جلسه ششم، راز مرگ و انواع آن
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
مسلّم موضوع معرفت نفس با اين مباحث تمام نمى شود ولى از اين طريق ابوابى از معرفت باز مى شود كه إن شاءالله مى توانيد براى سؤال هاى خود جواب هاى مفيدى پيدا كنيد. بنا به تجربه اى كه بنده داشته ام اين نكات مبناى خوبى به انديشه ى شما مى دهد تا بتوانيد بر روى آن انديشه بنايى از معرفتِ حضورى بسازيد، نه اين كه ما بخواهيم همه ى ظريف كارى هاى معرفتى را در اين نكات ده گانه خلاصه كنيم، آرى اگر اسكلت بحث درست بنا شود تكليف خودمان را مى دانيم كه جاى هر چيزى كجا است و ذهنمان سر و سامان پيدا مى كند.
وظيفه ى هر معلمى آن است كه ابتدا طرح كلى موضوعى را كه مى خواهد تعليم دهد بريزد و تكليف دانشجويان خود را در يك طرح كلى مشخص كند سپس وقتى راه مشخص شد و چگونه رفتن هم معلوم گشت ديگر خودتان مى توانيد قسمت زيادى از مسير را طى كنيد و نتايج لازم را به دست آوريد.
سعى بنده آن است كه مباحثِ معرفت نفس مذكّر باشند تا إن شاءالله آن ها را از صحيفه ى نفس خود بخوانيد و در اين راستا به حروف كتابِ جان خود آشنا شويد و با آن مراوده كنيد و آن را بخوانيد.
در جلسه ى اول بحث شد همه ى ادراكات، مربوط به نفس است. آيا اين را در صحيفه ى جان خود يافتيد؟
در جلسه ى دوم بحث شد: نفس به جهت ذات مجردش، فوق زمان و مكان، حضور دارد و به همين جهت مى تواند ادراكاتى از آينده داشته باشد. آيا حضورى فوق تن و فوق زمان و مكان را در خود احساس مى كنيد؟
در جلسه ى سوم بحث شد: تن در قبضه ى من است و لذا از حالات من متأثر مى شود. آيا مى توانيد اين را در خود تجربه كنيد؟
در جلسه ى چهارم بحث شد حياتى هم كه در بدن وجود دارد مربوط به «من» است و «تن» به بركت حياتِ «من» زنده است ولى حيات نفس ناطقه از خودش است، هرچند وجودش از خدا است، همين طور كه ترى آب از خودش است ولى وجود آن از خدا است آيا حيات را در ذات خود احساس مى كنيد؟
ممكن است سؤال شود: وقتى همه چيز را از «تن» نفى كرديد چه چيزى براى «تن» مى ماند؟! چون در جلسه ى اول و دوم همه ى ادراكات را به «من» نسبت داديد و حتى «تن» را تا حدى مانع درك حقايق دانستيد و در جلسه ى سوم تأكيد شد نفس ناطقه بر تن حاكم است و در جلسه ى چهارم حيات را هم به كلى به «من» نسبت داديد، با اين توصيفات تن انسان چه نقشى در زندگى انسان دارد؟
در اين جلسه بيشتر به نقش تن مى پردازيم زيرا ابتدا بايد روشن مى شد چه چيزهايى مربوط به تن نيست تا معلوم شود چه چيزهايى حقيقتاً مربوط به تن است و با تبيين درست نقش تن، مرگ و حياتِ بعد از مرگ بهتر روشن مى شود.