انسان کامل
انسان كامل: انسانی كه اسفار چهارگانۀ او تكمیل شد، به كمال انسانی میرسد و انسان كامل میشود. البته مكاتب گوناگون هر یك دربارۀ «انسان كامل» نظری دارند [۱]، ولی در علم عرفان انسان كامل به كسی گفته میشود كه اسفار چهارگانۀ او تكمیل شده باشد.
در عرفان اسلامی، كاملترین انسان را رسول اكرم صلی الله علیه و آله میدانند و به همین دلیل، به بالاترین مقام عرفانی «حقیقت محمدیه» [۲] میگویند و پیامبر خاتم را «معلم اول» معرفی كرده و وصی او را كه ظاهراً و باطناً از همه به او نزدیكترست یعنی امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلواةالله علیه را «معلم ثانی» میخوانند[۳].
تذكر:
از آنجا كه لفظ هرگاه مطلق و بدون قید گفته شود، به فرد اكمل و كامل اشاره دارد، اگر گفته میشود كه مقصد سلوك «انسان شدن» است یا «آدم شدن» است مراد، انسان كامل است كه بالفعل انسان است، زیرا فقط انسان كامل از جمیع جهات و استعدادها به فعلیتِ انسانی آن جهت و استعداد میرسد.
رهبر فقید انقلاب اسلامی ایران در درس از روی مزاح، ولی به منظور تعلیم نكتهای بلند و عرفانی به شاگردان طلبه خود فرموده است:
طلبهها سعی كنید آدم شوید، نه مقدّس.
هنر در آدم شدن است، نه مقدّس شدن، زیرا ملائكه به خدا عرض كردند كه خدایا ما برای تو مقدّس میشویم «وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ» [۴]؛ «ما با ستایش تو، تو را تسبیح میكنیم و تنزیه مینماییم»،
ولی خداوند فرمود: «من آدم میخواهم نه مقدّس». «إِنِّی أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ» [۵]؛ «من میدانم آنچه را كه شما نمیدانید».
قرآن كریم دربارۀ گروهی كه با ابزارهای ادراكی خود حقیقت را درنمییابند، میفرماید:
«أُولَئِكَ كَالأنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» [۶]؛
«آنان همانند چهارپایان، بلكه گمراهترند».
امیرمؤمنان علی علیه السلام دربارۀ عالمان دنیازده و دنیاپیشه میفرماید:
«فَالصُّورَۀ صُورَۀ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیوَان»[۷]؛
«شكل و صورت آنها به صورت آدمی است، ولی قلب آنها و حقیقتشان حیوان است».
و سپس آنها را «مَیتُ الْأَحْیاءِ»؛ «مردهای در میان زندگان» معرفی میكند. بسیاری از سالكان صور برزخی افراد را به صورت حیوانات گوناگون میدیدهاند و از این جهت در رنج و زحمت قرار میگرفتهاند. مگر نه این است كه زندگی انسان در باغوحش مشكل است[۸].
باتوجه به این نكات میتوان دریافت كه تنفس و ادامۀ حیات اولیای خدا در این دنیا خود معجزه است.
ابوبصیر همراه با امام باقر علیه السلام به حج مشرّف شده است. گوید:
روزی من و امام بر فراز سكویی به جمعیت حُجّاج كه همچون سیل به دور خانۀ خدا در طواف بودند نگاه میكردیم.
به امام عرض كردم: یابن رسول الله «مَا أَكْثَرَ الْحَجِیج»؛ «امسال چه قدر حاجی زیاد است».
حضرت دستی به چشمانم كشیدند و من دیدم حیوانات گوناگون در طواف بیتاند.
بعد حضرت فرمود:«یا أبا بصیر مَا أَكْثَرَ الضَّجِیجَ وَ أَقَلَّ الْحَجِیج»[۹]؛
«چه قدر ضجّهزننده و نالهكننده فراوان و چه قدر حاجی واقعی كم است».
مرحوم صدرالمتألهین با تأثر از كتاب و سنّت و با براهین قوی اثبات میكند كه انسان «نوع اخیر» نیست، بلكه نوع متوسط است و خود انواعی را با فصولی همچون سبُعیت، شیطنت، بهیمیت و ملَكیت در زیرمجموعۀ خود دارد. انسان كامل، انسان است و نه شیطان یا درنده، لذا مَلَك دربان اوست، بلكه دربان آرامگاه جسم او پس از فوت است. البته انسان كامل همچون كبریت احمر كمیاب است. بیجهت نیست كه گفتهاند:
«از ديو و دَد ملولم و انسانم آرزوست» [۱۰].[۱
افزودن دیدگاه جدید