آیه اکمال
اشاره
از جمله آیاتی که دلالت بر امامت و ولایت حضرت علی علیه السلام دارد و می تواند پشتوانه بسیار محکمی برای حدیث «غدیر» در افاده معنای ولایت و امامت باشد، آیه معروف به «اکمال» است. خداوند متعال می فرماید: « أَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً»؛(80) «امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین شما پذیرفتم.»
در ذیل آیه، روایات بسیاری از فریقین وارد شده که آیه در شأن امیر المؤمنین علیه السلام وارد شده است. اینک به بحث و بررسی درباره آن می پردازیم.
بررسی احادیث
توضیح
با مراجعه به مصادر حدیثی اهل سنّت، به وجود روایاتی «صحیح السند» در رابطه با نزول آیه در شأن امام علی علیه السلام پی می بریم، اینک به بررسی برخی از این روایات می پردازیم:
1 - روایت ابی نعیم اصفهانی
ابو نعیم از محمّد بن احمد بن علی بن مخلّد، از محمّد بن عثمان بن ابو شیبه، از یحیی حمانی، از قیس بن ربیع، از ابو هارون عبدی، از ابو سعید خدری نقل می کند که: پیامبرصلی الله علیه وآله مردم را در روز غدیر خم به علیّ علیه السلام دعوت نمود. و امر کرد که هر چه خار و خاشاک زیر درخت بود بکنند. و این واقعه در روز پنجشنبه بود. علیّ علیه السلام را صدا زد، آن گاه بازوهای او را گرفت و هر دو را بلند نمود، به حدّی که مردم سفیدی زیر بغل های رسول خداصلی الله علیه وآله را مشاهده کردند. مردم متفرّق نشدند تا این که این آیه نازل شد: « أَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً» پس رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: اللَّه اکبر بر کامل کردن دین و تمام نمودن نعمت، و رضایت پروردگار به رسالت من و به ولایت علیّ بعد از من. آن گاه فرمود: هر که من مولای اویم پس علیّ مولای اوست، بار خدایا هر کس ولایت او را پذیرفت او را دوست بدار و هر که با او دشمنی نمود او را دشمن دار. و هر کس او را یاری کرد یاری کن و هر کس او را خار کرد خارش نما... .(81)
---------------------------------------
بررسی سند
- محمد بن احمد بن علی بن مخلّد معروف به ابن محرّم؛ وی از بزرگان شاگردان ابن جریر طبری و ملازمین او است، که دار قطنی و ابو بکر برقانی او را معتبر دانسته اند، و ذهبی از او به امام تعبیر کرده است.(82) و اگر برخی او را
تضعیف کرده اند به جهت نقل احادیث مناقب اهل بیت علیهم السلام است.
- محمّد بن عثمان بن ابی شیبه، ذهبی او را به امام حافظ تعبیر کرده، و صالح جزره او را توثیق نموده است. و ابن عدی می گوید: من از او حدیث منکری ندیده ام تا آن را نقل کنم.(83)
- یحیی حمانی؛ او از رجال مسلم در صحیح اوست. و نیز از مشایخ ابی حاتم و مطیّن و امثال این دو از بزرگان اهل سنّت به حساب می آیند. و عده ای از یحیی بن معین نقل کرده اند که او را صدوق و ثقه معرفی نموده است. و نیز گروهی دیگر از علمای اهل جرح و تعدیل (رجال) او را توثیق نموده اند. و هر کس درباره او سخنی ناشایست گفته به جهت حسد او بوده است. گفته اند که او عثمان را دوست نداشته و درباره معاویه می گفته که او بر غیر ملت اسلام بوده است.(84)
- قیس بن ربیع؛ او از رجال ابی داوود و ترمذی و ابن ماجه به حساب می آید. و ابن حجر او را صدوق دانسته است.(85)
- ابو هارون عبدی؛ وی همان عماره بن جوین است، او از مشاهیر تابعین بوده و از رجال بخاری در «خلق افعال العباد»، و ترمذی و ابن ماجه و از شیوخ ثوری و حمّادین و دیگران از بزرگان اهل سنّت بوده است. گرچه برخی به جهت تشیّع بر او خرده گرفته اند،(86) ولی نمی توانند او را ردّ کنند؛ زیرا حدیث او در کتب بخاری و دو کتاب از صحاح اهل سنّت وارد شده است. و دیگر این که در جای خود به اثبات رسیده که تشیّع با وجود صداقت وی مضرّ به حدیث
او نیست.(87)
2 - روایت خطیب بغدادی
خطیب بغدادی از عبد اللَّه بن علیّ بن محمّد بن بشران، از علی بن عمر حافظ، از ابو نصر حبشون بن موسی بن ایّوب خلّال، از علی بن سعید رملی، از ضمره بن ربیعه قرشی، از ابن شوذب، از مطر ورّاق، از شهر بن حوشب، از ابو هریره نقل کرده که گفت: هر کس در روز هجدهم ذی حجّه روزه بگیرد، ثواب شصت ماه روزه بر او نوشته خواهد شد. و آن روز، روز غدیر خم است، زمانی که پیامبرصلی الله علیه وآله دست علی بن ابی طالب علیه السلام را گرفت و فرمود: آیا من ولیّ مؤمنین نیستم؟ گفتند: آری، ای رسول خدا! فرمود: هر که من مولای اویم پس علیّ مولای اوست. عمر بن خطاب گفت: مبارک باد، مبارک باد ای پسر ابی طالب! تو مولای من و مولای هر مسلمان شدی. آن گاه خداوند این آیه را نازل کرد: « أَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ...» ...(88).
