شير مادر و تأثير آن
1- مستحب است نوزاد از شير ماد تغذيه كند، چون شير مادر بهترين شير است (36).
2- براى شير دادن كودك، مادر او از هر دايه اى بهتر است (37).
3- رواياتى كه از پيشوايان معصوم (عليهم السلام) رسيده و نيز تجربيات و آزمايشها، گوياى اين حقيقتند كه شير، تأثير كامل در نوزاد شيرخوار دارد (38).
4- در موارد زير شير دادن كودك، بر مادرش واجب است:
* آغوز شير (39).
* زمانى كه نگهدارى نوازد با غذايى غير از شير ممكن نبود يا غذاى ديگر برايش زيان داشته باشد (40).
* زمانى كه شير دهنده اى غير از مادر موجود نباشد (41).
5- در غير مواردى كه در مسأله قبل گفته شد. بر مادر واجب نيست فرزند خود را رايگان يا با گرفتن دستمزد شير دهد (42).
مدت شير دهى
1- شير دهى كامل كودك، دو سال تمام است (43).
2- در صورتى كه ممكن باشد، مستحب است كودك را دو سال تمام شير دهند (44).
3- كودك را مى توانند بيش از دو سال شير دهند (45).
4- هر چند به اندازه دو يا سه ماه كمتر از دو سال هم جايز است به كودك شير دهند ولى نسبت به او ستم كرده اند (46).
5- در صورتى كه ممكن باشد و ضرورتى در ميان نباشد، جايز نيست كمتر از بيست و يك ماه كودك را شير دهند (47).
شير دايه
1- مستحب است كه مرد، همسرش را از شير دادن به نوزادان متعدد باز دارد، چون ممكن است با گذشت زمان، فراموش شود كه به چه كسانى شير داده و در نتيجه افرادى كه با شير خوردن محرم شده اند با هم ازدواج كنند (48).
2- زنى كه براى شير دان كودك انتخاب مى شود، مستحب است خصوصيات زير را دارا باشد:
*مسلمان، عاقل، عفيف و زيبا باشد (49).
*شيعه دوازده امامى باشد (50).
*داراى خصوصيات نيكو باشد (51).
3- اجير كردن زن براى شير دادن كودك در مدت معين جايز است (52).
4- اگر اجير كردن دايه براى شير دادن. منافاتى با حق شوهرش نداشته باشد، لازم نيست از شوهر او اجازه بگيرند. ولى اگر با حق او منافات داشته باشد، جايز نيست. مگر با اذن شوهرش (53).
5- انتخاب چنين زنانى براى شير دهى كودك مكروه است:
*زن كم عقل و زشت.
*غير مسلمان.
*غير دوازده امامى.
*بد اخلاق.
*زنازاده.
*زنى كه شيرش از تولد نوزاد نامشروع به وجود آمده باشد.
*زنى كه داراى خصوصيات نيكو نيست (54).
6- استفاده از شير زنان كافر بسيار كراهت دارد (55).
اجرت شير دهى
1- شوهر، مالك شير زن نيست، به همين جهت است كه زن مى تواند بابت شير دادن كودك خود مزد بخواهد (56).
2- سزاوار است مادر كودك، براى شير دادن فرزند خود مزدى نخواهد؛ و خوب است كه پدر كودك به او مزد بدهد (57).
3- اگر مادر كودك براى شير دادن فرزندش، مزد بخواهد بايد به او پرداخت شود (58).
4- در موارد زير مى توان كودك را از مادرش گرفته و براى شير دادن به دايه سپرد:
دايه، بدون گرفتن دستمزد، او را شير دهد ولى مادر، دستمزد بخواهد (59).
مادر كودك، دستمزدى بيش از دستمزد دايه بخواهد (60).
5 - در مواردى كه شير دادن بر مادر واجب است؛ مانند وقتى كه شير دهنده اى جز او نباشد، لازم نيست رايگان شير دهد. بلكه مى تواند براى شير دادن فرزند خود دستمزد بخواهد (61).
6 - اگر كودك مال و ثروتى داشته باشد مزد شير دهى، از مال خودش پرداخت مى شود (62).
7 - در صورتى كودك مال و ثروتى نداشته باشد، اجرت شير دهى بر عهده پدر است (63).
8 - اگر پدر هم نداشته باشد اجرت شير دهى بر عهده كسى است كه مخارج كودك بر او واجب است، مثلا جد پدرى (64).
نماز و روزه زن شيرده
1 - اگر ضرورت داشته باشد، مادر كودك مى تواند فرزندش را در حال نماز در آغوش گرفته و شير دهد (65).
2 - زنى كه كودكى را نگهدارى مى كند، با شرايطى مى تواند در لباس نجس نماز بخواند، كه تفصيل مساله در بحث طهارت، ص 125 خواهد آمد (66).
