مقدمه مؤلف

مقدمه مؤلف

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله الذی ندب عباده الی القول بامام بعد امام لعلهم یتذکرون، و اکمل الدین بامنانه و حججه فی کل دهر و زمان لئلا یقول احد لولا أرسلت الینا رسولا منذرا، و اقمت لنا علما هادیا فنتبع آیاتک من قبل ان نذل و نخزی. و الصلاة و السلام علی من بشریه و باوصیائه النبیون و المرسلون محمد صلی الله علیه و آله و سلم سید الوری، و علی آله مصابیح الدجی، و اعلام الهدی الی یوم یبعثون. و لعنة الله علی أعدائهم الی یوم یحشرون.

فبعد الحمد و الصلاة: این عبد فانی محی الدین بن الکاظم العلوی الطالقانی مدتها بود در نظر داشتم شرحی بر دعای ندبه که عصر روزهای جمعه در مجمع برادران ایمانی[1] موفق به خواندن آن، و اظهار تحسر و تأسف از غیبت حضرت ولی عصر- عجل الله تعالی فرجه الشریف- هستیم، برشته تحریر درآوردم، تا آنکه در این تاریخ یعنی سال یکهزار و سیصد و هشتاد و چهار هجری قمری، با قلت بضاعت علمی، و کثرت موجبات پریشانی، و نداشتن کتب و منابع مورد نیاز که از لوازم این شغل عظیم است، و بنابر مفاد المیسور لا یترک بالمعسور به نحو اختصار، موفق به شرح این دعای شریف شدم. و حتی المقدور روایات وارده را به فارسی ساده و روان ترجمه نمودم، تا عموم مسلمانان فارسی زبان بتوانند از آن بهره مند گردند. و بنام کتاب کشف العقدة فی شرح دعاء الندبة نامیده شد. و بیان و توضیح آن ناگزیر است از ذکر یک مقدمه، و پنج باب که ذیلاً بدان می پردازیم:

مقدمه: بدانکه وجود هر یک از موجودات نوعی مدخلیت در نظام عالم دارد. و بر وجود هر یک فوائدی مترتب است، که سایر موجودات از اجرام علویه، و کائنات أرضیه حسب اقتضاء از آن متمتع، و بهره مند می شوند. زیرا همه آنها بلحاظ انتفاع سایر موجودات لباس وجود و هستی پوشیده اند ، و چیزی که مورد قابل انتفاع سایر موجودات نباشد، موجود نشود. و البته این مطلب به برهان ثابت شده، که هر چیزی که در آن نفعی نباشد، و یا ضرر وجودش بیش از نفع آن باشد، موجود نشده، و نخواهد شد. پس هر ذره از ذرات کائنات عوالم امکان فوائدی بر آن مترتب است و عدم ادراک عقول بشر را بفوائد آن نمی توان دلیل بر بی فائده بودن آن دانست. البته ممکن است اجمالی از فوائد جمادات و نباتات و حیوانات قابل درک باشد ولی درک فوائد تمام آنها از قوه بشر خارج است.[2] و اجزای عالم همانند اعضاء و جوارح انسانی است، که هر عضوی از اعضای آنرا فوائدی است، و عضوی که هیچ فائده ای نداشته باشد، در اصل خلقت بدن انسان خلق نمی شود.

جهان چون خط و خال و چشم و ابروست - که هر چیزی به جای خویش نیکوست

و مادام که آن موجود قابل استفاده موجودات دیگر است، دارای حیات است، و به مجرد اینکه از قابلیت انتفاع خارج شد، در معرض فنا و مرگ قرار می گیرد. پس حیات هر موجودی دائر مدار فائده و خاصیتی است که دارای آنست و هر موجودی که خاصیت وجودی آن زیادتر باشد، مدخلیت آن نیز در نظام خلقتش بیشتر است، و حیات آن هم کاملتر و طولانی تر خواهد بود و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض. یعنی: و اما چیزی که به مردم سود دهد، در زمین می ماند.[3] از این نظر انسان افضل از سایر موجودات است. و از بسیاری از موجودات برتر است. چنانکه خداوند فرماید: و لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلاً: ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم، و آنان را بر مرکب های صحرائی و دریائی سوار کردیم، و از غذاهای لذیذ و پاکیزه روزیشان نمودیم، و بر بسیاری از مخلوقات خودمان برتریشان دادیم، و آنهم چه برتری دادنی.[4]

پس هر قدر انتفاع سایر موجودات از مخلوق بیشتر باشد، اهمیت وجودی آن در نظام عالم بیشتر است. تا برسد به موجودی که تمام موجودات عوالم امکانی از وجود او بهره مند می شوند، و فقدانش باعث فنا و نابودی عالم می شود.