----------------------------------------------------
بررسی سند
- ابن بشران (م 415)؛ خطیب بغدادی او را صدوق، ثقه، ثبت و ... معرفی کرده است. و ذهبی نیز او را عدل دانسته است.(89)
- علی بن حافظ؛ وی دارقطنی است (م 388) که علمای رجال او را بسیار تمجید کرده اند.(90)
- ابو نصر حبشون؛ ذهبی او را صدوق دانسته و خطیب بغدادی نیز او را توثیق کرده و درباره او قول مخالفی ذکر نکرده است.
- علیّ بن سعید رملی؛ ذهبی تصریح به وثاقت او کرده و می گوید: تا به حال کسی را ندیدم که درباره او مذمّتی بگوید.(91)
- ضمره بن ربیعه (م 202)؛ او از رجال بخاری در کتاب «الادب المفرد» و چهار صحیح دیگر از صحاح اهل
سنّت است. عبد اللَّه بن احمد از پدرش نقل کرده که او صالح الحدیث و از ثقات به حساب می آید. عثمان بن سعید دارمی، از یحیی بن معین و نسائی توثیق او را نقل کرده، و ابو حاتم او را صالح، و محمّد بن سعد او را ثقه مأمون خیّر دانسته و گفته که افضل از او وجود ندارد.(92)
- عبد اللَّه بن شوذب (م 156)؛ او از رجال ابی داوود و ترمذی و نسائی و ابن ماجه است. ذهبی می گوید: جماعتی او را توثیق کرده اند،(93) و ابن حجر او را صدوق عابد معرفی نموده است.(94) و از سفیان نقل کرده که ابن شوذب از ثقات مشایخ ما به حساب می آید. و ابن معین و ابن عمار و نسائی نیز او را ثقه معرفی کرده است. و ابن جبّان نیز او را در جمله ثقات به حساب آورده است.(95)
- مطر ورّاق (م 129)؛ او از رجال بخاری و رجال مسلم و چهار نفر دیگر از صاحبان صحاح است.(96)
- شهر بن حوشب (م 112)؛ او از رجال بخاری درکتاب «الادب المفرد» و مسلم و چهار نفر دیگر از صاحبان صحاح به حساب می آید و همین معنا در توثیق او نزد اهل سنّت کافی است.(97)
3 - روایت ابن عساکر
ابن عساکر به طرق مختلف این مضمون را نقل کرده است.
به یک سند از خطیب بغدادی نقل کرده که قبلاً ذکر شد.
در سندی دیگر از ابو بکر بن مزرفی، از حسین بن مهتدی، از عمر بن احمد، از احمد بن عبد اللَّه بن احمد، از علی بن سعید رقّی، از ضمره، از ابن شوذب، از مطر ورّاق، از شهر بن حوشب از ابی
هریره، همان مضمون قبل را نقل کرده است.(98)
-----------------------------------------------
بررسی سند
- ابو بکر بن مزرفی (م 527)؛ ابن جوزی می گوید: «من از او حدیث شنیدم، مردی ثبت، عالم و حسن العقیده بود.»(99) و ذهبی نیز او را ثقه و متقن دانسته است.(100)
- ابو الحسین بن مهتدی، (م 465)؛ خطیب بغدادی او را ثقه، و سمعانی او را ثقه حجّت معرفی کرده اند.(101)
- عمر بن احمد؛ او که همان ابن شاهین است (م 385)، خطیب بغدادی و ابن ماکولا او را ثقه امین، و دارقطنی و ابو الولید باجی و ازهری او را ثقه، و ذهبی او را شیخ صدوق حافظ معرفی کرده است.(102)
- احمد بن عبداللَّه بن احمد؛ وی ابن النیری سابق است.
