (صلی الله علیه) تا هفت مرتبه تکبیر را تکرار کرد تا حسین (علیه اسلام) توانست تکبیر بگوید.

 

تشویق فرزندان به مسائل دینی و عبادی

یکی از محورهای اساسی که حضرت زهرا (سلام الله علیه) بدان توجّه و تأکید داشتند، بعد پرستش و گرایش فرزندان به انجام تکلیف عبادی و الهی بود. آن حضرت شوق بندگی و خضوع در برابر معبود را از همان دوران کودکی در جان

فرزندان خود تقویت نموده و آنان را چنان تربیت کرد که بهترین کارها را عبادت خداوند دانسته و از آن بالاترین لذتها را می بردند.

دخت گرامی رسول خدا (صلی الله علیه) بر این مطلب تأکید داشت که بچّه ها را از کودکی به انجام تکالیف فراخواند و آنان را به خدا پیوند دهد و بذر محبّت و ارتباط با معبود را در کام آنان بیفشاند تا انجام تکلیف برای آنان نه تنها رنج و مشقّتی

نداشته باشد، بلکه با شوق و اشتیاق به استقبال آن بروند.

بر این اساس فاطمه (سلام الله علیه) فرزندان خود را حتی به شب زنده داری عادت می داد. البته او شیوه تربیت را به خوبی می دانست و به گونه ای برخورد می کرد که در حدّ توان و استعداد فرزندان باشد. حضرت، در شب بیست و سوم ماه

مبارک رمضان کودکان خود را به بیداری و نخفتن وادار می کند. ممکن است کسی تعجّب کند که او چگونه بچّه ها را به این کار که حتّی برای اشخاص بزرگ هم زحمت دارد، فرا می خواند. حضرت در روز، بچّه ها را می خوابانید تا کاملاً

استراحت کنند و غذای کمتری به آنان می داد تا بدین گونه زمینه و موقعیّت بهتر و مطلوب تری از نظر جسمی و روحی برای شب زنده داری داشته باشند. او به حدّی در این کار جدّی و قاطع بود که نمی گذاشت احدی از اهل خانه خوابش ببرد و

می فرمود: "محروم است کسی که از برکات شب قدر محروم بماند. "

گویا فاطمه (سلام الله علیه) می خواهد از کودکی در قلب پاک فرزندان خود جمال خدا را به تجلی، جان و زبانشان را به حلاوت و شیرینی عبادت آشنا کند، محبوب راستین را به آنان نشان دهد تا در جوانی جذب جلوه های دروغین نشوند. این

روش تربیتی فاطمه (سلام الله علیه) به عنوان یک سنّت بسیار پسندیده و قابل اجرا در گفتار امامان معصوم : نیز به چشم می خورد.

مأنوس نمودن فرزندان به مسجد و دقّت در گفتار پیامبر (صلی الله علیه) روزی حضرت زهرا (سلام الله علیه) به فرزندش حسن (علیه اسلام) که هفت ساله بود فرمود:

«به مسجد برو، آنچه را از پیامبر (صلی الله علیه) شنیدی فراگیر و نزد من بیا و برای من بازگو کن» . امام حسن (علیه اسلام) همین کار را کرد و بعد به خانه بازگشت و با سخنرانی شیرین خود بیانات پیامبر (صلی الله علیه) را برای حضرت

زهرا (سلام الله علیه) بیان نمود. هر وقت علی (علیه اسلام) وارد خانه می شد.

حضرت زهرا (سلام الله علیه) را حافظ آیاتی از قرآن که تازه نازل شده بود می یافت، می پرسید: این آیات و علوم تازه را از کجا دریافت کردی؟ می گفت: «از پسرت حسن (علیه اسلام)» .

روزی حضرت علی (علیه اسلام) در خانه مخفی شد، حسن (علیه اسلام) وارد گردید و آنچه را از پیامبر (صلی الله علیه) در مسجد شنیده بود در ضمن سخنرانی برای مادر تعریف کرد، ولی این بار در سخنرانی خود گیر می کرد، فاطمه (سلام

الله علیه) تعجب کرد، حسن (علیه اسلام) گفت: «مادرم، شخص بزرگی سخن مرا می شنود، و همین موجب کندی زبان من شده است»، در همین هنگام علی (علیه اسلام) از مخفیگاه بیرون آمد و پسرش را بوسید.

 

تعلیم فرزندان به نوع دوستی و رعایت حقوق همسایگان

از جمله روشهای تربیتی حضرت فاطمه (سلام الله علیه) نوع دوستی او بوده است، که در برابر چشمان تیزبین فرزندانش، به مردم کمک می کرد و خود گرسنه می ماند، ولی دیگران را سیر می نمود.

فاطمه (سلام الله علیه) گرنبندش را به فقرا ایثار کرد و آنان را مورد نوازش قرار داد و از پول آن پارچه ها خریداری شد و برای بی لباسها، لباس مناسب تهیه گردید … و پرده های خانه اش در اختیار پیامبر خدا قرار گرفت و از آن عریانها

پوشانده شد و حدیث «فاطمهُ بَضعهُ مِنّی» در حق آن حضرت صادر گشت.

