گل مهتاب : عمری به سر دویدم عمری به سر دویدم(بیژن ترقی)

انجمن‌ها: 

گل مهتاب

عمری به سر دویدم عمری به سر دویدم
در جستجوی یار

جز دستش به وصل می ام آرزو نبود
دادم در این هوس دل دیوانه را به باد

این جستجو نبود این جستجو نبود
هر سو شتافتم پی آن یار ناشناس

گاهی ز شوق خنده زدم گه گریستم
بی آن که خود بدانم بی آن که خود بدانم

از این گونه بی قرار مشتاق کیستم
مشتاق کیستم؟

کجایی ای نازنین گل مهتابی ام
بی خبر من و این چشم بی خوابی ام

بی تو در این شام غم ساده و مانده ام
ای رخ تو شادی دل بی تاب من

دامن شب چراغان کنم
دو چشم خود ژاله باران کنم

ای مهم یار من ای لحظه روشن کن
یا سری چون پری بیرون ز روزن کن

سپیده چون سر زند مرغ دلم پر زند
تا کوی دلدارم ساز خاموش دلم

آهنگ دیگر زند از شوق دیدار
بوی گل آورد خبر از کار ماه سحر

مونده چشمم به در
شاید پیک صبا ای یار بی آشنا

از تو آرد خبر صبح دلت روح من
ساز من سوز من افکنده بر جان شرر

سر ز ماهم بر آورد
سپیده چون سر زند مرغ دلم پر زند

تا کوی دلدارم ساز خاموش دلم
آهنگ دیگر زند از شوق دیدار

کجایی ای نازنین گل مهتابی ام
بی خبر من و این چشم بی خوابی ام

بی تو در این شام غم ساده و مانده ام
ای رخ تو شادی دل بی تاب من

دامن شب چراغان کنم
دو چشم خود ژاله باران کنم

 

بیژن ترقی

Share