بقیه رجال سند نیز قبلاً مورد بررسی قرار گرفت.
--------------------------------------------------
4 - طریق دیگر از ابن عساکر
ابن عساکر هم چنین از ابو القاسم سمرقندی، از ابو الحسین بن نقور، از محمّد بن عبداللَّه بن حسین دقّاق، از احمد بن عبداللَّه بن احمد بن عباس بن سالم بن مهران، معروف به ابن النیری، از سعید رقّی، از ضمره، از ابن شوذب، از مطر ورّاق از شهر بن حوشب از ابی هریره همین مضمون را نقل کرده است.(103)
--------------------------------------------------
بررسی سند
- ابو القاسم بن سمرقندی (م 536)؛ ابن عساکر و سلفی او را ثقه، و ذهبی او را شیخ امام معرفی کرده است.(104)
- ابو الحسین بن نقور (م 470)؛ خطیب او را صدوق، و ابن خیرون او را ثقه، و ذهبی او را شیخ جلیل صدوق، معرفی کرده است.(105)
به بقیه رجال حدیث قبلاً اشاره شد.
راویان نزول آیه در روز غدیر خم
جماعت بسیاری از علمای اهل سنّت، روایت نزول آیه در روز هجدهم ذی حجّه در سرزمین غدیر خم را در کتاب های خود نقل کرده اند. اینک به اسامی برخی از آن ها اشاره می کنیم:
1 - حافظ ابو جعفر محمّد بن جریر طبری (م 310).(106)
2 - حافظ ابن مردویه اصفهانی (م 410).(107)(108)
3 - حافظ ابی نعیم اصفهانی.(109)
4 - حافظ ابو بکر خطیب بغدادی (م 463).(110)
5 - حافظ ابو سعید سجستانی (م 477).(111)
6 - ابو الحسن بن مغازلی شافعی (م 483).(112)
7 - حافظ ابو القاسم حسکانی.(113)
8 - حافظ ابو القاسم بن عساکر دمشقی شافعی (م 571).(114)
9 - خطیب خوارزمی (م 568).(115)
10 - سبط بن جوزی.(116)
11 - شیخ الاسلام حمّوئی.(117)
12 - عماد الدین ابن کثیر دمشقی شافعی.(118)
13 - جلال الدین سیوطی شافعی.(119)
14 - میرزا محمّد بدخشی.(120)
و دیگران.
آراء در شأن نزول آیه
توضیح
در رابطه با شأن نزول آیه، سه رأی عمده مطرح است:
1 - اشاره به دوران عظمت اسلام
فخر رازی احتمال می دهد که کلمه «الیوم» در این آیه در معنای حقیقی خود به کار نرفته است، بلکه معنای مجازی دارد، بدین معنا که «یوم» در این جا به معنای «دوران» و «یک برهه از زمان» است، نه یک قطعه کوتاه از زمان.
طبق این نظریه، آیه نظر به روز خاص و حادثه ویژه ای ندارد، بلکه از شروع و آغاز دوران عظمت اسلام و فرا رسیدن دوران یأس و ناامیدی کفار خبر می دهد.
پاسخ
اوّلاً: معنای مجازی و غیر حقیقی نیاز به قرینه روشنی دارد که فخر رازی برای این معنای مجازی، قرینه ای ارائه نمی دهد.
ثانیاً: اگر این تفسیر صحیح بود، نزول این آیه بنابر این معنا سزاوارتر بود که در فتح مکه باشد.
ثالثاً: با روایاتی که دلالت بر نزول آیه در هجدهم ذی حجّه دارد، سازگار نیست.
2 - نزول آیه در روز عرفه
فخر رازی احتمال دیگری می دهد که بگوییم آیه در روز عرفه بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شده و کلمه «یوم» نیز در معنای حقیقی آن به کار رفته است، که همان روز خاص و معیّنی باشد؛ یعنی روز هشتم ماه ذی حجّه در آخرین سفر حج پیامبرصلی الله علیه وآله که سال دهم هجرت بوده است.