و از همین نظر است که تمام موجودات از وجود حجت وقت و خلیفه زمان بهره مندند، که اگر حجت و امام بعدی نباشد موجودات دیگر نابود خواهند شد. لولا الحجة لساخت الارض باهلها[5] یعنی: اگر وجود حجت نباشد زمین اهلش را از میان می برد. و روایات زیادی وارد شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده: اهل بیت من امان اهل زمین می باشند.[6]

فوائدی که بر وجود حجت مترتب است دو قسم است: یک قسم فوائدیست ناشی از اصل وجود حجت، خواه ظاهر و محسوس باشد، و خواه در پوشش حجاب و غیبت مستور باشد مانند نزول برکات، و خیرات ، و دفع بلاء، و سایر نعمت های دیگر، که بر وجود حجت وقت و خلیفه حق مترتب است، همچنانکه در اخبار آمده است. و قسم دیگر فوائدی است که بر ظهور و استیلای آن حجت بر امور است، مانند فصل خصومات ، و اجرای احکام و حدود، و اعانت مظلوم، و امر به معروف ونهی از منکر، و دفع دشمنان دین، و رواج عدل و داد بین مردم. چنانکه در مجلد 13 بحار الانوار ص 129 در توقیع مبارک چنین آمده: و اما وحبه الانتفاع بی فی غیبتی فکالانتفاع بالشمس اذا غیبها عن الابصار السحاب و انی امان لاهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السماء[7] یعنی: و اما انتفاع بوجود من در زمان غائب بودنم همانند بهره مند شدن از آفتاب است که ابر آنرا از نظرها بپوشاند، و نیز وجود من امان است برای اهل زمین همچنانکه ستارگان امان اهل آسمانند

دفع شبهة: البته قرار دادن خلیفه در زمین، ناشی از عجز خداوند متعال نیست، بلکه به واسطه عدم قابلیت موجودات در کسب فیض از مبدأ فیاض است. که بدون واسطه قابل، تلقی فیض از فیاض مطلق ممکن نمی باشد. و آن خلیفه دارای دو مقام است:
اول- مقامی است نسبت به حضرت باری- عز اسمه- که از حضرت او کسب فیض کرده، و به موجودات افاضه می کند.
و مقام دوم در رابطه با موجودات دیگر، که بآنها فیض می رساند. و لذا امام فرموده: الحجة قبل الخلق، و مع الخلق، و بعد الخلق.[8] یعنی: وجود آن حجت الهی پیش از آفرینش، و همزمان و هماهنگ با آن، و پس از آفرینش موجودات محقق بوده و هست پس لازم است خلیفه الهی در تمام اعصار و زمانها باشد. تا به برکت وجود او عالم نظم پیدا کند، و محفوظ بماند، و بندگان خدا هم هدایت شوند.

