این دل غافل من : که شاید بسوزد دل توز حال دل من (بیژن ترقی)
این دل غافل من
**
با گریه سر را به دامانت از غم نهادم
که شاید بسوزد دل تو به حال دل من
عجب ساده بود این دل غافل من
با گریه سر را به دامانت از غم نهادم
که شاید بسوزد دل توز حال دل من
عجب ساده بود این دل قافل من
گفتم اگر با ناله ام آتش زنم بر جان تو
گفتم اگر با گریه ام دریــا کنم دامان تو
یارم شوی نازم کشی ســــوزم نشانی
اشک غم و خون دل از چشمم فشانی
ای غافـــل از ســــوز درونـم
سرگشته در دشــت جنونم
رفتی و دامن زدی آتشـم را
از من گرفتـی تو آرامشم را
برفتی که سوزد دل بی گناهم
ندیده گرفتی همه اشک و آهم
گفتم اگر با ناله ام آتش زنم بر جان تو
گفتم اگر با گــریه ام دریا کنم دامان تو
یارم شوی نازم کشی ســــوزم نشانی
اشک غم و خون دل از چشمم فشانی
بیژن ترقی
موضوع انجمن
افزودن دیدگاه جدید