بخاری به سند خود از عمر بن خطاب نقل کرده که مردی از یهود به او گفت: ای امیر المؤمنین! آیه ای در کتاب شما است که اگر بر ما جماعت یهود نازل شده بود آن روز را عید می گرفتیم. عمر گفت: کدامین آیه؟ او گفت: « أَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً». عمر گفت: ما آن روز و مکانی را که این آیه بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شد می دانیم، آن روز، روز عرفه و روز جمعه بود.(121)
پاسخ
اوّلاً: تمام روایات این چنینی از حیث سند ضعیف است؛ زیرا از پنج نفر از صحابه نقل شده است، که دو نفر از آن ها عمر بن خطاب و معاویه اند، و از آنجا که در قول به نزول آیه در روز نهم ذی حجّه، نه روز هجدهم ذی حجّه در غدیر خم طرف حساب هستند؛ زیرا هر دو غاصب خلافت امیر المؤمنین علیه السلام بوده اند، لذا قولشان مورد قبول نخواهد بود.
این روایت از طریق سمره بن جندب و ابن عباس و امام علی علیه السلام نیز نقل شده است، ولی در روایت سَمُره، عمر بن موسی بن وجیه قرار دارد که ضعیف است و لذا اصل روایت را هیثمی ردّ کرده است.(122) و در سند روایت منسوب به
ابن عباس، عمّار مولی بنی هاشم قرار دارد که بخاری در صدد تضعیف او برآمده است...(123) در روایت منسوب به امام علی علیه السلام نیز احمد بن کامل واقع شده که دارقطنی او را سهل انگار در نقل حدیث معرفی کرده است.(124)
ثانیاً: فخر رازی می گوید: «مورخان و محدّثان اتفاق نظر دارند که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله پس از نزول این آیه شریفه، بیش از 81 یا 82 روز عمر نکرده....»(125)
و از طرفی دیگر اهل سنّت معتقدند که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله در روز دوازدهم ربیع الأوّل به دنیا آمده است(126) و اتفاقاً در روز دهم ربیع الأوّل نیز رحلت نموده اند. حال با کمی تأمّل پی می بریم که این مدت زمان تنها با مبدئیّت هجدهم ذی حجّه سازگاری دارد نه روز عرفه؛ یعنی نهم ذی حجّه.
ثالثاً: ممکن است که این دو قول را بر فرض صحّت، این گونه با هم جمع کنیم که آیه دو بار بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شده است.
رابعاً: ممکن است این دو قول را به این نحو جمع کنیم که آیه در روز نهم ذی حجّه بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شده، ولی در روز هجدهم پیامبرصلی الله علیه وآله آن را تلاوت کرده است؛ زیرا پیامبرصلی الله علیه وآله از جانب خداوند مأمور به ابلاغ به ولایت امیر المؤمنین علیه السلام در حجه الوداع بوده است.
خامساً: ممکن است که مقصود از اکمال دین در آن روز، کامل شدن کلّ اسلام با تبیین حجّ و ابلاغ ولایت امیر المؤمنین علیه السلام باشد؛ زیرا مطابق برخی از روایات جبرئیل بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شد و از جانب خداوند به
او فرمود: تو همه چیز را بیان کردی جز دو وظیفه را که باید عملی کنی، یکی حجّ و دیگر ولایت را...(127).
علامه طباطبایی رحمه الله می فرماید: «جایز است که بگوییم: خداوند سبحان قسمت بیشتر سوره را که در آن آیه «اکمال» و امر ولایت است در روز عرفه نازل کرده است، ولی پیامبرصلی الله علیه وآله ابلاغ و بیان ولایت را به روز غدیر خم در هجدهم ذی حجّه موکول کرد، گرچه آن را در روز عرفه هم تلاوت کرده بود. و این که در برخی از روایات آمده که نزول آیه در روز غدیر است، بعید به نظر نمی رسد که مراد تلاوت حضرت همراه با تبلیغ امر ولایت باشد که در آن روز انجام گرفته است. بنابر این توجیه، بین روایات تنافی وجود ندارد.(128)
3 - نزول آیه در روز غدیر خم
نظر شیعه امامی و بسیاری از علمای اهل سنّت آن است که آیه «اکمال» در روز هجدهم ذی حجّه، در سرزمین غدیر خم بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شده است، که به برخی از روایات «صحیح السند» اشاره می کنیم.
کلینی رحمه الله به سندش از امام باقرعلیه السلام در حدیثی نقل کرده که فرمود: «وکانت الفریضه تنزل بعد الفریضه الأولی، وکانت الولایه آخرالفرائض، فانزل اللَّه « أَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی ...»؛(129) «فریضه به ترتیب یکی پس از دیگری نازل می شد و ولایت آخرین فریضه ها بود، سپس خداوند - عزّ وجلّ - این آیه را نازل فرمود: « أَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ...» ....»