باب اول- در بیان این حقیقت است که آن حجت اکنون در میان بشر است ، و شیعیان انتظار ظهورش را دارند و آن بزرگواری است که در سال 255 هجری قمری در شهر سامره - سر من رأی - متولد شده، و پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسکری علیه السلام و مادرش نرجس خاتون است.[9] و بر حسب روایات متعددة غیبتش طولانی می شود، بطوری که بعضی دچار حیرت می گردند. و زمان ظهور و قیامتش را غیر از خداوند متعال کسی نمی داند. و ابتداء در مکه ظاهر می شود، و خود را معرفی می کند. در بدء أمر حدود سیصد و سیزده نفر از اطراف و اکناف بسرعت برق و سوار شدن بر ابر، که شب در منزل، و صبح همانروز- در غیر موسم حج- خود را در مکه می بینند.[10] و به حضورش تشرف پیدا می کنند، و جبرئل هم از طرف پروردگار عالم، و با صدائی که جهانیان هر کس بلغت و زبان خود آنرا می شنود، ظهور و قیام آن بزرگوار را اعلام می دارد، و مردم را به بیعت با آنحضرت دعوت می کند. و چون عده یاورانش زیاد شود، و به ده هزار نفر رسد، از مکه حرکت می کند، و پس از استیلا دنیا را به عدل و داد گسترش می دهد، بعد از آنکه پر از ظلم و جور شده باشد. و این علائم و اوصاف جز بر آن حضرت بر هیچکس دیگر منطبق نخواهد شد، و این حالات هم تاکنون واقع نشده است.

باب دوم- در رفع استبعاد از طول عمر آن حضرت است، گرچه روایات زیادی در این باره از رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام در مجلد 13 بحارالانوار ذکر شده است.[11] و جای سخن برای کسی باقی نگذاشته، ولی تصور می کنم اگر مختصری توضیح و برهان علمی در اثبات طول عمر ذکر شود، خالی از فایده نخواهد بود.

بدانکه: رعایت بهداشت و حفظ الصحة در پوشیدن لباس هر فصلی، و سکونت در جاهای مناسب از نظر حرارت و برودت و اعتدال هوا، و خوردن طعام و آشامیدنی بموقع و مناسب و موافق با مزاج مدخلیت تامی در سلامتی بدن و طول عمر دارد، و کسی که مراعات بهداشت را از هر حیث و هر جهت بکند یک نوع مقدمه طبیعی برای سلامتی خود فراهم نموده، و با از مراجعه به پزشک بی نیاز گردد.[12] چون حیات انسان، و قوامم روح حیوانی، بستگی باعتدال مزاج دارد، و اعتدال مزاج هم ناشی از اعتدال اخلاط اربعه است.[13]

چهار طبع مخالف سرکش - چند روزی شوند با هم خوش

چون یکی زین چهار شد غالب - جان شیرین برآید از غالب

و چون حجت خدا و ولی حق خود از جانب حق عالم به خواص أشیاء است و از استعمال و مصرف أشیاء مضر و زیان آور اجتناب می ورزد، لذا عمر او هم طولانی می گردد. و مرگ او نیز بوسیله عوامل خارجی صورت می گیرد،و لذا گفته اند: ما منا الا مسموم او مقتول[14] عده ای از علمای عامه هم طولانی بودن عمر حضرت ولی عصر علیه السلام و بقایش را در کتاب های خود ذکر کرده اند. از جمله در کتاب کفایة الخصار صفحه 456 یکصد و شصت و پنج حدیث نقل کرده است.[15] اگر کسی باز هم در بقاء و طول عمر آن حضرت تردید داشته باشد، باید با او در مورد قدرت تامه مطلقه الهی صحبت کرد. اگر کسی به قدرت تامه الهی معتقد باشد اعتراف می کند که از قدرت خدا خارج نیست که به فردی از افراد انسان طول عمر عنایت فرماید

باب سوم- از جمله تکالیف مؤمنین در زمان غیبت انتظار فرج آل محمد در هر لحظه و زمانی است، و ظهور ولایت و حکومت ظاهری آن حضرت و فرا گرفتن روی زمین از عدل و داد، و غلبه ظاهری دین اسلام بر همه أدیان، که خدا به پیغمبرش خبر داده است. بلکه بشارت ظهور آن را به جمیع أنبیاء و امتها داده است، که روزی خواهد آمد که بشر خدا را عبادت می کند، و جز ذات مقدس او کسی را پرستش نمی کند، و هیچ حکمی از احکام خدا در پرده حجاب نمی ماند، و همه آشکار و هویدا می شود.

