بخش دوم
زمینه های خارجی تهاجم فرهنگی
منشأ اصلی تهاجم فرهنگی ، اوضاع و شرایط سیاسی ، اجتماعی و شرایط سیاسی ، اجتماعی خارجی ، بخصوص وضعیت بحرانی کشورهای استعماری می باشد.
وقتی کشورهای بزرگ صنعتی دچار بحرانهای اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی شدند ، تنها راه چاره را در انتقال این بحران به جوامع غیر صنعتی یافتند . در این قسمت عمده ترین عوامل خارجی تهاجم فرهنگی را بر می شمریم:
تبلیغ علیه تعالیم الهی
دشمنان ادیان الهی همیشه سعی می کنند دین را از صحنه و متن زندگی خارج نموده و آن را به حاشیه بُرده امری غیر ضروری جلوه دهند. زیرا دین حقیقی را مانع چپاولگری و غارت خود می بینند.
برتری نژادی
قوم گرایی و نژاد پرستی همواره یکی از معضلات بشریت بوده و می باشد از زمانهای گذشته تاکنون درگیری و اختلافات نژادی بدترین نوع جنگها بوده و بیشترین خونریزی را بدنبال داشته است.
قرآن فلسفة اصلی اختلاف رنگ، پوست، زبان، قبیله و نژاد را عامل تسهیل در شناسائی گروههای مختلف از یکدیگر می داند.
"...وَ جَعَلناکُم شُعوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفوُا..."(1)
"... شما را ملت ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید..."
رشد صنعتی و تکنولوژی
از زمانی که کشورهای اروپایی از سلطة جوّ خفقان قرون وسطایی نجات یافتند، تحول چشم گیری در زمینة علوم و صنایع بدست آوردند، این پیشرفت فنی و تکنولوژیکی اگر چه در بسیاری از زمینه ها به خدمت بشریت شتافت ، اما به علت فقدان روحیه الهی و معنوی و انسان دوستانه ، صاحبان این تکنولوژی ، خسارات جبران ناپذیری را نیز برای بشریت به بار آوردند.
در نهایت چاره مشکل را در انتقال این بحران به کشورهای غیر صنعتی دیدند و در واقع«استعمار» به معنای علمی از اینجا آغاز شد.
ــــــــــــــــــــــــ
1- حجرات ، آیة 13 .
----------------
شکست شیوه استعمار مستقیم
کشورهای سرمایه داری غرب برای حل مشکلات داخلی خود با تظاهر به خدمت به بشریت و با استفاده از تسلیحات و نیروهای نظامی پیشرفته خود، دخالت در امور داخلی ملل مختلف جهان را آغاز کردند و به طور مستقیم در این کشورها حضور فیزیکی یافتند . بطور کلی کشورهای سرمایه داری در این مرحله نیز با بحران مهمی مواجه شدند که باز هم درصدد یافتن راههایی برای انتقال این بحران جدید ، به کشورهای توسعه نیافته برآمدند.
ه- شیوه استعمار نامرئی: پس از شکست استعمار شکل مستقیم، استعمارگران با روش غیر مستقیم و نامرئی وارد صحنه شدند که به شیوه های پیشرفته تری آن را به اجرا درآوردند. در واقع مرحله جدیدی از تهاجم فرهنگی که زمینه را برای ادامة غارت کشورهای عقب افتاده آماده کرد .
برای دستیابی به این هدف شوم در زمینه های فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی شروع به فعالیت گسترده کرد . در درجة اول فرهنگ مولّد و پویای این جوامع را به یک فرهنگ غیر متحرّک ، مصرفی و مُرده تبدیل نمود و به تربیت نیروهای فرهنگی وابسته پرداخته و راه را برای فرار مغزهای خلاق و مبتکر این جوامع باز گذاشت تا نتوانند به توانایی های داخلی برسند.
وابستگی فرهنگی زمینه ساز سایر سلطه ها
دوام و قوام هر جامعه به فرهنگ آن جامعه است . بنابراین رسیدن به خودکفایی اقتصادی، سیاسی و نظامی ، زمانی میسر است که« استقلال فرهنگی» وجود داشته باشد. نظامهای منحط سرمایه داری ، پس از سالها تجربه و آزمایش به این نتیجه رسیده اند که مهمترین مانع توسعه طلبی آنها در کشورهای جهان سوم قدرت فرهنگی این ملتها است و تا زمانی که علایق مذهبی و فرهنگی جوامع مذکور دست نخورده باقی بمانند، چپاول منافع آنان امر مشکلی خواهد بود. لذا به این فکر افتادند که قبل از هر چیز سلطة فرهنگی را کامل کنند.