این نظریه با مضمون و محتوای آیه شریفه نیز سازگار است؛ زیرا:
اوّلاً: دشمنان اسلام پس از ناکامی در تمام توطئه ها، تنها به یک چیز دل بسته بودند و آن
این که پیامبرصلی الله علیه وآله از دنیا برود و پس از ارتحال آن حضرت بتوانند به آرزوی خود برسند و ضربه نهایی را بر اسلام وارد سازند. اما وقتی دیدند که آن حضرت در روز هجدهم ذی حجّه سال دهم هجرت در بین عموم مردم شخصی بی نظیر را به جانشینی خود انتخاب کرد، آرزوهای خویش را بر باد رفته دیدند.
ثانیاً: با انتخاب امیرالمؤمنین علیه السلام به ولایت و امامت، نبوّت به سیر تکاملی خود ادامه داد و با آن، دین خود را تمام و کامل کرد.
ثالثاً: نعمت های خداوند با نصب امامت و رهبریِ پس از پیامبرصلی الله علیه وآله تکمیل شد.
رابعاً: بدون شک اسلام بدون امامت و رهبری پس از پیامبرصلی الله علیه وآله یک دین فراگیر و جهانی نخواهد شد.
استعمالات واژه «الیوم»
«یوم» در چهار معنا استعمال شده است:
1 - مدّت زمانی که از طلوع فجر آغاز و به غروب خورشید ختم می شود. بنابر این معنا «یوم» مترادف «نهار» است و به معنای روز در مقابل شب به کار می رود. مانند: « إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَیَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتِیهِمْ»؛(130) «روز شنبه ماهی هایشان روی آب می آمدند، و روز غیر شنبه به سوی آنان نمی آمدند.»
و نیز می خوانیم: « فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ عَلی سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ أَیّامٍ أُخَر»؛(131) «هر کس از شما که در ماه رمضان بیمار یا در سفر باشد، پس روزهای دیگری را روزه بگیرد.»
2 - مجموع شبانه روز؛ چنان که برمجموع نمازهایی که در یک شبانه روز خوانده می شود، نمازهای یومیه می گویند.
3 - عصر، روزگار و برهه ای از زمان؛ مانند آیه: « تِلْکَ الْأَیّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النّاسِ»؛(132) «ما این روزهای ظفر
و شکست را به نوبت میان مردم می گردانیم.»
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید: «الدهر یومان: یوم لک ویوم علیک»؛(133) «زمانه دو روز است: یک روز به نفع تو است و یک روز به ضرر تو.»
4 - مرحله؛ چنان که درباره خلقت آسمان و زمین فرمود: « الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیّامٍ»؛(134) «خدایی که آسمان و زمین را در شش مرحله خلق کرد.» و نیز فرمود: « خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ»؛(135) «زمین را در دو مرحله خلق کرد.»
5 - قیامت؛ بیشترین استعمال واژه یوم در قرآن کریم مربوط به روز قیامت است. سرّ این که از قیامت به «یوم» تعبیر می شود آن است که مرحله دیگری از نظام هستی و مرحله پایانی آن است.
الف و لام در «الیوم» برای عهد است و اشاره به روز معیّن و مشخصّی دارد که نزد گوینده و شنونده معلوم است. بنابر این واژه «الیوم» به معنای امروز در مقابل دیروز و فردا قرار دارد.
حقّ آن است که آیه، به برهه ای از روزگار اشاره دارد که آغاز آن قطعه زمانی، روز نزول این آیه بوده است. از این رو اختصاصی به دوازده ساعت یا بیست و چهار ساعت ظرف نزول آیه ندارد.
«الیوم» دوم در آیه که به منظور اهمّیت دادن به آن روز بزرگ تکرار شده است نیز به همین معناست.
طمع کافران
مراد از «کافران» در جمله « أَلْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ» تنها مشرکان مکّه یا حجاز نیستند، بلکه به علت مطلق بودنش، شامل مشرکان، بت پرستان، یهودیان و مسیحیان و ... نیز می شود.
تلاش کافران به امید نفوذ در دین با انگیزه نابودی آن از برخی آیات قرآن کریم استفاده
می شود. خدای سبحان اهداف کافران را در محورهای زیر تشریح کرده است:
1 - ابتدا تلاش می کردند تا چراغ دین را به طور کلّی خاموش کنند و این نهال نو پا را از ریشه بیرون آورند: « یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَیَأْبَی اللَّهُ إِلّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ»؛(136) «آنان اراده دائمی دارند که نور خدا را با دهان هایشان خاموش کنند. در حالی که خدا می خواهد نورش را تمام و کامل کند هر چند که کافران را خوش نیاید.»
