گل یاس یا سرخ؟
گل ياس يا سرخ؟!
احساس در لابه لاي خاكستري زمان گم شد !
دانش در دفتر نقّاشي امروز تحريف ...
و واژه هاي بيشماري بي رنگ در قاب هر ورق
زنگ زدند .
من شاعري را ديدم كه به جاي قلم ؛
كلنگ در دست داشت
عاشقي كه به جاي عطش عشق ، در سينه ؛
آتش و دود داشت
و طبيبي كه با كشتن روح هر دردي را درمان مي كرد !
بيسواداني را ديدم كه دايرة المعارف حفظ مي كردند
دانشمنداني كه خيابان را جارو مي كردند
و قلمي تيرباران شد !!
من رفته گراني را ديدم كه نقاشي مي كشيدند
و هنرمنداني كه كوله بارشان را از اندوه ؛
پر مي كردند .
مردان بي گناهي را ديدم كه كه در بي گناهي ؛
دست و پا مي زدند .
و فيلسوفاني كه هنوز هم در غلط بودند !
مغلطه بازي را ديدم كه شاعرش مي ناميدند
حتي باورش سخت است ؛
گل « ياسي » را ديدم كه « سرخ » مي خواندنش !
دل دادگاني را ديدم كه مصلوبشان كرده بودند
نقاشاني را ديدم كه تاريخ مي نوشتند
و دارايي كه در هر لحظه اي نغمه اي سر مي داد !
......
راستي ؛
در اينچنين دنيايي چه چيز عجيبي هست ؟!
افزودن دیدگاه جدید