و این انتظار به موجب روایات افضل عبادات است، بلکه در بعضی أخبار ثواب و أجر شهید شدن در راه خدا بر آن مرتبت است. در کتاب ینابیع المودة ص 413 از مناقب خوارزمی نقل می کند: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: أفضل عبادات انتظار فرج است.[16]

و در این باب روایات زیاد است که در مجلد 13 بحار ص 136 باب فضل انتظار فرج مقداری از آن نقل شده است.[17]

تنبیه- انتظار حقاً یک نوع ریاضی است برای انسان که گفته اند الانتظار أشد من الموت و انتظار وقتی محقق می شود که انسان قوه فکری و خیال خود را به جانب آن أمر توجه دهد. و البته لازمه آن، محبت و شوق بدان محبوب است که خود را برای رسیدن به آن آماده و مهیا سازد.

پس لازمه انتظار ظهور آن حضرت آن است که ابتدا انسان سعی در اصلاح خود نماید، و اخلاق و اعمال خود را از رذائل و زشتیها پاک گرداند. و در أمر به معروف، و نهی از منکر، و اصلاح جامعه بکوشد، و زمینه را برای فرج و ظهور حضرت مهیا سازد. و قابلیت مصاحبت با او را هم پیدا کند. و از جمله لوازم انتظار هم اعتقاد به ولایت و صدق مودت با أهل بیت پیغمبر است، و علاقمندی باقامه عدل و اجرای أحکام و حدود الهی، و علاقه به رسیدن و نیل هر موجودی به کمالی که برای آن خلق شده، و اصلاح حال مردم و رسیدن آنها به کمال و سعادتی که مترتب بر ظهور و قیام آن حضرت است.

در کتاب خصال از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: پنج نفرند که خواب راحت ندارند و آنها را برشمرد- تا آنکه رسیدند به اینکه- یکی از آنها دوستی است که از دوست خود جدا باشد[18] البته چنین کسی که به مفارقت و جدائی دوست خود مبتلا است، حزن و اندوهش بی اندازه، و اضطرابش زیاد خواهد بود. پس کسی که شربتی جان بخش از محبت آن بزرگوار به کامش رسیده باشد، غم و اندوهش زیاد خواهد بود. چه، شخصی با آن عظمت و جلال، و با آن عطوفت و رأفت که مهربانتر از پدر است، چنان در پرده غیبت مستور و از نظر پنهان است که نه دستی به دامان وصالش، و نه چشمی با حال معرفت به جمالش افتد، و نه از محل اقامتش اثری، و نه از مقر حکومت و فرمانروائیش خبری که انسان هر پست و پلیدی را ببیند ولی او را نبیند عزیز علی أن اری الخلق و لاتری بر من دشوار است که خالق را ببینم، ولی تو دیده نشوی.

باب چهارم- در بیان بعضی از زمانها و ساعاتی است که اختصاص به امام زمان- عجل الله تعالی فرجه- دارد از جمله لیالی قدر، یعنی: شبهای نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان، و روز عاشورا، و شب و روز نیمه شعبان، و عصر روز دوشنبه و پنج شنبه، و هنگام زرد شدن آفتاب موقع غروب، و دیگر روز جمعه است.[19] و روز جمعه از چند جهت اختصاص به امام زمان دارد: یکی آنکه ولادت با سعادت آن بزرگوار روز جمعه بوده است.[20] و دیگر آنکه ظهورش هم روز جمعه است.[21] و در زیارت آن حضرت دارد:

هذا یوم الجمعه و هو یومک المتوقع فیه ظهورک.[22]

به موجب بعضی از روایات کلمه جمعه به تأویل از أسامی آن حضرت است. چنانکه صدوق- رحمه الله- در کتاب خصال از صقربن آبی دلف نقل کرده که امام علی نقی علیه السلام در شرح این حدیث نبوی که فرمود: لا تعادوا الایام فیعادیکم با روزها دشمنی نکنید، که آنها با شما دشمنی خواهد کرد از آن حضرت توضیح خواستند، در جواب فرمود: آن روزها مائیم- تا آنکه فرمود- جمعه هم نام پسر پسر من است که أهل حق و صداقت بر گرد او جمع آیند...[23]

