گفت: گروه هاي اپوزيسيون بدجوري آقاي مزروعي را دست انداخته و مسخره مي كنند.
گفتم: ديگ به ديگ ميگه روت سياه! حالا چطور مگه؟!
گفت: مي گويند اين آقاي مزروعي در بروكسل كنگر خورده و لنگر انداخته و به جاي «حزب مشاركت» و «سازمان مجاهدين انقلاب» و «جمعي از جوانان اصلاح طلب» و «نماينده ادواري مجلس» و... پشت سر هم بيانيه صادر مي كند!
گفتم: وقتي كه اين گروه ها در داخل حضور و فعاليت داشتند هيچ كاري از دستشان ساخته نبود چه رسد به آن كه يك نفر از بروكسل به جاي همه آنها بيانيه صادر كند!
گفت: گروه هاي اپوزيسيون مزروعي را مسخره كرده مي گويند؛ مگر تو به تنهايي چند نفر هستي كه به جاي چند گروه بيانيه مي دهي؟!
گفتم: اون قديم نديم ها يك دوره گرد قالتاق رفته بود حموم، بعد از آن كه از حموم بيرون اومد، داد و بيداد راه انداخت كه؛ ايهاالناس چه نشسته ايد كه بدبخت شدم، لنگ حموم و سفره نونم و لحاف روم و پرده اتاقم و فرش زيرم و پيرهن تنم و... همه را دزديدند! اوستاي حمومي گفت؛ مردك خجالت بكش، فقط لنگ حمومت گم شده؟ و يارو گفت؛ خب! همون لنگ حموم، همه اين كارها رو برام مي كرد!