بقیة اللّه، تعبیری قرآنی و در آموزه های شیعی از القاب آخرین امام شیعه اثنی عشری است. این ترکیب، در کتابت قرآن کریم به صورت «بَقیتُ الله» ضبط شده است.
مفهوم شناسی
تعبیر «بقیت الله» در آیه 86 سوره هود آمده است. در این آیه پس از آنکه شعیب(علیه السلام)، قوم خود را به پرستش خداوند دعوت و از کم فروشی و تباهکاری نهی می کند، آگاهی می دهد که آنچه از خدا می ماند، برای شما بهتر است:«بَقیت اللّهِ خَیرٌ لکُم اِن کُنتم مؤمنین»
مفسران بقیة اللّه را، در این آیه، به پُرداشتن پیمانه و ابزار سنجشِ(«مکیال» و «میزانِ») یاد شده در آیه 85 همین سوره پیوند داده و گفته اند که بقیة اللّه، یعنی آنچه پس از پیمانه کردن و سنجیدنِ درست برای شما بماند یا خداوند برای شما نگاه دارد، برای شما بهتر از آن است که نادرستی و کم فروشی کنید.
زمخشری بقیة اللّه را به مال حلالی که پس از اجتناب از مال حرام باقی می ماند تفسیر کرده است و البته این احتمال را هم مطرح می کند که ممکن است مراد از بقیة اللّه طاعاتی باشد که نزد خدا می ماند.[۱] اهل لغت نیز تقریباً همین معانی را برای بقیه و بقیة اللّه آورده اند که به نظر می رسد این معانی با توجه به سیاق آیه و موضع این عبارت در این آیه ذکر شده است.
در روایات
در احادیث شیعه، بقیه اللّه در این آیه به ائمه تأویل شده است.
مجلسی[۲] از مناقب ابن شهر آشوب نقل میکند که «بقیه اللّه خیرلکم نَزَلَت فیهم”، یعنی آیه بقیه اللّه... درباره ائمه نازل شده است. مجلسی [۳] در تفسیر خود بر این حدیث که «امامان بقیه الله اند» می گوید:
«مقصود کسانی از انبیا و اوصیا هستند که خداوند ایشان را بر روی زمین برای هدایت مردم نگاه می دارد، یا اوصیا و امامانی که بازماندگان انبیا در میان امت خود هستند.»
بنابراین، وی «بقیة را به معنای «مَن اَبْقاه» می داند، یعنی کسی که خداوند او را نگاه داشته است.
در بحارالانوار[۴] روایتی است، که براساس آن، امام باقر علیه السلام، خطاب به مردمی که دروازه شهر خود را بر روی ایشان بستند، خود را بقیه الله نامیده است. تعبیر دوم این کلمه به آخرین امام شیعه اثناعشری برمی گردد، یعنی امام مهدی عجل اللّه تعالی فرجه.
روایات متعددی هست که براساس آنها مقصود از بقیه اللّه، امام زمان است، از جمله طبرسی[۵] از قول حضرت علی علیه السلام نقل می کند که مراد از بقیه اللّه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه است که پس از انقضای مهلت خواهد آمد و زمین را که پر از جور شده است از داد پر خواهد کرد.
مجلسی[۶] به نقل از کافی آورده است:
«امام جعفر صادق علیهالسلام در پاسخ این سؤال که مردم به مهدی علیه السلام امیرالمؤمنین خطاب می کنند، فرمود: این لقب مخصوص علی بن ابی طالب علیه السلام است، و امام مهدی را باید با لقب «بقیه اللّه، و چنین خطاب کنند:«السلام علیک یا بقیه الله.»
بعضی از علمای امامیه جمله نهج البلاغه(بقیهٌ من بقایا حجته: او مانده ای از حجتهای خداست ـ خطبه ۱۸۲) را تفسیری بر امام دوازدهم می دانند[۷] ولی بعضی از شارحان نهج البلاغه «بقیه» را در این عبارت عالمان و عارفانی می دانند که حجت خدا بر بندگان او در همه دورانها هستند.[۸] در دعای ندبه نیز از امام مهدی عجل الله تعالی فرجه به بقیه اللّه تعبیر شده است.
در روایات شیعی آمده است که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه به هنگام ظهور، آیه «بقیه اللّه خیرلکم...» را خواهد خواند و خواهد گفت: «انا بقیه اللّه و حجّته» و هیچ مسلمانی بر او سلام نمی دهد مگر آنکه بگوید:«السلام علیک یا بقیه اللّهِ فی ارضه.» از مجلسی[۹]نیز روایت شده است که حضرت مهدی خود فرموده است: «انا بقیه اللّه فی ارضه»[۱۰]
تبیین دقیق تر
برای تبیین دقیق تر مفهوم «بقیه اللّه» در آیه مذکور و روایات شیعی، لازم است به آیه دیگری از قرآن توجه شود: مفسران در تفسیر آیه ۱۱۶ سوره هود، که در آن «اُولُوا بقیهٍ» آمده است، با در نظر گرفتن سیاق آیه، «بقیه» را به معنای فضل و خیر گرفته اند. زمخشری[۱۱] «اولوا بقیه» را به معنای «خداوندان فضل و مال» و «بقیه» را به معنای «خیر و فضل» (= دارایی و روزی) گرفته است.