2 - چون دیدند که موفّق به ریشه کن ساختن دین و خاموش کردن چراغ آن نشدند، تلاش کردند تا مسلمانان را از دین و آیینشان برگردانند: « لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَکُمْ حَتّی یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا»؛(137) «مشرکان، پیوسته با شما می جنگند، تا اگر بتوانند شما را از آیینتان برگردانند.»
این تلاش فرهنگی و نظامی اختصاص به مشرکان ندارد، بلکه اهل کتاب نیز در چنین تلاش و کوششی بودند: « وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِکُمْ کُفّاراً حَسَداً»؛(138) «بسیاری از اهل کتاب دوست دارند شما را بعد از ایمان آوردنتان به کفر برگردانند.»
3 - بعد از بی ثمر ماندن کوشش هایشان در دو مرحله قبل، تلاش کردند تا با پیشنهادِ گرویدن به آیین یهود و نصاری، در حقیقت دین بدلی بسازند و حسّ دین گرایی آنان را این گونه اقناع کنند. از این رو به مردم عوام می گفتند: « لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّهَ إِلّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری ؛(139) «کسی داخل بهشت نمی شود جز آن که یهودی یا نصرانی باشد.» یا آنجا که می فرماید: « کُونُوا هُوداً أَوْ نَصاری تَهْتَدُوا»(140) «یهودی یا نصرانی باشید تاهدایت شوید.»
سران کفر نیز در مقام توصیه به استقامت و پایداری می گفتند: برای حفظ خدایانتان و عبادت آن ها، صبر و استقامت به خرج دهید: « أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلی آلِهَتِکُمْ»؛(141) «بروید و بر خدایانتان استقامت و پایداری بورزید.»
4 - بعد از آن که همه نقشه های پیشین آنان بر باد رفت، به فکر دیگری افتاده و خود را به آن دل خوش کردند و آن این که محمّدصلی الله علیه وآله فرزند پسری ندارد تا جانشین او و ادامه دهنده راهش باشد. و نیز کسی را به طور علنی به جانشینی خود نصب نکرده است، لذا نقشه ها را برای بعد از وفات رسول اکرم صلی الله علیه وآله ریختند و به آن دل خوش کرده بودند که در روز غدیر خم رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله حضرت علی علیه السلام را به عنوان جانشین خود معرفی کرده و در میان جماعت بسیاری بر این سمت نصب نمود. این جا بود که کافران و منافقان از این نقشه خود نیز مأیوس شدند، و لذا خداوند متعال این آیه را نازل کرد: « أَلْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ أَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً»؛(142) «امروز کافران از [زوال ]آیین شما مأیوس شدند، بنابر این از آن ها نترسید، و از [مخالفت من بترسید! امروز، دین شما را کامل کردم، و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و اسلام را به عنوان آیین [جاویدان شما پذیرفتم.»
مقصود از اکمال دین
اشاره
در این که مقصود از «اکمال دین» در آیه مورد بحث چیست، سه نظریه مطرح شده است:
1 - منظور از «دین»، قوانین و احکام شرع است؛
یعنی در آن روز قوانین اسلام کامل شد، و پس از آن دیگر در اسلام خلأ قانونی وجود ندارد.
پاسخ
اگر مقصود از اکمال دین، اکمال تشریعی بود، باید بعد از نزول آیه حکمی بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل نمی گشت، با این که مطابق روایات بسیار آیه کلاله و آیه ربا و برخی دیگر از احکام بعد از آن روز بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شد.
طبری از براء بن عازب نقل می کند که آخرین آیه ای که بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شد آیه: « یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلالَهِ»(143) است.
ابو حیان اندلسی می گوید: «بعد از این آیه - آیه اکمال - آیات بسیاری؛ از قبیل آیات ربا و آیات کلاله و دیگر آیات بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شد.»
2 - برخی معتقدند که منظور از دین در آیه «اکمال»، حجّ است؛ یعنی در آن روز خاص و با شکوه، خداوند حجّ شما را کامل کرد.
پاسخ
اوّلاً: حجّ جزء شریعت اسلامی است نه دین، و حمل دین بر شریعت که جزئی از آن، حجّ است خلاف ظاهر به نظر می رسد.
