جايگاه مکتب حضرت روح الله«رضوان الله عليه»

وقتي ملاحظه فرموديد اصول گرايي حقيقي تفكري است مشخص و نيز روشن شد اين نوع اصول گرايي از هر كسي بر نمي آيد و كساني را مي طلبد كه به حكمت متعالي نظر داشته و در فضاي اصالت وجود به حقيقي ترين حقايق عالم وجود، يعني اهل البيت(علیهم السلام)، نظر دارند و در مبارزه با نفس، «جهادي» عمل مي كنند و با تمام انانيت خود درگير شده و به هيچ منفعتي از منافع شخصي و قبيلگي و حزبي فكر نمي كنند، تا تفضل الهي بر جان آن ها سرازير شود و قلبشان محل تجلي اشراقات الهي گردد، جايگاه مكتب حضرت روح الله«رضوان الله تعالي عليه» در اين عصر روشن مي گردد.

در اصول گرايي حقيقي سير انسان از كثرت ها به سوي وحدت است در حالي که دنياي مدرن درست عکس آن است و فرهنگ مدرنيته صرفاً به کثرت رجوع دارد. ويليام چيتيك مي گويد: خداي غرب كثرت است. در حالي که خداي اسلام و همه ي اديان، حضرت احد است.[1] تا انسان به حضرت احد -که در سراسر هستي مثل روح در بدن، حاضر است - رجوع نكند، در واقع بي خداست، از طرفي رجوع به حضرت اَحد، ساز و كاري دارد که امروز مكتب حضرت امام«رضوان الله تعالي عليه» آن ساز و کار را در خود پرورانده و ايشان در مکتب خود و در آثار گرانقدرشان نشان داده اند که رجوع به «وجود» که مبناي حکمت صدرايي است بايد مدّ نظر قرار گيرد تا آن جايي که مي فرمودند: «وَ مَا اَدْرَیکَ مَا مُلاصَدرا»[2] و يا براي ملاصدرا عنوان «صدر حکماي متألهين و شيخ عرفاء کاملین»[3] را به کار مي برند. ممکن است بفرمایيد براي دينداري نياز به حکمت صدرايي نداريم، عرض خواهيم کرد در آن صورت در تاريخ متوقف مي شويد. ممكن است بفرمائيد مگر قبل از ملاصدرا چكار مي کرديم؟ اين مثل اين است كه بگوييد ما قبل از انقلاب اسلامي چه مي کرديم و بخواهيد به تاريخ قبل از انقلاب برگرديم. اگر امروز حضرت امام را از تاريخ مان بگيريم در حرکت تاريخي خود متوقف مي شويم و نسبت به آرمان هايي که در پيش داريم عقب مي افتيم. البته آن ملاصدرايي كه حضرت امام مطرح مي کنند جزء مکتب امام است، موضوع ما صِرف فلسفه و ملاصدرا نيست، موضوع ما مکتب حضرت امام است و متأسفانه هنوز نتوانسته ايم امام را درست ببينيم. حضرت امام همان اندازه که براي تحقق انقلاب اسلامي انرژي صرف كردند به همان اندازه براي طرح مکتب صدرايي وقت صرف کرده اند. کتاب هاي حضرت امام اکثراً حاصل رجوع به ملاصدرا و محي الدين  بن عربي است و تبيين خاصي است که ايشان در مكتب خود از آن ها دارند. در مقدمه ي کتاب «اسماء حسنا» عرض شد که وظيفه ي امثال بنده در آن حدّ است که زمينه ي رجوع به شرح دعاي سحر حضرت امام را فراهم کنم تا عزيزان راحت تر وارد آن کتاب شوند و از هزاران هزار دريچه ي معرفت که در کتاب حضرت امام«رضوان الله تعالي عليه» هست بهره مند گردند. حضرت امام در راستاي معرفي مکتب خود در نامه به گورباچف انديشه ي ملاصدرا و محي الدين بن عربي را پيش مي کشند و مي فرمايند:

«و از اساتيد بزرگ بخواهيد تا به حكمت متعاليه    صدرالمتألّهين «رضوان الله تعالی عليه و حشره الله مع النبيين والصالحين» مراجعه نمايند، تا معلوم گردد که: حقيقت علم همانا وجودی است مجرد از ماده، و هرگونه انديشه از ماده منزه است و به احكام ماده محكوم نخواهد شد. ديگر شما را خسته نمی‏كنم و از كتب عرفا و به خصوص محی الدين ابن عربی نام نمی‏برم؛ كه اگر خواستيد از مباحث اين بزرگ مرد مطلع گرديد، تنی چند از خبرگان تيزهوش خود را كه در اين گونه مسائل قوياً دست دارند، راهی قم گردانيد، تا پس از چند سالی با توكل به خدا از عمق لطيفِ باريك تر ز موی منازل معرفت آگاه گردند، كه بدون اين سفر آگاهی از آن امكان ندارد.»[4]

امامي كه اين قدر شيفته ي اهل البيت(علیهم السلام) اند چگونه در انديشه ي ملاصدرا و محي الدين چيزهايي را مي بينند که نمي توانند از آن ها بگذرند. به همين جهت است که تأکيد دارم براي رسيدن به اصول گرايي واقعي که حضرت امام نمودِ کامل آن بودند بايد به ملاصدرا رجوع كنيم تا اصالت وجود برايمان پيش آيد و با اصالت وجود از كثرتِ هزار ساله ي تاريخِ اصالت ماهيت عبور کنيم. اين يعني رجوع به انديشه اي که علامه طباطبائي«رحمة الله عليه» در وصف آن مي فرمايند با آمدن فلسفه ي صدرايي فهم فرهنگ اهل البيت(علیهم السلام) آسان تر شده است. زيرا بعداً عرض خواهم کرد در فضاي اصالت وجود نظر به حقيقي ترين حقايق عالم يعني حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ميسر مي گردد.

----------------------------------------

[1] - به کتاب «علم جهان، علم جان»، ويليام چيتيک، ص 39 رجوع شود.

[2] - ر.ک: کتاب شرح دعاي سحر (ترجمه فارسی)، امام خميني، ص 22.

[3] - ر.ک: کتاب شرح دعاي سحر (ترجمه فارسی)، امام خميني، ص 93.

[4] - صحيفه ي امام، ج‏21، ص 224-225.

Share