روضه عاشورا | سلام من به حسین و به کربلای حسین - محمود کریمی
پیوست | اندازه |
---|---|
روضه عاشورا | سلام من به حسین و به کربلای حسین - محمود کریمی | 134.81 مگابایت |
روضه عاشورا | سلام من به حسین و به کربلای حسین - محمود کریمی
در این بخش از ضیاءالصالحین، به مناسبت ایام عزاداری سالار شهیدان، روضه «سلام من به حسین و به کربلای حسین» را با نوای دلنشین حاج محمود کریمی به مدت 32 دقیقه با عاشقان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام به اشتراک می گذاریم.
روضه «سلام من به حسین و به کربلای حسین» / محمود کریمی
متن قطعه : صبح آمد ولی رخ خورشید
سلام من به حسین و به کربلای حسین
تمام عالم امکان، شود فدای حسین
میان اینهمه فریاد و شور آزادی
طنین فکنده در عالم فقط صدای حسین
نفس ببین به شروع دعای استسقا
گرفت بارش رحمت ز ربّنای حسین
خدا به پنجهی مشکلگشای اصغر داد
تمام سلطنت خویش در ازای حسین
خدا رفیع نمودهست آن لوایی که
منقّش است به «یا صاحب اللّوای حسین»
حسین؛ پشتسر مادر است در محشر
و هرکه اهل بهشت است در قفای حسین
به رغم سکّهی اصحابکهف، معتبر است
هنوز در همهجا، سکّهی بلای حسین
شرار آتش قهر خدا، زبانه کشید
دمی که سوخت تمامی خیمههای حسین
صبح آمد ولی رخ خورشید
سرخی حالت غروبی داشت
آسمان، بخت تیرهی خود را
بر بلندای آن زمین میکاشت
عدّه ای محو در خدا، مشغول
بر نماز و تلاوت قرآن
چون گلی که گلاب آن جاریست
میچکید از نگاهشان ایمان
قاریانی که شب نخوابیدند
سینه را غرق آه میکردند
آخرین دفعه بر کلامالله
با تبسّم، نگاه میکردند
کمکم از خیمهها زده بیرون
با بصیرت، همه در آن هنگام
گردهم آمده؛ رجز خواندند
تا که شاید دلی شود آرام
جمعشان جمع و یکنفر کم بود
دشت را داد «الأمان» پر کرد
رحمتواسعه نگاهاش را
شامل حال آخرین حرّ کرد
حرّ، خجالتزده پشیمان بود
گریه میکرد و دستوپا گم کرد
خاک پای امام را بوسید
با همان خاکپا، تیمم کرد
ساز جنگ حرامیان آمد
طبل را پشتهم که کوبیدند
ولوله در خیام زنها شد
بچههای حرم چه لرزیدند
جمع اصحاب کربلا رفتند
نوبت خاندان حیدر شد
زانوی آسمان ما لرزید
روضه، حالا وداع اکبر شد
بعد از اکبر، یکییکی ای وای!
یکبهیک پشتهم همه رفتند
نسل کوثر چه قطعهقطعه شدند
مثل سردار علقمه رفتند
آفتاب از سر خجالت، نیست
هست، وقت غروب میلرزید
خواهری در مقابل طفلان
حنجری را گرفت و میبوسید
و بماند، بماند این قصّه
و بماند، چگونه او میرفت
سمت خیمه، نگاه آخر داشت
خواهرش را بدون او میرفت
ذبح لبتشنه را بماند باز
روضهاش میرود به جایی بعد
شاه عالم که بر زمین افتاد
نفساش رفت و لحظههایی بعد
خیمهها در هجوم نامردان
پیکری در میان گودال است
خواهری میزند به سر امّا
نیزهداری چقدر خوشحال است
در هیاهوی غارت خیمه
بدن دختری چه میلرزد
بیحیایی به خنده میگفتاش
گوشوار تو، چند میارزد
آتش از خیمه میرود بالا
نفس کودکان که بند آمد
ناگهان بین دودها دیدند
یکنفر عمّه را کتک میزد
ساعتی پیش از این، در این گودال
لباش از تشنگی، ترک برداشت
یک نفر، پیرهن به غارت برد
و چه پیراهنی، الک برداشت
بین شمشیر و نیزهها، اینجا
بدن آن «امام مظلوم» است
زیر این نور اندک مهتاب
برق انگشترش چه معلوم است
کوفیان جملگی تماشاگر
زیر و رو، پایههای ارکان شد
جان عالم،فدای آن ذبحی
که تناش پایکوب اسبان شد
ای بالوپرم، ای تاجسرم
تو رفتی به نی؛ ریختن توو حرم
بچّههاتو فراری دادم توو بیابون
یه چشم اشک، یه چشم خون
بعد تو، شد حرمت بیسر و سامون
یه چشم اشک، یه چشم خون
وای! ناله میزنم؛ ای وای مادرم
ی وای معجرم، ای وای از حرم
ریختن دشمنا دور پیکرت
بازی میکنه خولی با سرت
شمر، میگرده با سرت پیش نگامون
قاتل از توو مقتلت اومده بیرون
وای! توو آتیش و دود، نیلی و کبود
بی تو، محرمی دور ما نبود
توو گودالی و عریانه تنت
مادر دوخته بود؛ پس کو پیرهنت؟!
من پی نیزه دویدم؛ مو پریشون
یه چشم اشک، یه چشم خون
میزنن زینبو توو شام غریبون
یه چشم اشک، یه چشم خون
حرم آتیشه؛ دشت پرخونه
حرم آماج تیربارونه
یکی میون مقتل و حرم حیرونه
یکی میون قتلگاه، تنش پرخونه
یه مادری، میون قتلگاه میخونه
شیرخوردنت یادمه!
قدّ کشیدنت یادمه!
جای بوسههام روی گردنت، یادمه
اولین وضوت یادمه!
شونههام به موت، یادمه!
لب احمد و گودی گلوت، یادمه!
توو دست قاتل، سر مقتوله
گذشت یک ساعت؛ هنوز مشغوله
طولانی شد، بریدن سرش؛ واویلا
نامحرما کنار خواهرش؛ واویلا
هنوز میاد صدای مادرش؛ واویلا
خوابیدنت یادمه!
خندیدنت یادمه!
توی گهواره، عطر پیرهنت یادمه!
افزودن دیدگاه جدید