وی شواهدی نیز ذکر می کند که در آنها «بقیه» به معنای برگزیدگان است، اما این شواهد مستقل از متن و تفسیر این آیه قرآن است و نمی توان گفت که مفهوم اخیر برای تفسیر متن قرآن در نظر گرفته شده است.
خطیب تبریزی[۱۲] نیز بقیه را در بیتی، که از شواهد زمخشری است، هم به معنای «افاضلکم» گرفته است و هم به معنای باقی ماندگان. شواهد مفصل دیگری نیز که آنتون اشپیتالر در مقاله «بقیه در قرآن به چه معناست ؟»[۱۳] آورده، همه مستقل از تفسیر آیه مذکور است.
بنابراین، چنانکه اشپیتالر[۱۴] آورده، «بقیه» به معنای فضل است و در اساس، واز لحاظ معناشناسی نیز، چنین است، زیرا فضل هم در اصل به معنای «بقیه» و زیادتی است و در تحول معنایی مفهوم افزونی و خیر(دارایی) را به خود گرفته است و «بقیه» نیز به مفاهیم «خیر» و «فضل» و «برتری» و «برگزیده» تحول معنایی یافته است.
با توجه به مطالبِ پیشین، وجه تفسیر بقیه اللّه به امامان به خوبی معلوم میشود و آنجا که مقصود از بقیه اللّه، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه دانسته می شود، می توان به سهولت به جای بقیه اللّه، فضل اللّه گذاشت؛ به این معنا که آن حضرت فضل و نعمت خداوند بر آدمیان است. این تفسیر بهتر و رساتر از تفسیر مجلسی است که به موجب آن، امامان بقیه و بازمانده اوصیا و انبیا هستند و خداوند ائمه را از میان اوصیا برای نسلهای بعدی نگاه داشته است.
بنابر آنچه گفته شد، آیه شریفه «بقیه اللّه خیرلکم ان کنتم مؤمنین» با توجه به حدیث «بقیه اللّه خیرٌ لکم نزلت فیهم، اینگونه تفسیر می شود که امامان که برگزیدگان خدا هستند، برای شما بهترند. درباره بقیه اللّه، به عنوان لقب خاص امام مهدی عجل الله تعالی فرجه نیز مطلب به همین صورت است.
گفتنی است که کلمه بقیه، علاوه بر دو مورد یاد شده، یک بار نیز در آیه ۲۴۸ سوره بقره آمده است. در این آیه نیز به سهولت می توان گفت که «بقیه» به مفهوم فضل و خیر(دارایی و مال) است.
پی نوشت:
1. زمخشری ج۲، ص۴۱۸.
2. مجلسی، ج۲۴، ص۲۱۱.
3. مجلسی، ج۲۴، ص۲۱۱.
4. مجلسی، ج۲۴، ص۲۱۲.
5. طبرسی، ج۱، ص۲۵۲.
6. مجلسی، ج ۲۴، ص۲۱۱ـ۲۱۲.
7. قطب راوندی، ج۲، ص۷۲۲.
8. ابن میثم، ج۳، ص۳۹۳؛ ابن ابی الحدید، ج۱۰، ص۹۶.
9. مجلسی، ج ۲۴، ص۲۱۲.
10. مجلسی ج۲۴، ص۲۱۲.
11. زمخشری، ج۲، ص۴۳۶.
12. خطیب تبریزی، ج۱، ص۸۷.
13. آنتون اشپیتالر، ص۱۳۷ـ۱۴۶.
14. اشپیتالر، ص۱۳۷ـ۱۴۶.
منابع
- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، بیروت، بیتا.
- ابن میثم، شرح نهج البلاغه، قم، ۱۳۶۲ش.
- یحیی بن علی خطیب تبریزی، شرح دیوان الحماسه، بولاق، ۱۲۹۰.
- محمودبن عمر زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، بیتا.
- احمدبن علی طبرسی، الاحتجاج، چاپ محمدباقر موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
- علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
- سعیدبن هبه الله قطب راوندی، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، چاپ عزیزالله عطاردی خبوشانی، چاپ افست دهلی، ۱۴۰۴ق.
- محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- Anton Spitaler, "Was Bedeutet Baq ¦ ja im Koran?", in Westخstliche Abhandlungen: zum siebzigsten Geburtstag Rudolf Tschudi , ed. Fritz Meier, Wiesbaden 1954.
- Rudi Paret, Der Koran: Kommentar und Konkordanz, Stuttgart 1977;