حجرالاسود:

یک سال در شهر مکه سیل آمد و به درون خانه کعبه راه یافت و دیوارهای آن شکست. قریش دیوارها را خراب کردند و از نو ساختند. برای نصب حجرالاسود اختلاف کردند رئیس هر قبیله می خواست این شرافت را نصیب خود و مردم خود گرداند، آتش فتنه شعله ور شد. به روش دیرینه طشتی پر از خون فراهم کردند و دست خود را در آن فروبردند. این کار سوگند مانندی بود که به موجب آن باید به خاطر به دست آوردن امتیاز نصب حجرالاسود با یکدیگر پیکان و جنگ کنند. سرانجام پذیرفتند که:

«اَوَّلُ رَجُلٍ یَدخُلُ مِن بابِ بَنِی شَیبَه فَیکُونُ هُوَالَّذی یَضَعَهُ فَلَمّا رَأوهُ قالُوا: هذا الأمینُ قَد رَضِینا و سَلَّمنا، فَکانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلّم اَوَّلُ مَن دَخَلَ مِن بابِ بَنِی شَیبَهٍ».

نخستین کسی را که از در بنی شیبه به مسجد درآید به داوری بپذیرند و اولین شخص، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بود. بزرگان قریشی چون او را دیدند گفتند او امین است ما به داوری او گردن می نهیم. امین امّت چون از داستان آگاه شد گفت: جامه را بگسترانید و حجرالاسود را میان آن بنهید. سپس گفت هر قبیله ای یک گوشه از جامه را بگیرد و از زمین بردارد و چون چنین کردند خود حجرالاسود را برداشت و در جای آن نصب کرد و با این داوری از ریختن خون گروهی مانع شد.(1)

Share