می گذرم :: می گذرم ، می گذرم(بیژن ترقی )
می گذرم
می گذرم ، می گذرم
ز برای تو از جان می گذرم ، ز دیار تو گریان می گذرم
اشک آهم ، زاد راهم
می روم و دست دعا ، بر آسمان دارم
دور از یاران افتان و خیزان ،
می روم و دام بلا به پای جان دارم
من و سوزِ عشق و خانه به دوشی ،
من و شام هجر و کنج خموشی
رهِ بی پایانی دارم من ، سر بی سامانی دارم من
رهِ بی پایانی دارم من ، سر بی سامانی دارم من
من از شهر تو چون نالان می گذرم ،
تنها سایه ی من باشد همسفرم
این عشق تو مرا ، بنگر تا کجا کشانده
دست از دلم بردار ، که دگر طاقتم نمانده
دل سنگت کجا درد مرا می داند ،
غم و رنج مرا تنها خدا می داند
خدا می داند
دل سنگت کجا درد مرا می داند ،
غم و رنج مرا تنها خدا می داند
خدا می داند
خدا می داند
بیژن ترقی
موضوع انجمن
افزودن دیدگاه جدید