آن حضرت نه تنها در مسائل اقتصادی و رفع مشکلات روزمره ی مردم پیشگام بود، حتی از نظر اخلاقی، عواطف انسانی، ارشاد، هدایت مردم نیز به کمک آنان می شتافت، مصالح مردم راپی گیری می کرد، در حقّشان دعا می فرمود و از این

طریق فرزندان خویش را با چنین عواطف اسلامی پرورش می داد.

حضرت امام حسن (علیه اسلام) می فرمایند: شبی مادرم را دیدم که تا صبح به عبادت پرداخت و مرتّب مؤمنین و دیگران را دعا می کرد، ولی در حق خود ساکت بود. از علت آن پرسیدم، فرمود: اول همسایه، سپس خودمان.

شبیه این حدیث از امام موسی بن جعفر (علیه اسلام) صادر گردیده و نشان می دهد که آن حضرت تا چه حدّی سوز اجتماعی و نوع دوستی داشته است و دیگران را بر خود و خودی ها مقدّم می داشت.

و در یک قضیه ی تاریخی دیگر آمده است، که فاطمه ی زهرا (سلام الله علیه) همچون امیرالمؤمنین علی (علیه اسلام) برای بهبودی حسن و حسین (علیه اسلام) از مریضی، سه روز روزه نذر کرده بود و هنگام انجام دادن آن، مجبور شد برای

یک نفر یهودی بنام «شمعون» در خانه خودش کار استیجاری نموده و از اجرت آن نان جو تهیه نماید …

چنانچه در تفسیر سوره ی هل اتی (دهر) آمده است فاطمه و علی (علیه اسلام) و دیگر خانواده ی او سه روز روزه گرفتند و هر شب موقع افطار غذای خویش را به ترتیب به: مسکین، یتیم، و اسیر دادند و همین سوره در مناقب آن حضرت و

سایر اهل بیت علیهم السلام نازل گشت …

اگر امام حسن (علیه اسلام) سه بار اموالش را با فقرا تقسیم نموده و دوبار خلع ید کرده است. در دامان پر مهر و انسان ساز فاطمه (سلام الله علیه) پرورش یافته … «خرج من ماله مرتین و قاسم الله ثلاث مرّات ماله» و همچنین فرزندان دیگرش

که جای بحث آن نیست.

 

توجّه به سلامتی فرزندان

یکی از عوامل مؤثر در سلامت و نشاط روحی و جسمی کودک، تغذیه سالم، حلال و دوست داشتنی برای او یعنی شیر مادر است. که البتّه این امر، تأثیرگذار در شخصیت انسانهای بزرگ می باشد. با دقّت در سیره ی فاطمه ی زهرا (سلام الله

علیه) در می یابیم که امر تغذیه ی کودکان دقیقاً مورد توجه ایشان بوده است. علاوه بر این نباید از تأثیرگذاری متقابل روح و جسم غافل بود، بی شک یک جسم بیمار روح را  پژمرده و بی نشاط می سازد، همانگونه که روح افسرده موجب اخلال

در فعالیتهای بدن می گردد. بارها در تاریخ خوانده ایم که گاه فاطمه ی زهرا (سلام الله علیه) شکم فرزندان را به قیمت گرسنگی خود سیر می کرد. زمانی که مسلمانان به علت  کمبود آب سخت در مضیقه بودند فاطمه (سلام الله علیه) حسن و

حسین (علیه اسلام) را نزد پیامبر برد و عرض کرد ای رسول خدا (صلی الله علیه) فرزندان من خردسالند و تحمّل تشنگی ندارند پیامبر (صلی الله علیه) که نگرانی دخترش را در این رابطه بجا و بموقع دید زبان مبارکش را در دهان حسن وحسین

(علیه اسلام) قرار داد و با تر کردن دهان آنها حضرت زهرا (سلام الله علیه) را از نگرانی درآورد و آن دو طفل کوچک را نیز از تشنگی مفرط نجات داد. یکی از وظایف  والدین به ویژه مادر مراقبت از سلامتی جسمی فرزندان است. حضرت

زهرا (سلام الله علیه) به عنوان مادری نمونه در این مورد نیز حساسیت خاص داشتند که نمونه ای از آن در قصه ی سوره ی هل اتی و مریضی حسنین (علیه اسلام) و نذر سه روز روزه ی فاطمه (سلام الله علیه) برای بازگشت سلامتی و صحّت

به فرزندان خود می باشد.

 

خلاصه ی درسهایی از برنامه های تربیتی حضرت زهرا (سلام الله علیه) نسبت به فرزندان

1- مادر باید با کودک خود مأنوس باشد و با آنان بازی کند.

2-در حین بازی، یکی از بهترین شرائط برای یادگیری کودک است.

3- مادر باید در هنگام بازی با کودک به او مطالب اخلاقی را تعلیم دهد.

4- یکی از بهترین راهها برای آموزش کودکان استفاده از شعر است.