سید بن طاووس در کتاب امان الاخطار گوید: هر ساعتی از روز منسوب به یکی از امامان علیهم السلام بوده است- تا آنکه گوید:- نزدیک غروب روز هم اختصاص به امام زمان دارد. و ساعت آخر روز جمعه ساعتی است که دعاء در آن ساعت مقرون باجابت خواهد بود. همچنانکه از فاطمه زهراء علیها السلام از پدر بزرگوارش نقل شده، و آن ساعت هنگام فرو رفتن قرص خورشید در افق است.[24]

و با این بیان پس خواندن دعای شریف ندبه در چنین ساعتی یعنی ساعت آخر روز جمعه که متعلق بآن بزرگوار است أنسب خواهد بود. و شایسته است که در این ساعت آنانکه شربتی از محبت ولایت آن بزرگوار نوشیده باشند، و تلخی زهر مفارقت آن مظهر الهی بکامشان رسیده باشد، بوسیله خواندن این دعا با دیدگان اشک آلود و سوز دل به راز و نیاز بپردازند.

باب پنجم- در سند این دعای شریف ندبه است. و مرحوم محدث قمی- متوفی بسال 1359 هجری قمری- در ص 501 کتاب هدیة الزائرین گوید: از جمله أعمال روز جمعه خواندن دعای ندبه است.

و این دعا را سید بن طاووس و شیخ محمد ابن المشهدی به روایت محمد ابن علی بن أبی قره روایت کرده اند. و ابن أبی قره گفته که نقل کردم من این دعا را از کتاب محمد بن حسین بن سفیان بروفری، و او گفته که این دعائی است برای حضرت صاحب الأمر و مستحب است که در عیدهای چهارگانه ، یعنی عید فطر و أضحی و غدیر و روز جمعه، بخوانند.[25]

و مرحوم حاج میرزا حسین نوری در کتاب تحیة الزائر ص 268 گوید: در دعای معروف بدعای ندبه که آنرا شیخ جلیل محمد ابن المشهدی، و رضی الدین علی بن طاووس نقل کرده اند از شیخ نبیل محمد بن علی بن أبی قره، و او هم از کتاب أبی جعفر محمد بن حسین بن سفیان بزوفری نقل نموده است.

مرحوم محدث قمی در کتاب سفینة البحار- در لفظ شهد- در شرح حال محمد ابن المشهدی می نویسد: ابن المشهدی که او شیخ جلیل سعید متبحر ابو عبدالله محمد بن جعفر بن علی بن جعفر مشهدی است. و او مؤلف مزار مشهوری است که مورد اعتماد بزرگان أصحاب ما می باشد. و در کتاب بحار الأنوار بمزار کبیر معروف است.

ابن أبی قره که نامش أبو الفرج محمد بن علی بن یعقوب بن اسحق بن أبی قره است، از علمای قرن چهارم و صاحب تألیفاتی است. و او دعای ندبه را در کتاب خود از بزوفری نقل کرده، و ابن المشهدی هم از او نقل می کند.

بزوفری لقب پدر محمد بن حسین بن علی بن سفیان می باشد و او از علمای بزرگ امامیه در قرن چهارم است. و شرح او در کتب رجال آمده و از جمله مشایخ، شیخ مفید است. و در خاتمه مستدرک چنین آمده که: شیخ ابو علی طوسی در مواضع عدیده ای از کتاب أمانی خود، از والد بزرگوارش، و او از شیخ مفید، و او از ابوجعفر بزوفری روایت کرده و پس از ذکر نام او مطلب رحمت برایش نموده است.[26] و ابوجعفر کنیه محمد، که پسر است، می باشد، نه پدر و در این صورت روایت شیخ مفید از او با کلمه رحمت اشعار بر مدح او دارد.

 

پی نوشت:


[1] این محفل دینی و مجلس روحانی ابتداء بهمت عالم ربانی، و مجاهد بزرگ مرحوم حاج سید ابوالحسن طالقانی- طالب نژاه- خالو، و أب الزوجه مرحوم مؤلف گرامی، و والد أبوذر زمان، و مفسر قرآن، مرحوم حاج سید محمود طالقانی- رضوان الله علیهم- عصر روزهای جمعه در تهران تشکیل می گردید.

