يکي از مهندسيني که با کامپيوتر سر و کار داشتند در سال 1365 کتاب قطوري در رابطه با نظم آيات قرآن مربوط به اقتصاد تهيه کرده بودند، در جلسه اي فرمودند اگر آفتاب بهار سال 66 به پشت شما بخورد تمام مسائل اقتصاد از طريق نظمي که من از قرآن در آورده ام حل مي شود. آيات را در قالب رياضي در آورده بودند و تصور مي کردند مسائل بشر در همين حدّ است و حدّ انسان محدود به نظم رياضي گونه است. فكر مي كردند اگر همه چيز در قالب رياضي ريخته شود جاي خود را در روح و روان جامعه باز مي کند. اشتباه گاليله آن بود که بنا را بر آن گذاشت تا کتاب مقدس و طبيعت را به صورت رياضي ببيند و عملاً جهان غرب را از ظرائف بسياري که در عالم هست محروم کرد. به گفته ي هايدگر: «اگر فيزيک جديد در جوهر و ذات خود رياضي است، بدان جهت نيست که طبيعت بالذات تابع احکام رياضي باشد، بلکه جهت اين امر آن است که ما از پيش قصد کرده ايم که طبيعت را صرفاً در صورت رياضي آن، ادراک کنيم و هر چه را که به اين طريق قابل ادارک نباشد دور اندازيم».[1]
دوباره اين سؤال را تكرار مي کنم که روش ما چگونه بايد باشد تا به رفتاري گرفتار نشويم که در عين از دست دادن فرصت ها هيچ نتيجه اي نگيريم؟ آيا مي شود مبادي قرآني را با عقل رياضي پيدا کنيم و مطابق آن مبادي فکر خود را جلو ببريم و به فکر همه جانبه اي دست يابيم که موجب تفاهم لازم و وحدت مطلوب در جامعه ي خود باشيم؟ مگر ما معتقد نيستيم قرآن مي تواند مبادي افکار ما باشد؟ با چه روشي بايد با قرآن برخورد کرد که قرآن آن مبادي را در اختيار ما بگذارد؟ قرآن خودش مي فرمايد: حقيقت، خود را در اختيار مطهرون قرار مي دهد و فقط مطهرون مي توانند با آن حقيقت و آن کتابِ مکنون تماس داشته باشند و بقيه به اندازه ي طهارتي که دارند با حقيقت قرآن ارتباط پيدا مي کنند[2] و حضرت امام«رضوان الله تعالي عليه» هم قبول دارند آن قرآني كه براي قلب مبارک اهل البيت(علیهم السلام) تجلي مي کند براي ايشان تجلي نمي کند ولي آيا تفکري که مبادي خود را از انديشه ي علمي و عملي حضرت امام گرفته از قرآن بيگانه است؟ آيا قرآن در منظر حضرت امام«رضوان الله تعالي عليه» همانقدر در حجاب است که در منظر آن مهندس در حجاب بود؟
وقتي پذيرفتيم شرط پذيرفتن مبادي صحيح، رجوع به قرآن است و شرط رجوع به قرآن طهارت است، مي پذيريم که هر کس به اندازه اي که از معاصي فاصله بگيرد و جان خود را آماده ي اشراق حقايق معنوي کرده باشد، به مبادي صحيح دست يافته است و به جهت آن که حضرت امام توانسته اند به خوبي شخصيت اشراقي خود را در ذيل نور اهل البيت(علیهم السلام) بپرورانند مي توان گفت سيره ي علمي و عملي ايشان مي تواند مبادي تفكر امروز تاريخ ما باشد و ما از طريق آن مبادي به قرآن و معارف ديني رجوع کنيم و در نتيجه با نظر به شخصيت اشراقي حضرت امام، ابعاد گسترده ي انسان مورد غفلت قرار نمی گیرد و امكان اتحاد حقيقي - كه نياز يك جامعه ي روحاني است- برقرار مي شود.
--------------------------------------------
[1] - فلسفه و بحران غرب، مقاله ي هايدگر و گشايش راه تفکر آينده. دکتر رضا داوري، ص 49.
[2] - به سوره ي واقعه، آيات 77 تا 79 رجوع شود.