فرق شیطان با نفس اماره چیست؟
پرسش :
فرق شیطان با نفس اماره چیست؟
پاسخ اجمالی:
هویت حقیقی انسان که از آن تعبیر به نفس می آورند، دارای ابعاد و لایه های متعددی است که در قرآن مجید به سه مرتبه (اماره، لوامه و مطمئنه) آن اشاره شده است.
نفس اماره، به این معناست که تمایلات حیوانی، حاکم بر وجود انسان باشند و حالتی از نفس است که همواره انسان را به بدی ها و بر آوردن خواسته های شهوانی، فرمان می دهد.
اما شیطان در لغت و اصطلاح، به هر موجود طغیانگر و سرکش شیطان گفته می شود خواه از جنس انسان باشد یا از جن یا از حیوانات.
منظور از ابلیس، شیطان خاص است که از جن است ودر اثر کثرت عبادت در ردیف فرشتگان قرار گرفت اما پس از تمرد از امر خداوند متعال (در سجده کردن به آدم) از درگاه رحمت الهی رانده شد و قسم یاد کرد که انسان ها را از راه وسوسه به گمراهی و ضلالت بکشاند.
نتیجه این که نفس اماره، در واقع یکی از ابزار شیطان و راه نفوذ و سلطه بر انسان است و از جنود و سربازان شیطان محسوب می شود.
پس وسوسه از جانب ابلیس به عنوان شیطان بیرونی، و تحریک و خواهش توسط نفس اماره به عنوان شیطان درونی، انسان را به مرحله سقوط می کشاند. به عبارت دیگر نفس اماره با توجه به زمینه و گرایش حیوانی موجود در انسان، تحت تأثیر وسوسه شیطان واقع شده و شیطان نیز مرحله به مرحله جلو می آید، تا جایی که فرد نیز جزء حزب شیطان محسوب می شود.
پاسخ تفصیلی :
پاسخ به این سؤال نیازمند بیان چند مقدمه است:
مقدمه اول: نفس و مراتب آن
هویت حقیقی انسان، دارای ابعاد و لایه های سه گانه (حیوانی، انسانی، الهی) است. از آیات قرآن مجید نیز به خوبى استفاده مى شود که روح و نفس انسانى داراى سه مرحله است:[1]
1- نفس اماره یا لایه حیوانی انسان.
لایه حیوانی انسان در شهوت، غضب و امیال نفسانی خلاصه می شود.[2] این میل قلبی و حالت نفسانی را قرآن به نفس اماره، تعبیر می نماید و تأکید می کند که: « به درستی که نفس، (انسان را) به کارهای زشت و ناروا فرمان می دهد».[3]
به همین دلیل به آن اماره (امر کننده به بدی ها) گفته اند. در این مرحله هنوز عقل و ایمان آن قدرت را نیافته که نفس سرکش را مهار زده و آن را رام کنند بلکه در بسیارى از موارد در برابر او تسلیم مى گردند و نفس سرکش آنها را شکست مى دهد.
در گفتار همسر عزیز مصر[4] به این مرحله اشاره شده است آن گاه که گفت: "و ما أبرئ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ[5]" من هرگز نفس خود را تبرئه نمى کنم، چرا که نفس سرکش همواره به بدیها فرمان مى دهد"
2- نفس لوامه:
" نفس لوامه "مرتبه ای از نفس است که پس از تعلیم و تربیت و مجاهدت، انسان به این مرتبه ارتقاء مى یابد. در این مرحله ممکن است بر اثر طغیان غرائز گاه گاه مرتکب خلاف هایى بشود اما فورا پشیمان مى گردد و به ملامت و سرزنش خویش مى پردازد و تصمیم بر جبران گناه مى گیرد، و دل و جان را با آب توبه مى شوید.
قرآن مجید این مرحله را" نفس لوامه" تعبیر کرده ومی فرماید :" و سوگند به (نفس لوّامه ) وجدان بیدار و ملامتگر که رستاخیز حقّ است!" [6]
3- نفس مطمئنه:
" نفس مطمئنه " آن مرتبه اى است که پس از تصفیه و تهذیب و تربیت کامل، انسان به آن مى رسد در این مرتبه غرائز سرکش توانایى پیکار با عقل و ایمان در خود نمى بینند چرا که عقل و ایمان آن قدر نیرومند شده اند که غرائز نفسانى در برابر آن توانایى چندانى ندارند.
این مقام انبیاء و اولیا و پیروان راستین آنها است، آنهایى که در مکتب مردان خدا درس ایمان و تقوا آموختند و سالها به تهذیب نفس پرداخته و جهاد اکبر را به مرحله نهایى رسانده اند.
قرآن از این مرحله به نفس مطمئنه تعبیر کرده می فرماید:"ای نفس مطمئن و آرام یافته به سوی پروردگارت بازگرد، در حالی که تو از او خشنودی و او هم از تو خشنود".[7]
مقدمه دوم: ابلیس و شیطان
1. ابلیس:
منظور از ابلیس، شیطان خاصی است که از جنیان می باشد، اما به خاطر کثرت عبادت، جزء ملائک قرار گرفت ولی پس از تمرد، حسابش از سایرین جدا شده و از آن مقام قدس، ساقط گردید. چون امر پروردگارش را اطاعت نکرد و فسق ورزید.[8]
2. شیطان:
شیطان از ماده «شطن» به معنای مخالفت و دوری می باشد. و به هر موجود طغیانگر و سرکش شیطان گویند. خواه از انسان ها باشد یا از جن یا از حیوانات.[9]
چنانکه در قرآن آمده است. « بدین گونه برای هر پیامبری، دشمنانی از شیاطین انسانی و جن قرار دادیم....».[10]
ابلیس را بدین جهت که موجودی متمرد (نافرمان) طغیانگر و خرابکار است شیطان نامیدند.