[2] حتی وجود شیطان هم در نظام خلقت عالم کون لازم و آنرا خاصیتی است که از بحث آن در اینجا صرف نظر شده است. بهر حال آدمی باید مراقب و مواظب باشد که وسوسه شیطان او را نر باید و بر او مسلط نگردد.

[3] سوره رعد: 17.

[4] اسراء: 70.

[5] این جمله مضمون روایاتی است که مرحو مجلسی آنرا در کتاب بحارالانوار مجلد 23 چاپ جدید، در باب الاضطرار الی الحجة و أن الارض لا یخلو من حجة آورده است.

[6] در مجلد 27 چاپ جدید بحارص 308 باب انهم أمان لاهل الارض روایاتی از مدارک و طرق مختلف از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در این زمینه نقل شده است.

[7] مجلد 52 بحار چاپ جدید ص 92 باب علة غیبة و انتفاع الناس به روایت شماره 7 نقل از احتجاج طبرسی و کمال الدین صدوق. و باین مضمون روایتی هم از رسول اکرم صلی الله علیه و آله در همان باب نقل شده است.

[8] کمال الدین صدوق- چاپ مکتبة الصدوق- صفحات 221 و 232 از امام صادق علیه السلام. و در مجلد 23 بحارالانوار- چاپ جدید- ص 38 از بصائر الدرجات صفار قمی هم نقل شده است.

[9] نام این بانوی گرامی در تاریخ و روایات سوسن ، و ریحانه ، و صیقل و بیشتر نرجس آمده است . زادگاه اصلی او بلاد روم ، و قبلاً هم نصرانی بوده و چون اسلام اختیار کرد بدستور امام دهم معالم و احکام دین را از حکیمه خاتون (خواهر امام) تعلیم گرفت.

[10] با پیشرفت های کنونی در امر نقل و انتقال، و مسافرت و رساندن پیام و امور دیگر که در آینده هم کاملتر می شود استبعاد این گونه امور از میان می رود.

[11] مجلد 51 بحار ص 225 باب ذکر أخبار المعمرین لرفع استبعاد الخالفین عن طول غیبته.

[12] در کتاب خصال صدوق چاپ مکتبة الصدوق ص 228 نقل می کند که امیرمومنان به فرزندش امام حسن علیه السلام فرمود: سر سفره غذا منشین مگر اینکه گرسنه باشی، و دست از خوردن غذا بردار در حالی که هنوز میل و اشتها داری، و غذا را هم خوب بجو، هنگام خواب هم برای خالی کردن شکم به قضای حاجت برق و چون این دستورات انجام دهی از مراجعه به پزشک بی نیاز شوی و در کتاب دعائم الاسلام- قاضی نعمان به نقل بحار الانوار مجلد 62 ص 267 پس از ذکر این روایت چنین نقل می کند : آنگاه آنحضرت فرمود: آیه ایست در قرآن که جامع همه این دستورات است کلوا و اشربوا و لا تسرفوا... - اعراف آیه 30.

[13] أخطاط أربعه عبارت است از، صفراء، سوداء، بلغم، و خون که اصطلاحی بوده و در طب قدیم.

[14] در مجلد 27 بحار چاپ جدید ص 207 باب انهم لا یموتون الا بالشهادة و در آن باب روایاتی نقل شده از جمله روایست فوق در ص 217 از کتاب کفایة الأثر فی النصوص علی الائمة الانثی عشر تألیف أبوالقاسم خزار قمی.

[15] تألیف محمد تقی بن علی دزفول از علمای قرن 13 هجری قمری که ترجمه کتاب غایة المرام سید هاشم بحرینی متوفای 1017 هجری قمری است.

[16] البته باید دانست که لازمه انتظار آنست که انسان خود را برای ظهور فرج آماده و مهیا سازد. و این أمر در صورتی محقق می شود که انگیزه شورانگیزی در او بوجود آید و او را به جنبش و حرکت برای تحقق منتظر وادارد. نه اینکه دست روی بگذارد و تکلیف خود ار نادیده بگیرد.

[17] این گونه روایات را که در کتب أخبار و أحادیث آمده است مرحوم مجلسی در أحوالات ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) در مجلد 52 بحار الانوار چاپ جدید ص 132 باب فضل انتظار الفرج و مدح الشیعة فی زمان الغیبة آورده. خوانندگان عزیز می توانند به آن مراجعه نمایند.

