متن شعر سفر از لیلا کسری | سفر کردم که از عشقت جدا شم
متن شعر سفر از لیلا کسری (هدیه)
شعر «سفر» از لیلا کسری (۶ فروردین ۱۳۱۸ – ۲۶ اردیبهشت ۱۳۶۸) که با نام هنری هدیه شناخته میشود، شاعر و ترانهسرای ایرانی بود.
لیلا کسری در روز هفتم فروردین ماه سال ۱۳۱۸ در شهر تهران زاده شد. وی که از سنین جوانی به شعر روی آورده بود و یکی از مجموعههای شعر او یعنی کتاب فصل مطرح نیست بهعنوان بهترین کتاب شعر نو در سال ۱۳۴۸ انتخاب شده بود، از سال ۱۳۵۴ بهپیشنهاد فریدون خشنود بهعرصه ترانهسرایی وارد شد و فعالیت در این عرصه را تا پایان عمر خویش ادامه داد. تحصیلات مقدماتی و دبیرستان خود را در زادگاهش بهانجام رسانید و سپس برای ادامهتحصیل راهی انگلستان شد. وی در لندن در رشته کتابداری در دانشگاه کینز کالج تحصیل نمود و پس از پایان تحصیلات خویش به ایران بازگشت. لیلا کسری پس از بازگشت به ایران در شرکت پتروشیمی ایران استخدام شد و به کار در این شرکت پرداخت.
سفر کردم که از عشقت جدا شم
دلم میخواست دیگه عاشق نباشم
ولی عشقت تو قلبم مونده ای وای
دل دیونه مو سوزونده ای وای
هنوزم عاشقم هنوزم عاشقم دنیای دردم
مثل پروانه ها دورت میگردم
--- ---
سفر کردم که از یادم بری دیدم نمیشه
آخه عشق یه عاشق با ندیدن کم نمیشه
غم دور از تو موندن یه بی بال و پرم کرد
نرفت از یاد من عشق، سفر عاشق ترم کرد
هنوز پیش مرگتم من بمیرم تا نمیری
خوشم با خاطراتم اینو از من نگیری
--- ---
دلم از ابر و بارون به جز اسم تو نشنید
تو مهتاب شبونه فقط چشمام تو رو دید
نشو با من غریبه مثل نامهربونا
بلا گردون چشمات زمین و آسمونا
میخوام برگردم اما میترسم
میترسم بگی حرفی نداری
بگی عشقی نمونده
میترسم بری تنهام بذاری
هنوز پیش مرگتم من بمیرم تا نمیری
خوشم با خاطراتم اینو از من نگیری
--- ---
تو رو دیدم تو بارون دل دریا تو بودی
تو موج سبز سبزه تن صحرا تو بودی
مگه میشه ندیدت تو مهتاب شبونه؟
مگه میشه نخوندت تو شعر عاشقونه؟
میخوام برگردم اما میترسم
میترسم بگی حرفی نداری
بگی عشقی نمونده
میترسم بری تنهام بذاری
هنوز پیش مرگتم من بمیرم تا نمیری
خوشم با خاطراتم اینو از من نگیری
افزودن دیدگاه جدید