شعر «یار مار» از حسین طلوعی | بارانی
شعر «یار مار» از حسین طلوعی | بارانی
در این بخش از ضیاءالصالحین، از سری اشعار حسین طلوعی (بارانی)، شعر جدید «یار مار» که غزلی انتقادی نسبت به بی وفایی معشوق زمینی میباشد، تقدیم شما علاقه مندان عزیز می گردد.
شعر «یار مار»
چه رازی خفته در شب ها که دلتنگی به سر دارد
سکوتی درد و غم، نایی نوایی از سفر دارد
از آن یار کمان ابرو، به جز تیری به قلبم نیست
کز او باشد همه رنجم، دل از دردش خبر دارد
چه مار خوش خط و خالی، به جانم زخم کاری زد
که یار خوش سر و سیما یقینا دردسر دارد
نصیحت گویمت بشنو بکن آویزه در گوشت
که عشق آسان نبود اول، سراپا رنج و شر دارد
به عاشق پیشه گان برگو، به اندازه بورزد مهر
اگر وابستهای بر او، بدان عشقت خطر دارد
فراقش بِه ز نزدیکی، که یار از فاصله بهتر
حقیقت تلخ هست آری، جدایی هم ثمر دارد
از این آشفته احوالی چه گویم بر تو بارانی
که آغوش خیالی هم خجالت از نظر دارد
شاعر : حسین طلوعی (بارانی)
موضوع انجمن
افزودن دیدگاه جدید