5- استفاده از شعر برای کودکان جالب و برای فهم و درک مطالب او مفیدتر است.

6- مربیّان و مادران باید به محتوای اشعار کودکان توجّه جدی داشته باشند.

7- در اشعار و ادبیات کودکان، باید آنان را دعوت به نیکی های اخلاقی و پیامهای عالی اخلاقی کنیم.

8- در شعر کودکان باید به او الگو معرفی شود. (اِشْبَهْ اَباکَ).

9- در تعلیمات کودکان باید آنان را با دستورات اخلاقی آشنا نمود. حضرت زهرا (سلام الله علیه) سه دستور اخلاقی داشتند.

10- در ضمن سفارشات اخلاقی مثبت باید کودک را از همنشینی های سوء نیز پرهیز داد. چون حضرت زهرا (سلام الله علیه) یک پرهیز اخلاقی هم در شعرها داشتند.

11- ما نبایستی کودکان را کم ظرفیت و غیر مستعد، برای تعلیم مطالب جدّی و اساسی بدانیم، چنانکه دیدیم حضرت زهرا (سلام الله علیه) مطالبی اساسی را به فرزندان خود تعلیم می دهد.

12- مادران باید از همان کودکی به تلقینات مثبت اخلاقی به کودک و آموزش آنها توجه کنند، چنانکه فاطمه ی زهرا (سلام الله علیه) از همان کودکی حق طلبی، عبادت و … را به کودکان خود آموزش می دادند.

13- برای تربیت کودکان باید از سبکهای هنری و ذوقی استفاده کرد. چنانکه حضرت زهرا (سلام الله علیه) از شعر برای بازی با فرزند خود بهره گیری می نماید.

14- در مقایسه ی دو شعری که حضرت زهرا (سلام الله علیه) برای امام حسن (علیه اسلام) و امام حسین (علیه اسلام) می خوانند فهمیده می شود این دو کودک دارای روحیات متفاوت از همدیگر بودند و حضرت زهرا (سلام الله علیه) به

عنوان بهترین مادر، این تنوّع و تفاوت در روحیات و شخصیّت کودکان خود را تشخیص داده بود و در تربیت آنان این تفاوت را ملاحظه می نموده است شعر حضرت زهرا (سلام الله علیه) برای امام حسین (علیه اسلام) این است:

اَنْتَ شَبیهٌ بِاَبی

لَسْتَ شَبیهاً بَعَلیٍّ

حسین جانم تو، به پدرم رسول اللَّه شباهت داری نه به پدرت علی.

 

یاد فرزندان در بستر شهادت

حضرت فاطمه (سلام الله علیه) آن چنان به بچه هایش علاقه مند بود، که حتّی نسبت به ایّام بعد از خود نیز حساس بود و به امیرالمؤمنین علی (علیه اسلام) که شوهر معصوم آن حضرت و پدر معصوم فرزندان او می باشد، سفارش بچّه هایش را

می کرد.

فاطمه (سلام الله علیه) در بستر بیماری که سرانجام به شهادت و ارتحال آن حضرت انجامید، در مورد بچّه هایش دو نوع وصیّت کرد: نخست در مورد انتخاب همسر، که به بچّه های فاطمه (سلام الله علیه) مهربان باشد. دوم برخورد محبّت آمیز

امیرالمؤمنین (علیه اسلام) با آنان و اینکه علی (علیه اسلام) از هر دو شب یک شب را در کنار بچه های داغ دیده فاطمه (سلام الله علیه) بخوابد. اینک به متن هر دو وصیت می پردازیم:

«قالت فاطمه: اوصیک اولا ان تتزوج بعدی ابنه اختی أمامه فانّها تکون لولدی مثلی … »

فاطمه ی زهرا (سلام الله علیه) به علی (علیه اسلام) وصیت کرد، که بعد از من با دختر خواهرم امامه ازدواج کن، زیرا او به فرزندانم مثل من مهربان است …

و در مورد فراز دوم آمده است که چون علی (علیه اسلام) به بالین فاطمه (سلام الله علیه) آمد، او را در حالت احتضار دید، و لذا خطاب به فاطمه (سلام الله علیه) گفت: ای فاطمه! با من، پسر عمویت علی بن ابیطالب (علیه اسلام) حرف بزن. در

این حال آن حضرت چشمانش را باز کرد و به سوی امیرالمؤمنین (علیه اسلام) نگاه کرد و گریه نمود و علی (علیه اسلام) نیز شروع به گریه کرد. فاطمه (سلام الله علیه) گفت: یا علی! من در آستانه ی مرگ قرار گرفته ام و چاره ای از آن نیست و اینکه می دانم بعد از من باید ازدواج کنی.

«فان تزوجت امرأه اجعل لها یوماً، و اجعل لاولادی یوماً و لیله، یا ابالحسن! و لاتصح فی وجوههما فیصبحان یتیمین غریبین منکسرین فانهما بالامس فقدا جدهما والیوم یفقدان امهما … »

Share