ثانیاً: این توجیه با ظاهر کلمه «الیوم» سازگاری ندارد؛ زیرا مقصود از «الیوم» ظرف زمان حاضر و همان زمان نزول و ابلاغ آیه می باشد. باید مشاهده کرد که در آن روز چه اتفاقی افتاده که به سبب آن، دین کامل شده است. می دانیم که در آن روز جز ابلاغ ولایت امیر المؤمنین علیه السلام واقعه دیگری نبوده است.
3 - مقصود از «اکمال دین» کامل شدن ارکان آن به توسط ولایت و امامت امیر المؤمنین است؛ زیرا با ادامه نبوّت از کانال امامت است که دین به قله کمال خود خواهد رسید.
ویژگی های روز غدیر در آیه
مطابق آیه سوم از سوره مائده، شش ویژگی برای روز غدیر خم؛ یعنی هجدهم ذی حجّه که واقعه غدیر و نصب امامت حضرت امیرعلیه السلام در آن روز اتفاق افتاده، وجود دارد:
1 - امید تمام دشمنان را که برای نابودی اسلام دندان طمع تیز کرده بودند، به یأس مبدّل کرد: « أَلْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا».
2 - افزون بر تبدیل شدن امیدشان به یأس، آن چنان زمینه فعالیّت آن ها را خنثی کرد که ترس مسلمانان را از آنان بی جهت دانست: « فَلا تَخْشَوْهُمْ».
3 - امکان داشت که مسلمانان با پشت پا زدن و نادیده گرفتن آن نعمت بزرگ، کفران نعمت کنند و زمینه غضب الهی و بازگشت سلطه کفّار را فراهم و امید تازه ای در آنان ایجاد کنند، از این رو برای پیشگیری از این مسأله فرمود: « وَاخْشَوْنِ».
4 - پیشرفتی کیفی (کمال) در دین الهی ایجاد کرد و مایه تکامل آن
گردید: « أَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ».
5 - پیشرفتی کمّی (تمامیّت) در نعمت مطلق الهی (ولایت) ایجاد کرد، و آن را به مراحل پایانی و اتمام رساند: « وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی .
6 - در مرحله ابلاغ نیز خدا راضی شد تا اسلامِ با ولایت، دین ابدی مردم گردد: « وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً».
بنابراین، آن روز آغاز برهه ای جدید در تاریخ اسلام شد.
کیفیت نزول آیه
برخی از علمای شیعه به اقتضای ظاهر روایات، احتمال داده اند که این بخش از آیه جدا از بقیه بخش ها نازل شده و هنگام جمع آوری قرآن در اینجا قرار داده شده است، در حالی که غالب یا همه مفسّران اهل سنّت می گویند: مجموع این آیه با هم نازل شده و قسمت های گوناگون آن، مضمون مشترک دارد. از این رو لازم است هر دو احتمال به طور جداگانه مورد بحث و گفتگو قرار گیرد:
1 - علمای شیعه می گویند: تعدّد یا وحدت آیات به تنهایی نمی تواند دلیل تعدد یا وحدت نزول باشد؛ یعنی همان گونه که دو آیه بودن، نشان تعدّد نزول نیست، یک آیه بودن نیز دلیل وحدت نزول تمام بخش های آن نمی تواند باشد. مثلاً در آیه تطهیر که در سوره احزاب آمده، نشان می دهد که این آیه، مستقل از قبل و بعد خودش است، چنان که مضمون و محتوای آن شهادت می دهد که مخاطبی غیر از مخاطب قبل و بعد از خود دارد. شأن نزولی که علمای اهل سنّت نیز نقل کرده اند نشان می دهد این فقره از آیه در واقعه ای خاص نازل شده است.
در آیه محلّ بحث نیز مطلب از همین قرار است؛ زیرا هنگام بیان حکم خون، مردار، گوشت خوک و ... می فرماید: «
أَلْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ...».
همان طور که می دانیم معلوم شدن حکم خون و امثال آن موجب یأس دشمن و تکمیل دین نمی شود. شاهدش آن است که این احکام، قبلاً در دو سوره مکّی - انعام، آیه 145 و نحل، آیه 115 - ونیز در آیه 173 از سوره بقره، که اولین سوره مدنی است، نازل شده بود ولی عنوان یأس کفار و تکمیل دین در آن ها مطرح نیست، در حالی که اگر نزول و ابلاغ این احکام دارای چنین خاصیّتی باشد باید در آن سوره ها نیز « أَلْیَوْمَ یَئِسَ» ذکر می شد.