[18] این روایت که در کتاب خصال صدوق شماره 64 نقل شده مضمون آن چنین است : پنج طایفه هستند که خواب راحت ندارند: اول آنکس که می خواهد خونی را بریزد. دوم آنکس است که صاحب مال زیادی است، ولی امینی برای حفظ آن مال ندارد. و سوم کسی است که برای بدست آوردن عزت دنیائی متوسل به دروغ و بهتان گردد. و چهارم کسی است که بدهی زیادی دارد و مال هم ندارد که آن را بپردازد. و پنجم عاشقی است که در معرض جدائی از معشوق خود قرار گرفته باشد.

[19] بر فرض صحت روایات ممکن است جهت عمده این اختصاص موقعیت خاص زمانی آن ایام باشد.

[20] خصال صدوق ص 391. و مجلد بحارالانوار چاپ جدید ص 15 نقل از کمال الدین صدوق و ص 24 نقل از تاریخ ابن خلکان أبوالعباس أحمد بن محمد اربلی متوفی بسال 681 هجری قمری.

[21] و در کتاب کمال الدین ص 653، بحار الانوار مجلد 52 چاپ جدید ص 290 نقل از غیبت شیخ طوسی شماره 30 روز قیام و خروج آن بزرگوار را روز شنبه که مصادف با روز عاشورا است نقل شده که ممکن است روز ظهور آن حضرت با روز خروج و قیامش دو روز باشد. همچنانکه از بعضی از روایات استفاده می شود، مانند روایت منقول از غیبت شیخ طوسی در مجلد 52 بحار ص 290 شماره 29.

[22] این زیارت مخصوصه را سید بن طاووس در کتاب جمال الأسبوع نقل کرده. و مرحوم محدث قمی هم آن را در کتاب مفاتیح الجنان از او نقل می کند.

[23] مرحوم صدوق پس از نقل این روایت در خصال، در توضیح و توجیه این روایت بیاناتی دارد، از جمله می گوید: مراد از کلمه ایام در حدیث نبوی، أئمه علیهم السلام نیست، بلکه همان معنی مصطلح و متعارفی آنست. ولی تطبیق آن بصورت کنایه و اشاره است، همچنانکه در آیات و التین و الزیتون و طور سنین و هذا البلد الامین و تطبیق آن بر پیغمبر و علی و حسن و حسین- صلوات الله علیهم- بطور کنایه است. نه اینکه اصل معنی و مصداق آن باشد.. و مرحوم مجلسی در مجلد 24 بحار چاپ جدید ص 238 باب تأویل الایام و الشهور بالائمة علیهم السلام روایات دیگری هم از این قبیل نقل کرده است. البته در توجیه این روایات و امثال آن باید موقعیت زمانی و مکانی چنین روایات و مخاطبین آنها را در نظر گرفت. و با مراجعه باین روایت و صدر و ذیل آن این نکته مشهود است، و گواهی می دهد که صدور آن بر فرض صحت در دوره اختناق طاغوت زمان- متوکل عباسی- بوده که سعادت و کمال مسلمانان را که یگانه هدف دین مقدس اسلام و قرآن شریف است، فدای منافع شخصی و حفظ مقام و موقعیت خود نموده بود.

[24] مجلد 9 بحار الانوار چاپ جدید ص 269 نقل از معانی الأخبار صدوق، و دلائل الامامة طبری، و دعوات قطب الدین راوندی.

[25] مرحوم مجلسی در مجلد 102 بحار الانوار ص 104 از فلاح السائل سید بن طاووس، و ص 110 از مزار محمد مشهدی این انتساب را نقل می کند.

[26] جهت تحقیق بیشتر درباره دعای ندبه، و سند آن شایسته است به کتب دیگری هم که در شرح این دعاء نوشته شده، مراجعه شود. از جمله در مجلد مکتب اسلام سال سیزدهم شماره 6و 7 آن بیانات محققانه ای در این زمینه آورده که شایسته دقت ایت طالبین می توانند بآن مراجعه کنند.

Share