3 - زن شير دهى كه شير او كم است و روزه براى خودش يا كودكى كه شير مى دهد زيان دارد، روزه گرفتن بر او واجب نيست، خواه زن شيرده مادر كودك شيرخوار باشد يا دايه او (67).
4 - در واجب نبودن روزه فرقى ندارد كه زن مزد بگيرد يا رايگان شير دهد (68).
5 - اگر كسى پيدا شود كه كودك را شير دهد بايد كودك را به او سپرده و خودش روزه بگيرد (69).
6 - زن شير دهى كه به خاطر زيان روزه براى كودك شير خوارش روزه نگرفته:
قضاى روزه بر او واجب است (70).
علاوه بر قضاى روزه واجب است براى هر روز يك مدّ طعام به فقير بدهد واحتياط مستحب آن است كه دو مد طعام بدهد(71).
7 - زن شير دهى كه به خاطر زيان روزه براى خودش روزه نگرفته:
قضاى روزه بر او واجب است (72).
علاوه بر قضاى روزه بايد براى هر يك مد طعام بابت كفاره به فقير بدهد (73).
شير دهى و خويشاوندى
با چند شرط اگر كودكى از زنى شير بخورد موجب محرميت برخى افراد مى شود:
شرايط شيرى كه سبب محرميت است:
كودك شير زن زنده را بخورد (74).
شير آن زن از نطفه حرام نباشد (شير مادرى كه از زنا حامله شده باشد تاثيرى در محرميت ندارد) (75).
كودك شير را از پستان بمكد.(اگر شير را بدوشند و به او بدهند سبب محرميت نمى شود) (76).
شير خالص باشد (با چيزى مخلوط نكرده باشند) (77).
دو سال كودك تمام نشده باشد (يعنى 24 ماه قمرى) (78).
شير از آميزش يك شوهر و از يك زن پديد آمده باشد - نه از يك شوهر و دو زن - (79).
شير از يك شوهر باشد (زنى كه از شير خود كودكى را چند مرتبه شير دهد، بعد شوهر ديگرى اختيار كند و از آن شوهر نيز شيردار شود و شير دادن را تكميل كند، اينگونه شير دادن سبب محرميت نمى شود) (80).
يك شبانه روز شير بخورد تا سير شود و در بين آن غذا يا شير زن ديگرى را نخورد: يا 15 مرتبه شير بخورد و در بين 15 مرتبه شير زن ديگرى را نخورد. يا مقدارى شير بخورد كه باعث رويش گوشت و محكم شدن استخوان كودك شود (81).
كودكى كه با همه شرايط گفته شده از دايه شير خورده باشد:
دايه مادر او و شوهر دايه كه صاحب شير است پدر او مى شود (82).
پدر و مادر دايه، و پدر و مادر شوهرش، و نيز پدر بزرگ و مادر بزرگشان، پدر بزرگها و مادر بزرگهاى آن شير خوار مى شوند (83).
برادران دايه و شوهرش، دايى و عموى شير خوار بوده، و خواهران آندو، عمه و خاله او مى شوند (84).
نوه هاى دايه و شوهرش برادر زاده و خواهر زاده هاى شير خوار مى شوند (85).
نوه هاى شير خوار نوه هاى دايه و شوهرش به شمار مى آيند (86).
افردى كه نام برده شد تنها با كودكى كه شير خورده است و فرزندان او در آينده محرم مى شوند نه با خويشاوندان او.
خوردنى و نوشيدنى
1. خوراندن هر چيز مست كننده به كودك حرام است (87).
2. خوراندن عين نجاسات به كودك حرام است (88).
3. احتياط واجب است كه آب نجس را به كودك ننوشانند و بقيه چيزهاى نجس نيز حكمشان مثل حكم آب نجس است (89).
4. خوراندن غذايى كه براى كودك ضرر دارد جايز نيست (90).
---------------------------------------------------
(36) - جامع عباسى، ص 304، س آخر، ج 2، ص 312، م 14.
(37) - ت، ص 421، م 2496 - ت. خ، ص 426، م 2496 - مهناج، ج 2، ص 310، م 1386.
(38) - تحرير، ج 2، ص 276، م 8.
(39) - جامع عباسى، ص 304، س 20.
(40) - تحرير، ج 2، ص 312، م 11.
(41) - تحرير، ج 2، ص 312، م 11.
(42) - تحرير، ج 2، ص 312، م 11.
(43) - تحرير، ج 2، ص 312، م 15 - منهاج، ج 2، ص 310، م 1387.
(44) - ت، گ، ص 422، م 2500 - ت. خ ص 427، م 2500
(45) - جامع عباسى، ص 304، س آخر - منهاج، ج 2، ص 310، مم 1387.
(46) - جامع عباسى، ص 304، س آخر.