بدین ترتیب « أَلْیَوْمَ...» نمی تواند اشاره به روز نزول حکم خون، مردار، و ... باشد، بلکه باید اشاره به روزی باشد که در آن، حادثه مهمّ دیگری واقع شده است. از این جهت شیعه اعتقاد دارد آیه « أَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ...» اشاره به روزی دارد که نبیّ اکرم صلی الله علیه وآله آیه «تبلیغ» را عملی نمود. آن جا که خداوند می فرماید: « یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» ؛ (144) «ای پیامبر! آنچه که از سوی پروردگارت به تو نازل شد به مردم ابلاغ کن . » امری که اگر امتثال نمی شد زحمات بیست و سه ساله آن حضرت به هدر می رفت و رسالت الهی ابلاغ نمی گردید.
نتیجه این که یا باید بگوییم : این دو بخش، جدای از قبل و بعد خود نازل شده، لیکن هنگام جمع آوری قرآن به دستور پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله یا به دستور کسانی که بعد از آن حضرت به جمع آوری قرآن پرداختند - طبق مبانی مختلف در تدوین قرآن - در این جا قرار گرفته
است. یا این که بگوییم: این دو جمله همراه قبل و بعد خود نازل شده، لیکن به روز نزول آیه، از آن جهت که ظرف نزول برخی احکام فقهی است اشاره ندارد، بلکه جمله معترضه ای است که بین این جملات قرار گرفته است.
مؤیّد این مدّعا آن است که اگر این دو جمله را حذف کنیم بقیه آیه، تامّ و کامل خواهد بود و خللی در معنای آن وارد نمی شود. چنان که حذف آیه تطهیر خللی در معنای بقیه آیه ایجاد نمی کند، بلکه معنا روشن تر و ترجمه و تفسیر راحت تر خواهد شد.
2 - احتمال دیگر این که این جمله همراه بقیه قسمت های آیه نازل شده و جدای از آن ها نیست، چنان که مفسّران عامه بر این باورند.
با این احتمال نیز می توان گفت: «الیوم» اشاره به روز نزول احکام مذکور در آیه است؛ زیرا وحدت نزول، نقشی در این جهت ندارد. همان گونه که صدر آیه 29 سوره یوسف با خطاب به حضرت یوسف علیه السلام می فرماید: « یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا»؛ «ای یوسف! از این حادثه صرف نظر کن.» و در ذیل آن خطاب به همسر عزیز مصر آمده است: « وَاسْتَغْفِرِی لِذَنْبِکِ»؛ «و تو ای زن! از گناه خویش استغفار کن.» با آن که مجموع این ها یک آیه بیشتر نیست و نامی از همسر عزیز مصر به میان نیامده است. کسی ادعا نکرده که هر دو بخش آیه خطاب به یک نفر است. بنابر این، گرچه در محاورات و گفتگوهای عرفی، از وحدت سیاق به عنوان یک اصل و قاعده ای عقلایی نام می برند و بدان توجّه و عنایت دارند؛ لیکن نمی توان گفت: یک قاعده کلّی و عمومی است و همیشه می تواند
دلیل یا مؤیّد باشد، به ویژه اگر قرینه داخلی یا خارجی بر خلاف آن وجود داشته باشد.
برخی می گویند: در ابتدای آیه سوم سوره مائده، سخن از گوشت های حرام است و در انتهای آن، سخن از اضطرار و ضرورت و حکم آن است و در وسط آن دو، آیه «اکمال» آمده است، اگر مقصود از آیه اکمال مسأله ولایت و امامت و جانشینی پیامبرصلی الله علیه وآله است چه تناسبی با صدر و ذیل آیه دارد؟
پاسخ
آیات قرآن به صورت یک کتاب کلاسیک تنظیم نشده است، بلکه به همان شکلی که نازل می گشت به دستور پیامبرصلی الله علیه وآله ثبت می شد. بنابر این ممکن است صدر آیه مورد بحث به خاطر سؤالاتی که از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در مورد گوشت های حرام شده، قبل از واقعه غدیر نازل شده باشد، و بعد از مدّتی واقعه غدیر پیش آمده و آیه مورد بحث نازل گشته و نویسندگان وحی، آن را به دنبال حکم گوشت های حرام ثبت کرده اند. سپس مسأله اضطرار یا مصداقی از مصادیق آن رخ داده و حکم آن نازل شده و ذیل آیه را که حاوی حکم اضطرار است به دنبال قسمت وسط آیه ثبت کرده باشند. بنابر این، با توجه به نکته فوق، لازم نیست آیات تناسب خاصّی با هم داشته باشند