مقدمه سوم: رابطه نفس اماره با شیطان
نفس اماره، در واقع یکی از ابزار شیطان و راه نفوذ و سلطه یابی بر انسان است و از جنود و سربازان شیطان محسوب می شود.
پس وسوسه از جانب ابلیس به عنوان شیطان بیرونی، و تحریک و خواهش توسط نفس اماره به عنوان شیطان درونی، انسان را به مرحله سقوط می کشاند.
تمام تلاش شیطان، این است که انسان گمراه شده و به حقیقت نرسد و در این خصوص، او به عزت خداوند متعال قسم یاد کرده است. چنانکه در قرآن آمده است:« (شیطان) گفت: به عزتت قسم که همگی آنها را اغوا می کنم، ...».[11]
اغوا، از کلمه غی به معنی ضد رشد است، و رشد، به معنی رسیدن به واقع.[12]
شیطان به عزت خداوند قسم یاد کرده که انسان را گمراه خواهد ساخت.[13] او در به انحراف کشیدن انسان مرحله به مرحله جلو آمده و انسان را تحت تأثیر القائات خود قرار می دهد تا جایی که خود انسان ، شیطانی می شود و به وسیله ی او دیگر انسان ها به انحراف کشیده می شوند.
انسانی که بر اثر وسوسه های شیطان، تسلیم خواسته و خواهش تمایلات حیوانی گردد، گرفتار نفس اماره شده است.
حضرت علی (ع) می فرماید: "نفس اماره همچون فرد منافق، تملق انسان را می گوید و در قالب دوست، جلوه می کند تا بر انسان مسلط شود و او را به مراحل بعد وارد کند."[14]
شیطان انسان های ضعیف الایمان را وسوسه کرده و به کمک تمایلات شهوانی و نفس اماره شان، قلب آنها منزل خود می کند و بالاخره با دست و بدنشان تماس برقرار کرده و مصافحه می کند و یار و رفیق آنها می شود. چون کسی که قلبش منزل شیطان شد، نه تنها مهماندار شیطان، بلکه یار او خواهد بود.[15]
درباره این گروه، حضرت علی (ع) می فرماید: « پس شیطان با چشمان آنها نگاه می کند و با زبان آنها حرف می زند».[16]
نتیجه: شیطان و نفس اماره هردو دشمن انسان هستند.به همین دلیل
قرآن هم از شیطان به عنوان دشمن آشکار انسان یاد می کند و انسان را سفارش می کند که او را دشمن خود بداند.[17]
و هم در روایات معصومین (ع) به نفس اماره( هوا و هوس) دشمن شمرده شده است، این که پیامبر اکرم(ص)فرمود ؛ دشمن ترین دشمن تو نفس توست».[18] به این مرحله از نفس اشاره دارد.
راز تعبیر نفس به "دشمن ترین دشمنان" ، درونی بودن آن است. دشمن و سارق بیرونی، بدون همراهی این دشمن و دزد درونی، نمی تواند آسیب برساند. این دشمن درونی، محرم و به همه جا آشناست و با استفاده از همین آگاهی، خواسته شخص را به شیطان گزارش می دهد.
و از آن سو پیام و فرمان ابلیس را که امارة بالسوء بیرونی است، می رساند. از این رو نفس اماره خود نیز از جنود (سربازان) شیطان محسوب است. چنان که بسیاری از اوصاف آن، در شمار جنود شیطان است.[19] پس نفس اماره با توجه به زمینه و گرایش حیوانی موجود در انسان، تحت تأثیر وسوسه شیطان واقع شده و شیطان نیز مرحله به مرحله جلو می آید، تا جایی که فرد نیز جزء حزب شیطان می شود.[20]
&&&&&&&&&&&&& پی نوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــها :
[1] تفسیر نمونه، ج 25، ص 281.
[2] حق و تکلیف در اسلام، عبدالله جوادی آملی، ص 89.
[3] یوسف، 53.
[4] گروهی از مفسرین مراد از این جمله را حضرت یوسف دانسته اند اما این نظر مورد پذیرش اکثر مفسرین قرار نگرفته است. تفسیر نمونه، ج 9، ص433و 434.
[5] یوسف ، 53
[6] قیامت،2 "وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ"
[7] فجر، 27-28. "یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی"
[8] ترجمه تفسیر المیزان، ج 8، ص 26.
[9] المنجد فی اللغة؛ تفسیر نمونه، ج 1، ص 192.
[10] انعام، 112. وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ ...
[11]ص،82 و83 "قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ ".
[12] ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 631.
[13] ص، و8382 "قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ ".
[14] غرر الحکم.
[15] مبادی اخلاق در قرآن، عبدالله جوادی آملی، ص 115.
[16] نهج البلاغه، خطبه 7. فنظر بأعینهم ونطق بالسنتهم؛
[17] بقره، 168. «انه لکم عدو مبین؛ او برای شما دشمن آشکار است.
[18] بحارالنوار، ج 67، ص 64. قال النبی (ص): «اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک»
[19] تفسیر تسنیم، عبدالله جوادی آملی، ج 8، ص 516.
[20] مجادله، 19 «استحوذ علیهم الشیطان فانساهم ذکرالله، اولئک حزب الشیطان؛ شیطان بر آنها چیره شده، پس یاد خدا را از خاطرشان برده است، آنها حزب شیطانند.
منبع : اسلام کوئست
Add new comment