(47) - تحرير، ج 2، ص 312، م 15.
(48) - ت. گ، ص 422، و 2498 - ت. خ، ص 427، م 2498.
(49) - منهاج، ج 2، ص 293، م 1284 - ت، خ، ص 427، م 2497.
(50) - ت. خ، ص 427، و م 2497.
(51) - تحرير، ج 2، ص 276، م 8.
(52) - تحرير، ج 1، ص 581، م 32 - منهاج، ج 2، ص 110، م 457.
(53) - عروه، ج 2، ص 619، مم 8
(54) - تحرير، ج 2، ص 276، م 8 - ت. ج، ص 427، م 2497 - ت. گ. ص 421، م 2497.
(55) - تحرير، ج 2، ص 276، م 8.
(56) - عروه، ج 2، ص 619، 8.
(57) - ت. گ، ص 421، م 2496 - ت. خ، ص 426، م 2496 - ت. خ، ص 426، م 2496.
(58) - جامع عباسى، ص 304، س آخر - منهاج، ج 2، ص 310، م 1386.
(59) - جامع عباسى، ص 304، س آخر -تحرير، ج 2، ص 312،م 12.
(60) - جامع عباسى، ص 304، س آخر-ت - گ، ص 421.م 2496 -ت، خ، ص 426،م 2496 - تحرير، ج 2، ص 312،م 12.
(61) - تحرير، ج 2، ص 312.م 11.
(62) - منهاج، ج 2، ص 310،م 1386 - تحرير، ج 2، ص 312،م 11 - جامع عباسى، ص 304، س 22.
(63) - منهاج، ج 2، ص 310،م 1386 - جامع عباسى، ص 304، 22.
(64) - منهاج، ج 2، ص 310،م 1386.
(65) - عروره، ج 1، ص 722،م 2.
(66) - منهاج، ج 1، ص 125، الرابع - عروه، ج 1، ص 105، الخامس.
(67) - ت. گ. ص 294،م 1738،ت. خ. ص 295.م 1738 - عروه، ج 2، ص 222، فصل 11 - تحرير، ج 1، ص 295،م 8 و ص 296،م 9 و 10 - منهاج، ج 1، ص 293، ترخيص الافطار.
(68) - ت. گ ص 294،م 1738،ت. خ. ص 295،م 1738 - عروه، ج 2، ص 222، فصل 11 - تحرير، ج 1، ص 295،م 8، ص 296.م 9 و 10.
(69) - ت. گ. ص 294.م 1738 -ت. خ. ص 295،م 1738.
(70) - ت. گ. ص 294،م 1737، 1738 -ت. خ ص 295،م 1737 -ت. خ. ص 295،م 1738 - عروه، ج 2، ص 222، فصل 11 - تحرير، ج 1، ص 295،م 8 و ص 296م 9 و 10 - منهاج ج 1، ص 293، ترخيص.
(71) - تحرير، ج 1، ص 295،م 8 و ص 296،م 9 و 10.
(72) - ت. گ. ص 294،م 1737 و 1738 -ت. خ. ص 295،م 1737 و 1738، ص 295،م 1738 - عروه، ج 2، ص 222، فصل 11 - تحرير، ج 1، ص 295،م 8 ص 296م 9 و 10 -منهاج، ج 1، ص 293، ترخيص الافطار.
(73) - ت. گ. ص 294،م 1738 - عروه، ج 2، ص 222، فصل 11.
(74) - تحرير، ج 2، ص 265،م 1.
(75) - تحرير ج 2، ص 265، القول... .
(76) - منهاج، ج 2، ص 290،م 1271 - تحرير، ج 2، ص 265،م 1.
(77) - منهاج، ج 2، ص 291 دت م 1273 - تحرير، ج 2، ص 276،م 4.
(78) - تحرير، ج 2 ص 266.م 2.
(79) - منهاج، ج 2، ص 291.م 1275.
(80) - منهاج، ج 2، ص 291،م 1275.
(81) - منهاج، ج 2، ص 290،م 1271 - تحرير، ج 2، ص 266، الشرط الخامس.
(82) - منهاج، ج 2، ص 291 -م 1277، تحرير، ج 2، ص 268،م 7.
(83) - تحرير، ج 2، ص 268،م 7.
(84) - منهاج، ج 2، ص 291 -م 1277 - تحرير، ج 2، ص 268،م 7.
(85) - تحرير، ج 2، ص 268،م 7.
(86) - منهاج، ج 2، ص 291،م 1277 - تحرير، ج 2، ص 268،م 7.
(87) - عروه، ج 1، ص 93،م 33.
(88) - ت، گ، ص 25،م 142 - عروه، ج 1، ص 93،م 33.
(89) - عروه، ج 1، ص 46،م 10.
(90) - ت. گ. ص 25،م 142.